دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی

حضرت عزرائیل،فرشته مرگ!

شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۱ ب.ظ

حضرت عزرائیل،فرشته مرگ!


یکی از مهمترین نعمت هایی که خداوند به ما ارزانی داشته است زمان و عمر است. نعمتی که از طریق آن می توان از عمر استفاده ی مفید نمود و در صدد جبران خسارتهای اخروی که خودمان مسببش بوده ایم بر آئیم. اما همه به یک اندازه از این موقعیت استفاده نمی کنند. در روایت است که وقتی انسان می میرد درخواست می کند که به دنیا برگردد و اعمال شایسته انجام دهد. اما خداوند می فرماید عمری به تو مهلت دادیم و به سوی ما نیامدی[...]

مقدمه :

عزرائیل یکی از فرشتگان مقرّب و گرامی نزد خداست. او مأمور خداوند است و همواره به اذن خداوند کار میکند و هیچگاه از فرمان خداوند سرباز نمیزند. او و دیگر فرشتگانی که اعوان او محسوب میشوند کسی را که خداوند اراده فرموده بمیرد قبض روح مینمایند

یکی از مهمترین نعمت هایی که خداوند به ما ارزانی داشته است زمان و عمر است. نعمتی که از طریق آن می توان از عمر استفاده ی مفید نمود و در صدد جبران خسارتهای اخروی که خودمان مسببش بوده ایم بر آئیم. اما همه به یک اندازه از این موقعیت استفاده نمی کنند. در روایت است که وقتی انسان می میرد درخواست می کند که به دنیا برگردد و اعمال شایسته انجام دهد. اما خداوند می فرماید عمری به تو مهلت دادیم و به سوی ما نیامدی.

http://up.stronghold-games.ir/up/codha001/Pictures/angel-gt-cr-e1411995396131.jpg

حجت الاسلام حیدری کاشانی در یکی از برنامه های سمت خدا به ذکر روایتی پرداختند که در جوامع الحکایات نقل شده است و آن از این قرار است که یک روز عزرائیل در محضر پیامبر اسلام بود . پیامبر از او پرسید: هزاران سال است که جان مردم را می گیری، آیا تا به حال شده در حالی که جان فردی را می گیری دل تو برای او بسوزد؟

عزرائیل گفت: تا کنون دل من به حال دو نفر سوخته است . یک بار در دریای پرتلاطمی یک کشتی غرق شد. یک مادر بارداری بر روی تخته پاره ی آن کشتی قرار گرفت. در همان حال فرزند او بدنیا آمد . این مادر فرزند را بر روی سینه ی خود چسبانده بود و کودک هنوز سینه ی او را نگرفته بود که از جانب خداوند خطاب آمد که جان مادر را بگیرم. در این هنگام دل من به حال این مادر و فرزندی که تنها در دل دریا بر روی تخته پاره باقی می ماند، سوخت.

جای دوم زمانی بود که شداد ابن عاد تمام عمر خود را گذاشت و از هر راهی که می شد مال و ثروت جذب کرد. سپاه عظیمی درست کرد که آنها را به جستجوی زمرد و زبرجد و جواهرات می فرستاد . و دستور داده بود که ستون های شهر خود را با جواهرات بالا ببرند .(اللتی لم یخلق مثلها فی البلاد) روزی که خواست این شهر را افتتاح کند و با سپاه عظیم خود به این شهر آمد . هنوز از اسب بر زمین نیامده بود که خطاب آمد جان او را بگیرم. در این هنگام دل من برای او سوخت . پیش خود گفتم در حسرت دیدن این شهر چه ظلم ها و جنایاتی که شداد مرتکب نشد. اما نتوانست حتی یک بار این شهر را از نزدیک ببیند.

حضرت عزرائیل به این قسمت از داستان که رسید، حضرت جبرائیل نازل شد. حضرت جبرائیل از جانب خداوند گفت: آیا می دانی آن کودک که بی مادر رها شد همان شداد ابن عاد بود. ما جان او را اینگونه گرفتیم تا تمام جهانیان بدانند ما به کافران و پیروان شیطان مهلت می دهیم اما آنها را به حال خود رها نمی کنیم. در قرآن می فرماید: اینها کسانی بودند که در سرزمین ها طغیان کردند و فساد را به نهایت درجه رساندند . تازیانه ی عذاب خداوند بر این افراد فرود آمد . در روایتی آمده که بعد از گرفتن جان شداد، دستور آمد که جان سپاهیان او را هم بگیرید . سپس این شهر در اختیار مردم قرار داده شد . اما مردم نیز کفران نعمت کردند . تا اینکه قوم عاد با یک تندباد سوزناک و هلاکت بار از بین رفت و شهر آنها زیرو رو شد . پروردگار شما در کمینگاه کسانی است که پیرو شیطان بوده و از راه خداوند رحمان خارج می شوند.

