دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی

۳۰ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۹
تیر


http://up.cm30.ir/up/masafdevil/shabeke/Mazhabi16/a8115323d9d34108b3ce6497cfffcf5d.jpg

http://up.cm30.ir/up/masafdevil/shabeke/Mazhabi16/thumb_HamMihan-20151446473390996411437112022.8587.jpg

http://up.cm30.ir/up/masafdevil/shabeke/Mazhabi16/b80d6e412b5a47f980f999937cba3329.jpg

http://up.cm30.ir/up/masafdevil/shabeke/Mazhabi16/ca9be69bb715497ebc583a937c5e7736.jpg

http://up.cm30.ir/up/masafdevil/shabeke/Mazhabi16/0aeb027351174b718bb2d189e4425683.jpg

http://up.cm30.ir/up/masafdevil/shabeke/Mazhabi16/601a1982fb4e4aa8a5785345f7809aa9.jpg

http://up.cm30.ir/up/masafdevil/shabeke/Mazhabi16/75a2e02159e8445bb68bb38926c35d21.jpg

http://up.cm30.ir/up/masafdevil/shabeke/Mazhabi16/b6826f27bc5c431f8b2f91775ba3f005.jpg

  • طاهره نظیفی
۲۹
تیر


افسران - توجیه برخی گناهان
  • طاهره نظیفی
۲۹
تیر






  • طاهره نظیفی
۲۷
تیر


افسران - عید همگی "مباااااااااا اااااااااااا رررررررک "
  • طاهره نظیفی
۲۵
تیر


افسران - بهترین پوستر حجابی که دیدم
  • طاهره نظیفی
۲۵
تیر


احادیثی در باب همسرداری ,احادیثی در مورد ازدواج

احادیثی در باب همسرداری    
پیغمبر اکرم (ص):«مِن سَعادَهِ المَرءِ المُسلِمِ الزَّوجَهُ الصّالِحَهُ وَالمَسکَنُ الواسِعُ وَالمَرکَبُ البَهیُّ وَالوَلَدُ الصّالِحح» (بحارالأنوار، ج۷۶، ص۱۵۵)
پیغمبر اکرم(ص) می‌فرمایند: از خوشبختی مرد مسلمان، داشتن همسری شایسته، خانه‌ای بزرگ، وسیله‌ای راحت برای سواری و فرزندی خوب است.
———————————————
امام علی (ع)
«أحسِنِ الصُّحبَهَ لَها فَیَصفُوَ عَیشُک» (من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۲) .

با همسرت خوش رفتار باش تا زندگی‌ات با صفا گردد.
———————————————
امام محمد باقر (ع)
«إِنّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّه اَشَّدُّکُم اِکراما لِحَلائِلِهِم» (تهذیب الاحکام، ج۸، ص۱۴۱).

گرامی‌ترین شما نزد خدا کسی است که بیشتر به همسر خود احترام بگذارد.
———————————————
پیغمبر اکرم (ص)
«إنَّ الرَّجُلَ إذا نَظَرَ إلَی امرَأَتِهِ وَنَظَرَت إلَیهِ نَظَرَ اللّه تَعالی إلَیهِما نَظَرَ الرَّحَمَهِ» (نهج الفصاحه، ح ۶۲۱).

وقتی مردی به همسر خود نگاه کند و همسرش به او نگاه کند، خداوند به دیده رحمت به آنان نگاه می‌کند.
———————————————
حضرت زهرا (س)
«خِیارُکم اَلیَنُکم مَناکِبَهً وَ اَکرَمُهم لِنِسائِهِم» (کنزالعمال، ج۷، ص۲۲۵).

بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم‌تر و مهربان‌تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده‌اند.
———————————————
امام صادق (ع)
«خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَـقَـدَ واحِدَهً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ ناقِصَ العَیْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّهُ البَدَنِ وَ الثّانیَهُ: اَلاْمْنُ وَ الثّالِثَهُ: اَلسَّعَهُ فِی الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَهُ: اَلاَنیسُ الْمُوافِقُ (قال الراوی:) قُلْتُ: و مَا الاْنیسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَهُ الصّالِحَهُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَلیطُ الصّالِحُ وَ الخامِسَهُ: وَ هِیَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ: الدَّعَهُ» (خصال، ص ۲۸۴)
پنج چیز است که هر کس یکی از آن‌ها را نداشته باشد، همواره در زندگی‌اش کمبود دارد و کم خرد و دل‌نگران است:اول، تندرستی، دوم امنیت،سوم روزی فراوان، چهارم همراهِ هم‌رأی. راوی پرسید: همراهِ هم‌رأی کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب، و پنجم که در برگیرنده همه این‌هاست، رفاه و آسایش است.
———————————————
امام سجاد (ع)
«وَاَمّا حَقُّ الزَّوجَهِ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّ اللّه‌َ عَزَّوَجَلَّ جعل‌ها لَکَ سَکَنا وَ اُنْسا فَتَعْلَمَ اَنَّ ذلِکَ نِعْمَهٌ مِنَ اللّه‌ِ عَلَیْکَ فَـتُـکْرِمَها وَ تَرْفُقَ بِها وَ اِنْ کانَ حَقُّکَ اَوجَبَ فَاِنَّ لَها عَلَیْکَ اَنْ ترحم‌ها» (من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۲۱) …

حق زن این است که بدانی خداوند عزوجل او را مایه آرامش و انس تو قرار داده و این نعمتی از جانب اوست، پس احترامش کن و با او مدارا نما، هر چند حق تو بر او واجب‌تر است، اما این حق اوست که با او مهربان باشی.
———————————————
پیغمبر اکرم (ص)
«خَیْرُکُم خَیْرُکُم لِنِسائِهِ و اَنَا خَیْرُکُم لِنِسائی» (من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۴۳)

بهترین شما کسی است که برای زنان خود بهتر باشد و من بهترین شما برای زن خود هستم.
———————————————
پیامبراکرم (ص)
«مَا اصطَحَبَ اثنَانِ إلّا کَانَ أعظَمُهُما أجراً وَ أحَبُّهُما إلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أرفَقَهُما بِصَاحِبِه»(کافی/ج۲/ص۱۲۰)

هیچ دو نفری با هم مصاحبت و زندگی نکردند مگر این که یک نفر از آن دو نفر پیش خدا محبوب‌تر است، و آن محبوب‌تر کیست؟ آن که با همنشینش رفیق‌تر و نرم خوتر باشد و بیشتر مراعات و مدارا کند.
———————————————
امام صادق (ع)
«خَمسٌ مَن لَم یَکُن فِیهِ لَم یَتَهنأ العِیش الصّحه وَ الأَمن وَ الغِنی وَ القِناعَه وَ الأَنِیس المُوافِق» (بحارالنوار، ج۱، ص۸۳)

کسی که پنج چیز در او نباشد زندگی برایش گوارا نیست؛ سلامت، امنیت، بی نیازی، قناعت و همسر موافق.
———————————————
امام علی (ع)
«مَنْ ساءَ خُلْقُهُ مَلَّهُ اَهْلُهُ» (تحف العقول، ص۲۱۴)

هر کس بد اخلاق باشد، خانواده‌اش از او دلتنگ و خسته می‌شوند.
———————————————
امام معصوم (ع)
«المومن یاکل بشهوه أهله» (کافی، ج۴، ص۱۲)

مومن مطابق اشتها ومیل همسرش غذا می‌خورد.
———————————————
پیغمبر اکرم (ص)
«إذا أَرَدتُ أَن أَجمع لِلمُسلِمِ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرهِ جَعلتُ لَهُ…وَ زُوجه مُۆمنه تَسرُهُ إذا نَظرَ إِلیها» (کافی، ج۵، ص۳۲۷)

