دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی

مقاله ای کامل در مورد واقعیتهای شب اول قبر

دوشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۲ ب.ظ


تحقیق و پژوهش: حسین و محمد حسن شهبازی

فهرست:

وقایع شب اول قبر

شب اول قبر

نکیر و منکر

سوال های شب اول قبر

 4کار برای نجات میت از وحشت شب اول قبر

راز مردن بدون فشار قبر

شب اول قبر از چه زمانی است

قرآن

فشار قبر چیست؛علل آن کدام است؟

علل فشار قبر

امداد رسانی ها

مُردن در شب جمعه

آیا شب اول قبر برای همه یکسان است؟

قیافه نکیر و منکر در شب اول قبر!!!

ترس انسان از شب اول قبر چیست

چرا از مرگ مى‏ترسیم؟

درباره ی عالم قبر

 

 

 

 

واقعیتها

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضِیقِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْر.  (مکارم الأخلاق،قسمتی از دعای هر صبح وشام از امام صادق  ص 279) خداوندا از عذاب قبر و تنگى و فشار قبر بتو پناه میبرم .

به محض ورود میت به قبر ، شب اول قبر آغاز می شود .که ممکن است تحمل همان سختی های اولیه ، جهت آشنایی با جهان آخرت ، پذیرفتن حقایق هولناکی چون حساب و کتاب ،نکیر و منکر ،برزخ و قیامت و... باشد.لذا سخت ترین شبی است که میت تجربه می کند و گریزی از آن نیست اما چون به شدت متاثر از اعمال و نیات افراد است ،می توان کیفیت آن را به دست خود تغییر داد و از وحشت و فشار آن کاست و بزرگانی چون ائمه معصومین را به فریادرسی طلبید. لذا هر چند شب اول قبر حتی برای مومن هم سخت است اما با وجود فرشته های الهی و اعمال نیک خود مومن و حضرات معصومین ، می تواند برای مومن بسیار آسانتر و بلکه غیر قابل مقایسه با شب اول قبر کافر و فاسق باشد

واقعیتها

سوالات نکیر و منکر از مهمترین حوادث شب اول قبرند. بنابر روایاتی که در حد تواترند ، این دو فرشته( که هیبت زیادی داشته و موجب رعب میت می شوند) ماموران خداوند برای بررسی اعتقادات شخص تازه ‌در گذشته هستند. در برخی روایات از این دو فرشته به «دو نگهبان قبر» تعبیر شده است. نکیر و منکر در شب اول قبر وارد می شوند. یکی در جانب راست و دیگری در جانب چپ متوفی قرار می گیرد و شروع به پرسیدن سوالاتی از او می کنند.

این سوالات راجع به اعتقادات مهم، همچون خدایت کیست. پیامبر و امامت کیست. و جوانیت را در  چه راهی صرف کردی می باشد. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ الْعَبْدَ  إِذَا دَخَلَ حُفْرَتَهُ یَأْتِیهِ مَلَکَانِ:اَحَدُهُمَا مُنْکَرٌ وَ الْآخَرُ نَکِیرٌ، فَأَوَّلُ مَا یَسْأَلَانِهِ عَنْ رَبِّهِ وَ عَنْ نَبِیِّهِ وَ عَنْ وَلِیِّهِ، فَإِنْ أَجَابَ نَجَا، وَ إِنْ تَحَیَّرَ عَذَّبَاه»،(کشف المحجة لثمرة المهجة، ص: 273) رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده است: همانا بنده هنگامى که داخل قبر خود شود دو ملک نزد او حاضر شوند (یکى منکر و دیگرى نکیر است) و اول چیزى که از وى سؤال کنند (از پروردگار، و پیغمبر، و امام او سؤال نمایند) پس اگر جواب دهد نجات یافته است، و اگر متحیر بماند و جواب نگوید عذابش نمایند.

پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله و سلّم- سؤال کردند، فرمود: نماز از واجبات دین است ...شفیع نزد ملک الموت، و مونس قبر و فرش زیر پهلو است. جواب نکیر و منکر است

از امام صادق(علیه السلام) نقل است که:  چون در قبر خود داخل شود دو فرشته قبر (نکیر و منکر) نزد او آیند در حالى که موهاى خود را به زمین می کشند و با پاهاى خود زمین را می شکافند، صداى ایشان مانند صداى سخت رعد و چشمهایشان مانند برق خیره‏کننده چشم است و به او می گویند: کیست پروردگار تو و چیست دین تو و کیست پیغمبر تو؟ می گوید: خدا پروردگار من و اسلام دین من و محمد (ص) پیغمبر من است، پس به او می گویند خداوند تو را در آنچه که دوست می دارى و به آن راضى و خشنودى ،ثابت و استوار گرداند. (طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتازترجمه‏ج‏2،152 )

نیز در خبرست آن شب که مرده را در گور نهاده باشند منکر و نکیر علیهما السّلام مى‏آیند بر روى سیاه و چشمهاى أزرق ، و به دندان پیشین زمین می درند، و همچون رعد می غرّند، و از هر دو چشمانشان آتش می جهد، اگر مرده مؤمن و طاعتکار بود عقل و هوشش بجاى بماند و به جواب و حجّت ، ایشان را دفع کند و قبر وى باغی گردد از باغ‏هاى بهشت، و اگر کافر و فاسق باشد در ماند و  قبرش گودالى گردد از گودالهای‏هاى دوزخ. (شهاب الأخبار با ترجمه،متن،80 ،الباب الاول)‏

تعابیری همچون « شرّ نکیر و منکر » یا « هول نکیر و منکر » که در روایات آمده است، به دلیل ترس و اضطرابی است که با دیدن این دو فرشته، به سراغ میت می‌آید؛ از این رو خواندن سوره ملک، برای خلاصی از ترس و وحشت پس از مرگ سفارش شده است؛ در برخی دعاها نیز خلاصی از این مرحله دشوار طلب شده است.

همچنین به نزدیکان میت سفارش شده است که پس از خاکسپاری، میت را تنها نگذارند و با تلقین به او، در پاسخ دادن به سئوالات نکیر و منکر یاری‌اش کنند). اصول کافی،‌ باب المسأله فی القبر  2/ 634 و 3/201 )

البته در برخی روایات نقل است که سوال قبر مخصوص همه نیست بلکه فقط از کسانی که دارای ایمان محض یا کفر محض هستندسوال می شود  و حساب و کتاب بقیه موکول به روز قیامت است .

لَا یُسْأَلُ فِی الْقَبْرِ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً وَ الْآخَرُونَ یُلْهَوْنَ عَنْهُم( الکافی، ج‏3، 235)

در قبر سوال نمی شود مگر از کسانی که ایمان خالص یا کفر خالص دارند و از افراد دیگر صرف نظر می شود.

این روایت به صورتهای دیگر نیز از ائمه معصومین نقل شده است. ابوبکر حضرمی می گوید از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: من المسئولون فی قبورهم: از چه کسانی در قبرهایشان سوال می شود فرمود: از کسانی که ایمان خالص یا کفر خالص دارند. (فروع کافی ،ج2،ص 237)

به دلیل تناقضی که این روایات با دسته ای دیگر از روایات مربوط به عمومیت سوال نکیر و منکر دارند، بعضی از علما معتقدند که سوالهای خاص(بررسی دقیق اعمال) مربوط به مومن محض و کافر محض است و از دیگران فقط راجع به کلیات سوال می شود و از جزئیات در قبر پرسیده نمی شوند.(عالم برزخ در چند قدمی ما: محمد محمدی اشتهاردی، ص109)

شاید به دلیل همین حساب و کتاب است که برخی روز قیامت بی حساب و معطلی وارد بهشت یا جهنم می شوند اما بقیه باید اعمالشان به دقت مورد محاسبه قرار گیرد

واقعیتها

 

امیر المؤمنین می فرمایند :زمانی که میت را داخل در قبر می کنند خداوند دو ملک به سراغ او می فرستد.(اسم آنها منکر و نکیر است )اول چیزی که از آن سؤال می کنند از پروردگارش است ، سپس ازپیامبر و بعد از آن از امام و ولی او سوال خواهند نمود .

،امیر المؤمنین می فرمایند :زمانی که میت را داخل در قبر می کنند خداوند دو ملک به سراغ او می فرستد.(اسم آنها منکر و نکیر است )اول چیزی که از آن سؤال می کنند از پروردگارش است ، سپس ازپیامبر و بعد از آن از امام و ولی او سوال خواهند نمود .

پس از آنکه میت را در قبر گذاشتند و با خاک رویش را پوشاندند باذن الهی دو فرشته از جانب خدا ، به صورت هولناک و وحشت انگیز وارد قبر می شود. آن دو فرشته به فرموده امیر المؤمن : موی بدنشان آنقدر بلند است که روی زمین کشیده می شود و با انیاب خود زمین را می شکافند ، صدائی دارند چون رعد قاصف ، دیدگانی چون برق خاطف ، برقی که چشم را می زند ، میت را مورد سوال قرار می دهند .لحظات هولناک ، وحشتناک ، سخت و کمر شکن برای میت آغاز می شود . سعادتمند کسی است که در دنیا مؤمن بوده و با انجام اعمال نیک توشه و آذوقه برای آخرت مهیا کرده باشد . اولین سوال قبر درباره پروردگار بی همتاست خواهد بود‌:

 

پروردگارت چیست ؟ اگر میت مؤمن باشد و از بندگان خاص خدا در جواب کلمه طبیة

( لا اله الا الله ) به زبانش جاری خواهد شد و اگر مؤمن نباشد زبانش بند خواهد آمد و پس از آن دچار عذاب الهی خواهد شد .

دومین سؤال دربارة رسول خدا (ص) پرسیده می شود : پیغمبرت کیست ؟ سبک بال آن کسی است که در پاسخ بگوید :(اشهد ان محمداً رسول الله )

سومین سوال از ولی و امام هر کس خواهد بود . چه کسی را پیشوا و امام و رهبر خویش قرار دادی ؟‌سعادتمند کسی آن کسی است که بگوید اشهد ان امیر المؤمنین علیاً ولی الله ؛ اگر میت توانست به این سوالات پاسخ صحیح بگوید ،قبر او تا آنجا که چشمش کار کند گشاده خواهد شد و دری از درهای بهشت را برویش باز می کنند و به وی می گویند :

 

با دیدة روشن و با خرسندی خاطر بخواب آن طور که جوان نورس و آسوده خاطر می خوابد و این دعای خیر همان است که خدای تعالی درباره اش فرمود : (بهشتیان آن روز بهترین جایگاه و زیباترین خوابگاه را دارند )

البته پاسخ به سوالات خیلی سخت خواهد بود و دشمن بزرگ انسان یعنی شیطان هم در قبر هم بیکار نخواهد نشست و انسان را آنجا هم رها نکرده و همواره سعی در گمراهی و انحراف خواهد نمود ، کسی که در دنیا مطیع شیطان بوده زبانش بند خواهد آمد و به این سوالات نخواهد توانست پاسخ بگوید یعنی (اگر میت دشمن پروردگارش باشد ، فرشته ای بصورت زشت ترین صورت و جامه و بدترین چیز نزدش می آید و به وی می گوید :

بشارت باد تو را به ضیافتی از حمیم دوزخ ، جایگاه آتشی افروخته و او نیز شوینده خود را می شناسد و حایل خود را سوگند می دهد که مرا به طرف قبر مبر و چون داخل قبرش می کنند ، دوفرشته ممتحن نزدش می آیند و کفنش را از بدنش انداخته ، می پرسند :پرورگار تو و پیغمبرت کیست ؟ و چه دینی داری ؟

می گوید : نمی دانم .

می گویند :هرگز ندانی و هدایت نشوی پس او را با گرزی آنچنان نی زنند که تمامی جنبنده هایی که خدا آفریده ، به غیر از جن و انس همه از آن ضربت تکان می خورند .

آنگاه دری از درهای جهنم برویش باز نموده ، به او می گویند :

بخواب با بدترین حال ، آنگاه قبرش را آن قدر تنگ می شو که بر اندامش می چسبد ، آنطور که نوک نیزه به غلافش بطوریکه دماغش یعنی مغز سرش از بین ناخن ها و گوشتش بیرون آید و خداوند مار و عقرب زمین و حشرات آن را بر او مسلط می کند تا نیشش بزنند و او بدین حال خواهد بود ، تا خداوند از قبرش مبعوث کند ، در این مدت آنقدر در فشار است که دائماً آرزو می کند کاش می شد که قیامت قیام کند .

