دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی

۱۴۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۷
فروردين
ا

علامه مجلسی(ره)در بحارالانوارمجلد30 صفحه287 رقم151 باسند مذکور ازابوحسین محمدبن هارون بن موسی التلعکبری ازپدرش ازابوعلی محمد بن همام ازجعفربن محمد بن مالک الفزاری از عبد الحمن بن سنان صیرفی از جعفربن علی حوار ازحسن بن مسکان از مفضل بن عمر جعفی ازجابر جعفی از سعید بن مسیب که:
زمانی که حسین بن علی(صلوات الله علیهما)کشته شدوخبر شهادت وبریدن سر آنحضرت و بردن آن نزد یزید ابن معاویه (لعنهما الله)وکشته شدن هیجده نفر از اهل بیت و پیجاه و سه نفر از شیعیان و علی اصغر که طفلی شیر خوار بود در پیش رویش و اسیر شدن ذریّه آنحضرت در مدینه منتشر شد و مجلس ماتم در حضور زنان پیامبر(صلّ الله علیه وآله وسلّم)درخانه ام سلمه و در خانه های مهاجرین و انصار بر پا گردید؛پس عبدالله بن عمربن خطاب(لعنهما الله) فریادزنان،لطم زنان وگریبان چاک زنان! از خانه اش بیرون آمد و می گفت:«ای گروه بنی هاشم و قریش ومهاجرین وانصار!آیارواست این کارها نسبت به رسول خدا واهل بیت و ذریّه اش در حالی که شما زنده اید و روزی می خوریدو در برار یزید ساکت بنشینید؟»،پس از مدینه خارج شد ودر تمام روز و شب مردم را تحریک می کرد و به شهری وارد نمی شد مگر اینکه فریاد می کشید و اهالی شهر را بر علیه یزید می شورانید،تا اینکه اخبار به یزید نوشته شد.
  • طاهره نظیفی
۲۷
فروردين

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

بسیار یاد کردن خدا و بر من صلوات فرستادن، موجب برطرف شدن فقر مى شود.

با توجه به روایت فوق، داستان زیر را تقدیم مى داریم. توصیه مى کنیم که قبل از مطالعه به نکات زیر توجه نمایید:

1ـ شکى نیست که اذکار، خواص و فوایدى بسیار دارد. طبق روایات رسیده از معصومین علیهم السلام، ذکر صلوات نیز چنین است. یکى از فواید آن، رهایى از فقر و تنگدستى است. ناگفته پیداست که: نتیجه بخشیدن آن، شرایطى دارد. یکى از شرایط آن، چگونگى حالت‌هاى روحى، نفسى و معنوى انسان است. با این بیان، ذکر شخصى به ثمر مى رسد که قبلا زمینه لازم را فراهم کرده باشد. به عبارت دیگر، نباید توقع داشت که بدون ایجاد زمینه، تکرار اذکار به نتیجه مطلوب برسد.

2ـ به ثمر رسیدن ذکرها، در سایه تلاش و جدیت انسان است. به عبارت دیگر، به نتیجه رسیدن آنها با تنبلى و تن پرورى منافات دارد و نباید از تلاش و کوشش در کسب معاش دست کشید و با تکرار اذکار، به کنجى نشست و به امید این که خداوند، روزىمان را مى رساند، از کار و تلاش دست برداشت.

  • طاهره نظیفی
۲۷
فروردين


 

 

16110360663011218617919221520638362486113.jpg  

 

 

تا به حال با خودت فکر کردی که چرا امام زمان (عج) رو ندیدی؟ اگر می خوای نظر امام زمان (عج) رو بدونی نامه زیر رو بخون :

نامه ای از امام مهدی (عج) به شیخ مفید :

 

ای دوست مخلص ! ای کسی که با ستمگران در راه ما مبارزه می کنی !
خداوند بزرگ ، آن چنان که دوستان صالح ما را در گذشته یاری فرمود ؛ شما را نیز با نصرت خود تأیید فرماید . ما با شما عهد می کنیم هر یک از برادران دینی شما که تقوا را سرمایه خویش قرار دهد، از فتنه های گمراه کننده در امان داریم و اگر کسی بر خلاف وظیفه رفتار کرده و از آن چه باید عمل کند بخل ورزد ، مسلماً در هر دو جهان خسران و زیان نصیبش خواهد شد .