اگر بخواهم خیر دنیا و آخرت را به بنده مسلمانی عطا کنم، همسر شایسته و صالحی به او می‌دهم که وقتی در چهره او می‌نگرد، سرور و بهجت بر قلب او وارد شود.
———————————————
پیغمبر اکرم (ص)
سه گروه از زنان، عذاب قبر ندارند و در قیامت هم با حضرت زهرا (س) محشور می‌شوند، زنی که با فقر و تنگدستی همسر خود بسازد، زنی که با بداخلاقی همسر، صبر خود را از دست ندهد و زنی که مهریه خود را به همسرش ببخشد (که بدین وسیله باری را از دوش او برداشته). (مواعظ العدیده، ص ۷۵)
———————————————
قرآن کریم
«وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا» (النساء، آیه۱۹)
با همسران خود به طور شایسته (در گفتار و کردار) معاشرت نمایید و اگر از آنان به دلایلی بدتان آمد، (شتاب نکنید و زود تصمیم به جدایی نگیرید) زیرا چه بسا از چیزی بدتان بیاید، اما خداوند خیر و منافع فراوانی را در آن قرار داده باشد.

 

 

  • طاهره نظیفی
۲۵
تیر


 دلیل بریدن سر امام حسین از پشت توسط شمر
چرا شمر سر امام حسین(ع) را از پشت برید؟
پاسخ اجمالی
درباره این‌که چرا شمر گلوی مبارک امام حسین(ع) را از جلو نبرید با توجه به نقل‌هایی که برای چگونگی شهادت امام حسین(ع) وارد شده، می‌توان چند احتمال داد:
۱٫ افراد دیگری -غیر از شمر- که می‌خواستند نزدیک امام حسین(ع) شوند و او را به شهادت برسانند، همین که امام به آنها نظری می‌افکند، تنشان می‌لرزید و شمشیر از دستشان می‌افتاد؛ برخی از مورّخان متأخّر و معاصر به نقل از ابومخنف گفته‌اند: «اولین شخصی که با شمشیر کشیده به سوی امام پیش تاخت، شبث بن ربعى بود. امام حسین(ع) به جانب او نظرى افکند. شبث را رعده‌اى گرفت و لرزید و شمشیر از دستش افتاد و ‏گفت: «معاذ اللّه که من خداى را ملاقات کنم و ذمه من مشغول به خون حسین باشد».[۱]
همچنین در ادامه به نقل از ابو مخنف گفته‌اند: سنان بن أنس با شماتت و با عصبانیت رو به شبث کرد و گفت: «مادر بر تو بگرید و قوم تو تباه گردد! چرا از قتل او دست بازداشتى و روى برداشتی؟»
شبث گفت: «چون چشم بگشود و مرا نظاره کرد، چشم‌هاى رسول خدا را دیدم. نیروى من برفت و اندامم بلرزید».
سنان گفت: «این شمشیر مرا ده که من از براى قتل او شایسته‌‌تر از تو هستم».
سنان شمشیر را برداشت و به سمت امام حسین(ع) رفت. هنگامی که نزدیک شد، رعدی عظیم او را فرا گرفت و سخت بترسید، چنان‌که شمشیر از دست او افتاد و گریخت. شمر او را سرزنش کرد و گفت: «چرا بگریختى؟»
سنان گفت: «چون چشم به سوى من بگشود، شجاعت پدر او یادم آمد. پس گریختم».
خولى بن یزید اصبحى، تصمیم گرفت که سر مبارک امام(ع) را از تن دور کند. وى نیز چند قدمى برداشت و رعدتى او را گرفت و فرار کرد.[۲]
شمر گفت: «چه مردم ترسویی هستید! هیچ‌کس سزاوارتر از من نیست در قتل او». سپس شمشیر گرفت و بر سینه حسین(ع) نشست. [۳]
در برخی منابع جزئیات این حادثه بیان نشده، بلکه تنها به ترس و لرزش این افراد از هیبت و عظمت امام حسین(ع) اشاره شده است.[۴] بنابر این، اصل ترس افرادی مانند سنان بن انس پذیرفتنی است.[۵]
شاید با توجه به این جریانات، برای این‌که شمر ملعون به عاقبت این افراد دچار نشود، سر امام حسین(ع) را از پشت برید تا چشم او به چشم امام حسین(ع) نیفتد.
۲٫ علامه مجلسی می‌نویسد: در بعضى از کتاب‌های معتبر از طبری و او از طاوس یمانى نقل کرده است: «…پیامبر اسلام(ص) پیشانی و گلوى امام حسین(ع) را زیاد می‌بوسید».[۶]