معرفی :

از بررسى موارد متعددى از قرآن مجید (۱۲ مورد) که درباره «توفّى» و مرگ سخن به میان آمده، استفاده مى شود: گرفتن ارواح به دست یک فرشته معین نیست، بلکه فرشتگانى هستند که این وظیفه را به عهده دارند و مأمور انتقال ارواح آدمیان از این جهان به جهان دیگرند، و آیه فوق که «الملائکه» در آن به صورت جمع آمده اند، نیز یکى از شواهد این موضوع است.

علاوه بر این، در آیه ۶۱ سوره «انعام» مى خوانیم: حَتّى اِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا:

«هنگامى که زمان مرگ یکى از شما برسد، فرستادگان ما روح او را قبض مى کنند».

و اگر مى بینیم در بعضى از آیات این موضوع به ملک الموت: «فرشته مرگ» نسبت داده شده از این نظر است که او بزرگ فرشتگان مأمور قبض ارواح است، همان کسى که در احادیث، به نام «عزرائیل» از او یاد شده است.

از این رو این که: بعضى مى پرسند: چگونه ممکن است یک فرشته در آنِ واحد همه جا حضور یابد و قبض روح انسان هاى متعددى کند، پاسخ آن روشن مى گردد.

از این گذشته، به فرض این که: فرشتگان متعدد نباشند و تنها یک فرشته باشد، باز مشکلى ایجاد نمى شود; زیرا تجرد وجودى او ایجاب مى کند که دائره نفوذ عملش فوق العاده وسیع باشد; چرا که یک وجود مجرد مى تواند احاطه وسیعى نسبت به جهان ماده داشته باشد.

در حدیثى که درباره فرشته مرگ (ملک الموت) از امام صادق(علیه السلام) نقل شده، مى خوانیم: هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از احاطه او نسبت به جهان سؤال کرد، در جواب چنین گفت:

مَا الدُّنْیا کُلُّها عِنْدِى فِیْما سَخَّرَهَا اللّهُ لِى وَ مَکَّنَنِى عَلَیْها اِلاّ کَالدِّرْهَمِ فِى کَفِّ الرَّجُلِ یُقَلِّبُهُ کَیْفَ یَشاءُ:

«این جهان و آنچه در آن است با تسلط و احاطه اى که خداوند به من بخشیده در نزد من همچون سکه اى است در دست انسان، که هر گونه بخواهد آن را مى چرخاند».

ضمناً اگر مى بینیم در بعضى از آیات قرآن، قبض روح به خدا نسبت داده شده است، مانند: اللّهُ یَتَوَفَّى الأَنْفُسَ حِیْنَ مَوْتِها:

«خداوند جان ها را در موقع مرگ مى گیرد»(۳) با آیات گذشته هیچ منافاتى ندارد; زیرا در مواردى که کار با وسائطى انجام مى گیرد، گاهى کار را به وسائط نسبت مى دهند و گاهى به آن کسى که اسباب و وسائط را فراهم کرده است، و هر دو نسبت، صحیح است.

جالب این که: در قرآن بسیارى از حوادث جهان به فرشتگانى که مأمور خدا در عالم هستى هستند، نسبت داده شده است.

و همان طور که مى دانیم فرشته معنى وسیعى دارد که از «موجودات مجرد عاقل» گرفته تا «نیروها و قواى طبیعى» را شامل مى شود.

عزرائیل کلمه ای عبری است.که نام فرشته قابض جان هاست.