اگر شیعیان ما – که خداوند آن ها را به طاعت و بندگی خویش موفق بدارد – در وفای به عهد و پیمان الهی اتفاق و اتحاد داشته و عهد و پیمان الهی را محترم می شمردند ، سعادت دیدار ما به تأخیر نمی افتاد و زودتر از این به سعادت دیدار ما نائل می شدند .
آن چه موجب جدایی ما و دوستانمان گردیده و آنان را از دیدار ما محروم نموده است، عمل نکردن آنان به احکام الهی است .


جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
تو خاک ره بنشان تا نظر توانی کرد

 


با وجود ظلم و جور، چرا آقا نمی آید ؟



برای ظهور ، تنها پر شدن جهان از ظلم ملاک نیست !
عبارتی که در روایات فراوانی دیده می شود این است : " یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا ؛ زمین را پر از عدل و داد می کند همانطور که پر از ظلم و ستم شده است .1
آنچه از این روایت فهمیده می شود آن است که ظهور حضرت و فراگیر شدن عدالت او در زمانی است که ظلم و جور در جهان شیوع پیدا کرده است ، یعنی ممکن است بعد از این که سالهای زیادی از شیوع ظلم در جهان گذشت حضرت ظهور کنند . به عبارت دیگر این روایات بیان می کنند که گسترش و توسعه ی عدالت و ریشه کن شدن ظلم و ستم فقط توسط امام زمان (عج) انجام می گیرد.

 

2. فراگیر شدن ظلم یک امر نسبی است یعنی می توان گفت از زمان حضور بشر در زمین ظلم همراه همیشگی انسانها بوده است و همواره عده ای ظالم و عده ای مظلوم بوده اند. پس نمی توان ادعا کرد تنها در این دوره ظلم فراگیر شده است و قبل و بعد از آن به این شدت نبوده و نمی باشد.


3. فراگیر شدن ظلم اگر به عنوان علائم باشد به معنای علت تامه برای ظهور نیست ، بلکه به نحو اقتضا می باشد و علائم و علت های دیگری نیز در این امر دخالت دارند و باید همه ی علائم و علل تحقق یابند تا امام زمان(عج) ظهور کنند .
بنابر این نتیجه می گیریم که به صرف وجود ظلم های بسیار در عالم نباید توقع قطعی داشت که حضرت به زودی ظهور خواهد کرد هرچند با توجه به مطالبی که در روایات آمده است وظیفه داریم دائماً چشم انتظار حضرت بوده و با فراهم کردن مقدمات ظهور ، نزدیک تر شدن صبح ظهور را دعا کنیم .


 

پیروزی حجت زمان ، منوط به فراهم شدن شرایط است !

هر انقلاب و نهضتی که برای هدف معینی به وجود می آید ، در صورتی پبروز است که زمینه های آن از هر جهت فراهم باشد ، در غیر این صورت انقلاب با شکست روبرو خواهد شد.
قیام امام زمان (عج) از این قاعده مستثنی نیست و در صورتی می تواند پیروز شود که شرایط آن فراهم گردد .2
عدم ظهور امام زمان بدان جهت نیست که نمی خواهد ظهور کند ، بلکه ظهور مبتنی بر شرایطی است که با تحقق آن ها حضرت ظهور خواهد نمود . یکی از شرایط مهم ظهور ، آمادگی مردم می باشد. آمادگی باید در زمینه های خودسازی ، پذیریش حکومت جهانی ، آمادگی نظامی و رشد فکری ظهور نمایند .3 آمادگی ها را باید مردم به وجود آورند که احتمالاً چنین آمادگی به وجود نیامده است .


برای آمادگی پذیرش حکومت جهانی نخست باید مردم از ظلم ها و ناهنجاری های حاکم در جامعه خسته شده ، سیاست های حکومت های قبل از ظهور را تجربه کرده باشند ، تا هم آماده پذیرش حکومت امام زمان شوند و هم قدر انقلاب جهانی را بدانند .