همچنین به نقل از کتاب «معدن البکاء فی مقتل سید الشهداء»[۷] آمده است: شمر خواست سر امام حسین(ع) را از گلو جدا کند، ولى شمشیرش نبرید، امام حسین(ع) فرمود: «واى بر تو! آیا می‌پندارى شمشیر تو جایى را که رسول خدا(ص) بر آن فراوان‏ بوسه زد می‌برد»؟! شمر (برآشفت و) آن‌حضرت(ع) را به رو افکند و سر مطهرش را از قفا جدا کرد.[۸] ولی این بخش از سخن امام حسین(ع) که «آیا می‌پندارى شمشیر تو جایى را که رسول خدا(ص) بر آن فراوان‏ بوسه زد می‌برد»، پیش از شهادت و هنگام نشستن شمر بر سینه امام حسین(ع)، در منابع و مقاتل معتبر[۹] ذکر نشده است. به هر حال، با فرض پذیرش این نقل؛ چون گلوی امام حسین(ع) مکان بوسه پیامبر اسلام(ص) بوده، شمر سر امام حسین(ع) را از پشت برید.
به هر حال، نمی‌توان به طور قطعی گفت: علت اصلی بریدن سر امام حسین(ع) از قفا همان است که در برخی کتاب‌ها نوشته شده است؛ زیرا بخش‌هایی از نقل‌های ذکر شده، در مقاتل و منابع تاریخی مربوط به نهضت و قیام امام حسین(ع) نیامده است، به همین جهت؛ نمی‌توان میان علت بریده شدن سر امام حسین(ع) از قفا با این نقل‌های متفاوت ارتباط برقرار کرد و یک نتیجه قطعی گرفت و موارد یاد شده را تنها یک احتمال است.
=================================
[۱]. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم‏، ینابیع الموده لذو القربى‏، ج ۳، ص ۸۲، نشر اسوه، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق؛ لبیب بیضون، موسوعه کربلاء، ج ۲، ص ۱۷۷، مؤسسه الاعلمى‏، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.
[۲]. همان، ص ۸۲ – ۸۳٫
[۳]. همان.
[۴]. ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص ۸۶، دار القاری، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
[۵]. البته در صورتی که این نقل را بپذیریم که شمر سر مبارک امام حسین(ع) بریده است، نه سنان بن انس؛ چون طبق برخی از نقل‌ها، سنان بن انس گلوی آن‌حضرت را برید. رسان‏، فضیل بن زبیر، تسمیه من قتل مع الحسین(ع)‏، ص ۱۴۹، مؤسسه آل البیت‏(ع)، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق؛ بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج ‏۳، ص ۲۱۸، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق؛ ابن عساکر شافعی، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ‏ج ‏۱۴، ص ۲۴۹، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
[۶].  مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۸۷ – ۱۸۸، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
[۷]. این کتاب نوشته مولى محمد صالح بن‏ آقا محمد(متوفی ۱۲۸۳ق)، و برادرش حاج مولى محمد تقی برغانی قزوینی، معروف به شهید سوم است. آقا بزرگ تهرانی‏، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج ۲۱، ص ۲۲۰ – ۲۲۱، اسماعیلیان‏، قم، ۱۴۰۸ق.
[۸]. گروهى از نویسندگان، موسوعه الامام الحسین(علیه‏السلام)، ج ‏۴، ص ۵۹۶، سازمان پژوهش و برنامه ریزى آموزشى، دفتر انتشارات کمک آموزشى، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
[۹]. مانند: «الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد» شیخ مفید؛ «اللهوف على قتلى الطفوف» سید ابن طاوس و …

 