عزرائیل یکی از چهار فرشته برتر الهی است:
پیامبر (ص) فرموده‏اند: خداوند از از فرشتگان، جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل را برگزیده است.
که در هنگام برپایی قیامت آخرین موجودی است که فانی می شود:

امام سجاد (ع) درباره روز فزع اکبر می فرمایند: «امر فرماید خداوند باسرافیل نفخه دیگرى بدمد که از آن سرى که بطرف زمین است صدائى بیرون آید و از آن صدا هیچ جنبنده‌‏اى باقى نماند نه از بشر و نه از جن و نه از شیاطین و نه از غیر ایشان، و از آن سرى که بطرف آسمان است صدائى خارج شود که در آسمان ذى روحى باقى نماند مگر آن کسانى که خدا بخواهد زنده بمانند و آنها عبارتند از جبرائیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل، پس خداى تعالى فرماید اى عزرائیل چه کسانى باقیمانده‌‏اند (و حال آنکه خودش مى‌‏داند) گوید: أنت الحى الذى لا یموت، پروردگارا جبرائیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل، پس‏ امر فرماید قبض کند روح جبرائیل و میکائیل و اسرافیل را، سپس فرماید چه کسى باقى مانده (و حال آنکه خودش میداند) ملک الموت گوید بنده ضعیف مسکین تو عزرائیل، خطاب رسد بمیر اى ملک الموت، پس ملک الموت صیحه زند که اگر این صیحه را مردم پیش از مردن مى‏‌شنیدند همه می‌مردند و تلخى مرگ در دهانش پیدا شود و گوید اگر می‌دانستم در قبض ارواح چنین سخت و تلخست هر آینه مهربانى و مدارا میکردم بمؤمنین.»

عزرائیل تجلی اسماء قهریه الهی است و با بهره بردن از همین اسماء توانایی قبض ارواح را دارد. کما اینکه در دعا خدا را به حق عزرائیل می خوانیم و در توصیف او می گوییم که اسماء قهریه الهی در نزد او به ودیعت گذاشته شده است.

عِزرائیل که به فرشته مرگ و ملک‌الموت هم معروف است. خود کلمه عزرائیل در قرآن نیامده است ولی فرشته‌ای مقرب است که در دین اسلام از او نام و سخن به میان آمده‌است.عزرائیل لغتی عبرانی است ، عزرا در زبان سریانی بنده است و ئیل نام خداوند ، عزرائیل قابض ارواح است.

فرشتگان مقرب

فرشتگان مقرب یک اصطلاح برای بیان فرشتگانی است که درجه بالایی دارند (مقرب به معنای نزدیک است). این اصطلاح در ادیان ابراهیمی یافت می‌شود. میکائیل و جبرئیل در ادیان یهودیت و مسیحیت به عنوان فرشته مقرب ذکر می‌شوند. در بعضی منابع اسرافیل و یوریل نیز به عنوان فرشته مقرب ذکر شده‌اند. همچنین در بعضی منابع یهودیت سمائیل به عنوان فرشته مقرب و در بعضی منابع به عنوان شیطان ذکر شده‌است. در کلیسای کاتولیک رم برای اسرافیل، میکائیل و جبرئیل روز ۲۹ سپتامبر روزه می‌گیرند (قبلاً ۲۴ مارس برای جبرئیل و ۲۴ اکتبر برای اسرافیل).

در اسلام علاوه بر جبرئیل، میکائیل و اسرافیل، عزرائیل نیز فرشته‌ای مقرب محسوب می‌شود.

چرا حضرت عزرائیل؟

در حدیث معتبر از حضرت صادق (ع) نقل شده که مشیّت حضرت احدیت چون تعلق گرفت برآنکه حضرت آدم را خلق نماید جبرئیل را به زمین فرستاد تا اینکه قبضه ی از خاک های مختلفه زمین بردارد تا حضرت آدم را از او ایجاد نماید و چون جبرئیل خواست مقداری از خاک بگیرد زمین از او سؤال کرد که منظور خدا از خلقت آدم چیست ؟ فرمود آنکه او را و ذریه او را مکلّف به عباداتی بنماید و هر یک از آنهایی که اطاعت او را نمودند دائماً در جوار رحمت خویش در بهشت برین از آنها پذیرایی نماید و هر یک از آنهایی که نافرمانی کردند تا ابد در زندان آتشین خود جهنم آنها را معذب دارد ، زمین چون این سخن را از جبرئیل (ع) شنید او را به حضرت حق قسم داد که از من برمدار زیرا من طاقت عذاب حضرت سبحان را ندارم .

ولذا جبرئیل بدون آنکه چیزی از زمین بردارد برگشت و به خدا عرض کرد چون زمین مرا به عزت و بزرگواری تو قسم داد از او برنداشتم خداوند میکائیل (ع) و اسرافیل را هم که از برای آوردن خاک مأمور گردانید ، زمین هر یک را قسم داد که از او برندارد و آنها هم برگشتند بدون آنکه چیزی از خاک زمین بردارند خداوند عزرائیل را مأمور به آوردن خاک نمود و چون عزرائیل(ع) خواست از زمین خاک بردارد هر چند زمین او را به خداوند جهان قسم داد که از من برمدار عزرائیل توجهی نکرد و فرمود من از مخالفت دستور خدای خویش می ترسم و هرگز به واسطه ی تضّرع تو بر خلاف امر خدای خویش نخواهم نمود و لذا مقداری از نقاط مختلفه خاک برداشت و به نزد حضرت سبحان حاضر نمود .