هشام بن سالم از امام صادق (ع) در خصوص تأخیر ظهور امام زمان(ع) سؤال می کند ، امام فرمود : " تا همه اصناف مردم به حکومت نرسند، صاحب الامر قیام نمی کند . برای این که وقتی حکومتش را تشکیل داد ، کسی نگوید : اگر ما هم به حکومت می رسیدیم ، با عدالت رفتار می کردیم ".4

امام باقر(ع) فرمود : "دولت ما آخرین دولت ها است . هر خاندانی که لیاقت حکومت داشته باشند ، قبل از ما به حکومت می رسند تا وقتی حکومت ما تأسیس شد و کارکرد آن را دیدند نگویند: ما هم اگر به حکومت می رسیدیم ، مانند آل محمد عمل می کردیم و این است معنای آیه : " والعاقبة للمتقین ".

 

  • طاهره نظیفی
۲۷
فروردين



وضعیت حجاب قبل از اسلام چگونه بود؟ کیفیت حجاب همسران پیامبر و امامان علیهم‏السلام چگونه بود و آیا آنها از چادر استفاده مى‏کردند و بر فرض لزوم حجاب و چادر، چرا از چادر مشکى استفاده مى ‏شود و از رنگ‏هاى دیگر استفاده نمى‏شود؟

چادر به صورتى که در میان ایرانیان معمول است - چادر بلند که تا پایین پا مى‏رسد - در میان عرب‏ها معمول نبوده، ولى چیزى شبیه نیمه چادر، رایج بود و ظاهراً منظور از «جلباب» هم - که در آیات قرآن آمده - اشاره به همین است؛ چیزى که نه مثل مقنعه و روسرى کوتاه بوده، نه مثل چادر خیلى بلند؛ این حجاب، شاید تا کمر و کمى پایین‏تر مى‏رسیده است و آن بزرگواران از آن استفاده مى‏کردند. عرب‏ها از پوششى به نام «درع» که پیراهن بلندى بوده و «ملحفه» که همان چادر بوده است و مقنعه، استفاده مى‏کردند. از روایات استفاده مى‏شود که این بزرگواران، هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر مى‏کردند و درع هم پیراهن بلندى بوده که تا پشت پا مى‏رسید و آستین‏هایش بلند و گشاد بوده و ملحفه هم چادرى بوده که به خودشان مى‏پیچند. در آداب نمازگزار هم آمده که زن در موقع نماز، اگر بخواهد حجاب کاملى داشته باشد، باید از مقنعه، درع و ملحفه استفاده کند.1

  • طاهره نظیفی
۲۷
فروردين

  • طاهره نظیفی
۲۷
فروردين
  • طاهره نظیفی
۲۶
فروردين

افسران - بدون شرح....

  • طاهره نظیفی
۲۶
فروردين

چرا خداوند انسان را به بندگی خود فراخوانده است؟

تا فراموش کنندگان ذکر او و ترک کنندگان ادب او و غافلان از امر و نهی او نباشند چرا که در بندگی و امر و نهی صلاح و فساد و قوام ایشان است که اگر بدون بندگی خدا رها شوند حتماً روزگار بر آنها به درازا کشیده می­شود و دل هایشان سخت می گردد. (شیخ صدوق، ص685).

چرا به نماز امر شدند؟

زیرا در نماز اقرار به ربوبیت است که موجب صلاح عموم است زیرا در آن در انداختن شریک ها است. و ]همچنین در نماز[ ایستادن با ذلت و تضرع و خضوع و اعتراف در پیشگاه جبار است و طلب بخشش از گناهان گذشته است. اقرار دادن پیشانی بر زمین در هر روز تا بنده یادکننده ی خدا باشد و نه فراموش کننده او. خاشع و ترسان و فروتن و طالب و راغب باشد همراه با خواستن و افزونی برای دین و دنیا به اضافه آنچه در نماز است از قبیل دست برداشتن از فساد و این نماز در هر روز شب واجب شده تا بنده مدبر و خالقش را فراموش نکند و سرخوشی و طغیان کند و به این منظور که برای بنده در یاد خالقش و ایستادن در پیشگاه او نهی کننده­ای از معاصی و حائل و مانعی از انواع فساد پیدا شود.

چرا امر به وضو و آغاز نماز با آن شده است؟

زیرا آنگاه که بنده هنگام مناجات با خدای جبار در پیشگاه او می ایستد، پاک و تمیز از آلودگی­ها و نجاسات باشد به اضافه از بین بردن کسالت و دور کردن چرک و تزکیه دل ها برای ایستادن در پیشگاه جبار که در وضو وجود دارد.