  • طاهره نظیفی
۲۵
تیر


 بیوگرافی سلمان فارسی سلمان کیست؟
حدود دویست و شانزده یا سیصد و شانزده سال قبل از هجرت، در روستای «جی‏» (از روستاهای اصفهان) فرزندی به دنیا آمد، که نامش را «روزبه‏» گذاشتند و بعدها پیامبر اسلام(ص) او را «سلمان‏» نامید.
پدر سلمان «بدخشان کاهن‏» (روحانی زرتشتی) بود و کار همیشگی‏ اش هیزم نهادن بر شعله آتش. با اینکه سلمان در میان خاندان و محیطی زرتشتی دیده به جهان گشود، ولی هرگز در برابر آتش سر فرود نیاورد و به خدای یکتا اعتقاد یافت. سلمان در دوران کودکی مادرش را از دست داد و عمه‏ اش سرپرستی او را به عهده گرفت.
سلمان، بعد از آنکه دریافت قرار است او را شش ماه با اعمال شاقه زندانی سازند و پس از آن اگر به آیین نیاکانش ایمان نیاورد اعدامش کنند، با همکاری عمه‏ اش گریخت و روانه بیابان شد. در بیابان کاروانی دید که به سوی شام می‏رفت; پس به مسافران پیوست و رهسپار سرزمینهای ناشناخته گردید.
سرانجام سلمان، در همان آغاز هجرت گمشده ‏اش را یافت و در حالی که برده یک یهودی بود، در محضر رسول خدا(ص) مسلمان شد. (۱)
آزادی و نامگذاری سلمان
پیامبر گرامی اسلام(ص) سلمان را به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه (هر وقیه معادل چهل درهم)، از مرد یهودی، خرید و آزادش ساخت و نام زیبای «سلمان‏» را بر او نهاد. (۲) این تغییر نام، بیانگر آن است که:
۱ – برخی از نامهای عصر جاهلیت، شایسته یک مسلمان نیست; ۲ – واژه «سلمان‏» از سلامتی و تسلیم گرفته شده است. انتخاب این نام زیبا از سوی پیامبر(ص) نشانه پاکی و سلامت روح سلمان است.
فضیلتهای برجسته سلمان
سلمان، الگوی مسلمان کمال‏ جو، وارسته و خودساخته است و ارزشهای متعالی بسیاری در خویش گردآورده بود. بخشی از این فضایل عبارت است از:
۱ – نزدیکی به رسول خدا(ص)
سلمان، پس از پذیرفتن اسلام، چنان در راه ایمان و معرفت اسلامی پیش رفت که نزد رسول خدا جایگاهی والا یافت و مورد ستایش معصومان(ع) قرار گرفت. بخشی از سخنان آن بزرگان در باره سلمان چنین است:
الف) در ماجرای جنگ خندق، که در سال پنجم هجری رخ داد و به پیشنهاد سلمان پیرامون شهر خندق کندند. هر گروهی می‏خواست‏ سلمان با آنها باشد; مهاجران می‏گفتند: سلمان از ما است. انصار می‏گفتند: او از ما است. پیامبر(ص) فرمود: «سلمان منا اهل البیت‏» (۳) ; سلمان از اهل بیت ما است.
عارف معروف، محی‏الدین بن‏عربی، با اینکه از علمای اهل تسنن است، در شرح این سخن پیامبر اکرم(ص) می‏گوید: پیوند سلمان به اهل بیت (علیهم السلام) در این عبارت، بیانگر گواهی رسول خدا(ص) به مقام عالی، طهارت و سلامت نفس سلمان است; زیرا منظور از اینکه سلمان از اهل بیت (علیهم السلام) است، پیوند نسبی نیست; این پیوند بر اساس صفات عالی انسانی است. (۴)
ب) جابر نقل می‏کند که رسول خدا(ص) فرمود:
«همانا اشتیاق بهشت‏ به سلمان بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است; و بهشت‏ به دیدار سلمان عاشق‏تر از دیدار سلمان به بهشت است.» (۵)
ج) پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«هر که می‏خواهد به مردی بنگرد که خداوند قلبش را به ایمان درخشان کرده، به سلمان بنگرد.» (۶)
د) آن بزرگوار همچنین فرمود:
«سلمان از من است، کسی که به او ستم کند به من ستم کرده است و کسی که او را بیازارد مرا آزرده است.»

و) امام صادق(ع) فرمود:
«سلمان علم الاسم الاعظم‏» (۷) ; سلمان اسم اعظم را می‏دانست.