خداوند از او تقدیر کرد و فرمود چنانچه در آوردن خاک ، تو امتثال امر مرا نمودی و به تضّرع و زاری زمین رحم نکردی در قبض روح اولاد آدم هم تو را مأمور نمودم تا اینکه به احدی رحم ننمایی و در بغل مادر بچه شیرخوار او را قبض روح نمایی و بین مادر و بچه هایش جدایی اندازی و دو برادر را به واسطه ی مرگ از هم جدا سازی و بین زن و مردی که سال ها الفت بوده به واسطه ی مرگ مفارقت اندازی و لذا از این رو حضرت عزرائیل (ع) از طرف حضرت سبحان مأمور به قبض روح بندگان خدا گردید .

فرشته قبض روح یا فرشتگان قبض روح؟!

از بررسى موارد متعددى از قرآن مجید (۱۲ مورد) که در باره” توفى” و مرگ سخن به میان آمده استفاده مى‏شود که گرفتن ارواح به دست یک فرشته معین نیست، بلکه فرشتگانى هستند که این وظیفه را بعهده دارند و مامور انتقال ارواح آدمیان از این جهان به جهان دیگرند، در آیه ۹۷ سوره نساء

    إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فِیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً

ترجمه:
۹۷- کسانى که فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند و به آنها گفتند شما در چه حالى بودید (و چرا با اینکه مسلمان بودید در صف کفار جاى داشتید؟) گفتند ما در سرزمین خود تحت فشار بودیم، آنها (فرشتگان) گفتند مگر سرزمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید؟ پس آنها (عذرى نداشتند و) جایگاهشان دوزخ و سرانجام بدى دارند.”

که فرشتگان به صورت جمع آمده‏اند (الملائکه) یکى از شواهد این موضوع است.

علاوه بر این، در آیه ۶۱ سوره «انعام» مى خوانیم: حَتّى اِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا:

«هنگامى که زمان مرگ یکى از شما برسد، فرستادگان ما روح او را قبض مى کنند».

و اگر مى بینیم در بعضى از آیات این موضوع به ملک الموت: «فرشته مرگ» نسبت داده شده از این نظر است که او بزرگ فرشتگان مأمور قبض ارواح است، همان کسى که در احادیث، به نام «عزرائیل» از او یاد شده است.

از این رو این که: بعضى مى پرسند: چگونه ممکن است یک فرشته در آنِ واحد همه جا حضور یابد و قبض روح انسان هاى متعددى کند، پاسخ آن روشن مى گردد.

از این گذشته، به فرض این که: فرشتگان متعدد نباشند و تنها یک فرشته باشد، باز مشکلى ایجاد نمى شود; زیرا تجرد وجودى او ایجاب مى کند که دائره نفوذ عملش فوق العاده وسیع باشد; چرا که یک وجود مجرد مى تواند احاطه وسیعى نسبت به جهان ماده داشته باشد.

عزرائیل را چگونه می بینیم؟!

هیبت ملک الموت نسبت به محتضر فرق مى کند. براى خوبان و صالحان طبیب حاذق و براى مشرکان و کسانى که در عمرشان عمل خیرى انجام نداده اند، بدترین شکل و هیبت مى باشد. براى کسانى که عمل نیک و شایسته انجام مى دهند، عمل صالح او واسطه خیر مى گردد تا جسم معذّب مریض مؤمن را در مقابل امراض جسمى نجات دهد. و به آن درجه و مکانى که خداوند در قرآن اش بشارت داده هدایت کند.

طبق احادیث و روایات معصومین (علیهم السلام) هیبت ملک الموت نسبت به محتضر فرق مى کند. و بعضى از افراد در حال جان کندن، داد و فریاد مى زنند، زن و بچه ها را صدا مى کنند، مرتب دست و پا را به شدّت تکان مى دهند و چنگ مى انداختند، تا خلاصى یابند. ولى افسوس! که راه فرارى نیست. و بعضى ها نیز بدون هیچ مشکل و عذابى در بهترین وجه و با توصیه هاى قبلى که کرده اند تسلیم قدرت لایزال حق مى شوند و این مسائل خود نشان دهنده حالات ملک الموت بر بالین محتضر است.