پس طبق همین روایات میتوان سوالات را در ۱۳ ردیف دسته بندی کرد...

از خدا، از پیامبر، از دین، از کتاب، از امام، از عُمر، از اموال، از دوستان، از قبله، از نماز، از زکات، از حج، از روزه.

پاسخ این سؤالات چیست؟

خدا

پاسخ: سؤال سختی هست! خدای من همان خدایی است که خدایی جز او نیست. همان خدای رحمان و رحیم. همان خدایی که من را خلق کرد و به من روزی داد و مرا تنها نگذاشت.

پیامبر

پاسخ: حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله

 

دین

پاسخ: دین مبین اسلام

کتاب

پاسخ: قرآن کریم

امام

پاسخ: امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام؛ به همراه یازده تن از فرزندان پاک ایشان علیهم السلام.

عُمر (عُمرمان را در چه راهی فانی کرده‌ایم؟)

پاسخ: حدود ۱۸ سال درس خواندم. مدرک گرفتم. رفتم سرکار برای کسب روزی حلال. عبادت خدا هم انجام دادم. به مردم خدمت کردم. با اهل خانواده خوش اخلاق بودم. جای شما خالی به زیارت معصومین علیهم السلام رفتم. به فقیران تا جایی که توان داشتم کمک کردم.

اموال (اموالمان را در چه راهی خرج کرده‌ایم؟)

پاسخ: هزینه های زندگی را پرداخت کردم تا خانواده‌ام راحت‌تر زندگی کنند. پول مدرسه بچه‌ام را دادم. برایش عروسی گرفتم. (به صورت مجاز) بخشی از پولم رو صرف تهیه مسکن کردم و یک عمر به صاحب خانه اجاره دادم!

دوستان (با چه کسانی دوست بوده‌ایم؟)

پاسخ: با آدم‌های خوبی دوست بودم. اهل نماز و روزه و خمس بودند.

قبله

پاسخ: کعبه

نماز

پاسخ: از همان اول سن تکلیف، نمازهایم را خوانده‌ام. گاهی قضا شدند و گاهی یادم رفت. اما این اواخر سعی کردم قضای آن‌ها را بخوانم.

زکات

پاسخ: پرداخت کرده‌ام

از حج

پاسخ: مستطیع بودم و رفتم. (یا مستطیع نبودم و نرفتم با اینکه خیلی دوست داشتم بروم)

روزه

پاسخ: از همان روز اول، همه‌ی روزه‌هایم را گرفتم

*سؤالات فوق به سه دسته تقسیم می‌شوند:

۱ـ سؤالات اعتقادی: خدا، پیامبر، دین، کتاب، امام، قبله

۲ـ سؤالاتی که مرتبط با اعمال هستند؛ این سؤالات خودشان دو دسته هستند:

الف) اعمال ثابت و روزانه یک مسلمان:

نماز، زکات، حج، روزه

ب) اعمالی که مرتبط با روش زندگی ما هستند:

دوستان، اموال، عُمر

شاید بتوان گفت که با یک زندگی عادی و بدون مشقت، ۱۰ سؤال از سؤالات فوق را بتوانیم به راحتی پاسخ دهیم. (دسته اول و دوم)

به نظر میرسد دسته سوم سؤالات هستند که افرادی مثل من، در پاسخ دادن به آن با مشکل مواجه هستند. مخصوصاً سؤالی که در مورد «عُمر» پرسیده می‌شود

واقعیتها

پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود: شدیدترین ساعات بر میت شب اول قبر است. این همان شب اولی است که او را دفن می کنند. اما چون تحیری دارد که هنوز خود را نیافته و نمی‌خواهد در آن قبر زندگی کند ترس دارد.

در توصیه‌های دینی ما اکیداً گفته شده که مراعات حالات اولیه‌ی میت را بکنید. که او خود را بیابد و در درک آن حالات و رفع سردرگمی و گیجی او را کمک بدهید.

1ـ در قدم اول گفته شده که هنگام غسل آب داغ بر روی فرد نریخته و ادب بدن را حفظ کنید. در روایت داریم که با او مدارا کرده و مهربان باشید. چون شخص میت در آن جا حضور داشته و گمان می‌کند که همان بدن است. چه بسا زمانی که می‌خواهند او را چپ و راست کنند اذیت می‌شود. او مانند تنه‌ی درخت نیست که هر کاری خواستند بکنند و آب داغ هم بر روی او بریزند!

در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که خدا غضب می‌کند بر کسی که با مؤمن ضعیفی مدارا نمی‌کند. این میّت الان مؤمن ضعیف است و دست او از همه جا کوتاه بوده و کاری از او بر نمی‌آید بنابراین باید مراعات او را کرد.

2ـ در قدم دوم گفته شده وقتی او را تشییع می‌کنید و به سمت قبر می‌برید، آهسته آهسته ببرید. با شتاب نبرده و ناگهان او را وارد قبر نکنید. چون او هنوز خود را نیافته و خیلی سخت است که بدن او وارد حفره شود.

امام صادق علیه السلام فرمودند که میّت را در چند قدمی قبر بر روی زمین بگذارید، چند لحظه صبر کنید. بعد بلند کنید و یک مقدار جلوتر ببرید، برای بار دوم بر روی زمین بگذارید. باز یک مقدار جلوتر ببرید و برای بار سوم همین کار را تکرار کنید. در آخر در کنار قبر بر روی زمین بگذارید، چون قبر وحشت‌های زیادی دارد. بگذارید آمادگی پیدا کند. برای بار چهارم او را بلند کنید و بدن را وارد قبر کنید.

چقدر خوب است افرادی که این آداب را می‌دانند و می‌خواهند این کارها را بکنند در موقع دفن زیارت عاشورا بخوانند. یا صدای قرآن و ذکر و صلوات بلند شود. ما نمی‌دانیم ارتباط آن چیست ولی فقط می‌دانیم که ذکر به میت کمک می‌کند که زودتر خود را بیابد.

3ـ در قدم سوم گفته شده که وقتی اورا داخل قبر می‌گذارید تلقین همراه با تکان دادن بکنید.

یعنی شخصی که وارد قبر می‌شود میت را تکان داده و به او تفهیم کند که کجا است. به او بگوید توجه داشته باش، حواس خود را جمع کن و نترس. وقتی که دو ملک می‌آیند و از تو سؤال می‌کنند به آن‌ها این جواب‌ها را بده.

4ـ در قدم چهارم گفته شده که وقتی روی قبر را پوشاندند، نزدیکان میت که او در زمان حیات با آن‌ها انس داشته و صدای آن‌ها برای او آشنا است در کنار او بمانند. یک بار دیگر از روی قبر و در قسمت بالای سر او را تلقین کنند. حضرت زهرا علیها السلام در وصیت خود به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که بعد از مرگ من بالای سر من بنشین.

به درستی که این ساعتی است که میت نیاز دارد که افراد زنده یک انسی با او داشته باشند. یک دفعه نرفته و او را تنها نگذارند. متأسفانه گاهی اوقات در این زمان برخی از افراد به زور بستگان میت را از سر قبر دور می‌کنند. درست است که امکان دارد برخی از بستگان خیلی بی تابی کنند ولی این بی‌تابی کردن‌ها در آن زمان باید به گونه‌ای باشد که بیشتر به درد فرد متوفی بخورد. یعنی انسان فقط نخواهد که غم خود را تخلیه کند. چند نفر از آشنایان او بمانند و این تلقینات را انجام دهند. این کارها قدم به قدم باعث می‌شود که فرد متوفی انس بگیرد.

واقعیتها

فشار قبر یکی از حقایقی است که مؤمنان به آن اعتقاد دارند. منظور از قبر، قبر ظاهری افراد نیست؛ زیرا در مکانی که میت دفن می‌شود هیچ تغییری ایجاد نمی‌شود، علاوه بر این که عده‌ای به گونه‌ای می‌میرند که جسد آنان از بین می‌رود و یا هرگز دفن نمی‌شوند تا آن که بدنشان از بین می‌رود. در روایتی از حال شخصی از امام صادق (علیه‌السلام) پرسیده می‌شود که بعد از کشته شدن همچنان بدنش بر "دار " باقی است، آیا چنین شخصی عذاب قبر دارد؟

حضرت فرمود: بله.[1]

بنابراین فشار قبر برای هر نوع مردنی قابل تصور است.

در مورد فشار قبر، برخی از اعمال است که باعث فشار قبر می‌شود و برخی از اعمال است که فشار قبر را از بین می‌برد، که به هر دو مورد اشاره می‌شود.

عوامل ایجاد فشار قبر

در روایات وارد شده است که بیشترین علتی که انسان به عذاب قبر مبتلا می‌شود؛ به دلیل سخن‌چینی و بدخلقی و بی مبالاتی به نجاست بول (ادرار) است. [2] در روایت دیگر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: «عذاب قبر به سزای سخن چینی، غیبت و دروغ است». [3]

عوامل از بین رفتن فشار قبر

امام صادق (علیه‌السلام): هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن سوره یاسین است. کسی که آن را قرائت کند از فشار قبر ایمن خواهد بود،و ... . [4]

امام باقر (علیه‌السلام):کسی که بر تلاوت سوره زخرف مداومت نماید، خداوند در قبر، او را از حشرات و حیوانات سمی زمین و فشار قبر ایمن می‌نماید تا زمانی که در پیشگاه خداوند حاضر شود. [5]

امام صادق (علیه‌السلام): کسی که بین ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه از دنیا برود، خداوند او را از فشار قبر ایمن میگرداند. [6]

منصور بن حازم گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم پاداش کسی که چهار بار حج بجا آورده چیست؟ فرمود: ای منصور کسی که چهار بار حج بجای آورد هرگز فشار قبر نبیند. [7]

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: کسی که در هر جمعه سوره نساء را بخواند از فشار قبر ایمن خواهد بود. [8]

امام باقر (علیه‌السلام) در ضمن بیان اثرات زیارت امام حسین (علیه‌السلام) می‌فرمایند: زیارت امام حسین باعث ایمن بودن زائر از عذاب قبر می‌شود. [9]

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: سه طایفه از زن‌ها هستند که عذاب قبر از آن‌ها برداشته شود و با حضرت فاطمه دختر حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) محشور می‌شوند؛ زنی که بر تنگدستی شوهرش صبر کند، زنی که با شوهر بد اخلاق بسازد و زنی که مهریه اش را ببخشد. [10]

از رسول خدا روایت شده است که صدقه دادن مؤمن از او آفت‌های دنیا و عذاب قبر و عذاب روز قیامت را برطرف می‌کند. [11]

در پایان یادآور می‌شویم که اگر چه عذاب قبر بسیار رنج آور و سخت است، ولی همین فشار و عذاب قبر، کفاره‌ی گناه مؤمنان است تا در قیامت و هنگام رسیدگی به اعمال، از گناهان آنان کاسته شده باشد. در روایات متعددی به این حقیقت اشاره شده است؛ سکونی از امام صادق (علیه‌السلام) و ایشان از پدرش و از پدرانش، از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: فشار قبر برای مؤمن کفّاره نعمت‌هایی است که تباه کرده است. [

واقعیتها

پرسش :

زمانی که مرده را دفن می کنند از چه زمانی است و چقدر طول می کشد؟ آیا در آن لحظه کسانی که در دنیا برای آن مرده ای دعا می خوانند در آن لحظه به او می رسد و از عذاب او کم می شود؟

پاسخ :

قبل از هر چیز لازم است چند نکته را متذکر شویم.

1. انسان پس از مرگ وارد عالمی می شود به نام«عالم برزخ» حیات برزخ و حقیقت باطن همین عالم دنیاست. دنیا ظاهری دارد و باطنی، ظاهر دنیا که بدان عالم مُلک گفته می شود همین دنیای مادی که ما در آن زندگی می کنیم که خصوصیات خاص خودش را دارد(مکان، زمان، مادی بودن...) همین دنیا باطنی دارد که بعضی خصوصیات عالم دنیا را داراست. مثلاً شکل و اندازه و رنگ و بو در آن عالم هم وجود دارد و لکن ماده در آنجا نیست. صورت مردمان برزخی رنگ و اندازه مشخصی دارد و در آنجا خوشحالی و مسرّت و غضب و نگرانی هست در آ‌نجا نور هست و لکن آنجا ماده نیست[1].

2. در بعضی از روایات از همین حیات برزخی به«عالم قبر» تعییر شده است. در روایتی است که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ پرسیدند: برزخ چیست آن حضرت فرمود: قبر از هنگام مرگ آدمی است تا روزی که قیامت می شود[2].