این سخن بدان معناست که سلمان از نظر عرفان، به مقامی رسیده بود که حاصل اسم اعظم الهی بود. اگر کسی چنین لیاقتی داشته باشد، دعایش به اجابت می‏رسد و کرامات عظیمی از او سر می‏زند.
۲ – علم سلمان
پیامبر اسلام(ص) فرموده است: «اگر دین در ثریا بود، سلمان به آن دسترسی پیدا می‏کرد.» (۸)
وسعت و عمق آگاهیهای سلمان به حدی بود که برای هر کس قابل هضم نیست. امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) و علی(ع) اسراری را که دیگران قدرت تحمل آن را نداشتند به سلمان می‏گفتند و او را لایق نگهداری علم مخزون و اسرار می‏دانستند; از اینرو یکی از القاب سلمان، «محدث‏» است. (۹)
سلمان دارای علم بلایا و منایا (حوادث آینده) بود و همچنین از متولمان(قیافه‏شناسان) و محدثان به شمار می‏رفت. جایگاه علمی سلمان چنان بود که امام صادق(ع) در باره‏اش فرمود: «در اسلام، مردی که فقیه‏تر از همه مردم باشد، همچون سلمان، آفریده نشده است.» (۱۰)
پیامبر اسلام(ص) فرمود: «سلمان دریای علم است که نمی‏توان به عمق آن رسید.» (۱۱)
البته دانش سلمان، به معارف فکری محدود نمی‏شد و آگاهیهای فنی او نیز در حد بالایی بود. در جنگ خندق، طرح کندن خندق را سلمان خدمت پیامبر(ص) پیشنهاد کرد و عملی شد. همچنین در جنگ طائف، طرح ساختن «منجنیق‏» برای درهم کوبیدن قلعه ‏های مشرکان از ابتکاراتی است که به سلمان نسبت داده شده است.
بنابراین، سلمان حق دارد از مقام علمی‏ اش چنین تعبیر کند:
ای مردم! اگر من شما را از آنچه می‏دانستم مطلع می‏کردم، می‏گفتید، سلمان دیوانه است، یا به کسی که سلمان را بکشد درود می‏فرستادید. (۱۲)
۳ – عبادت سلمان
آنچه به عبادت سلمان ارزش بیشتری می ‏دهد، علم و آگاهی اوست. چرا که عبادت آگاهانه و پرستش از روی بصیرت از عبادت سطحی و ظاهری ارزشمندتر است.
امام صادق(ع) فرمود: روزی پیامبر اسلام(ص) به یاران خود فرمود: کدام یک از شما تمام روزها را روزه می‏دارد.
سلمان گفت: من، یا رسول الله.
پیامبر(ص) پرسید: کدام یک از شما تمام شبها را به عبادت می‏گذراند؟
سلمان گفت: من، یا رسول الله.
حضرت پرسید: آیا کسی از شما هست که روزی یک بار قرآن را ختم کند؟
سلمان گفت: من یا رسول الله.
یکی از حاضران که جوابهای سلمان را خودستایی و فخرفروشی می‏ پنداشت، گفت: اکثر روزها دیده‏ ام که سلمان روزه نیست، بیشتر شب را هم می‏خوابد و بیشتر روز را به سکوت می‏گذراند، پس چگونه همیشه روزه است و هر شب برای نیایش با خدا بیدار می‏ماند و روزی یک بار قرآن را ختم می‏کند؟!
پیامبر(ص) فرمود: ساکت‏باش! تو را با همسان لقمان چه کار؟ اگر می‏خواهی چگونگی ‏اش را از خودش بپرس تا خبر دهد.
سلمان گفت: در ماه سه روز روزه می‏گیرم و خداوند فرموده است: «هر کس عمل نیکی انجام دهد پاداش ده برابر دارد. از طرف دیگر، روز آخر شعبان را روزه گرفته و آن را به روزه ماه رمضان متصل می‏کنم و هر که چنین کند، پاداش روزه همیشه را دارد. از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هر کس با طهارت بخوابد، در ثواب، چنان است که تمام شب را عبادت کرده باشد. اما ختم قرآن، رسول خدا(ص) فرمود: هر کس یک بار سوره «قل هوالله‏» را بخواند، پاداش یک سوم قرآن را دارد و هر که دو بار بخواند، دو ثلث قرآن را خوانده است و هر که سه بار بخواند، گویا قرآن را ختم کرده است.