حضرت ابراهیم (علیه السلام) از حضرت عزرائیل تقاضا کرد که شکل و هیبت اش را هنگام قبض روح کافر ببیند. عزرائیل عرض کرد: طاقت ندارى! فرمود: میل دارم ببینم. عزرائیل خودش را به آن هیبت نشان داد. و ابراهیم (علیه السلام) دید صورت مردى است سیاه که موهاى بدن اش ایستاده، بدبو، با لباس سیاه پوشیده و از دهان و بین او شراره آتش و دود خارج مى شود و… ابراهیم (علیه السلام) غش کرد. پس از به حال آمدن فرمود: اگر کافر هیچ عذابى نداشته باشد، بس است عذاب اش در دیدن تو و بالعکس.

در تفسیرالمیزان در ذیل آیه: «یا أَیَّتُها النَّفْسُ المُطْمَئِنَّهُ… »

آمده که در اصول کافى صدیر صیرفى مى گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرضه داشتم: فدایت شوم، یابن رسول اللّه! آیا مؤمن مرگ را و قبض روح خود را کراهت مى دارد؟ فرمود: نه، به خدا سوگند! وقتى فرشته مرگ نزدش مى آید تا روح اش را قبض کند، مؤمن به جزع در مى آید و ملک الموت به او مى گوید: جزع مکن، اى ولى خدا! به آن خدایى که محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) را به نبوّت مبعوث کرد، من نسبت به تو دل سوزتر و مهربان تر از پدرى مهربان هستم، اگر پدرت این جا بود پیش از من به تو مهر نمى ورزید، چشم خودت را بازکن و ببین.

آن گاه فرمود: در آن هنگام رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) و امیر مؤمنان و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) و امامان ذریّه او در برابرش ممثل مى شوند. و به وى گفته مى شود:

اگر این شخص دوست خدا باشد عمل اش به صورت خوش بوترین و زیباترین مردم با بهترین لباس ها نزد او مى آید و مى گوید: بشارت باد بر تو، به روح و ریحان و بهشت نعیم خدا خوش آمدى.

این رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) و این امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و اینان امامان از ذریّه اویند، که همه رفقاى تو هستند. فرمود: پس مؤمن چشم خود باز نموده حضرات را تماشا مى کند، در این هنگام ندا کننده اى از طرف رب العزّه روح او را ندا مى کند و مى گوید:

    «یا أَیَّتُها النَّفْسُ المُطْمئِنَّهُ…» ؛ اى نفس که با دیدن محمد و اهل بیت اش(علیهم السلام) اطمینان یافتى، به سوى پروردگارت برگرد، در حالى که به ولایت راضى و به ثواب مرضى هستى، پس داخل در بندگان من شو، یعنى در زمره محمد و اهل بیت اش که آنها محبوب تر از مرگ ات مى باشند، و ملحق شدن به منادى حقّ ات که از هر چیزى برایت عزیزتر است.

    «وَالنّازِعاتِ غَرْقـاً * وَالنّاشِطاتِ نَشْـطا» ؛ قسم به فرشتگانى که جان کافران را به سختى مى گیرند. سوگند به فرشتگانى که جان مؤمنان را به آرامى باز گیرند

على بن ابراهیم قمى در تفسیرش از حضرت على (علیه السلام) روایت کرده، که آن حضرت فرمود: هنگامى که فرزند آدم در آخرین روز دنیا و نخستین روز آخرت قرار مى گیرد، مال و فرزندان و عمل او برابرش مجسم مى شوند. رو به مال اش مى کند، به وى مى گوید: به خدا قسم من نسبت به تو حریص و بخیل بودم. حال سهم من نزد تو چیست؟ مال جواب مى دهد و مى گوید: به اندازه کفن ات از من بردار.

پس رو مى کند به فرزندان خود مى گوید: به خدا قسم شما را دوست مى داشتم و حامى شما بودم سهم من نزد شما چیست؟ آنها مى گویند: تو را به قبرت مى رسانیم و در آن دفن مى کنیم. پس از آن روى مى کند به طرف عمل اش و مى گوید: به خدا قسم، من نسبت به تو بى اعتنا بودم و تو بر من گران بودى بهره من از تو چیست؟ مى گوید: من در قبر و قیامت هم نشین تو خواهم بود تا من و تو به پیشگاه پروردگارت عرضه شویم.