چرا وضو بر صورت و دو دست و مسح سر و دو پا واجب شده است؟

زیرا بنده به آن هنگام که در پیشگاه جبار می ایستد از اعضایش آن اعضایی آشکار و ظاهر می شود که وضو بر آنها واجب است و این بدین صورت است که با صورتش رو به قبله نموده و سجود و خضوع می نماید و با دستش درخواست می کند و رغبت می ورزد و نیایش می کند و به خدا روی می­آورد و با سرش به وقت رکوع و سجود سمت قبله است و با پایش می ایستد و می نشیند.

چرا شستن صورت و دست ها، و مسح بر سر و دو پا واجب شده و چرا همگی شستن و یا همگی مسح قرار داده نشده؟

دلایل مختلفی دارد:

یکی اینکه: عبادت فقط به رکوع و سجود است و رکوع و سجود هم فقط با صورت و دو دست است نه سر و دو پا. دیگر اینکه: خلق در همه وقت توانایی شستن سر و دو پا را ندارد و این کار در سرما و سفر و بیماری و شب و روز برایشان سخت و همچنین شستن صورت و دو دست آسان تر از شستن سر و دو پاست و همانا عبادات در بین افراد سالم براساس توانایی کم طاقت ترین مردم وضع شده است سپس عمومیت داده شده طوری شامل قوی و ضعیف می شود. و یکی اینکه سر و دو پا مثل صورت و دو دست در همه وقت باز و آشکار نیستند به دلیل قرار گرفتن عمامه و کفش و غیر آن دو بر روی آنها .

چرا وضو برای خارج شدن بول و مدفوع و برای خواب واجب شده نه برای چیزهای دیگر؟

زیرا محل بول و مدفوع راه نجاست هستند و انسان راه دیگری که نجاست از ناحیه خودش به او برسد غیر آن دو ندارد پس امر به طهارت شده در آن وقت که آن نجاست از وجود خودشان به ایشان می رسد.

اما در مورد خواب به این دلیل که خوابیده هر گاه که خواب بر او غلبه یابد آنچه از منافذ در انسان است گشوده می شود و انسان سست می­گردد و غالب اشیاء در این حالت از او خارج می شود پس به همین علت بر او وضو واجب می­گردد. (شیخ صدوق، ص689)

چرا مردم به اذان امر شده­اند؟

یکی اینکه اذان تذکری برای فراموش کننده و تنبهی برای غافل است و شناساندن وقت است برای آن که وقت را نمی شناسید و مشغول به کار دیگری است همچنین و دعوت کننده ی به سوی عبادت خالق و تشویق کننده به عبادت، در اذان اقرار به یکتایی خدا و آشکار ساختن ایمان و اظهار علنی اسلام است و اعلام کننده است برای کسی که وقت نماز را فراموش کرده است. و همانا موذن، موذن گفته می شود زیرا او اعلام کننده ی نماز است.

چرا اذان با تکبیر آغاز شده است نه با تسبیح و تهلیل و تمجید (لا اله الی الله ، سبحان الله، الحمدالله)؟

زیرا خدا خواسته است اذان با ذکر اسم او آغاز شود چرا که اسم خدا در تکبیر در ابتداست ما در تسبیح و تمحید و تهلیل در آخر جمله است پس با کلمه ای آغاز کرده که اسم خدا در ابتدای آن است نه در انتهای آن.

چرا اذان دو تا دو تا قرار داده شده ؟

برای اینکه تأکید در گوش شنوندگان باشد که اگر از اولی غفلت نمود از دومی غفلت نکند و همچنین به این علت که نماز دو رکعت دو رکعت است پس اذان نیز دوتایی دوتایی قرار داده شده است.

چرا تکبیر در اول اذان چهار تا قرار داده شده؟

زیرا همانا اول اذان همراه با غفلت مستعمین آغاز می شود و قبل از آن کلامی که مستمع به اذان متنبه شود نیست پس دو تای اول به جهت آنچه پس از آن می­آید برای تنبه شنوندگان قرار داده شده است.

چرا بعد از تکبیر شهادتین دو شهادت قرار داده شده همانطور که سایر حقوق دو شهادت قرار داده شده پس اگر به وحدانیت خدا و رسالت رسول اقرار نمود به راستی به همه­ی ایمان اقرار کرده است زیرا اصل ایمان همانا اقرار به خدا و رسول اوست.

چرا پس از شهادتین دعوت به نماز قرار داده شده؟

زیر اذان برای وقت نماز قرار داده شده و ندایی است برای نماز پس دعوت به سوی نماز در وسط اذان قرار داده شده و قبل آن چهار چیز مقدم می­شود، دو تکبیر و دو شهادت و بعد از آن چهار چیز موخر شده که دعوت به فلاح می کند به خاطر برانگیختن به نیکویی و نماز و سپس دعوت می کند به سوی بهترین عمل در حالی که تشویق می کند به آن و عمل به آن و به جا آوردن آن سپس ندای به تکبیر و تهلیل بلند می دارد و بعد آن را با چهار چیز تمام کند همانطور که قبل آن را با چهار چیز تمام کرد و (همچنین) برای اینکه کلامش را با ذکر خدا و تحمید او به پایان برد همانطور که با ذکر و تحمید او آن را آغاز کرد.

چرا در نماز امر به قرائت شده است؟

به این دلیل که قرآن مهجور و توجه نشده نباشد بلکه مورد توجه بوده و خوانده شود. تا از بین نرود و ناشناخته نماند.

چرا قرائت هر نماز باید با سوره حمد آغاز شود نه با سایر سوره ها ؟

زیرا هیچ سوره ای از قرآن و سایر کلام ها آنچه از مجموعه های خیر و حکمت و حمد جمع شده در آنها نیست و این کلام خدای عزوجل «ستایش خدای را . . .» که همانا ادای شکری است که خداوند بر خلقش به خاطر آن که بنده اش را به خیر موفق گردانیده، واجب کرده است که «پروردگار جهانیان است» به خاطر تمجید او و حمد کردن او اقرار به اینکه خالق و مالک اوست نه غیر او «آن هستی بخش مهربان» که طلب لطف است و ذکر پروردگار و نعمتهایش بر همه مخلوقاتش «صاحب روز جزا» اقرار است به برانگیختن خدا بندگانش را حساب و مجازات و اثبات او جهان آخرت همانطور که جهان دنیا را اثبات کرده است «تنها تو را می پرستیم» رغبت و تقرب به خداست و اخلاص در عمل برای او نه غیر او «و تنها از تو یاری می جوییم» که طلب فزونی توفیق و عبادت اوست و طلب دوام آن نعمت و نصرت که به او داده «ما را به راه راست هدایت فرما»(شیخ صدوق، ص697)

طلب هدایت ادب او و چنگ زدن به ریسمان او و طلب فزونی معرفت به پروردگار و به بزرگی و کبریای او «راه آنان که موهبتشان دادی» تاکید و اصرار در خواستن و رغبت است و یاد نعمت هایی که پیشاپیش به بندگانش داده و رغبتی در نعمت های مثل آن (نعمت ها) «در راه غضب شدگان» پناه بردن به خداست از شر آنچه که معاندین کافر و سبک شمارندگان خدا و امر و نهی او بر آن هستند، «و نه گمراهان » درخواست حفظ از اینکه از کسانی باشد که از راه خدا بدون معرفت گمراه شدند «و با این حال می­پندارند که کار نیک انجام می دهند.» پس به راستی که از مجموعه های خیر و حکمت در مورد امر دنیا و آخرت در این سوره چیزهایی جمع شده که در هیچ سوره ای در بین همه ی سوره ها جمع نشده است.

چرا در نماز تسبیح و رکوع و سجود قرار داده شده؟

به دلائلی: یکی اینکه عبد علاوه بر خضوع و خشوع و تعبد و ورع و خشوع و تذلل و تواضع و تقرب به خدا تقدیس کننده ی خدا و تمجید کننده و تسبیح کننده و تعظیم کننده و شاکر خالق و رازقش نیز باشد. و (همچنین) به همان جهت که تسبیح و تمجید را به کار برده تکبیر و تهلیل را نیز به کار ببرد و برای اینکه قلب و ذهن خود را به ذکر خدا مشغول نموده و فکر و خواهش او به سوی غیر خدا نرود.

چرا اصل نماز دو رکعت دو رکعت قرار داده شده و چرا بر یکی از نمازها یک رکعت و بر بعضی دو رکعت افزوده شده و بر بعضی هیچ رکعتی اضافه نشده است؟

زیرا اصل نماز یک رکعت است چرا که اصل در اعداد، یک است پس اگر نماز از یک رکعت کم تر شود دیگر نماز نیست و چون خدای عزوجل می دانست که آن یک رکعتی را که نمازی کم تر از آن وجود ندارد و بندگان آن را با کمال و تمام و اقبال به آن ادا نمی کنند پس رکعتی دیگر آن به آن افزود تا با رکعت کاستی رکعت اول تمام شود. پس خدا اصل نماز را دو رکعت واجب گردانیده. (شیخ صدوق، ص 699)

سپس رسول خدا (ص) دانست که بندگان آن دو رکعت را با تمام آنچه به آن مامور شده­اند و کمال آن ادا نمی­کنند پس دو رکعت دیگر به ظهر عصر و عشا اضافه نمود تا مایه ی کامل شدن دو رکعت اول باشد، و دانست که در نماز مغرب مشغولی مردم در آن وقت بیش تر از سایر اوقات است و این مشغولی بیش تر به خاطر توجه به افطار و خوردن غذا و وضو و آماده شدن برای خواب پس فقط یک رکعت به آن افزود تا بر مردم سبک تر باشد. و برای آنکه رکعت های نماز در روز و شب، فرد باشد. اما نماز صبح را به حال خود واگذاشت (و به آن چیزی نیفزود) زیرا اشتغال (مردم) در این وقت بیشتر است و دنبال کردن نیازمندی ها وسیع تر است و همچنین به جهت اینکه دلها در وقت نماز صبح از فکر خالی تر است زیرا در شب معاملات مردم کمتر است و داد و ستد بسیار اندک انجام می گیرد لذا اقبال انسان به نماز صبح بیشتر از اوقات دیگر است زیرا فکر به جهت کار نکردن در شب آسوده تر است. (شیخ صدوق، ص 701)

چرا یک رکوع قرار داده شده و دو سجده؟

زیرا رکوع از افعال قیام (نماز) است و سجود از افعال نشستن نماز است و نماز نشسته مساوی نصف نماز ایستاده است پس سجده دو برابر شده تا با رکوع مساوی شود تا بین رکوع و سجده تفاوتی نباشد چرا که نماز همانا رکوع و سجده است.

چرا تشهد بعد از دو رکعت قرار داده شده؟

زیرا تشهد همانند اذان و دعا و قرائت است که قبل از رکوع و سجود مقدم شد پس همچنین نیز بعد از رکوع و سجود، تشهد و دعا موخر گشته است. (شیخ صدوق، ص703)

چرا قرائت در دو رکعت اول و تسبیح در دو رکعت آخر قرار داده شده؟

برای تفاوت بین آنچه که خدا از جانب خود واجب کرده و آنچه از جانب رسولش واجب نموده است. (شیخ صدوق، ص705)

چرا سلام پایان نماز قرار داده شده و به جای آن تکبیر یا تسبیح یا امر دیگری قرار داده نشده؟

زیرا آنگاه که ورود به نماز به تحریم کلام با مخلوقین و توجه به خالق است پایان آن سخن با مخلوقین و انتقال از نماز می باشد. (شیخ صدوق، ص705)

منبع:

- ابن بابویه، محمدبن علی (شیخ صدوق) ، علل الشرایع و الاسلام، مترجم: حسین قاسمی، قم، وانک، 1389.


  • طاهره نظیفی
۲۶
فروردين

هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن  ام الکتاب واخرمتشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ماتشابه منه ابتغاءالفتنه وابتغاءتاویله ومایعلم  تاویله الاالله والراسخون فی العلم یقو لون آمنا به من عندربنا ومایذکر الا اولوالالباب       ( آل عمران-7)

مفهوم محکم:

راغب اصفهانی در مفردات می گوید :محکم ازریشه حَکَمَ به معنای مَنََعَ است .ودر این ماده نوعی مانعیت ونفوذ ناپذیری نهفته است محکم بودن چیزی بدین معناست که عامل خارجی  نمی تواند در آن نفوذ نماید وبه قول راغب محکم یعنی چیزی که نه از جهت لفظ ونه از جهت معنا شبهه ای در آن وارد نگردد این وِپزگی در یک کلام هنگامی پدید می آید که کلام در افاده معنا هیچ گونه ابهام وایهامی نداشته باشد وبه روشنیِ تمام بر مقصود خویش دلالت نماید

 متشابه:

 راغب می گوید :شبهه؛ آن است که به جهت وجود شباهت بین دو چیز یکی از دیگری تمییز داده نشود متشابه؛ در قرآن کلامی است که به دلیل مشابهت لفظی یه معنوی اش به چیز دیگر تفسیر آن مشکل گردیده است

فقهاء می گویند :متشابه چیزی است که ظاهرش خبر از باطنش نمی دهد وگویای مرادش نمی باشد

 بنابراین متشابه در اصطلاح قرآن؛لفظی است که احتمال چندین معنا در آن وجود دارد به همین دلیل در آن شک وشبهه ایجاد می گردد و همانگونه که امکان تاویل صحیح در آن وجود دارد احتمال تاویل فاسد نیز در آن می رود وهمین احتمال باعث گشته است تا منحرفان در صدد تاویل آن متناسب به اهداف خویش برآیند 

پس از بررسی دو اصطلاح محکم ومتشابه به اصل آیه باز می گردیم

آیات محکم : ام الکتاب معرفی شده اند"امّ "به معنای مرجع ومقصد است و امّ الکتاب یعنی آیاتی که برای آیات دیگر مرجع واقع می شوند محکمات به تصریح قر آن آیات مادر؛مرجع واساسی هستند با این ویژگی که خود هیچ ابهامی ندارند بر طرف کننده ابهام و تشابه از آیات متشابهند از همین آیه می توان استفاده کر د که گر چه ازبخشی از آیات قرآن متشابه می باشند اما با ارجاع آنها به محکمات از این دسته آیات نیز رفع تشابه می گردد ومفهوم آنها نیز در سایه محکمات معلوم می گردد

                                   (برگرفته از کتاب التمهید فی علوم القرآن- محمد هادی معرفت)

 

آیات محکم:

لا تدرکه الابصار وهو یدرک الابصار وهو اللطیف الخبیر(انعام -103)

 چشم ها او را در نمی یابند واوست که دیدگان را در می یابد واو لطیف آگاه است

 لیس کمثله شئ وهو السمیع البصیر  (شوری-11)

چیزی مانند او نیست واوست شنوای بینا

 

آیات متشابه :

1- ثم استوی الی السماء وهی الدخان(فصلت -11)

سپس آهنگ آفرینش آسمان کرد وآن از دود بود

2- ثم استوی علی العرش (فرقان -59)

آن گاه بر عرش استیلاء یافت

3- الرحمن علی العرش استوی (طه-5)

خدای رحمان که بر عرش استیلاءیافته است

4- وقالت الیهود یدالله مغلولةٌ غلت ایدیهم ولعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان (مائده-64)

ویهود گفتند دست خدا بسته است دست های خودشان بسته است  وبه سزای آن چه گفتند از رحمت خدا دور شدند بلکه هر دو دست او(خداوند )گشاده است

5- یدالله فوق ایدیهم (فتح -10)

دست خدا بالای دست های آنهاست

6- اَنّ الفضل بیدالله یوتیه من یشاء

فضل در دست خداست به هر کس که بخواهد عطا می کند

7-وجوهٌ یومئذ ناضرةٌ الی ربها ناظره(قیامت-23)

در آن روز صورت هایی شاد ومسرور است وبه پرورد گارش می نگرد

8-واصبر لحکم ربک فانک باعیننا (طور -48)

در برابر دستور پر وردگارت شکیبایی کن که تو خود در حمایت ماهستی

9- ولله المشرق والمغرب فأینماتولوا فثم وجه الله(بقره-115)

ومشرق ومغرب از آن خداست پس به هر سو رو کنید آنجا روی به خداست

10- جاءربُّک والملکُ صفاً صفا  (فجر-22)

 وفرمان پرورد گارت وفرشته ها صف درصف می آیند

  • طاهره نظیفی
۲۶
فروردين

افسران - زنای چشم ، زنای زبان، زنای گوش ، زنای دست ...

  • طاهره نظیفی