پس مراد از قبر در بعضی روایات این گودال خاکی که بدن میت در آن جا می گیرد، نیست بلکه باطن همین قبر مراد است که همان عالم برزخ است از آنجایی که قبر خاکی جایگاه و محل استقرار بدن جسمانی است و عالم برزخ نیز جایگاه استقرار روح انسان است به عالم برزخ عالم قبر نیز گفته می شود[3].

در روایت مفصّلی است از حضرت امیرالمؤمنین که آن حضرت در وصف مرگ انسان و انتقال او به قبر و شاهدات او در قبر توضیحاتی می فرماید که ما به قسمتی از آن اشاره می کنیم، در بخشی که مربوط به مرگ مؤمنان و مشاهدات آنان است این چنین می فرماید: ... او می شناسد کسی را که او را غسل می دهد و قسم می دهد افرادی را که جنازة او را حمل می کنند که به سرعت ببرند و زودتر به خاک بسپارند و وقتی که او را وارد در قبرش می کنند دو مَلَک به نزد او می آیند و آن دو، دو فرشتة بازپرسی و باز جوئی کننده از عقائد و کردار او هستند ...

با توجه به دو نکته یاد شده و این بخش از روایت حضرت امیرالمؤمنین می توانیم نتیجه می گیریم که شب اول قبری که در روایات ما برای اموات ذکر شده و شرح حال آنها در قبر می باشد مراد شب اولی که ما به حساب دنیایی می سنجیم نیست یعنی این چنین نیست که اگر قسمتی را صبح دفن کنند حتما 10 یا 12 ساعت باید بگذرد تا شب هنگام شود آنگاه فرشتگان پرس و جو بیایند و از او سؤالاتی بنمایند بلکه به محض دفن شدن فرشتگان بازپرس به سراغ میت می آیند چرا که عالم برزخ شب و روزی چون عالم دنیا ندارد و اگر شبی برای میّت ذکر شده است، شاید شب برای او مشتمل می شود درست شبیه حالت خواب که آدم در خواب می بیند در شبی هولناک را می گذراند و حال آنکه در وسط روز خوابیده است همانگونه که در وسط روز انسان خواب شب تار را می بیند، همین طور است که انسان را در روز دفن می کنند و همان لحظه شب اول قبر او باشد در حقیقت میت در عالم قبر و برزخ شب برای او نمایان می شود در این روایت هم آمده به محض دفن کردن میت فرشتگان بازپرس به سراغ میت می آیند.

البته شب اول قبر تنها برای کسانی نیست که دفن می شوند حتی کسانی هم که بدنشان دفن نمی شود، باز عذاب قبر دارند سؤال قبر دارند شب اول قبر هم خواهند داشت وقتی قبر را به معنی عالم برزخ گرفتیم و شب آنجا را هم، مخصوص به وضع آنجا دانستیم لذا لازم نیست تا حتماً میت دفن شود آنگاه مراسم شب اول قبر برزخ صورت پذیرد[4].

و امّا پرسش نهایی که مربوط به تأثیر دعا و یا خیرات بر آن میت است باید در جواب بگوئیم آنچه که از روایات استفاده می شود این است که هر آنچه برای اموات صورت می پذیرد به گونه ای به آنها می رسد.

از امام صادق منقول است: که بسا باشد که میّت در تنگی و شدّتی بوده باشد و حق تعالی به او وسعت دهد و تنگی را از او بردارد پس به او گویند که این فرح که تو را روی داد به سبب نمازی است که فلان برادر مؤمن برای تو کرد[5].

در روایت دیگری است که حضرت فرمود:

نماز و روزة و حجّ و تصدّق و سایر اعمال خیر و دعا و ثواب آن اعمال برای کسی که آن اعمال را انجام داده و برای مرده هر دو نوشته می شود و وارد قبر او می‌شود[6].

آیا دعا و خیرات از طرف زنده ها موجب کاهش عذاب قبر شخص مرده می شود؟ و اصولاً چه چیزهای موجب افزایش یا کاهش عذاب قبر می شود؟

آنچه به درجة اول مایة نجات و رهایی از عذاب قبر می شود، کارهای نیک و گفتار پسندیده ای است که انسان در طول حیات خود انجام داده است، اما پاسخ پرسش نخست این است که در مواردی شرع مقدس سرنوشت اموات را بوسیله ی کارهای نیک یابد دیگران قابل تغییر معرفی کرده است.

در یک قانون کلی حدیث می فرماید: هر کسی سنت و روش نیکی بنیاد گذارد برای او ثواب هر کسی که به آن عمل کند می رسد و هر کسی سنت و روش بدی بنیاد نهد برای او گناه و عقابی هر کسی که به آن عمل کند می رسد.

پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: روزی حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ از کنار قبری گذشت که صاحب آن در عذاب بود، سال بعد نیز گذر کرد ولی از عذاب صاحب قبر خبری نبود، سبب را از خداوند پرسید، وحی آمد که از این میّت فرزندی صالحی به بلوغ رسید و برای مردم راهی درست کرد و یتمی را پناه داد به برکت آن از پدر گذشتیم[7].

و نیز درباره بهبودی سرنوشت اموات می گوید: هرگاه کسی به نیّت وجه الله نذری کند تا ثوابش برای میتی باشد چنین نذری مفید و وفاء به آن لازم است[8].

بنابر احادیث صحیح و مشهور صدقه دادن بازماندگان برای اموات سودمند است.

در روایتی صحیحة سعد از پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ می پرسد، آیا صدقه دادنِ من برای روح مادرم سودی دارد؟ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: بلی[9].

زیارت اهل قبور مستحب و سفارش شده است همچنین دعا و

واقعیتها

قرآن خواندن برای میّت مفید است. زیارت اهل قبور در روزهای جمعه موجب می شود امواتی که در تنگی و تنگناه باشند در فراخی قرار گیرند[10]. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: هرگاه شخصی به نیّت میتی صدقه دهد، خداوند جبرئیل را فرمان می دهد که این هدیه را به قبر او برساند[11] و نیز فرمود: بواسطة نمازی که برای میت خوانده می شود تنگی قبر او به فراخی تبدیل می شود[12].

ابن عباس در روایتی از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می کند: خواندن سورة«تبارک الملک» بر سر قبر میت مایة نجات از عذاب قبر است.

از کتاب دعوات قطب راوندی نقل شده است که؛ هرگاه میتی دفن شد، بر قبر او سه بار این جمله را بخوانند، خداوند عذاب را از او تا روز دمیده شدن صور برمی دارد، اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد ان لا تغذب هذا المیت.

رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و پس از خاکسپاری دختر گرامی خود(رقیه) با چشم گریان فرمود: از خدای سبحان خواستم عذاب قبر را از او بردارد و خداوند او را بخشید. پس دعا مؤثر است.

مشهور دانشمندان و علماءِ اصلِ بهره مند شدن اموات؛ از فواید اعمال صالحه و خیراتی که بازماندگان برای آن ها می فرستد را تایید و پذیرفته اند هم چنین رهایی و یا تخفیف عذاب قبر بواسطة کارهای نیک بازماندگان

واقعیتها

امام صادق(علیه السلام) فرمود: براى هر چیزى قلبى است و قلب قرآن سوره یاسین است، هر کس هر روز یا هر شب بخواند... ، قبرش تا هر کجا چشم ببیند فراخ و گسترده مى‏گردد، و از فشار قبر در امان مى‏ماند.

تبیان: از هولناک‌ترین عذاب‌های قبر که میت در شب اول قبر به آن مبتلا می شود، فشار قبر است که مومن و کافر، کوچک و بزرگ، باید حد طبیعی و ناگزیر آن را تحمل کنند اما این فشار تحت اعمال انسان و پرونده ای که با اوست بسیار متغیر است.

فشار قبر

از هولناک‌ترین عذاب‌های قبر که میت در شب اول قبر به آن مبتلا می شود، فشار قبر است که مومن و کافر، کوچک و بزرگ، باید حد طبیعی و ناگزیر آن را تحمل کنند اما این فشار تحت اعمال انسان و پرونده ای که با اوست بسیار متغیر است. ابو بصیر می‌گوید: به امام جعفر صادق(علیه‌السلام) گفتم: آیا احدى هست که از فشار قبر نجات پیدا کند؟ فرمود: پناه بخدا مى‏بریم از فشار قبر. چقدر قلیل و اندک هستند آن افرادى که از فشار قبر نجات پیدا کنند. (بحارالانوار، ج6،ص260)

 

البته فشار قبر مربوط به مدفونین در زمین نیست بلکه شامل هر میتی خواهد شد از امام صادق علیه‌السّلام پرسیدند: آیا عذاب و فشار قبر به فرد بدار آویخته می‌رسد؟ آن حضرت فرمود: همانا پروردگار زمین، خود پروردگار هوا نیز هست. یا آن خدایى که زمین به فرمان اوست، هوا نیز به فرمان اوست، پس خداوند عزّ و جلّ به هوا وحى می‌فرماید و هوا او را فشارى می‌دهد سخت‏تر و شدیدتر از قبر. (من لا یحضره الفقیه، ترجمه غفارى، ج 1، ص279)

فشار قبر چیست؟

اما در مورد اینکه واقعیت فشار قبر چیست و کیفیت آن به چه شکلی است، اطلاعات دقیقی در دست نیست. برخی همچون علامه مجلسی، علامه حلی، علامه شبر و مرحوم حمصی رازی معتقد به عذاب جسد هستند. به عقیده این بزرگان و برخی دیگر، ممکن است روح در عالم قبر، در بدن داخل شده و عذاب را تحمل کند ... علامه مجلسی می‌فرماید: انما السوال و الضغطة فى الاجساد الاصلیة ...؛ سوال و تنگی و فشار قبر مربوط به جسد اصلی است.(جسد اصلی در مقابل جسد برزخی)

در نهج البلاغه آمده است... و روعات الفزع و اختلاف الاوضاع و استکاک الاسماع و ظلمة للحد ...؛ (یاد کنید از) دفعه بدفعه آمدنهاى خوف و بیم‌های مختلف و جابجا شدن دنده‏هاى پهلو از فشار قبر و کر گردیدن گوشها و تاریکى گور ...

قائلین به این قول به چنین روایاتی هم استناد می‌کنند و می‌گویند در هم فرو رفتن استخوانهاى دنده(در اثر فشار قبر) و نیش زدن گوشت(که به عنوان عذاب قبر یاد شده) که در بعضی روایات است تنها با بدن عنصرى سازگارى دارد.

وقتى انسان مرد، با قوه ى خیال خود را جداى از دنیا مى یابد؛ همان گونه که در دنیا با همان صورت به واسطه ى خیال، خود را درک مى کرد، وقتى در قبر گذاشته شد، خود را با همان صورت در قبر مى یابد و با این واسطه دردها و عقوبت ها و یا لذت ها را در مى یابد. و این است معنى حدیث: که قبر باغى از باغ هاى بهشت یا حفره‌اى از حفره‌هاى جهنم است.