اگر این شخص دوست خدا باشد عمل اش به صورت خوش بوترین و زیباترین مردم با بهترین لباس ها نزد او مى آید و مى گوید: بشارت باد بر تو، به روح و ریحان و بهشت نعیم خدا خوش آمدى، و مى پرسد تو کیستى؟ مى گوید عمل صالح تو هستم از دنیا به بهشت حرکت کن.

قیس بن عاصم روایت کرد: با جمعى از قبیله بنى تمیم، خدمت رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) مشرف مى شدیم و [ کسى] عرض مى کند یا رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) ! ما را موعظه اى فرما که از آن بهره مند شویم، زیرا ما بیابان گردیم (کمتر به زیارت حضرت ات موفق مى شویم) پس آن حضرت ایشان را به کلمات خویش مؤعظه فرمود، از آن جمله فرمود: اى قیس! براى تو چاره اى نیست، از قرینى که با تو دفن شود و او زنده است و تو با او دفن مى شوى در حالى که مرده اى. اگر یک قرین کریمى باشد تو را گرامى خواهد داشت. و اگر لئیم باشد، تو را وا خواهد گذاشت و محشور نمى شوى مگر با او و پرسیده نمى شوى مگر از او، پس آن را قرار مده مگر صالح (نیک) زیرا اگر صالح باشد با او انس خواهى گرفت و اگر فاسد باشد وحشت نخواهى کرد، مگر از او. و آن قرین عمل تو است.

مشاهده ی حضرت عزرائیل در هنگام مرگ:

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

    اِحضَروا مَوتاکُم ولَقِّنوهُم «لا إلهَ إلاَّ اللّه‏ُ» وبَشِّروهُم بالجَنّهِ ، فإنّ الحَلیمَ مِن الرِّجالِ والنِّساءِ یَتَحَیّرُ عندَ ذلکَ المَصرَعِ ، وإنّ الشّیطانَ أقرَبُ ما یکونُ مِن ابنِ آدمَ عندَ ذلکَ المَصرَعِ . والّذی نَفسی بیَدِهِ ! لَمُعایَنهُ مَلَکِ المَوتِ أشَدُّ مِن ألفِ ضَربَهٍ بالسَّیفِ . والّذی نَفسی بیَدِهِ ! لا تَخرُجُ نَفسُ عَبدٍ مِن الدّنیا حتّى یَتَألَّمَ کُلُّ عِرقٍ مِنهُ على حِیالهِ .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

در بالین مردگان خود حاضر شوید و به آنان «لا اله الا اللّه‏» تلقین کنید و نوید بهشتشان دهید ؛ زیرا حتّى مردان و زنان بردبار هم در این صحنه گیج و سرگشته مى‏شوند و شیطان بیش از هر زمان دیگرى در هنگام مرگ به آدمى نزدیک مى‏گردد . سوگند به آن که جانم در دست اوست ، مشاهده فرشته مرگ (عزرائیل) سخت‏تر از هزار ضربه شمشیر است . سوگند به آن که جانم در دست اوست ، جان هیچ بنده‏اى از دنیا (بیرون) نرود مگر این که یکایک رگ‏هاى او درد کشند .

کنزالعمّال : ۴۲۱۵۸ منتخب میزان الحکمه : ۵۲۰

قبض روح پیامبر(ص) توسط عزرائیل:

از ابن عباس روایت شده است که رسول خدا(ص) هنگام بیماری لحظه‌ای بیهوش گردید، در آن هنگام در خانه کوبیده شد. حضرت فاطمه(س) فرمود: کیستی؟ کوبنده در گفت: مرد غریبی هستم، آمده‌ام از رسول خدا(ص) پرسشی کنم. آیا اجازه می‌دهید به محضرش برسم؟

فاطمه (س) فرمود: بازگرد، خدا تو را بیامرزد. اکنون پیامبر(ص) بیمار است. آن شخص غریب رفت و پس از لحظه‌ای باز آمد و در خانه را کوبید، گفت: مرد غریبی است از پیامبر(ص) اجازه ورود می‌طلبد، آیا به غریبان اجازه ورود می‌دهید؟

در این هنگام رسول خدا(ص) به هوش آمد و فرمود: فاطمه جان! آیا می‌دانی این شخص کیست؟ این کسی است که جمعیت‌ها را پراکنده می‌کند. لذاست که در را هم می‌شکند. این فرشته مرگ (عزرائیل) است. به خدا سوگند قبل از من از کسی اجازه نگرفته و پس از من هم از احدی اجازه نمی‌گیرد. به خاطر مقام ارجمندی که در پیشگاه خداوند دارم، از من اجازه می‌طلبد، به او اجازه ورود بده.