و نیز حضرت فرمود: یا علی، هر کس تو را با زبان دوست‏بدارد یک سوم ایمانش کامل شده، هر که با دل و زبان وستت‏بدارد، دو ثلث ایمان او کامل شده; و هر که با دل و زبانش دوستت‏بدارد و با دست هم یاری‏ات کند، تمام ایمان را به دست آورده است.» (۱۳)
۴ – زهد سلمان
آیات و روایات نشان می‏دهد که «زهد» به معنای حرام ساختن نعمتهای الهی بر خود نیست. زهد به معنای عدم دلبستگی به امور مادی است. یکی از مواردی که در تمام زوایای زندگی سلمان، از آغاز تا پایان عمر، دیده می‏شود زهد، پارسایی و بی‏رغبتی او به دنیاست.
سلمان، که پیرو راستین پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) بود، راه آنان را پیش گرفت و حتی وقتی فرماندار مدائن بود، ساده ‏زیستی را رها نکرد. زهد و وارستگی سلمان از ایمان عمیق او سرچشمه می‏گرفت; زیرا هر کس ایمان قویتر داشته باشد، از جاذبه‏های دنیوی آزادتر است. امام صادق(ع) فرمود:
«ایمان ده درجه دارد، مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم ایمان است.» (۱۴)
سلمان، خانه نداشت و هرگز دل به خانه‏ سازی نمی‏داد. شخصی از او خواست تا برایش خانه‏ ای بسازد ولی سلمان راضی نشد. سرانجام به سبب اصرار شخص نیکوکار اجازه داد برایش خانه بسازد، ولی سفارش کرد خانه چنان باشد که هنگام ایستادن سر به سقف آن بخورد و هنگام خوابیدن پا به دیوار برسد. (۱۵)سلمان پارسا، حتی حقوق اندک سالانه (۱۶) خود را هم به نیازمندان می‏داد و بسیار اندک برای خود برمی‏داشت.
۵ – دفاع از حریم ولایت
آنچه در زندگی سلمان، بسیار چشمگیر و جالب است عدم بی‏تفاوتی اوست. او با هوشیاری و جدیت کامل در صحنه‏های مختلف حضور داشت و در پیروی از امام‏حق لحظه‏ای تردید نکرد. او همواره، از هر فرصتی، برای گفتن حق بهره می‏برد و مسلمانان را به امامت‏حضرت علی(ع) فرا می‏خواند. آن بزرگوار پیوسته این سخن رسول خدا را برای مردم تکرار می‏کرد:«همانا علی(ع) دری است که خداوند گشوده است. هر کس در آن وارد شود، مؤمن است و هر کس که از آن خارج گردد، کافر است.» (۱۷) – «بهترین فرد این امت، علی(ع) است.» (۱۸)
بعد از رحلت جانسوز رسول خدا(ص)، غصب خلافت و مظلومیت ‏حضرت علی(ع)، سلمان در خطبه‏ای بسیار فصیح، که می‏توان آن را «کوبنده و افشاگرانه‏» خواند، چنین گفت:
«ای مردم! هر گاه فتنه‏ ها و آشوبها را همچون پاره ظلمانی شب دیدید که برجستگان در آن به هلاکت می‏رسند، بر شما باد به آل محمد(ص) چرا که آنها راهنمایان به سوی بهشتند، و بر شما باد علی(ع). ای مردم! ولایت را در میان خود همانند سر قرار دهید.»
یعنی اگر ولایت اهل بیت (علیهم السلام) را نداشته باشید، مسلمان حقیقی نیستید و دین شما سودی ندارد. (۱۹)
ابن‏ عباس سلمان را در خواب دید و از او پرسید: در بهشت، پس از ایمان به خدا و رسول، چه چیز برتر است؟ سلمان پاسخ داد: پس از ایمان به خدا و پیامبر، هیچ چیز با ارزشتر و برتر از دوستی و ولایت علی بن‏ابی‏طالب(ع) و پیروری از او نیست. (۲۰)
نقش سلمان در تشیع ایرانیان
یکی از کارهای بسیار مهم سلمان، که بخش اعظم زندگی او را فرا گرفته بود، تلاش پیگیر او در معرفی اسلام ناب و تشیع راستین بعد از رحلت رسول خدا(ص) است. او در این راستا در مدینه جهاد کرد و از هر فرصتی بهره برد. وقتی به مدائن آمد، همین عقیده را دنبال کرد و نقش بسیاری در تشیع ایرانیان داشت.
می‏پرسند: با اینکه اسلام در عصر خلافت‏خلیفه دوم وارد ایران شد، چرا اکثریت قاطع مردم ایران، شیعه حضرت علی(ع) هستند؟
در پاسخ باید گفت: عوامل متعددی سبب این گرایش است. از نخستین عوامل این گرایش، وجود سلمان در مدائن و رفت و آمد او به کوفه و حوالی آن و حتی اصفهان و … بود. سلمان پیام‏آور اسلام ناب، منادی تشیع و نویدبخش مذهب اهل بیت (علیهم السلام) بود و اکثر ایرانیان این ندا و نوید را شنیدند و پذیرفتند. (۲۱)
وفات
سلمان سرانجام، پس از عمری طولانی و بابرکت، در اواخر خلافت عثمان در سال ۳۵ه .ق وفات یافت. (۲۲) حضرت علی(ع) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد. همراه آن حضرت، جعفر بن‏ ابی‏طالب و حضرت خضر، در حالی که با هر یک از آن دو هفتاد صف از فرشتگان بودند بر پیکر سلمان نماز گزاردند. (۲۳) بعضی از راویان چنین نقل کرده‏ اند که حضرت علی(ع) بر کفن سلمان شعری نوشت که معنای آن چنین است:
«بر شخص کریم و بزرگواری وارد شدم، بی‏آنکه توشه نیک و قلب پاک داشته باشم; ولی بردن توشه نزد شخص کریم و بزرگوار، زشت‏ترین کار است.» (۲۴)
مرقد شریف حضرت سلمان(س) در مدائن، در پنج فرسخی بغداد، نزدیک تاق کسری قرار دارد.در این دنیای پرتلاطم و پرزرق و برق که انسان را در گرداب گناه غرق می‏کند، هر کس الگویی می‏خواهد تا با سرمشق قرار دادن روش و کردارش کشتی وجودش را سالم به ساحل سعادت برساند; و زندگی سلمان فارسی برای ما ایرانیان الگویی شایسته است.
پی‏ نوشت ها:
۱- بحار، ج ۲۲، ص‏۳۶۶٫
۲- الدرجات الرفیعه، ص‏۲۰۳٫
۳- مجمع‏البیان، ج ۲، ص‏۴۲۷٫
۴- شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید، ج ۱۸، ص‏۳۶٫
۵- بحار، ج ۲۲، ص ۳۴۱٫
۶- احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۱۵۰٫
۷- اعیان الشیعه، ج‏۷، ص‏۲۸۷٫
۸- شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید، ج ۱۸، ص‏۳۶٫
۹- بحار، ج ۲۲، ص ۳۳۱٫
۱۰- تنقیح المقال، ج ۲، ص‏۴۷٫
۱۱- اختصاص شیخ مفید، ص ۲۲۲٫
۱۲- رجال کشی، ص ۲۰٫
۱۳- بحارالانوار، ج ۲۲، ص‏۳۱۷٫
۱۴- همان، ص ۳۴۱٫
۱۵- شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید، ص‏۳۶٫
۱۶- حدود چهار تا شش هزار درهم.
۱۷- کتاب سلیم بن‏قیس، ص ۲۵۱٫
۱۸- اعیان الشیعه، ج‏۷، ص‏۲۸۷٫
۱۹- بهجه‏الآمال، ج ۴، ص ۴۱۸٫
۲۰- بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۴۱٫
۲۱- کتاب ایرانیان مسلمان در صدر اسلام، ص ۲۰۱٫
۲۲- بحار، ج ۲۲، ص ۳۹۱ – ۳۹۲٫
۲۳- همان، ص‏۳۷۳٫
۲۴- طرائف الحقائق، ج ۲، ص ۵
  • طاهره نظیفی
۲۵
تیر


افسران - شرح در تصویر
  • طاهره نظیفی
۲۵
تیر


افسران - مرگ بر اسراییل
  • طاهره نظیفی