در هر حال روح با تعلق شدیدی که به جسد دارد، همواره در کنار جسد می‌ماند و از وضعیت خوب یا بد جسد متاثر می‌شود چه داخل در جسد و حساس به احساسات آن باشد چه نباشد. به همین جهت شاید بتوان گفت فشار قبر، می تواند کنایه از همان فعل و انفعالات شیمیایی باشد که جنازه را از هم می پاشد و ظرف مدت بسیار کمی، چنان تغییرات سریعی در آن ایجاد می کند که اگر امکان رویت جسد بعد از یک شب قبر حاصل شود، صحنه‌ی دلخراش و اندوهباری در معرض دید قرار خواهد گرفت. از فرمایشات حضرت علی(علیه‌السلام) است که: «فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ بِعَقْلِکَ، أَوْ کُشِفَ عَنْهُمْ مَحْجُوبُ الْغِطَاءِ لَکَ، وَ قَدِ ارْتَسَخَتْ أَسْمَاعُهُمْ بِالْهَوَامِّ فَاسْتَکَّتْ، وَاکْتَحَلَتْ أَبْصَارُهُمْ بِالتُّرَابِ فَخَسَفَتْ، وَ تَقَطَّعَتِ الْأَلْسِنَةُ فِی أَفْوَاهِهِمْ بَعْدَ ذَلَاقَتِهَا، وَ هَمَدَتِ الْقُلُوبُ فِی صُدُورِهِمْ بَعْدَ یَقَظَتِهَا، وَ عَاثَ فِی کُلِّ جَارِحَةٍ مِنْهُمْ جَدِیدُ بِلًى سَمَّجَهَا، وَ سَهَّلَ طُرُقَ الْآفَةِ إِلَیْهَا، مُسْتَسْلِمَاتٍ فَلَا أَیْدٍ تَدْفَعُ وَلَا قُلُوبٌ تَجْزَعُ، لَرَأَیْتَ أَشْجَانَ قُلُوبٍ وَ أَقْذَاءَ عُیُونٍ، لَهُمْ فِی کُلِّ فَظَاعَةٍ صِفَةُ حَالٍ لَا تَنْتَقِلُ، وَ غَمْرَةٌ لَا تَنْجَلِی؛ اگر آن مردگان را با (دیده) عقل و خرد بسنجى، یا پرده (خاکى) که آنها را از تو پوشانده است کنار رود (آنها را خواهى دید) در حالی که گوش‌هایشان در اثر رسوخ جانوران خاکى در آنها نابود و کر گشته، و دیدگانشان از سرمه خاک (به مغز) فرو رفته، و زبان‌هایشان پس از تندى و تیزى در دهان‌ها پاره پاره گشته، و دلهاشان پس از بیدارى در سینه‏ها مرده، و از طپش افتاده، در هر عضوى از ایشان پوسیدگى تازه که باعث فساد و زشتى است رخداده، و راه نابودى آنها را آسان ساخته است، در حالی که در برابر هر آسیبى تسلیم‏اند، نه براى دفاع (از آلام و اسقام) دستى، و نه براى نالیدن (از سختیها) دلهایى دارند(اگر به دیده عبرت بنگرى) اندوه‌هاى دلها و خاشاک و خونابه چشمها را خواهى دید که براى آنها در هر یک از این رسوائى و گرفتاریها حالتى است که دگرگون نشود، و سختی ای است که برطرف نگردد. (ترجمه ‏نهج‏البلاغه انصارى، ص 625)

این عذاب اگرچه تا حدی طبیعی و در راستای نظام خلقت است اما راههایی وجود دارد که برطرف کردن آن را ممکن ساخته است. با وجود برخی روایات که اصرار به همگانی بودن فشار قبر دارند، برخی روایات نیز به تفاوت‌های مومن و کافر اشاره کرده و از آسودگی مومن سخن می‌گویند: «بنده مؤمن چون به خاک سپرده شود زمین به او گوید: آفرین، خوش آمدى، تو از جمله کسانى هستى که دوست داشتم بر پشت من راه رود، حال که تو را در بر گرفتم خواهى دانست که چگونه با تو عمل مى‏کنم! پس تا آنجا که چشم کار مى‏کند براى او گشاده گردد. و کافر چون به خاک سپرده شود زمین به او گوید: تو را آفرین و خوشامد مباد، تو از دشمن‏ترین کسانى هستى که دوست نداشتم بر پشت من راه رود، حال که تو را در بر گرفتم خواهى دانست که چگونه با تو عمل مى‏کنم! پس چنان او را بفشارد که استخوانهاى پهلویش بشکند.(امالى شیخ مفید، ترجمه استادولى)

محمد تقی فلسفی در این باره می گوید: «مقصود از فشار قبر این نیست که دیوارهای قبری که در گورستان حفر شده به هم نزدیک می شوند، و جسد میت را در تنگنا قرار می‌دهند، بلکه مقصود فشار نامرئی و نامحسوسی است که، بر روح و جسد برزخی متوفی، وارد می‌آید و او را به شدت ناراحت می‌کند.

مرگ

تاثیراتی که اعمال مثبت و منفی در طول حیات بر تک تک سلولهای بدن می‌گذارند می تواند در کم و زیاد شدن عذاب جسم تاثیر بگذارد مثل این که فرض کنیم گناهان کبیره موجب ترشح موادی در سلولهای بدن شوند که این مواد در عالم قبر تجزیه بدن را سخت‌تر و مهلک‌تر کنند یا بالعکس ممکن است عبادت و اعمال صالح انسان و پرهیز از گناه، وقتی در درجات بالای آن از سوی انسانی رعایت شود، جسم را به طور طبیعی به مواد ایمنی دهنده مجهز سازند. سالم ماندن معدودی از جنازه‌های انسانهای وارسته، سالها بعد از وفات یا شهادتشان، سند خوبی بر این مدعاست. هم اکنون اسنادی از همین جنازه‌های سالم که مربوط به شهدای دفاع مقدس بوده، در موزه شهدا محفوظ است .

عده‌ای دیگر از دانشمندان دینی هم معتقد به عذاب و پاداش روح‌اند و یا معتقد به عذاب و پاداش روح در جسم برزخی اش هستند. محمد تقی قلسفی در این باره می گوید: «مقصود از فشار قبر این نیست که دیوارهای قبری که در گورستان حفر شده به هم نزدیک می شوند، و جسد میت را در تنگنا قرار می‌دهند، بلکه مقصود فشار نامرئی و نامحسوسی است که، بر روح و جسد برزخی متوفی، وارد می‌آید و او را به شدت ناراحت می‌کند.»(معاد از نظر روح و جسم، ج 1 ، ص 261)

مرحوم ملاصدرا و پیروان مکتب او با بهره‌گیرى از حرکت جوهریه و اثبات عوالم سه‌گانه‌ى (طبیعت، عالم برزخ مثال، عالم مجردات) به تحلیل و تبیین عذاب و سوال در قبر پرداخته می‌گویند: آنچه بر این جسد دنیوى پس از مرگ می آید از قبیل مقبور بودن و فشار و وحشت و هجوم حشرات بر روح مجرد وارد مى‌شود. (عیون مسایل نفس و شرح آن، استاد حسن حسن زاده، ج 2، ص 455 ـ 453).

... روح انسانى به کمک قوه ى خیال در دنیاى مادى لذت ها و آلام را درک مى کند، و قوه ى خیال یک وجود مستقل است که پس از مرگ نیازى به بدن مادى ندارد بلکه همراه روح است و روح به واسطه ى این قوه، از صورت‌هاى مادیات لذت و یا زحمت مى‌بیند. بنابراین وقتى انسان مرد، با قوه ى خیال خود را جداى از دنیا مى یابد؛ همان گونه که در دنیا با همان صورت به واسطه ى خیال، خود را درک مى کرد، وقتى در قبر گذاشته شد، خود را با همان صورت در قبر مى یابد و با این واسطه دردها و عقوبت ها و یا لذت ها را در مى یابد. و این است معنى حدیث: که قبر باغى از باغ هاى بهشت یا حفره‌اى از حفره‌هاى جهنم است. َ( الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّار.)پس قبر حقیقى همین هیئت‌ها و صورت‌ها است.(همان)

چنانچه به قائده عمومیت فشار قبر توجه کنیم و به اجسادی که جنازه آنها را می سوزانند و خاکسترشان را به دریا می سپارند، باید به همین نظریه، یعنی به فشار بر روح مجرد، یا فشار بر روح مجرد در جسم برزخی اعتقاد پیدا کنیم

واقعیتها

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضِیقِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقبر

خداوندا از عذاب و تنگى و فشار قبر بتو پناه میبرم(مکارم الأخلاق، دعا هر صبح و شام)

قطعا برای نجات از هر مصیبتی باید عوامل ایجاد آن مصیبت را کشف کنیم تا با پیشگیری از پدید آمدن آن عوامل راه ابتلاء را سد کنیم. در روایات نبوی آمده است که فشار قبر به دلیل تضییع نعمت هاست. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ضَغْطَةُ الْقَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ کَفَّارَةٌ لِمَا کَانَ مِنْهُ مِنْ تَضْیِیعِ النِّعَم(أمالی الصدوق،540)؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: فشار قبر براى مؤمن کفّاره نعمتهایى است که تباه کرده است.

همچنین سکونى از امام صادق(علیه السّلام) و او از پدرانش (علیهم السّلام) روایت مى‏کند که رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) فرمود: تنگى قبر و فشار آن به مؤمن براى آن است که او نعمت‏ها را ضایع مى‏نمود و این تنگى و فشار قبر کفاره آن عمل محسوب مى‏گردد.

شاید در نگاه اول به نظر هر خواننده ای بیاید که ضایع کردن نعمتها گناهی است که به آسانی می توان آن را ترک نمود به خاطر آنکه تضییع نعمتها را مساوی با اسراف می دانند اما اسراف یکی از مصادیق بارز در دایره تضییع و تباهی نعمتها به حساب می آید. اگر بخواهیم با نگاهی دقیقتر به عمق این مسئله بنگریم خواهیم دید که حتی سیر غذا خوردن، سیر خوابیدن، حتی یک کلمه بیهوده سخن گفتن و امثالهم نیز می تواند مصداقی از تضییع نعمتها باشد.

یک مقدار بیشتر از حدی که بدن به آن نیاز دارد بیشتر استراحت کردن هم، نمونه ای از تضییع نعمتهاست. فرصتی که خداوند به بشر برای زندگی روی زمین به او داده بسیار عزیز و مغتنم است. باید از لحظه لحظه آن نهایت استفاده را برد. لذا استراحت نیز باید به اندازه ای باشد که بدن نیروی کافی برای فعالیت مجدد را بدست آورد. حتی یک مثقال چربی اضافه که بر بدن روییده باشد(که به همان اندازه نشانه زیاد استفاده کردن مواد غذایی است) هم، داخل در محدوده تباهی نعمتهاست.

به همان اندازه که اولیاء خدا کم هستند، رهایی یافتگان از فشار قبر نیز کم هستند. البته خداوند رعایت خیلی از این چیزها را به دلیل مشقت بر بندگان خود واجب ننموده و در قیامت هم ایشان را به دلیل سیر خوردن و سیر خوابیدن مواخذه نخواهد کرد اما از آنجا که هر چیزی اثر وضعی و طبیعی خودش را دارد، تضییع نعمتها هم اثر خودش که همان فشار قبر است را دارد که البته بسته به میزان آن کم و زیاد خواهد بود.

برخی هم گفته اند منظور از تضییع نعمتها، بکار بردن نعمتها در غیر از مورد مصرفشان یعنی در راه حرام است. همانطور که در تعاریف شکر گفته اند که «استفاده از نعمت است در همان راهی که خداوند دستور فرموده یا مجازمان کرده است.» به هر حال از آنجا که پرهیز از چنین گناهانی بسیار سخت و مشکل است، فشار قبر هم برای همگان عمومیت دارد و فرار از آن جز برای عده بسیار معدودی چون ائمه معصومین بسیار بعید است. ابو بصیر می گوید: به امام جعفر صادق(علیه السّلام) گفتم: أیفلت من ضغطه القبر احد؟ آیا احدى هست که از فشار قبر نجات پیدا کند؟ فرمود: نعوذبالله منها، ما أقل من یفلت من ضغطه القبر؛ پناه بخدا مى‏بریم از فشار قبر. چقدر قلیل و اندک هستند آن افرادى که از فشار قبر نجات پیدا کنند.(بحارالانوار، ج 6، ص260)

اگر بخواهیم پرهیز از تباهی نعمتها را به واقع درک کنیم، باید در زندگی اولیاء بزرگ الهی تامل کنیم. فی المثال آنچه در زندگانی پرخیر و برکت حضرت زهرا(علیهاالسلام) چه در بحث عبادت و چه در بحث زحمات دنیوی و دیگر مسائل می خوانیم و بسیار شگفت زده می شویم، راهنمایی است که به ما نشان دهد پرهیز از تضییع نعمتها چگونه می تواند باشد. الْحَسَنُ الْبَصْرِیُّ مَا کَانَ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ أَعْبَدَ مِنْ فَاطِمَةَ کَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا، زندگانى حضرت زهرا علیها السلام(روحانى متن عربى ... ص، 387)

ابن شهر آشوب گوید: هیچ کس در بین این امّت عابدتر از حضرت فاطمه(علیهاالسّلام) نبود، او آنقدر براى عبادت خدا بر پا مى‏ایستاد که پاهایش ورم مى‏کرد.

شیخ صدوق (رحمة الله علیه) روایت کرده که حضرت على(علیه السّلام) به مردى از بنى سعد فرمود: بگذار تا قصّه‏اى در باره خودم و فاطمه برایت بگویم: فاطمه همسر من در میان خانواده رسول خدا(صلّى الله علیه و آله و سلّم) از محبوبترین افراد بود، او با مشک به قدرى آب مى‏آورد که اثر آن در سینه‏اش به جاى مانده بود، و به قدرى با آسیاب کار مى‏کرد که دستهایش پینه بسته بود، و به قدرى خانه را جارو مى‏کرد که گرد و غبار بر لباسهایش مى‏نشست، و به قدرى در زیر دیگ آتش مى‏افروخت که لباسهایش سیاه و چرکین مى‏شد، و او به سبب این کارها دچار زحمت و رنج شدیدى شده بود.(زندگانى حضرت زهرا علیهاالسلام (روحانى)، ص383)

به همان اندازه که اولیاء خدا کم هستند، رهایی یافتگان از فشار قبر نیز کم هستند. البته خداوند رعایت خیلی از این چیزها را به دلیل مشقت بر بندگان خود واجب ننموده و در قیامت هم ایشان را به دلیل سیر خوردن و سیر خوابیدن مواخذه نخواهد کرد اما از آنجا که هر چیزی اثر وضعی و طبیعی خودش را دارد، تضییع نعمتها هم اثر خودش که همان فشار قبر است را دارد که البته بسته به میزان آن کم و زیاد خواهد بود. بنابراین کسانی که اهل اسراف و بریز و بپاشهای آنچنانی هستند باید منتظر فشار قبر سختی هم باشند که این همان مسئله ی ساده ی دو دو تا، چهار تاست .

از ابو بصیر نقل شده است که امام صادق(علیه السلام) فرمود: براى هر چیزى قلبى است و قلب قرآن سوره یاسین است، هر کس هر روز یا هر شب بخواند... ، قبرش تا هر کجا چشم ببیند فراخ و گسترده مى‏گردد، و از فشار قبر در امان مى‏ماند

واقعیتها

برخی از عوامل نیز موجب کاهش فشار قبر است اینها مثل اقداماتی که بعد از رسیدن بلا و مصیبت برای امداد رسانی موثرند، می توانند در قبر، مومن را از فشار و عذاب حفظ کنند.

1- برخی از سوره های قرآن

قرآن

مثلا هر کس در هر روز جمعه سوره نساء را بخواند از فشار قبر در امان خواهد بود. (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق، ترجمه انصارى، ص205)

از ابو بصیر نقل شده است که امام صادق(علیه السلام) فرمود: براى هر چیزى قلبى است و قلب قرآن سوره یاسین است، هر کس هر روز یا هر شب بخواند... ، قبرش تا هر کجا چشم ببیند فراخ و گسترده مى‏گردد، و از فشار قبر در امان مى‏ماند ... (همان، ص215)

هر کس سوره ن و القلم را در نماز واجب یا مستحب تلاوت کند خداوند متعال او را از تنگدستى حفظ مى‏کند، و هنگامى که بمیرد به او پناه مى‏دهد (تا در امان باشد) از فشار قبر. (همان)

کسى که بر تلاوت سوره حم زخرف مداومت کند، خداوند او را از گزند حشرات زمین، و فشار قبر در امان دارد تا هنگامى که در پیشگاه خداوند بایستد، آنگاه آن سوره مى‏آید و به دستور خداوند او را وارد بهشت مى‏کند.

امداد از طرف بازماندگان

حذیفة بن یمان مى‏گوید: رسول خدا(صلّى اللَّه علیه و آله) فرمود: «هیچ لحظه‏اى سخت‏تر از شب اول دفن براى میّت نیست، پس با صدقه دادن نسبت به مردگانتان مهربانى کنید؛ و اگر نتوانستید، دو رکعت نماز بخوانید، به این صورت که در رکعت اوّل یک بار فاتحة الکتاب و یک بار آیة الکرسى و دو بار سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ؛ و در رکعت دوّم یک بار فاتحة الکتاب و ده بار سوره أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ قرائت شود. و نمازگزار بعد از سلام نماز بگوید:

«اللّهمّ، صلّ على محمّد و آل محمّد، وابعث ثوابهما إلى قبر ذلک المیّت، فلان بن فلان»؛ خداوندا، بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و ثواب این دو رکعت نماز را به قبر آن میّت، فلانى پسر فلانى، برسان.

در این صورت، خداوند در همان لحظه، هزار فرشته را به سوى قبر میّت گسیل‏ مى‏دارد که هر کدام از آنان یک جامه و حلّه دارد، و تا روزى که در صور قیامت دمیده مى‏شود تنگى و فشار قبر او را به وسعت مبدّل مى‏کند، و به شماره هر چیز که آفتاب بر آن مى‏تابد به نمازگزار کار نیک عطا شده، و مقامش چهل درجه بالا برده مى‏شود.» (ادب حضور، ص 167)

برخی روزها مثل شب جمعه دارای برکات معنوی هستند شاید در این ایام، حوادثی در بین زمین و آسمان اتفاق می افتد که در چیزهایی مثل فشار قبر تاثیر گذار است. بنابراین خداوند با حساب و کتاب خود برخی بندگان مومنش را که می خواهد از فشار قبر مصون نگه دارد در شب جمعه می میراند.

چهار حج مقبول

منصور بن حازم گوید: از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم پاداش کسى که چهار بار حج بجا آورده چیست؟ فرمود: اى منصور کسى که چهار بار حج بجاى آورد هرگز فشار قبر نبیند، و هنگام مرگش خداى تعالى حج‏هاى او را به زیباترین صورتى در برابر او در آورد که تا روز رستاخیز در میان قبر نماز گزارند و ثواب این نماز او را باشد بدان که یک نماز از این نمازها با هزار رکعت از نماز آدمیان برابر است. (الحدیت، روایات تربیتى، ج ‏3، فشار قبر، ص

واقعیتها

برخی روزها مثل شب جمعه دارای برکات معنوی هستند شاید در این ایام، حوادثی در بین زمین و آسمان اتفاق می افتد که در چیزهایی مثل فشار قبر تاثیر گذار است. بنابراین خداوند با حساب و کتاب خود برخی بندگان مومنش را که می خواهد از فشار قبر مصون نگه دارد در شب جمعه می میراند.

از ابان بن تغلب نقل شده است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر کس در فاصله میان ظهر روز پنجشنبه تا ظهر روز جمعه از دنیا برود، خداوند او را از فشار قبر ایمن مى‏دارد.(ثواب الاعمال، ترجمه انصارى، ص 375)

بعضی چیزها نیز فشار قبر را زیاد می کند؛ بد اخلاقی، مخصوصا با خانواده مهمترین آنهاست. اعمال صالح دیگر حتی اگر یاری پیامبر باشد نمی تواند اثر بداخلاقی را از بین ببرد.

به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خبر رسید که سعد بن معاذ مرده، آن حضرت با اصحاب خود آمدند و دستور دادند سعد را غسل دهند و خود بر در ایستاد و چون حنوط و کفنش کردند و تابوتش برداشتند رسول خدا بى‏کفش و رداء او را تشییع کرد و گاهى سمت راست تابوتش را می گرفت و گاهى سمت چپ آن را ، وقتی به مزارش رسیدند، خود میان قبر او رفت و لحدش را درست کرد و خشت بر او چیده، می فرمود سنگ و گل بدهید، میان خشتها را گل می زد و چون تمام شد، خاک بر او ریخت و قبرش را ساخت ... چون از کار قبرش فارغ شدند مادر سعد برخاست و گفت: اى سعد بر تو گوارا باد بهشت.

رسول خدا فرمود: اى مادر سعد آرام باش. زیرا سعد گرفتار فشار قبر شد. گویند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برگشت و مردم برگشتند و به آن حضرت گفتند یا رسول اللَّه ما دیدیم با سعد آن کردى که با احدى نکردى تو بى‏رداء و کفش دنباله جنازه‏اش رفتى.

پیامبر اکرم فرمود: فرشته‏ها بى‏ردا و پاى برهنه دنبال او بودند و من به آنها تاسى کردم، گفتند راست و چپ تابوتش را گرفتى؟ فرمود دستم بدست جبرئیل بود و هر جا را می گرفت، می گرفتم. گفتند تو دستور غسلش را دادى و بر او نماز خواندى و او را بدست خود در گور نهادى و باز هم فرمودى که سعد فشار قبر دارد؟ فرمود آرى او با خاندان خود بداخلاقى می کرد. (امالى شیخ صدوق، ترجمه کمره‏اى، متن، ص

واقعیتها

در عالم برزخ‌، حوادث زیادی اتفاق می‌افتد که در برخی از آیات قرآن از جمله آیات 99 و 100 سوره مؤمنون و در روایات فراوانی‌، بدان حوادث اشاره شده است‌; به عنوان نمونه به برخی از حوادثی که شب اوّل قبر اتفاق می‌افتد، اشاره می‌شود:

1. پرسش در قبر

از مضمون روایت امام سجاد7 استفاده می‌شود که وقتی انسان را در قبر می‌گذارند، دو فرشته از فرشته‌های الهی به سراغ او می‌آیند و از اصول عقاید، یعنی توحید، نبوت و امامت او و اینکه از چه پیشوایانی پیروی می‌کرده و از چگونگی مصرف کردن عمر در طرق مختلف و طریق کسب اموال و مصرف آنها می‌پرسند، و چنانچه از مؤمنان راستین باشد، بخوبی از عهدة جواب برمی‌آید و مشمول رحمت و عنایات حق می‌شود و اگر از مؤمنان نباشد، در پاسخ سؤالات‌، عاجز می‌ماند و مشمول عذاب دردناک برزخی می‌شود.(بحارالانوار، مجلسی‌، ج 6، ص 223، حدیث 24، چاپ بیروت‌.)

2. حضور ائمه‌:

وقتی مؤمن بمیرد، پیامبر خدا9 و حضرت علی و فاطمه و امام حسن و امام حسین‌: همراه با ملائکه مقربی می‌آیند، و اگر مؤمن توانست جواب نکیر و منکر را بدهد، آنها به نفع او شهادت می‌دهند، و اگر نتوانست جواب بدهد (زبانش بند آمد) پیامبرخدا9 به امر خدا شهادت می‌دهد که این مؤمن‌، زبانش از ترس بند آمده است‌; و گرنه به آنچه شما می‌پرسید، معتقد است‌، و حضرت علی و فاطمه و امام حسن و امام حسین‌: نیز فرمایش حضرت رسول را تأیید می‌کنند.(بحارالانوار، ج 6، ص 229، ح 32.)

3. تجسم اعمال‌

امام صادق‌فرمود: "وقتی مؤمن داخل قبر شود، (با توجه به تجسم اعمال‌) نماز در سمت راست و زکات در سمت چپ او قرار می‌گیرد و نیکوکاری‌هایش بالای سر او سایه می‌افکنند و "صبر" در قسمتی دیگر قرار می‌گیرد. وقتی دو فرشته برای پرسش می‌آیند، "صبر" به نماز و روزه می‌گوید: از صاحبتان دفاع کنید وگرنه من آماده دفاع هستم‌."(بحارالانوار، همان‌، ص 230، ح 35.)

4. فشار قبر

آن‌گونه که از برخی احادیث استفاده می‌شود، فشار قبر برای همه به جز اولیای خداوند و معصومین‌: هست‌; البته در برخی‌، کیفر اعمال محسوب می‌شود و برای بعضی‌، ملایم‌تر و به منزلة کفارة گناهان و جبران کوتاهی‌هاست‌.

امام صادق‌از رسول‌اکرم‌نقل فرموده است که "ضَغطَة‌ُ القَبْرِ لِلْمُؤمِن‌ِ کَفّارَة‌ٌ لِمَا کان مِنْه‌ُ من تَضْییع النِّعَم‌; فشار قبر برای مؤمن‌، کفارة نعمتهایی است که ضایع کرده است‌."(بحارالانوار، همان‌، ص 221، ح 16 و 19.)

5. وحشت شب اوّل قبر

در مورد هول و هراس قبر، ترجمة روایتی از حضرت علی‌را می‌آوریم که فرمود: "برای کسی که آمرزیده نشود، بعد از مرگ‌، از خود "مرگ‌" شدیدتر است‌. از قبر، و تنگی و تاریکی آن بر حذر باشید; همانا قبر هر روز می‌گوید: من خانة غربتم‌. من خانة وحشتم‌. من خانة کِرْم هستم و قبر (برای مؤمنان‌) باغی از باغهای بهشت‌، و (برای گناهکاران‌) گودالی از گودالهای آتش است‌. زندگی و معیشت سختی که خدا دشمنان خودش را از آن ترسانده‌، عذاب قبر است‌."(بحارالانوار، همان‌، ص 218، ح 13.)

برای اطلاع بیشتر می‌توانید به کتابهای ذیل مراجعه کنید:

1. پیام قرآن‌، آیة‌الله مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 5، نشر مدرسة‌الامام امیرالمؤمنین‌; 2. منازل الأخرة‌، مرحوم شیخ عباس قمی‌، ص 41، نشر در راه حق‌; 3. جهان پس از مرگ‌، حبیب‌الله طاهری‌، نشر جامعه مدرسین‌.