فاطمه(س) به او فرمود: داخل شو، خدا تو را بیامرزد. عزرائیل مانند نسیم ملایمی وارد خانه پیامبر(ص) شد و گفت: السلام علی اهل بیت رسول الله. خداوند متعال تو را سلام می‌رساند و فرمان داده است تا بی‌اجازه تو قبض روح نکنم.

پیامبر(ص) فرمود: از تو درخواستی دارم، منتظر بمان تا جبرئیل نیز حاضر شود.

در این هنگام جبرئیل به حضور پیامبر(ص) رسید، حضرت فرمود: در چنین موقعیتی مرا تنها گذاشتی.

جبرئیل عرض کرد: بشارت باد که تو را مژده آورده‌ام.

حضرت پرسید: آن مژده کدام است؟

جبرئیل عرض کرد: آتش جهنم به مناسبت ورود تو به بهشت خاموش شده است و بهشت آراسته شده و حوریان سیاه چشم، صف در صف ایستاده‌اند و فرشتگان، قدوم روح تو را ستایش می‌گویند.

حضرت فرمود: چه نیکوست! آیا سخن دیگری دارید؟

جبرئیل عرض کرد: بهشت بر پیامبران، پیش از ورود تو حرام است.

حضرت فرمود: بشارت مرا افزون کن. عرض کرد: خداوند به تو آن داده که به هیچ پیامبری داده است و آن حوض کوثر و مقام پسندیده و شفاعت امت است که تنها مخصوص توست. حضرت فرمود: از شنیدن این بشارت، دلم آرام شد و احساس رضایت می‌کنم. ای ملک‌الموت! نزدیک بیا و قبض روحم کن.

برخورد حضرت عزرائیل با مؤمنان در هنگام مرگ چگونه است؟!

یک روز آقایی به نام سُدیر به حضور امام صادق علیه السلام می رود و سوالی در این باره از امام می پرسد و…، ادامه‌ی این گفتگو را از زبان خود او بشنوید:

به حضرت ابا عبد الله، امام صادق –که سلام و درود خدا برو باد– گفتم : فدایتان شوم ای فرزند رسول خدا، آیا “مؤمن” از قبض روح شدن اکراه دارد [و جان دادن برایش سخت است]؟

امام فرمودند: نه!، قسم به خدا که این طور نیست. وقتی که فرشته ی مرگ برای گرفتن روحش می آید، در آن هنگام او بی تابی می کند. فرشته به او می گوید: “ای ولی خدا بی تابی نکن ؛ قسم به خداوندی که محمد را برگزید من برایت از هر مادر مهربانی که بخواهد پیش تو آید، نیکوتر و دلسوزترم؛ چشمهایت را باز کن و ببین…”

امام صادق می گوید: [در این هنگام] رسول خدا و امیر مومنان و فاطمه ی زهرا و حسن و حسین و دیگر امامان _که درود و سلام خداوند برآنان باد_ برایش تمثّل می یابند و به او گفته می شود: “اینان رفیقانت، رسول خدا و امیر مومنان و فاطمه و حسن و حسین و امامان هستند”.

امام می گوید: آن شخص چشمش را باز می کند و نگاه می‌کند.

آنگاه منادیی از سوی پروردگار روحش را صدا می زند و می‌گوید: “ای نفسِ آرام یافته به محمد و خاندان او با رضایت به ولایت_ائمه_ و پسندیده شده با ثواب به سوی خدایت برگرد و در میان بندگانم یعنی محمد و خاندان او و در بهشتم درآی”.

آنجاست که هیچ چیزی برایش دوست داشتنی‌تر از خروج روحش و پیوستن به آن منادی نیست.

فرشته به او می گوید: “ای ولی خدا بی تابی نکن ؛ قسم به خداوندی که محمد را برگزید من برایت از هر مادر مهربانی که بخواهد پیش تو آید، نیکوتر و دلسوزترم؛ چشمهایت را باز کن و ببین…”
به به من که وقتی این مطلب زیبا را خواندم حس زیبایی برایم دست داد اما آمیخته‌ی به فکر و تردید!

