دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی

۱۷۹ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

۳۰
آبان


درواقع میخواستم بدانم که آیا میشود که دختر وپسر بدون اذن پدر، خودشان متن صیغه محرمیت را برای مدتی بخوانند؟ و همچنین متن عربی صیغه را از حضورتان مخواستم.متشکرم

پاسخ: 

پرسشگر گرامی با سلام و تشکر و تسلیت ایام عزای امام حسین (ع)
1- در صورتی که دختر باکره باشد ، به احتیاط واجب اذن پدر دختر شرط می باشد . بدون اذن پدر دختر عقد به احتیاط واجب باطل است. (1)
2- متن صیغه عقد موقت :
اگر خود زن و مرد عقد را بخوانند، اول زن بگوید: «زَوَّجْتُکَ نَفْسىِ فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُوم» یعنی خودم را به همسر غیر دائمی شما به مدت و مهر معلوم در آوردم، بعد بدون فاصله مرد بگوید: «قَبِلْتُ لِنَفْسى هکذا »، یعنی قبول کردم ، صحیح است.
اگر زن مرد را وکیل بگیرد که از طرف او ایجاب را در عقد بخواند، مرد باید اول وکالتا از طرف زن بگوید:
«زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِى (فلانا) لِنَفْسى فِى المُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعلُوم،(به جای کلمه فلانا اسم زن را بگوید) " یعنی به ازدواج و همسری موقت وکیل گیرنده خود را برای خودم با مهر معلوم در آوردم، بعد بلا فاصله از طرف خود بگوید: قَبِلْتُ التَّزوِیجَ لِنَفْسى فِى المُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعلُوم، یا بگوید قَبِلْتُ لِنَفْسى هکَذَا " قبول کردم ".
شرایط خواندن عقد
خواندن عقد ،چه دائم ، چه موقت شرایط دارد، از جمله:
ا) عقد ازدواج به عربى صحیح خوانده شود. اگر خود مرد و زن می توانند صیغه را به عربى صحیح بخوانند، بنابر احتیاط واجب باید به عربی صحیح بخوانند . اگر نمی توانند ،چنانچه عقد را به فارسی یا با هر زبان دیگری بخوانند ،باید لفظى بگویند که معناى زَوَّجْتُ و قَبِلْتُ را بفهماند.
اگر در عقد یک حرف اشتباه خوانده شود که معنا را عوض کند، عقد باطل می شود. (2)
ب) کسی که صیغه را می خواند، قصد انشا داشته باشد؛ یعنى اگر خود مرد و زن صیغه را مى‏خوانند، زن به گفتن «زَوَّجْتُکَ نَفْسِى» قصدش این باشد که خود را زن او قرار دهد. اگر مرد وکیل می شود، باید با گفتن «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِى (فلانا) لِنَفْسى فِى المُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعلُوم »قصدش این باشد که او را همسر خود قرار داده است. با گفتن قبلت قصدش پذیرش این ازدواج باشد. (3)
ج) کسى که صیغه عقد را می‌خواند ،باید مفهوم لفظى را که مى گوید دقیقاً بداند. اگر به عربی بخواند ، در صورتی که هر کلمه را صحیح بخواند و معنای هر کلمه را جدا گانه بداند ،صحیح است.(4)
د) در عقد موقت باید مهریه و مدت تعیین شود . بدون تعیین مهریه و مدت عقد، عقد موقت صحیح نیست.
ها) اگر دختر باکره باشد، بنا بر احتیاط واجب باید پدر دختر اجازه بدهد.(5)
پی نوشت ها:
1. آیت الله خامنه ای، پاسخ سؤال های مورد ابتلا، سؤال 50 و سؤال از دفتر آیت الله خامنه ای.
2. امام خمینی، توضیح المسائل ،مسئله2369.در مسائلی که علم به اختلاف فتوا نباشد مقلدان رهبری می توانند به رساله امام خمینی مراجعه نمایند (آیت الله خامنه ای, پاسخ سؤال های مورد ابتلا، سؤال 1» ).
3. همان، مسئله 2370.
4. همان، مسئله 2372.
5. همان، مسئله2376.

  • طاهره نظیفی
۳۰
آبان
  سلام عزیزان من 

 معرفی یه سایت خوب و معتبر برای دانش آموزان  گلم که امسال کنکور دارن:

ان شالله که همشون موفق و پیروز از این ازمون بیرون بیان

سال سوم  و پیش دانش گاهینایت اسکین

http://motavaseteh.talif.sch.ir/framework.jsp?SID=25

حتما سر بزنید و استفاده کنید  نایت اسکین  سایت  بسیار عالی ومعتبر  حتما سر بزنید

برای همه رشته ها

  • طاهره نظیفی
۳۰
آبان


امام علی (ع) در وصف حال انسان محتضر ، انسانی که در بستر بیماری افتاده و احساس می کند که مورد هجمه ی مرگ قرار گرفته و در حال جدا شدن از دنیا است ، می فرماید :

" کَیفَ نَزَلَ بِهِم ما کانوا یَجهَلون وجاءَهم مِن فِراقِ الدُّنیا ما کانوا یَأمَنون و قَدِموا من الآخرة علی ما کانوا یوعَدون ؛

می بینید که چگونه بر او فرود آمد آنچه که باورش نمی شد و چگونه جدا شد از او آنچه که اطمینان به بقایش داشت و به عالم آخرت که وعده داده شده بود ، وارد گشت  ."

" فَغَیرُمَوصوفٍ ما نَزَلَ بِهِم ؛

آنچه که در آن حال به انسان نازل می شود ، به وصف در نمی آید [تا آدمی خود را به حال احتضار نبیند از درک آن ناتوان خواهد بود .] "

" إجتَمَعَت علیهِم سَکرَةَ الموت و حسرَتُ الفوتِ ؛

سختی جان دادن از یک سو ، واندوه جدا گشتن از محبوبات از دیگر سو به او هجوم آورده است . "

" فَفَتَرَت لَها أطرافُهُم و تَغَیَّرَت لَها ألوانُهُم ؛

دست و پایش سست و رنگش دگرگون شده است . "

ثُمَّ ازدادَ الموت ُ فیهِم وُلوجاً فَحیلَ بینَ أحَدِهِم وَ بینَ منطِقِه ؛

تدریجاً مرگ در او پیشروی کرد ومیان او و گفتارش حائل شد [ واز سخن گفتن باز ماند .] "

" وَإنَّهُ أهلِه یَنظُرُ بِبَصَرِهِ و یسمَعُ بِاُذُنِهِ علی صِحَّةٍ مِن عَقلِهِ وَ بقاءٍ مِن لُبِّهِ ؛

او در میان افراد خانواده اش چنین شد که با چشمش [اضطراب و نگرانی آنها را] می بیند و با گوشش [آه وناله های آنان را ] می شنود و عقلش به جا و فهم و درکش برقرار است . "

می بینید که چگونه بر او فرود آمد آنچه که باورش نمی شد و چگونه جدا شد از او آنچه که اطمینان به بقایش داشت و به عالم آخرت که وعده داده شده بود ، وارد گشت  ."

" یُفَکِّرُ فیمَ اَفْنى عُمُرَهُ ، وَ فیمَ اَذْهَبَ دَهْرَهُ ، وَ یَتَذَکَّرُ اَمْوالاً جَمَعَها ، اَغْمَضَ فى مَطالِبِها ، وَ اَخَذَها مِنْ مُصَرَّحاتِها وَ مُشْتَبِهاتِها . قَدْ لَزِمَتْهُ تَبِعاتُ جَمْعِها ، وَ اَشْرَفَ عَلى فِراقِها ؛

در آن حال به فکر می افتد که عمر خود را چگونه به سر برده و روزگارش را چگونه گذرانیده است  وبه یاد می آورد اموالی را که جمع کرده و در به دست آوردن آنها [حلال و حرام بودن آن] آشکار و مشتبه بوده به دست آورده است و اکنون دچار پیامد های آن گشته و هنگام جدایی از آن فرا رسیده است . "

" تَبْقى لِمَنْ وَراءَهُ یَنْعَمُونَ فیها ، وَ یَتَمَتَّعُونَ بِها ؛

بررسی اعلامیه های مرگ

 آن اموال اینک برای بازماندگانش که بعد از او متنعّم می شوند ، باقی می ماند و خوش می گذرانند ."

" فَیَکُونُ الْمَهْنَاُ لِغَیْرِهِ ، وَالْعِبْءُ عَلى ظَهْرِهِ ؛

آری ، خوش گذرانی با آن اموال از آنِ دگران می شود و بار سنگین آن بر دوش او باقی خواهد ماند . "

" فَهُوَ یَعَضُّ یَدَهُ نَدامَةً عَلى ما اَصْحَرَ لَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ مِنْاَمْرِهِ ، وَ یَزهَدُ فیما کانَ یَرْغَبُ فیهِ اَیّامَ عُمُرِهِ ؛

 در آن موقع ، حال ندامت و پشیمانی در او پیدا می شود و دست خود را به دندان می گزد و نسبت به تمام آنچه در ایام زندگانیش به آن رغبت داشت ، بی رغبت می شود ."

"  فَلَمْ یَزَلِ الْمَوْتُ یُبالِغُ فى جَسَدِهِ حَتّى خالَطَ لِسانُهُ سَمْعَهُ ، فَصارَ بَیْنَ اَهْلِهِ لایَنْطِقُ بِلِسانِهِ ، وَ لایَسْمَعُ بِسَمْعِهِ ، یُرَدِّدُ طَرْفَهُ بِالنَّظَرِ فى وُجُوهِهِمْ ، یَرى حَرَکاتِ اَلْسِنَتِهِمْ ، وَ لایَسْمَعُ رَجْعَ کَلامِهِمْ . ثُمَّ ازْدادَ الْمَوْتُ الْتِیاطاً بِهِ ، فَقُبِضَ بَصَرُهُ کَما قُبِضَ سَمْعُهُ ؛

همچنان مرگ در بدنش پیشروی می کند تا اینکه گوشش مانند زبانش از کا می افتد و میان خانواده اش طوری می شود که نه می تواند سخنی بگوید و نه می تواند سخنی بشنود ؛ تنها چشمش را می چرخاند و به چهره های اطرافیان بسترش نگاه می کند و حرکات زبان آنان را می بیند اما سخنانشان را نمی شنود . همچنان مرگ پیش می رود تا اینکه چشمش را هم فرا می گیرد و دیگر چیزی را نمی بیند . "

"  وَ خَرَجَتِ الرُّوحُ مِنْ جَسَدِهِ ، فَصارَ جیفَةً بَیْنَ اَهْلِهِ ، قَدْ اَوْحَشُوا مِنْ جانِبهِ ، وَ تَباعَدُوا مِنْ قُرْبِهِ ؛

سرانجام روح از بدنش بیرون می رود و او مرداری می شود در میان اهلش واز نزدیک شدن به او دوری می جویند . "

"   ثُمَّ حَمَلُوهُ اِلى مَخَطٍّ فِى الاَْرْضِ ، فَاَسْلَمُوهُ فیهِ اِلى عَمَلِهِ ؛

آن گاه او را بر می دارند و به سوی خانه ی قبرش می برند و آنجا اورا به عملش می سپارند . "

 آن اموال اینک برای بازماندگانش که بعد از او متنعّم می شوند ، باقی می ماند و خوش می گذرانند ."

 ندای امیرالمؤمنین (ع)

" عِبادَاللّهِ ، الاْنَ فَاعْمَلُوا وَالاَْلْسُنُ مُطْلَقَةٌ ، وَ الاَْبْدانُ صَحیحَةٌ ، وَالاَْعْضاءُ لَدْنَةٌ ، وَالْمُنْقَلَبُ فَسیحٌ ، وَالْمَجالُ عَریضٌ ، قَبْلَ اِرْهاقِ الْفَوْتِ ، وَ حُلُولِ الْمَوْتِ . فَحَقِّقُوا عَلَیْکُمْ نُزُولَهُ ، وَ لاتَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ ؛

ای بندگان خدا ! هم اکنون دست به کار شوید . هم اکنون که زبان ها باز و بدن ها سالم و اعضا در فرمان وجای آمد و شد است و فرصت باقی است ، کار کنید !

پیش از فوت وقت و فرارسیدن مرگ از زندگی زود گذر بهره ی خود راببرید  ! آمدن مرگ حتمی را مسلّم بدانید و همچون شخص منتظر بیکار ننشینید . "

چه خوب است این تلنگر مولایمان را باگوش دل فرا گیریم و از لحظات عمر تا می توانیم بهره ها ی مثبت بگیریم ، فراموش نکنیم که مرگ آمدنی است و تا فرصت باقی است ، چاره ای برای آخرت بیاندیشیم .

  • طاهره نظیفی
۳۰
آبان

علامه طباطبایی در المیزان، پس از بررسی نظریه ابوالکلام آزاد، که اثبات می‌کند کوروش، پادشاه هخامنشی، همان ذوالقرنینِ ستوده شده در قرآن است، می‌نویسد: «هر چند بعضی از موارد گفته شده خالی از اعتراض نیست، لکن از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرانی روشن‌تر و قابل قبول‌تر است».
  • طاهره نظیفی
۳۰
آبان

پـایـان هـسـتی

« روزی که فـضا را مانند پیچاندن طومار نوشتار پیچانده و جمع کنیم، آنرا به همان ترتیبِ آغازِ آفرینشِ خود باز خواهیم گردانید».

نکات آیه:

1ــ فضا (هستی) مانند پیچیده و جمع شدن طومار نوشتار پیچیده و جمع خواهند شد:

در آینده ( که زمان دقیق آن معلوم نیست ولی میلیاردها سال تخمین زده میشود) کهکشانها آغاز به پیچیدنِ طومار گونه به دور خود و بلعیدن اجرام و انرژی خود خواهـند نمود، و بعد نیز همدیگـر را خواهند بلعید، و در نهایت همه در یک نقطه بلعـیده و جمع و متمرکز خواهند شد.

2ـــ هستی در آغاز خود در یک جا جمع و متمرکز بوده است:

"پیچاندن و جمع نمودن هـستی و برگردان آن به وضعیت آغازین خود" که آیه از آن صحبت میکند، به این معنی است که جهان (یعنی: همه جرم و انرژی آن) در ابتدا در یک نقـطه جمع و متمرکـز بوده است. و این چیزی است که انسان در قـرن بیستم یعنی 1400 سال بعد از گفـته قـرآن به آن رسیده است.

3ــ شکل هستی:

"به هـم جمع شـدن دوباره هـستی" به این معنی هست که جهان مانند یک بادکنک می ماند که کهکشانها در سطح آن قـرار دارنـد. در صورتی که بشکل دیگر می بود برنمی گشت. مثلاً اگر مسطح می بود تا ابـد به گسترش خود ادامه می داد. (البته در صورت برگشت قانونمند. و گر نه با اراده خداوند به هر حالتی که باشد برمی گردد).

  • طاهره نظیفی
۳۰
آبان

آغـاز هـسـتـی

« و فضا را، ما آنرا با نیروی ویژه بنا کردیم، و این ما هستیم که پیوسته آنرا گسترش می دهیم»!

«سماء»: چیزیکه در بالا قرار دارد (بالای سر قرار دارد)، و به بالای هر چیزی سماءِ آن گفته می شود (و به پائین آن زمین آن).

ابتدا به درخت که بالای سر قرار دارد سماء گفته شده و بعد به گیاه تعمیم داده شده، و شاید به خاطر اینکه گیاه بالای زمین قرار دارد به آن سماء گفته شده است. سماء در برابر ارض (زمین) مؤنث است و مذکر هم بکار میرود. سماء هم مفرد و هم جمع هر دو می آید و جمع آن سماوات است. سمائی که بمعنی باران است مذکر میآید.

سماء در آیه بمعنی فضاء آمده است و می تواند مجاز باشد، که بمعنی "محتوای فضا" خواهد بود و میتواند بمعنی خود فضا باشد، که در این صورت به این معنی خواهد بود که گسترش فضا و گسترش محتوای آن با هم هستند و فضا بدون محتوای آن وجود ندارد.

نکات آیه:

1ـــ فضا پیوسته در گسترش است:

وقتی منبع نور به طیف نور نزدیک می شود امواج نور آن بهم فشرده می شوند و خطوط سیاه در طیف به طـرف رنگ آبـی جابجا می شود. و وقتی منبع نور از طیف نور دور می شود خطوط سیاه در طیف به طرف رنگ قـرمز جابجا می شوند.

وقتی انسان از طـیـف نور سـتارگان کهـکشانها تصویر می گیرد و آنها را با هم مـقایسه می کند، می بیند که خطوط طیفی آنها در نظام تجزیه طیفی در جائیکه می بایست باشند نیستند، بـلـکـه بـه سمت خط قـرمـز طیف جابجا شده اند. معنی این جابجائی این است که ستارگان پیوسته از ما دور می شوند و این به این معنی است که کهکشانها پیوسته از ما دور می شوند. و این به این معنی می شود که فـضا (یعنی جهان) پـیوسته در حال گسترش است. یعنی همان چیزی که آیه گفته است.

2ـــ فضا با نیروی ویژه بنا شده است:

"پیوسته در گسترش بودن هستی" به این معنی است که هر چه رو به عقب برمی گردیم نتیجه این می شـود کـه کـهکـشانها به هم نزدیک و نزدیک تر میشوند. تا اینکه بالاخره هـمه جرم و انرژی موجود در جهان در یک نقطه به هم می رسند. و نتیجه این می شود که همه جرم و انرژی موجود در هستی در ابتدا در یک نقطه مـتمـرکز بوده و ضمن یک انـفجار به هر سو پخش و پراکنده شده و جهان کـنونی مـا شکـل گـرفـته است. زمان آن انفجار حدوداً 18 میلیارد سال پیش تخمین زده می شود.

پس از پخش و پراکنده شدن جرم و انرژی اولـیه با نیرو (یا بعبارتی با انفجار)، هـر یک از سـیارات و خورشـیـدهـا نـیـز بنوبه خود با نیرو متولد می شوند. به این شکل که ابتدا نیروی جـاذبـه آغـاز به جـذب مـواد و عـناصر بدور خود می کند و رفـته رفـته سیاره یا خورشید بزرگ و بزرگ تر می شود و شکـل می گیرد.

  • طاهره نظیفی
۳۰
آبان

 
 
پیامبر(ص) در طولانی‌ترین بخش عمر خویش یعنی از ۲۵ تا ۵۰ سالگی فقط با همسر اول خود حضرت خدیجه(س) زندگی کرد و تا ایشان زنده بود، همسر دیگری اختیار نکرد. درباره ازدواج‌های بعدی پیامبر(ص) ۳ انگیزه عمده مطرح می‌شود.

یکی از مواردی که در فیلم موهن به ساحت رسول اعظم(ص) دستمایه قرار گرفته، تعداد ازدواج‌های پیامبر(ص) است. در سکانس‌هایی از این فیلم موهن، پیامبر(ص) را ـ نعوذبالله ـ فردی جاه‌طلب نشان می‌دهد که به یارانش دستور کشتن مردان قبایل غیر مسلمان می‌دهد تا به این ترتیب زنان آن‌ها را به غنیمت گیرد! در ادامه سکانس‌هایی پخش می‌شود که زبان از توصیف آنها شرم دارد. این شبهه موضوع جدیدی نیست و همواره از سوی معاندان در طول تاریخ اسلام مطرح می‌شود. محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «درباره پیامبر اعظم(ص)» درباره علل ازدواج‌های پیامبر(ص) چنین می‌نویسد:

* ازدواج‌های پیامبر، تابع مصالح دینی و اجتماعی
انگیزه‌های ازدواج حضرت، نه از سر شهوت‌رانی و خوشگذرانی، بلکه اساساً بر طبق دستور الهی و بر پایه مصالح و مقتضیات اسلام در آن مقطع زمانی صورت گرفته بود. ابوسفیان این دشمن پیامبر، وقتی از ازدواج ایشان با دختر خود،‌ زمانی که دخترش در حبشه تنها مانده بود، ‌آگاه شد، گفت:‌ «پشت این مرد به زمین مباد».
  • طاهره نظیفی
۳۰
آبان



 

بررسی دلالت محتوایی برخی از روایات در مساله تحریم گریه بر میت:

این دست از روایاتی که در این گفتار تقدیم حضورتان می شود ، از جمله روایاتی است که به زعم کج اندیشان وهابی استوانه های استدلالی ایشان را در مساله تحریم گریه بر میت بیان می کند که در این بخش به هر یک از روایات به طور جدا پرداخته و مورد بررسی قرار خواهیم داد .

*عایشه مى‏گوید: «پس از خبر شهادت جعفر بن ابیطالب و زید بن حارثه و عبداللّه بن رواحه، پیامبر (صلی الله علیه و آله) جلوس داشتند و از چهره مبارکشان حزن و اندوه آشکار بود. من از کنار در نگاه مى‏کردم؛ فاتاه رجل فقال یا رسول اللّه (صلی الله علیه و آله)! ان نساء جعفر، فذکر من بکائهن. قال: فارجع الیهن فأسکتهن، فان أبین فاحث فى وجوههن التراب». (1) مردى آمد و عرض کرد: اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زنان جعفر برایش گریه مى‏کنند. حضرت فرمود: برگرد و آنان را ساکت کن و اگر ساکت نشدند خاک بر صورتشان بریز.

  • طاهره نظیفی
۳۰
آبان

ܓ✿ رحمت

افسران - ܓ✿ رحمت
mohajer2چهارنکته درباره رحمت

. یأس از رحمت خداوند ازگناهان کبیره است .

(جواهر الکلام جلد 13.صفحه 320.فرهنگ فقه جلد 4.صفحه 79.)

. درخواست رحمت وآمرزش برای درگذشتگان به ویژه هنگام زیارت قبور آنها مستحب است .

(عروة الوثقی جلد 2. صفحه 125)

. درخواست رحمت ازخداوند هنگام خواندن یا شنیدن آیات رحمت مستحب است.

(فرهنگ فقه جلد 4 واژه رحمت)

. بوسیدن فرزند ازروی رحمت مستحب است .

(وسائل الشیعه جلد 21. صفحه 484.)
  • طاهره نظیفی
۳۰
آبان

افسران - ◄ مادر ..
✔ نوزاد از سینه مادرش شیر میخورد تا آنکه سیر می‌شود
✔ کلسیم از استخوان های مادر کم می‌شود ...
✔سبب استرس و اضطراب مادر می‌شود ...

هنگامیکه آن نوزاد برای خود مردی می‌شود
پایش را بر روی پای دیگر می‌اندازد و
در کافی نتی باکلاس با ادعای علم و فرهنگ می‌گوید:
【 عقل زن نصفه و نیمه می‌باشد! 】

� ... تا به حال از خودت پرسیدی؛
عقل تو که کامل است، چگونه کامل شد؟

┘◄ عقل تو از غذای همان صاحب عقلی که نصفه و نیمه هست کامل شد ...
  • طاهره نظیفی