از نکات یاد شده معلوم می‌شود که شب اول قبر برای همه یکسان نیست و مؤمنان به خلاف گنه‌کاران راحت و آسوده خیالند

واقعیتها

سیمای فرشتگان الهی که برای نخستین بار در لحظه مرگ‌، و سپس هنگام پرسش قبر و مراحل پس از آن‌، با انسان روبه‌رو می‌شوند، به عمل فرد بستگی دارد. اگر متوفّا فردی مؤمن و با تقوا باشد، نکیر و منکر با چهره‌ای خندان و بشّاش با او ملاقات می‌کنند، و اگر فردی فاسق و گناه‌کار باشد، با چهره‌ای عبوس و غضبناک با او برخورد می‌نمایند.

قرآن مجید، فرشتگانی را که مأمور جهنّم می‌باشند، چنین توصیف می‌فرماید:"عَلَیْهَا مَلَغ‌کَة‌ٌ غِلاَ ظٌ شِدَادٌ لآ یَعْصُون‌َ اللَّه‌َ مَآ أَمَرَهُم‌؛(تحریم‌،6) بر جهنّم فرشتگانی گمارده شده که خشن و سخت‌گیرند و هرگز مخالفت فرمان خدا نمی‌کنند." از آن جا که جهنّم‌، کانون خشم و غضب است‌، مأموران او نیز قیافه‌ای خشن و غضبناک دارند.

موسی بن جعفر(ع) از پدر خود امام صادق‌نقل می‌کند:هنگامی که فردی از دنیا برود، اگر مؤمن باشد هفتاد هزار ملک تا نزدیک قبر او را تشییع می‌کنند، وقتی او را دفن کردند، نکیر و منکر به نزد او می‌آیند، از او می‌پرسند خدای تو کیست‌، پیغمبر تو کیست‌؟تا آخر... او همه را به خوبی پاسخ می‌دهد، سپس تا چشم کار می‌کند، قبر وی توسعه پیدا می‌یابد و از طعام بهشتی برای او می‌آورند و روح و ریحان بر او وارد می‌شوند؛ همان گونه که در قرآن آمده است‌:"فَأَمَّآ إِن کَان‌َ مِن‌َ الْمُقَرَّبِین # فَرَوْح‌ٌ وَ رَیْحَان‌ٌ وَ جَنَّت‌ُ نَعِیم‌ٍ ؛(واقعه‌،88ـ89)

ولی اگر کافر یا منافق باشد، هفتاد فرشته عذاب که نامشان زبانیه است‌، او را تشییع می‌کنند؛... هنگامی که او را وارد قبر کردند و مردم پراکنده شدند، نکیر و منکر در هولناک‌ترین قیافه و بدترین صورت می‌آیند و از اعتقادات وی می‌پرسند، در جواب عاجز می‌ماند، یک ضربه‌ای به او می‌زنند که ناله او بلند می‌شود...سپس دری از آتش به روی او باز و از هم حمیم و آب جوشان جهنّم به او می‌خورانند و این است معنای قول خداوند تعالی‌:"وَ أَمَّآ إِن کَان‌َ مِن‌َ الْمُکَذِّبِین‌َ الضَّآلِّین # فَنُزُل‌ٌ مِّن‌ْ حَمِیم‌ٍ ؛(واقعه‌،92ـ93)

از آیات و روایات استفاده می‌شود که عمل فرد در این جهان‌، زمینه‌ساز صورت‌ها و سیرت‌ها است‌، و تجسّم عمل‌، موضوعی است که به خوبی از قرآن استفاده می‌شود و دانش امروز نیز آن را امری ممکن می‌داند. تمثل نکیر و منکر برای منافق در قیافه‌ای هول‌ناک‌، در واقع بخشی از تجسّم عمل او است‌.(بحارالانوار، مجلسی‌؛، ج 6، ص 222، نشر:مؤسسة الوفأ، بیروت‌.)

ابا بصیر به حضرت صادق(ع) عرض کرد:فدایت شوم!نکیر و منکر بر مؤمن و کافر با یک چهره وارد می شوند؟فرمود:نه.

(بحارالانوار، ج 6، ص 264.)

در روایت آمده که شب اوّل قبر، برای مؤمنان و نیکوکاران دو فرشته با نام های بشیر و مبشر (که گویای چهرة زیبای آن دو است، می آید و بشارت روح و ایمان می دهد، امّا برای کافران و بدکاران،‌ دو فرشتة به نام های نکیر و منکر می آید (که گویای چهرة نازیبای آن دو است) و حامل عذاب الهی هستند

واقعیتها

ملک الموت روح را از بدن می گیرد وبه محضر ربوبی می برد سپس باز می گرداند . این مرحله نخستین ، اولین منزل برزخ یعنی قبر است که در اضطلاح عرف به « شب اول قبر» معروف است واز نظر روایات قطعی است که قبر یا باغی از باغهای بهشت ویا حفره ای از حفرات دوزخ است.

وقتی انسان از محضر ربوبی بازگشت ، دو ملک بنام نکیر و منکر می آیند و از توحید ، نبوت و معاد ، امامت و عدل می پرسند . این دو برای کفار وحشتناک می نمایند و دور نمایی که روایات از آنها ترمیم کرده اند اینگونه است :

« صدایشان همچون رعد کوبندة اسمانها ، چشمهایشان برق خیره کننده است » در بعضی روایات آمده است که حضرت امیرالمؤمنین ( ع ) هم تشریف می آورند .

از دیگر امور مسلّم فشار قبر است در روایات آمده است که انسانهای سخن چین و کسانی که در امر طهارت و بول بی مبا لا تی می کنند و بد اخلاق ها و پر حرفها به این عذاب دچار می شوند . بنابراین چون بیشتر ما به این اعمال ناپسند گرفتاریم ، از فشار قبر در امان نیستیم و به مناسبت شدّت و ضعف گناهان فشار قبر نیز شدت و ضعف می یابد . ولی فشار قبر مردم سخن چین آنان که برای مردم طوطئه می چینند و پرونده سازی می کنند از همه دشوارتر است .

بالاخره هرکسی که از جایی به جای دیگر منتقل می شود یک شب اولی دارد . مثل آن روز وشبی که انسان بدنیا آمد ودر آن شب اول از او سؤالات کلی راجع به خدا و پیامبر وامام می پرسند اگر جواب داد که خوشا بحالش وگرنه وای بحالش . البته برای کسی که در دنیا بفکر عالم قبر بوده وکار خوب کرده نه ترسی است ونه رنج وعذابی . همه مصیبت ها برای گنهکاران است که موفق به توبه وجبران کارهای زشت خود نشدند.

دلیل دیگر ترس آن است که این اولین تجربه است و انسان بعد از جدا شدن از دنیای پراز هیا هو نا گهان وارد یک جای نا شناخته افراد ناشناس می شود . و خود را برای پرسیدن این سؤالات نیز آماده نکرده

واقعیتها

ترس مى‏تواند ریشه‏هاى گوناگونى داشته باشد، که با بیان یک مثال، موارد آن را بیان مى‏کنیم:

در دیدگاه اسلام دنیا محل عبور است و انسان عابر و اموال دنیا وسیله مى‏باشد، و ترس از مرگ همانند ترس یک راننده در شرایط مختلف است:

1- گاهى راننده مى‏ترسد، چون مى‏بیند ماشین او در آستانه سقوط و رو به نابود شدن است.

افرادى که ایمان به معاد ندارند و مردن را نیست شدن مى‏دانند، باید از مرگ هم بترسند چون مرگ در چشم آنها یک نوع سقوط و نابودى است.

2- گاهى راننده‏اى که ماشین خود را با خون دل تهیه کرده و علاقه زیادى به آن دارد، مى‏ترسد که مبادا کسى وسیله او را بگیرد و از تصوّر جدایى آن رنج مى‏برد و خیال مى‏کند بهتر از این ماشین چیز دیگرى نیست.

کسانى که علاقه زیادى به دنیا دارند، جدایى آنها از دنیا بزرگ‏ترین شکنجه است، ولى اگر انسان در دنیا زاهد باشد و نسبت به آن دلبستگى و وابستگى نداشته باشد، مردن و جدا شدن از آن براى او آسان و راحت وبدون ترس است.

شخصى از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله پرسید: چرا از مرگ مى‏ترسیم؟ حضرت فرمود: آیا مال و ثروت دارى؟ گفت: بله، فرمود: آیا چیزى از آن را در راه خدا انفاق کرده‏اى؟ گفت: نه، فرمود: به همین خاطر است که از مرگ مى‏ترسى.

نظیر همین سؤال را شخصى از امام حسن‏علیه السلام کرد امام جواب داد: «اِنّکم اَخرَبتُم آخرتَکُم و عَمّرتُم دُنیاکم فَأنتم تَکرَهونَ النَّقلَة مِنَ العُمرانِ الىَ الخَراب» شما تمام کوشش خود را صرف آبادى دنیاى خود کرده‏اید و براى آخرت کار نیکى انجام نداده‏اید و به همین خاطر از مرگ مى‏ترسید که از جاى آباد به جاى خراب منتقل مى‏شوید.

3- گاهى ترس راننده بخاطر آن است که جاده را نمى‏شناسد و این ناآگاهى او را زجر مى‏دهد.

امام هادى علیه السلام به عیادت یکى از یاران که مریض بود رفت، دید آن مریض گریه مى‏کند و از مردن مى‏ترسد. امام هادى علیه السلام فرمود: «تَخافُ مِنَ المَوتِ لانّک لاتَعرِفُه» تو از مرگ مى‏ترسى، چون نسبت به آن شناخت ندارى.

آرى، نا آگاهى و بى‏خبرى و شناخت ناقص نسبت به مرگ و معاد، یکى از عوامل ترس از مرگ است.

4- گاهى ترس راننده بخاطر از دست دادن ماشین و یا ناآگاه بودن از جاده نیست، بلکه چون جاده بسیار طولانى است و او سوخت کمى همراه دارد یا آنکه وسیله او قدرت و استحکام چندانى ندارد، مى‏ترسد.

در مورد آخرت نیز بعضى از طولانى بودن راه وکمى زاد و توشه مى‏ترسند.

حضرت على‏علیه السلام در نهج البلاغه مى‏فرماید: «آه من قِلَّةِ الزّادِ و طُولِ الطَّریقِ و بُعدِ السّفَر و عَظیمِ المَورِد» آه که توشه راهم کم است و راه طولانى و سفر دور و جایگاه و مقصد بس بزرگ است.

5 - گاهى وسیله دارد و از کمبود سوخت و سالم بودن لاستیک و موتور هم دلهره‏اى ندارد، ولى باز راننده ترس دارد. زیرا او در گذشته تخلّفاتى مرتکب شده و پا به فرار گذارده است و اکنون مى‏ترسد که در جلو راهش پلیس باشد آن هم پلیسى که پرونده تمام تخلّفاتش را در دست دارد. به علاوه خود عقربک ماشین و کیلومترشمار نشان مى‏دهد که طبق قوانین عمل ننموده است، حرارت ماشین، خستگى مسافران نیز گواه دیگرى بر تخلّف اوست، قهراً این راننده خود را باخته که باید پاسخگوى تمام فرارها و تخلّفات خودش باشد.

در مورد مرگ نیز بعضى چنین هستند، چنانکه در سوره جمعه مى‏خوانیم: «ولایَتمنّونَه أبَداً بما قَدّمتْ أیدیهِم» حتّى کسانى که خیال مى‏کنند از اولیاى خدا هستند، بخاطر تخلّفات خود هرگز آرزوى مرگ نمى‏کنند

واقعیتها

آیا در قبر دوباره زنده می شویم؟ من از مرگ می ترسم... لطفا درباره ی عالم قبر و پس از مرگ چیزهایی بگویید. پاسخ : با عرض سلام و تحیت.دوست محترم!

اگر مراد از زنده شدن در قبر این است که پس از گذاشتن جنازه در قبر، روح به آن جسد بازمی گردد و دوباره شخص به مانند آن چه در دنیا بوده، زنده می شود، باید بگوییم چنین نیست.

انسان پس از مرگ روحش به بدن برزخی انتقال می یابد، و با آن تا روز قیامت بسر می برد. آن چه در مورد سؤال قبر و مسائل مربوط به شب اول قبر گفته می شود مربوط به این بدن است که با روح انسان حیات یافته است.