می‌دانید چرا؟ به کلمه‌ی مومن در ابتدای روایت توجه داشتید؟ بله من تردیم در صدق این کلمه بر خودم بود. و می توان گفت همه نباید خیالشان به دیداری اینگونه با آن فرشته مهربان، و رفتنی آنچنان خوش باشد.

اما خوشا به حال “مؤمن”، چه زیبا هراسش به آرامشی لذیذ تبدیل می‌شود.

متن روایت:

    عِده من أصحابنا ، عن سهل بن زیاد ، عن محمد بن سلیمان ، عن أبیه ، عن سُدیر الصیرفی قال : قلت لأبی عبد الله علیه السلام : جعلت فداک یا بن رسول الله هل یکره المؤمن على قبض روحه ؟ قال : لا والله إنه إذا أتاه ملک الموت لقبض روحه جزع عند ذلک فیقول له ملک الموت : یا ولی الله لا تجزع ، فوالذی بعث محمدا صلى الله علیه وآله لأنا أَبَرُّ بک وأشفق علیک من والد رحیم لو حضرک ، اِفتح عینیک فانظر ، قال : ویمثل له رسول الله صلى الله علیه وآله وأمیر المؤمنین وفاطمه والحسن والحسین والأئمه من ذریتهم علیهم السلام فیقال له : هذا رسول الله وأمیر المؤمنین وفاطمه والحسن والحسین والأئمه رفقاؤک ، قال : فیفتح عینیه فینظر فینادی روحه مناد من قبل رب العزه فیقول : یا أیتها النفس المطمئنه إلى محمد وأهل بیته ارجعی إلى ربک راضیه بالولایه ، مرضیه بالثواب ، فادخلی فی عبادی – یعنی محمد أو أهل بیته – وادخلی جنتی ، فما من شئ أحب إلیه من استلال روحه واللحوق بالمناد

عزرائیل در کام مرگ:

طبق روایت معتبری که از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده است به هنگام فرارسیدن روز قیامت خداوند به اسرافیل دستور می‌دهد که در صور بدهد، وقتی اسرافیل دستور الهی را اجرا نموده و در صور می‌دهد ناگهان صدای هولناکی از آن به سوی زمین بر می خیزد، آن صدا به اندازه‌ای ترسناک است که تمام موجوداتی که روی زمین هستند از جن و انس گرفته تا شیاطین خبیث، همه و همه در اثر آن غش کرده و می‌میرند، آنگاه صدای دیگری از آن به سوی آسمان بلند می‌شود، که در اثر آن تمام موجودات آسمانی می‌میرند مگر کسانی که خداوند بخواهد زنده بمانند، که آن‌ها جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل هستند.

در این هنگام است که مرگ تمام موجودات را در کام خود فرو برده و سکوتی مرگبار عالم هستی را فرا می‌گیرد.

در ادامه همین روایت امام چهارم می‌فرماید: سپس خداوند به عزرائیل می‌فرماید: ای عزرائیل چه کسانی باقی مانده‌اند؟ فرشته‌ی مرگ می‌گوید: «أنت الحی الذی لا یموت» شما که هیچ گاه نمی‌میری و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و من.

خداوند به عزرائیل دستور می‌دهد که روح آن سه فرشته‌ی مقرّب درگاهش را قبض کند. (عزرائیل نیز همین دستور را اجرا می‌کند) سپس خداوند به او می‌گوید: چه کسی زنده مانده است؟ عزرائیل جواب می‌دهد: بنده‌ی ضعیف و مسکین تو عزرائیل، در این هنگام از طرف خدا خطاب می‌رسد: بمیر ای ملک الموت. عزرائیل صیحه ای می‌زند که اگر این صیحه را مردم پیش از مرگ خود می‌شنیدند در اثر آن می‌مردند. وقتی تلخی مرگ در کامش پدیدار می‌شود، می‌گوید: اگر می‌دانستم جان کندن این مقدار سخت و تلخ است، همانا در این باره با مؤمنین مدارا می‌کردم. در این هنگام خداوند خطاب می‌کند: ای دنیا کجایند پادشاهان و فرزندانشان؟ کجایند ستمگران و فرزندانشان؟ کجایند ثروت اندوزانی که حقوق واجب خود را ادا نکردند؟ امروز پادشاهی عالم از آن کیست؟ هیچ کس پاسخ نمی‌گوید. آنگاه خداوند خود می‌فرماید: (لله الواحد القهار) پادشاهی از آن خداوند یگانه و قهار است.
  • طاهره نظیفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی