پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «من همان دعاى ابراهیم هستم که هنگام ساختن
پایه هاى کعبه گفت : «اى پروردگار ما! در میان آنان رسولى از خودشان
برانگیز...».
همچنین، ایشان می فرمایند: «نخستین کسى که روز قیامت
بر خداى عزیز جبّار وارد مى شود، من هستم و کتاب او و اهل بیت من و سپس
امّتم. آنگاه از آنان مى پرسم که با کتاب خدا و اهل بیت من چه کردند.»
آن
حضرت (ص) در بیان فضایل خود بر دیگر انبیای الهی می فرمایند: «به من چهار
برترى بر دیگر پیامبران داده شده است: من به سوى همه مردم فرستاده شده ام،
همه زمین براى من و امت من سجده گاه و پاک کننده قرار داده شده است ... به
وسیله رعب و وحشت یارى شده ام که از مسافت یک ماه راه، خداوند در دل دشمنان
من رعب مى افکند و غنائم براى ما حلال شده است.»
علاوه بر این می
فرمایند: «به من چهار برترى بر دیگر پیامبران داده شده است: من به سوى همه
مردم فرستاده شده ام، همه زمین براى من و امت من سجده گاه و پاک کننده قرار
داده شده است ... به وسیله رعب و وحشت یارى شده ام که از مسافت یک ماه
راه، خداوند در دل دشمنان من رعب مى افکند و غنائم براى ما حلال شده است.»
امیرمومنان
علی (ع) نیز می فرمایند: «با رسول خدا صلى الله علیه و آله به وادى [مکّه]
رفتم، بر هیچ سنگ و درختى نمى گذشت، مگر اینکه مى گفت: سلام بر تو اى رسول
خدا! و من آن را مى شنیدم.»
ایشان همچنین فرموده اند: «[خداوند] او
را در زمانى برانگیخت که مردم در وادى حیرت سرگشته بودند و در فتنه و فساد
دست و پا مى زدند و هوا و هوس ها (عقاید گونه گون) آنان را فریفته و نخوت و
کبر آنها را به لغزش کشانده بود.»
امیرمومنان علی (ع) می فرمایند:
«خداوند سبحان محمّد صلى الله علیه و آله را به حق مبعوث کرد، آنگاه که
پایان دنیا نزدیک شده و آخرت روى آورده بود و روشنایى و درخشش آن به تاریکى
گراییده بود و مردم آن در سخت ترین اوضاع به سر مى بردند، بسترش زبر و
ناهموار و مهارش در آستانه از هم گسیختگى و مدتش به سر رسیده، و نشانه هاى
[نابودیش] نزدیک بود و مردمش در شُرُف نابودى بودند.»
منابع:
نهج البلاغه
میزان الحکمه
تفسیر درالمنثور
ملانصرالدین
هم با دو انگشت سبابه و میانی به سوی او نشانه میرود. دانشمند برمیخیزد،
ازملانصرالدین تشکر میکند و به شهر خود بازمیگردد. مردم شهرش از او
درباره ی گفتگویش میپرسند و او پاسخ میدهد که: ملانصرالدین دانشمند بزرگی
است. من در ابتدادایرهای روی زمین کشیدم که یعنی زمین گرد است. او خطی
میانش کشید که یعنی خط استواهم دارد. من تخم مرغی نشان او دادم که یعنی به
عقیده ی بعضیها زمین به شکل تخم مرغاست. و او پیازی نشان داد که یعنی شاید
هم به شکل پیاز. من پنجة دستم را باز کردم که یعنی اگر پنج تن مثل ما بودند
کار دنیا درست میشد و او دو انگشتش را نشان دادکه یعنی فعلاً ما دو
نفریم.
مردم شهر ملانصرالدین هم از او پرسیدند که گفتگو درمورد چه
بود و او پاسخ داد: آن دانشمند دایرهای روی زمین کشید که یعنی من یک قرص
نان میخورم. من هم خطی میانش کشیدم که یعنی من نصف نان میخورم. آن
دانشمند تخم مرغی نشان داد که یعنی من نان و تخم مرغ میخورم. و من هم
پیازی نشانش دادم که یعنی من نان و پیاز میخورم. آن دانشمند پنجة دستش را
به سوی من نشانه رفت که یعنی خاکبر سرت. من هم دو انگشتم را به سوی او
نشانه رفتم که یعنی دو تا چشمت کور شود .
منبع:baghshah.persianblog.ir
یک سوال عجیب، آیا تا به حال به آن فکر کرده اید؟ به نظر شما سگ بهتر است یا تارک الصلاه؟!!!
جواب این سوال عجیب را در حدیث پیغمبر اکرم بیابید:
قال النبی (صلى الله علیه وآله):
«یقول
الکلب : الحمدلله الذی خلقنی کلباً ولم یجعلنی خنزیراً، و یقول الخنزیر:
الحمدلله الذی خلقنی خنزیراً و لم یجعلنی کافراً، و یقول الکافر: الحمدلله
الذی لم یجعلنى منافقاً، و یقول المنافق: الحمدلله الذی جعلنی منافقاً و لم
یجعلنی تارک الصلاة» (۱)
زندگینامه حاج شیخ حسنعلی مقدادی اصفهانی معروف به نخودکی
نام : حسنعلی اصفهانی
زادروز : نیمه ماه ذی القعدة الحرام سال ۱۲۷۹ هجری قمری
مرگ : پانزدهم شعبان سال ۱۳۶۱ هجری قمری
محل دفن : صحن عتیق مشهد الرضا
شیخ حسنعلی اصفهانی که به واسطه سکونت سالهای پایانی عمر در روستایی بنام نخودک در نزدیکی مشهد مقدس ، مشهور به شیخ حسنعلی نخودکی بود، (زاده: ۱۲۴۱ اصفهان - درگذشت: ۷ شهریور ۱۳۲۱، مشهد) فقیه، فیلسوف و از عرفا و اخلاقیون بزرگ شیعه در قرن چهاردهم هجری است. شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) فرزند علی اکبر فرزند رجبعلی مقدادی اصفهانی، در خانواده با تقوا و پارسائی چشم به جهان گشود.
پدر
خاندان
ایشان به قولی از نسل مقداد می باشند از این رو فامیل مقدادی در این
خاندان به کار گرفته می شود. پدر وی مرحوم ملاّ علی اکبر، مردی زاهد و
پرهیزگار و معاشر اهل علم و تقوی و ملازم مردان حق و حقیقت بود و در عین
حال از راه کسب، روزی خود و خانواده را تحصیل می کرد و آنچه عاید او می شد،
نیمی را صرف خویش و خانواده می کرد و نیم دیگر را به سادات و ذراری فاطمه
زهرا اختصاص می داد.
شیخ حسنعلی بر اثر برخوردی با محمد صادق تخته فولادی وارد عالم عرفان شد. خود حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نقل کرده است:« بیش از هفت سال نداشتم که نزدیک غروب آفتاب یکی از روزهای ماه رمضان که با تابستانی گرم مصادف شده بود، به اتفاق پدرم، به خدمت استاد حاجی محمد صادق، مشرّف شدم. در این اثناء کسی نباتی را برای تبرک به دست حاجی داد. استاد نبات را تبرک و به صاحبش رد فرمود و مقداری خرده نبات که کف دستش مانده بود، به من داد و فرمود بخور، من بیدرنگ خوردم. پدرم عرض کرد: حسنعلی روزه بود. حاجی به من فرمود: مگر نمیدانستی که روزه ات با خوردن نبات باطل می گردد. عرض کردم: آری، فرمود: پس چرا خوردی؟ عرضه داشتم: اطاعت امر شما را کردم. استاد دست مبارک خود را بر شانه من زد و فرمود: با این اطاعت بهر کجا که باید می رسیدی رسیدی. »
تحصیلات
حسنعلی
اصفهانی از آغاز نوجوانی خود، به کسب دانش و تحصیل علوم مختلف مشغول شد،
خواندن و نوشتن و همچنین زبان و ادبیات عرب را در اصفهان فرا گرفت و در
همین شهر، نزد استادان بزرگ زمان، به اکتساب فقه و اصول و منطق و فلسفه و
حِکم پرداخت. از درس فقه و فلسفه آخوند ملا محمد کاشی فایده ها برد و فلسفه
و حکمت را از افاضات ذیقیمت جهانگیرخان و تفسیر قرآن مجید را از محضر درس
حاجی سید سینا پسر سید جعفر کشفی و چند تن دیگر از علماء عصر آموخت.
سپس برای تکمیل معارف به نجف اشرف و به کنار مرقد علی بن ابیطالب مشرّف شد. در این شهر، از جلسات درس حاجی سید محمد فشارکی و حاجی سید مرتضی کشمیری و ملا اسماعیل قره باغی استفاده می کرد. او علاوه بر علوم معارفی و عرفانی در اصفهان و نجف دروس فقه، اصول و فلسفه را از افرادی چون جهانگیر خان قشقایی، آخوند خراسانی و سید محمد فشارکی فراگرفت.
دوستان
شیخ
حسنعلی نخودکی در نجف هم حجرهای سید حسن مدرس بود. از دوستان او میتوان
به شیخ محمد بهاری و سید حسین طباطبایی بروجردی اشاره کرد.
فرزند
شیخ علی مقدادی اصفهانی از نویسندگان شیعی معاصر متوفای اسفند سال ۱۳۸۸ ش فرزند او بود که در تهران درگذشت و در خراسان دفن شد.
درگذشت
شیخ
حسنعلی نخودکی بسال ۱۳۶۱. ق درگذشت و در مشهد در حرم علی بن موسیالرضا
دفن گردید. مشهور است که او زمان وفات و محل دفن خویش را قبل از مرگ به
نزدیکانش اعلام نموده بودند.
منبع : fa.wikipedia.org
درباره خانواده
- نظر تو در مورد زندگی مشترک یا مستقل از خانواده ها چیست؟ آیا تصمیم داری بعد از ازدواج مستقل از خانواده باشی؟
-
خانواده تو در مورد استقلال ما چه نظری دارند و آیا این اجازه را به تو می
دهند؟ آیا خود تو توانایی عاطفی و روانی مستقل شدن از والدین خود را داری؟
آیا بیش از حد به آنها وابسته نیستی؟
- ممکن است به خاطر رهاشدن از شرایط خانوادگی ازدواج کنی؟
درباره چرایی ازدواج
- آیا ممکن است به خاطر نگرانی از بالارفتن سنت ازدواج کنی؟ آیا ممکن است به خاطر گریز از تنهایی ازدواج کنی؟
- آیا انگیزه ات از ازدواج به خاطر نیاز خودت است یا به دلیل وسوسه ها یا فشار دیگران می خواهی ازدواج کنی؟
- آیا تردیدی هم درخصوص ازدواج داری؟ چه تردیی داری؟ آیا حاضری درخصوص تردیدت با طرف مقابل صحبت کنی؟
درباره هدف و آرزو
- هدف هایت در زندگی تا به حال چه بوده اند و بعد از این چه خواهند بود؟
- هدف هایت را اولویت بندی کن و بگو.
-
چه آروزهایی داری؟ از چه چیزهایی خوشت می آید؟ چه چزهایی را دوست داری که
داشته باشی. آرزو داری که چه چیزهایی در زندگی ات اتفاق نیفتد؟
درباره علایق و ارزش ها
- چه چیزهایی برای تو مهم هستند در حدی که به آنها می گویی ارزش؟ اولویت ارزش های تو چیست؟
- چقدر مذهبی هستی؟ خانواده ات چطور؟
- به چه چیزهایی علاقه داری؟ (مسافرت، شغل، مطالعه، فرزندپروری و...)
درباره ملاک های ازدواج
-
به نظرت همسر ایده آل چه جور آدمی است؟ آیا همیشه همین طور فکر می کردی؟
خانواده ات در این مورد چه فکری می کنند؟ آیا تفاوتی در نظرات تو و خانواده
ات در مورد همسر ایده آل وجوددارد؟
- قبل از من هم به خواستگاری کس دیگری رفته ای (و یا قبل از من هم خواستگار داشته ای؟)، دلیل رد آنها چه بوده است؟
- نظرت در مورد جذابیت ظاهری/ باطنی طرف مقابل چیست؟
- خصوصیات فردی مانند چاقی و لاغری، زیبایی، قد و وزن چقدربرایت مهم است؟ آیا طرف مقابل خود را از این لحاظ می پسندی؟
- چه نقطه قوت ها و چه نقطه ضعف هایی در طرف مقابل می بینی؟
درباره شغل
- الان درآمد ماهیانه ات چقدر است؟ آیا از عهده تامین زندگی بر می آیی؟
- در مورد کارکردن زن در بیرون خانه چه نظری داری؟
- اگر به ناچار شوهر یا زن به خاطر شغلش به جای دیگری منتقل شد، تو چه خواهی کرد؟
درباره آینده
- نظرت در مورد زمان بچه دار شدن چیست؟ نظر خاصی داری؟ چرا؟
- می خواهی چقدر با خانواده ات ارتباط داشته باشی؟ اگر لازم باشد بین خانواده و همسر یکی را انتخاب کنی چه کار می کنی؟
- آیا در مورد خانه، ماشین، شهر محل سکونت... نظر خاصی داری؟
- نظرت در مورد تقسیم کار در منزل چیست؟ نظرت در مورد کمک به همسر در امور منزل چیست؟
- اگر یک وقتی در مورد تفریح آخر هفته اختلاف پیدا کنیم، چطور به تفاهم می رسیم؟
-
تا چه حد در تصمیم گیری هایت مستقل عمل می کنی؟ در تصمیم گیری هایت تا چه
حد با دیگران مشورت می کنی؟ تا چه حد در تصمیم گیری ها از همسرت کمک خواهی
گرفت؟
- اگر اشکالی در طرف مقابل دیدی چه طور مطرح می کنی تضادهای بین خودت و طرف مقابل را چه طور برطرف می کنی؟
- نظرت درمورد مراسم و تشریفات ازدواج چیست؟ چقدر خرج کنیم؟ در این مورد چقدر با خانواده توافق داری؟
- به طور کلی در مورد مسائل جنسی در زندگی زناشویی چه نظری داری؟
- اگر مشکلی بین تو و همسرت پیش بیاید، آن را چگونه برطرف می کنی؟
درباره شخصیت
- چند تا دوست صمیمی داری؟ کلا آدم معاشرتی ای هستی یا نه؟
- چه بیماری هایی تا به حال داشته ای؟ سلامت روانی ات چطور است؟
- به نظر شما چه اشکالاتی هست که از همین الان نباید در طرف مقابلت وجود داشته باشد؟
- محل کار و زندگی ات کجاست، در کجا تحصیل کرده ای؟ آیا امکان تحقیق در محل کار، تحصیل و زندگی ات وجود دارد؟
درباره عشق
- میزان دوست داشتن هر کدامتان نسبت به طرف مقابل چقدر است؟
- راه های نشان دادن علاقه و محبت کدام ها هستند؟ فکر می کنید تا چه حد باید احساسات و محبت را نسبت به همسرت بیان کنی؟
- وقتی از کسی ناراحت می شوی، چه می کنی؟
- به نظرت نشانه های علاقه همسرت چیست یا چه باید باشد؟
چرا پرسیدن این سوال ها مهم است؟
به من بگو چرا؟
واقعا
دانستن این چیزها خوشبختی آدم را تضمین می کند؟ یعنی هرکس این سوال ها را
بپرسد دیگر در زندگی اش روی مشکل را نخواهد دید؟ نه این حرف ها نیست.
پرسیدن این سوال ها هیچ چیز را تضمین نمی کند. تضمین خوشبختی، بیشتر از
هرچیز به عقل و مهارت های زندگی مشترک بر می گردد. اما پرسیدن این سوالات
هم فایده هایی دارد.
اختلاف در انگیزه
اینکه
چرا دارید ازدواج می کنید، معنای دقیقش این است که انتظار دارید بعد از
ازدواج چه چیزی عوض شود. دختری که به خاطر فشار زندان خانواده پدری ازدواج
می کند و پسری که به خاطر ایجاد هیبتی مردانه از خودش ازدواج می کند، نتیجه
اش یک زندان جدید برای زن است که از همان ابتدا زن از آن متنفر است.
اختلاف در تصور
یکی
تصورش از زندگی مشترک، یک زندگی آرام و بی دغدغه با همسر و بچه هایش و در
کنار خانواده اش است، آن یکی جاه طلب است و با تصور ریسک های بزرگ و هیجان
های دونفره و سفر ازدواج می کند. این دو نفر چطور قرار است با هم زندگی
کنند؟
اختلاف در آرزو
لزومی
ندارد آروزهای آدم مثل هم باشد، ولی اقلا نباید متناقض همدیگر باشند. وقتی
زن آرزویش رسیدن به یک جایگاه بالای شغلی است که باید برای آن حسابی وقت
بگذارد، اما مرد آرزویش داشتن چهار تا بچه است که یک مادر در خانه لازم
دارند، کی کوتاه می آید؟
اختلاف در اعتقادات
بعضی
چیزها را در آدم ها می شود عوض کرد، اما با اعتقادات کسی که سرسختانه به
چیزی اعتقاد دارد، نمی شود شوخی کرد. شاید بتوانید سلیقه غذایی او را طی
چند سال عوض کنید، اما جا به جا کردن خط قرمزهای یک آدم ممکن است تمام
عمرتان طول بکشد.
اختلاف در ظاهر
دو
نفری که با هم ازدواج می کنند، باید به لحاظ ظاهری برای همدیگر مطلوبیت
داشته باشند. نمی توانید بگویید از ظاهرش خوشم نمی آید ولی چون تحصیلاتش
بالا است، او را می پذیرم، به هر حال باید بتوانید به همدیگر علاقه مند
شوید.
اختلاف در پول
لازم
نیست حتما طرف کارمند باشد، اما زندگی با کسانی که هی از این شاخه به آن
شاخه می پرند، ممکن است دو روی هیجان انگیز و سخت داشته باشد. اگر واقعا از
این مقدار هیجان خوشتان می آید، با آمادگی برای آن روزهای بی پولی پا به
زندگی مشترک بگذارید.
اختلاف در تا ببینیم چی می شه؟
هیچ
سوالی را نباید با این جواب پذیرفت. وقتی کسی در مورد اشتغال یا تحصیل زن،
تعداد بچه، اختلافات خانوادگی و... این جواب را بدهد، یعنی خودش هم نمی
داند برنامه اش چیست. آن وقت ممکن است وقتی که می بینید چه می شود، چیزهای
ناخوشایندی ببینید!
اختلاف در مسائل جنسی
وقتی
هیچ آموزش مدونی در زمینه مسائل جنسی وجود ندارد، ممکن است تصور طرف مقابل
متفاوت باشد. سعی کنید تا حد امکان بفهمید تصور او از رابطه جنسی چیست و
چه توقعی از همسرش دارد. هروقت به خاطر خجالت از این بخش خواستید صرفنظر
کنید، به خودتان یادآوری کنید که حدود نیمی از طلاق های کشور ریشه اش در
مشکلات جنسی است.
اختلاف در معنا
خیلی
وقت ها ما یک آدم مذهبی هستیم و می رویم سراغ یک آدم مذهبی و خوشحالیم که
چقدر شبیه همیم. بعد می بینیم او منظورش از مذهبی بودن این است که نماز می
خواند، ما منظورمان این است که موسیقی حرام است. آن وقت است که دو آدم
مذهبی هستیم که کارمان به اختلاف می کشد. پرسیدن سوال در مورد جزئیات هر
ویژگی، فایده اشت این است که دیگر چنین اتفاقی نمی افتد.
منبع:مجله همشهری جوان