بدن برزخی مادی و جسمانی نیست؛ ولی همین قدر هست که روح با کمک آن می تواند به حیات خود ادامه دهد و درک حقائقی بکند. به عالم برزخ قیامت صغری هم می گویند. در عالم برزخ انسان به حسب شخصیت و منشی که در زندگی داشته فراغت و اشتغال خواهد داشت. انسانهای نیک سیرت به راحتی زندگی می کنند و انسانهای زشت سیرت پشیمان و نگرانند. سؤال نکیر و منکر هم برای امتحان همین شخصیت و منش کلی است. با این وجود در این عالم نیست به طور دقیق اعمال انسان مورد محاسبه قرار نمی گیرد، و آن چه در مورد بهشت و جهنم وارد شده، معمولا مربوط به این عالم نیست.

با فرارسیدن قیامت، پس از دمیدن صور توسط ملک مقربی به نام اسرافیل، جسم مردگان از قبرها برمی خیزند، و با آن قیامت کبری برپا می شود.

در آن دنیا است که به دقت به حسابها رسیدگی می شود و جزای اعمال نیک و بد بعینه دیده می شود؛ معمولا تأثیر شفاعتها مربوط به این عالم است. بخشش های بزرگ در این عالم بر بندگان می شود و ...(ر.ک. به "معاد در قرآن"، تألیف آیت الله جوادی آملی، ج4)

ترس از مرگ امری کم و بیش طبیعی است و تنها به شما اختصاص ندارد. بخشی از این نگرانی را حتی اولیای الهی هم دارند. این نگرانی عمدتا از یک جهت می تواند باشد؛ و آن از جهت ناشناختگی نسبی دنیای جدیدی که می خواهیم به آن پا بنهیم. این امر باعث می شود که نگران باشیم نکند امری مورد غفلت ما واقع شود و در آن دنیا بکار آید و ما آن را از پیش نفرستاده باشیم.

این که گفته اند آخرت دار حسرت است، اختصاص به گناهکاران ندارد، بلکه بندگان خوب خدا هم در آنجا أحیانا حسرت این را خواهند داشت که چرا بیش از این تلاش نکردیم، که یک عمل نیک در دار دنیا می توانست چقدر ما را در دار آخرت به پیش ببرد! در آنجا همه درمی یابند که با یک عمل نیک در دنیا ده ها بار می شد جایگاه بهتری در آخرت فراهم آورد.

نگرانی دوم از مرگ ناشی از یک توهم بی جا است. ما گاهی گمان می کنیم که با مرگ نابودی به سراغ ما می آید! غافل از این که مرگ ادامه زندگی است. ما با مرگ چیزی را از دست نمی دهیم، بلکه نگاهمان به عالم و آدم کامل تر می شود، و با نگاه جدید بهتر می توانیم به حقائق عالم دست بیابیم. با تأمل و تهذیب نفس می توان این نگرانی را از خود دور کرد؛ تأمل در همین حقیقت که مرگ گشودن چشم به عالم است نه بستن آن، و دیگری دل نبستن به دنیا. حقیقت تهذیب نفس ـ یعنی دل نبستن به دنیا و ترک علاقه به آن ـ هم چیزی جز درک این واقعیت نیست که دنیا در برابر این عالم بزرگ چیزی نیست که شایسته این باشد که به داشته های آن دل خوش کنیم، و از دست دادن آن برایمان دردآور باشد؛ همین و بس. به همین خاط عرض کردیم این ترس چیزی جز ناشی از توهمات ما نیست؛ توهم نیستی و توهم اهمیت این دنیا.

نگرانی سوم از مرگ ناشی از گناهان ما است. این نگرانی را باید از خود دور کرد، ولی نه به این که آن را نابجا بدانیم، بلکه با ترک گناه و عمل به تکالیف الهی. مراد از تکالیف الهی آن تعالیمی است که عقل و پیامبران الهی منادی آن هستند.

گناه را باید ترک کرد، و در صورت ارتکاب ـ که برای غیر معصوم، اتفاق می افتد ـ با توبه باید آن را از صفحه اعمال خود پاک کرد.

به نظر می رسد، اگر بتوانیم بر خود مسلط باشیم، و به وظائفمان عمل کنیم، آرامش بر زندگی ما مسلط می شود و نه از مرگ و نه از هیچ چیز دیگر نخواهیم ترسید؛ اگر چه نگرانی از کم کاری همیشه باید در وجود انسان باقی باشد.

دوست گرامی!

شما می توانید به کتاب "منازل الاخره" تألیف شیخ عباس قمی مراجعه کنید. این کتاب ها هم به ما امید می دهد، هم ما را تا حدی در دل کندن از دنیا کمک می کند.

با آرزوی توفیق

واقعیتها

این مسأله که فشار قبر بر جسم وارد می شود یا روح ذهن خیلی ها را به خود مشغول داشته است که اگر جسم بدون روح که درد و فشار حس نمی کند چرا بر جسم وارد می شود ؟ و اگر بر روح وارد شود مگر روح در قبر جا دارد که تحت فشار درآید ؟

فشار قبر نوعی عذاب در باور اسلامی است. بر اساس این باور مسلمان، همه انسان‌ها فشار قبر دارند. به باور آنان فشار قبر عذابی بر اثر گناه‌های انسان هاست و باعث می‌شود که گناهان انسان مانند چرکابه از بدن دفع گردند.

چیستی و مشمولین [ویرایش] فشار قبر در این قبر خاکی رخ نمی‌دهد؛ بلکه در جایی است که روح درآن قرار دارد. برای فهم این مطلب، توجه به عالم خواب بسیار راهگشا است‌.وقتی شخصی ده‌ها حادثه تلخ و شیرین را در خواب مشاهده می‌کند، حقیقتاًمتأثر و یا خوشحال می‌شود؛ حال آن که جسم او در جای خود ثابت است‌. فشار قبر و عذاب‌های آن نیز، در حقیقت از آن روح است و در عالمی‌دیگر صورت می‌گیرد

این سؤال را مناسب است با مثالی توضیح دهیم. شخصی را در نظر بگیرید که حکم اعدامش صادر شده و او شب آخر عمر، خـود را در فشار سخت روحی می‌بیند. آیا قالب مثالی که همـان روح و جسـم لطیف اوست (شبیه عالم خواب) در فشار قرار می‌گیرد و یا این‌که روح با همین جسد خاکی دنیایی رابطه برقرار می‌کند و خود را در فشار می‌نگرد؟

جواب:

آن‌چه از روایات به دست می‌آید، فشـار قبر به بدن اصـلی وارد می‌شود. امّا برای افراد در شدّت و ضعف فرق می‌کند. هر کس گناهان بیشتری داشته باشد، در قبر، فشار بیشتری دارد.

امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: به روح مؤمن هر جمعه یک‌بار (به حسب اعمال و کارهای نیکش) اجازه داده می‌شـود که به ملاقات اهـل خانه‌اش بیاید. اگر اهـلش مشغول کارهای نیک باشد خداوند را حمد و سپاس می‌گوید و اگر در حالت بد ببیند اندوهناک برمی‌گردد

آیا فشار قبر، برای مؤمنین هم می‌باشد یا نه؟

فشار قبر برای کفّار و گناه‌کاران حتمی است امّا برای مؤمنین امکان دارد واقع شود و امکان دارد نشود.

ـ رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند:

فشار قبر برای مؤمن از دو جهت است. یا برای کفّاره و از بین بردن گناهان اوست یا برای نعمت هایی است که در دنیا ضایع کرده‌است و به آن‌‌‌ها توجّهی نداشته است

.(1)

ـ از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدند، آیا کسی از فشـار قبر نجـات پـیدا می‌کند؟

فرمود: به خدا پناه می‌برم از فشار قبر، چه بسیار کم هستند کـسانی که از عذاب قبر رهایی یابند، به درستی که برای گناه‌کاران عذاب و فشار قبر حتمی است.(2)

ارواح مؤمنان، در برزخ چگونه به سر می‌برند؟

مؤمنان در عالم برزخ شبیه صورت انسان مُمَثّل و مُصَّور می‌شوند نه با صورت‌های دیگر.

ـ ابن طبیان از امام صادق(علیه السّلام) نقل می‌کند که فرمود: (تلخیصی از روایت) هنگامی‌که وقت ارتحال مؤمن برسد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) علی، فاطمه، حسـن و حسین (علیهم السّلام) با ملائکه‌ی مقرّب خدا نزد او می‌آیند. آن‌‌‌ها شهادت به وحدانیت خدا و نبوّت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ولایت اهل بیت (علیهم السّلام) داده و خداوند ایشان را به بهشت می‌برند.

شخصی که تازه از دنیا رفته ارواح مؤمنین بر او وارد  شده و احوال دیگران را هم از او می‌پرسند؟

اگر بگوید که فـلانی هنـوز زنده است. سـایر ارواح می‌گویند، امـید است سعادتمند شده و مشمول رحمت حضرت حق تعالی قرار گیرد و اگر بگوید مرده است، می‌گویند: وای بر او، زیرا اگـر اهل بهـشت بود الان این‌جا نزد ما بود، چون نیامده، پس به جهنّم رفته اسـت.(3)

ـ امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:

به روح مؤمن هر جمعه یک‌بار (به حسب اعمال و کارهای نیکش) اجازه داده می‌شـود که به ملاقات اهـل خانه‌اش بیاید. اگر اهـلش مشغول کارهای نیک باشد خداوند را حمد و سپاس می‌گوید و اگر در حالت بد ببیند اندوهناک برمی‌گردد.(4)

ارواح کفّار، در برزخ چگونه به سر می‌برند؟

ارواح کفّار هم بصورت شیاطین و ملکاتی که در آن‌‌‌ها بوده اند ماننـد سگ، خوک، میمـون، مـار، عقـرب، مورچه و ... در حجره‌هایی از آتـش منـزل کـرده، از خـوراک و آشـامیـدنی اهــل آتـش می‌خـورنـد و می‌آشامند. روح کافر هـر ظهر به دیدار اهل و عیـال خـود مـی‌رود و در هـر دو صـورت، یعنـی اگـر کار خـیر انجـام دهنـد و یـا کـار شـر، او حـسـرت می‌خـورد و در روایـت داریـم که خـیــرات آن‌ها پوشیده‌ می‌شود.(5)

شر و گناهان آن‌‌‌ها برایش آشکار می‌شود برخلاف روح مؤمنین که گناهان اطرافیان پوشیده می‌ماند تا موجب عذاب او نشود و کارهای خیر اهل خانواده آشکار می‌شود تا موجب خوشحالی او شود.

آیا ارواح بعد از مرگ یکدیگر را  می‌شناسند؟

گفتیم که ارواح بعد از یک سال در محلّی که مشخّص شده جمـع می‌شـوند.(طـبق حدیـث نبوی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)) در این‌جا  نیز اشـاره به چند روایت می‌کنیم:

ـ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند:

ارواح با هم دیدار می‌کنند آن‌هایی که یـکدیگر را بشناسـند با هم دم خور می‌شوند و آنان که یکدیگر را نشناسند از هم جدا می‌شوند.(6)

پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فـرمـایـد: ارواح، سپـاهیـانـی بـسیـج شده اند، آنان‌که به خاطر خـدا بـا یکـدیگر آشنـا شوند گردهم می‌آینـد و آنان‌که به خـاطر خـداونـد میـان آن‌‌‌ها پیوند نباشـد از هـم جـدا می‌شوند

ـ امام صادق (علیه السّلام) می‌فرمایند:

ارواح مؤمنین در بهشت عالم برزخ، مشغول خوردن و آشامیدن می‌باشنـد و از نعمـت‌هـای خـداونـد استفاده می‌کنند و عرضه می‌دارند:

خداوندا! قیامت را برای ما زود برسان و به وعده خود وفا کن و بازماندگان ما را به ما ملحق گردان.(7)

ـ امام صادق (علیه السّلام) می‌فرمایند:

نیکوکاران وقتی با هم روبرو می‌شوند اگر چه دوستی خود را به زبان نیاورند ولی دل‌هایشان با یکدیگر پیـوند می‌خورد (مثل جمع شـدن قطرات باران در آب‌های رودخانه).

بدکاران هم وقتی با هم روبـرو می‌شـوند اگـرچه به زبـان اظـهار دوستی کنند، ولی دل‌هایشان از یکدیگر دور است (مثل دور بودن دل‌های بهایم و چهارپایان از هم دیگر، هر چند مدّت طولانی بـر سر یک آخور با هم علوفه می‌خورند). (8)

ـ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فـرمـایـد: ارواح، سپـاهیـانـی بـسیـج شده اند، آنان‌که به خاطر خـدا بـا یکـدیگر آشنـا شوند گرد هم می‌آینـد و آنان ‌که به خـاطر خـداونـد میـان آن‌‌‌ها پیوند نباشـد از هـم جـدا می‌شوند.(10)

ـ حبّه‌ی ارنی، از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السّلام)، می‌گوید:

در معیت امام (علیه السّلام) به قبرستان وادی السّلام در خارج کوفه رفتیم و ایشان مانند کسی‌که در مقابل مردی برای مکالمه ایستاده اسـت، ایستاد.

بعد از مدّتی عرض کردم خسـته شـدید بنشیـنید و اسـتراحت کنید.  فرمود: با مؤمنی گفتگو می‌کنم. عرض کردم آیا آن‌ها با هم انـس و الفـت دارنـد؟ فـرمـود: آری، اگـر پـرده بـرداشتـه شود می‌بینی که حـلقه حـلقه گـرد هـم می‌آیـند و با  یکـدیـگر سـخن می‌گـویند. پرسیدم: آیا آن‌ها اجسام هستند یا  ارواح؟ فرمود: ارواح.

سپس فرمود: هیچ مؤمنی نیست در هر نقطه‌ای از زمین که بمـیـرد مگـر آن‌ که روحـش را  خـداوند به وادی السّلام ملحق می‌فرماید و این وادی، قطعه‌ای از قطعات بهشت است

واقعیتها

یکى از چیزهایى که مسلمانان باید به آن معتقد باشند عذاب و فشار قبر است

گر چه حقیقت فشار قبر به خوبى براى ما روشن نیست ، ولى دور نمایى از آن را بیان مى کنیم و آن عبارت است از آن که وقتى جنازه میتى را در میان قبر مى گذارند، آن میت خود را در تنگ ناى تاریک و وحشت ناک قبر مى نگرد و در فشار بسیار سختى قرار مى گیرد.

حال باید بدانیم ، آیا روح میت در فشار قرار مى گیرند؟ (مانند شخصى که حکم اعدامش صادر شده باشد) و او شب آخر عمر خود را در فشار سخت روحى مى بیند، یا قالب مثالى که همان روح و جسم لطیف اوست (شبیه عالم خواب ) در فشار قرار مى گیرد؟ اى این که روح با همین جسد خاکى دنیایى رابطه بر قرار مى کند و خود را در فشار مى نگرد.

آن چه از روایات به دست مى آید: فشار قبر به بدن اصلى وارد مى شود، اما براى افراد در شدت و ضعف فرق مى کند؛ زیرا هر کس گناهش بیشتر باشد در قبر فشارش بیشتر است .

عذاب قبر براى گناه کاران حتمى است . اما براى مؤمنان ، امکان دارد واقع شود و امکان دارد واقع نشود.

در این رابطه به چند روایت توجه کنید:

1- از حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمود: فشار قبر براى مؤ من از دو جهت است . یا براى کفاره و از بین بردن گناهان او است ، یا براى نعمت هایى که در دنیا ضایع کرده و توجه به آن ها نداشته است. 1

2- ابى بصیر از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا کسى از فشار قبر نجات مى یابد؟ فرمود: پناه مى برم به خدا از آن ، چه بسیار کم است کسى که از عذاب قبر رهایى یابد، به درستى که براى گناه کاران عذاب و فشار قبر حتمى است .

3- وقتى که عثمان بن عفان در اثر ضرب و کتک زوجه خود "رقیه “ دختر حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم را به شهادت رسانید و او را دفن کردند، آن حضرت در برابر قبر او ایستاد و سر به جانب آسمان بلند کرد در حالى که اشک از چشمانش مى ریخت . به مردم فرمود: به یاد آورم آن چه بر این مظلومه واقع شد (از شکنجه کردن عثمان او را). برایش دل سوزى کردم و از خداوند رحیم خواستم که او را به من ببخشد و فشار قبر به او نرسد.

پس از آن عرض کرد: خداوندا!"رقیه “ را به من ببخش و او را در قبر عذاب نکن . خداوند آن مظلومه را به آن حضرت بخشید و از عذاب قبر نجات داد.2

4- وقتى سعد بن معاذ از دنیا رفت بعد از غسل و کفن ، او را داخل قبر کردند و آن را پوشیدند. مادرش گفت : اى سعد! گوارا باد بر تو بهشتى که داخل آن شوى .

رسول خدا فرمود: اى مادر سعد! به طور جزم بر خدا حکم نکن ، اینک فشار قبر سعد را فرا گرفت . عرض کرد: چرا یا رسول الله ؟ فرمود: چون داخل خانه بد اخلاق بوده است .3

5- حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: قبل از نبوت ، وقتى شتران و گوسفندان را مى چرانیدم عادت داشتم موقع چریدن به آنها نظر کنم .4

از حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمود: فشار قبر براى مؤ من از دو جهت است . یا براى کفاره و از بین بردن گناهان او است ، یا براى نعمت هایى که در دنیا ضایع کرده و توجه به آن ها نداشته است

بعضى اوقات بدون این که چیزى آنها را بترساند ناگهان از جاى خود جستن مى کردند و دور هم جمع مى شدند. تعجب مى کردم و در شگفت مى ماندم تا این که بعد از مبعوث شدن به رسالت جبرئیل به من چنین گفت :

وقتى کافر از دنیا مى رود و او را داخل قبر مى کنند، ملائکه ضربه اى به او مى زنند به طورى که تمام مخلوقات از آن به وحشت مى آیند مگر جن و انس .

بعد از آن فهمیدم ، وحشت و هراسى که شتران و گوسفندان پیدا مى کردند، در اثر همان ضربه بوده است . بعد از آن خبرى که جبرئیل به من داد از عذاب و فشار قبر به خدا پناه مى بردم ...

فشار قبر که در روایات از آن سخن به میان آمده است، تابع گناه است هر چه گناه بیشتر باشد فشار و عذاب قبر بیشتر است . کم اتفاق مى افتد کسى بدون گناه بوده و فشار قبر نداشته باشد.

یک مطلب باقى مى ماند و آن این که : اگر کسى در دریا غرق شود یا حیوان او را بخورد یا بالاى دارش بکشند آیا فشار قبر دارد یا نه ؟

درباره کسى که او را به دار کشیده اند از امام رضا علیه سئوال کردند: آیا عذاب و فشار قبر به او مى رسد یا نه ؟ امام در جواب فرمود: بلى ، خدا هوا را امر مى کند که او را فشار دهد و عذاب نماید.5

در رابطه با کسى که او را به دار آمیخته اند نیز از امام صادق علیه السلام سئوال شد: آیا عذاب قبر به او مى رسد؟ فرمود: خداى زمین همان خداى هوا است . به هوا وحى مى کند که او را فشار دهد، هوا هم او را سخت تر از قبر فشار مى دهد.6

هم چنین کسى که به دریا غرق مى شود خداوند به دریا امر مى کند او را فشار دهد. پس فشار منحصر به قبر نیست ، انسان هر کجا باشد فشار شب اول قبر را خواهد دید.

فشار قبر کفاره گناهان است

چون فشار قبر تابع گناهان است براى مؤ منان وجود دارد؛ زیرا آن ها هم ممکن است مرتکب گناه شوند. مؤ منان و نیکان نیز به اندازه گناهانى که از آن ها سر زده است کیفر مى شوند.

اما عذاب قبر مؤ منان با کفار و مشرکان فرق مى کند. جنایت کاران ، قاتلین و حرام خواران ، عذاب قبرشان تا قیامت ادامه دارد و در قیامت هم عذابى سخت تر خواهند داشت . مؤ منان عذاب قبرشان موقت است عذاب آن ها بستگى به میزان گناهان ایشان دارد (ممکن است برخى یک لحظه و برخى یک روز و عده اى یک هفته و بعضى دیگر یک سال و چند سال در رنج و عذاب و ناراحتى به سر مى برند، آنان وقتى به اندازه گناهانشان عذاب شدند آزاد مى شوند.)

امام رضا علیه السلام فرمود: کسى که معتقد به حق بوده است ، سپس گنه کار شود و پیش از مرگ توبه نکند، در جهان برزخ به اندازه گناهانش او را عذاب کنند، تا این که در قیامت گناهى به گردن او نباشد

واقعیتها

آثار نماز در عالم قبر زمانى که حیات آدمى در این دنیا خاتمه یابد و صفحه زندگى مادى او بسته گردد وارد عالمى بسیار تنگ و تاریک مى‌شود که نه نورى است و نه مونسى، نه همدهى و نه کمک کارى.

او در آنجا تنهاى تنهاست. اطراف او را تاریکى محض فراگرفته و وحشت قبر سراسر وجودش را پوشانده است.

تمام خواستهاش این است که کسى براى او چراغى روشن نماید و یا او را دلجویى داده تا مقدارى از ترس و وحشتش کاسته گردد هیچ فریادرسى براى او نیست مگر اعمال نیکى که در دنیا انجام داده است و

نماز یکى از بهترین دوستانى است که در آن لحظات حساس و وحشت انگیز به فریادش مى‌رسد. رفیق تنهایى او شده و نورى در تاریکى قبرش ایجاد مى‌کند.

پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

انَّ الصلاةَ تأتى الى المیت فى قبره بصورة شخص انور اللّون یونسه فى قبره ویدفع عنه اهوال البرزخ.

نماز به هیبت فردی نورانی به سراغ میت در قبرش می‌آید و همدم وی در آنجا شده و هراسهای برزخ را از او دور می کند

واقعیتها

جهان برزخ و ماجراهای آن؛ از فشار قبر تا نکیر و منکر

انـسـان پـس از مـرگ بـه جـهـانـى دیـگـر پـاى مـى نـهـد کـه در قـرآن کـریـم بـا نـام "برزخ "1 ، و در روایـات گـاهـى بـا هـمین نام و گاهى با نام "عالم قبر" از آن یاد شده اسـت . بـرزخ در لغـت ، فـاصـله میان دو چیز را گویند.2 چون عالم برزخ فاصله میان دنیا و آخرت است آن را برزخ مى‌نامند.

تـوضـیـح ایـن کـه انـسـان پـس از مرگ بى فاصله وارد عالم قیامت نمى‌شود، بلکه در جهانى دیگر (برزخ ) به سر مى‌برد تا هنگامى که قیامت بر پا شود، و پس از آن وارد عالم قیامت مى‌شـود. در کـتـابهـاى تـفـسـیـرى و روایـى و نـیـز در دیـگـر آثـار دانـشـمـنـدان مـسـلمـان بـه تفصیل درباره برزخ بحث شده است .

شهید مطهرى درباره عالم برزخ مى گوید: مـطـابـق آنـچـه از نـصـوص قـرآن کـریـم و اخـبـار و روایـات مـتـواتـر و غیرقابل انکارى که از رسول اکرم  صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام رسیده است، استفاده مى‌شود که هیچ کس بلافاصله پس از مرگ وارد عالم قیامت کبرى نمى‌شود... هیچ کس در فاصله مرگ و قیامت کبرى در خـامـوشـى و بـى حـسـى فـرو ‌نـمـى‌رود؛ یـعـنـى چـنـیـن نـیـسـت کـه انـسـان پـس از مـردن در حال شبیه به بی‌هوشى فرو رود و هیچ چیز را احساس نکند، نه لذتى داشته باشد و نه دردی ، نه سرورى داشته باشد و نه اندوهى ، بلکه همه چیز را حس مى‌کند، از چیزهایى لذت مى‌برد و از چیزهاى دیگر رنج

واقعیتها

بـرخـى آیـات قـرآنـى ، کـه زنـدگـى بـرزخى پرداخته‌اند، گفت و شنود انسانهاى صالح و نـیکوکار یا فاسد و گناهکار را با فرشتگان الهى بیان کرده‌اند که در آستانه مرگ صورت مى‌پذیرد:

"حـَتـّى اِذا جآءَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونَِ لَعَلّى اَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ، کَلاّ اِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ"4

تـا هـنـگـامـى کـه یـکـى از آنـان را مـرگ فـرا رسد، مى‌گوید: "پروردگارا، مرا باز گردان تـا شـایـد کـار شـایـسـتـه‌اى در آنـچـه نکرده‌ام ، انجام دهم . هرگز، این سخنى است که تنها او گـویـنـده آن اسـت و از پـشـت سـرشـان ـ از دم مـرگ ـ تـا روزى که برانگیخته شوند، برزخ و فاصله‌اى است .

ایـن تـنـهـا آیـه اى اسـت کـه فاصله میان مرگ و قیامت را "برزخ " خوانده است . دانشمندان علوم اسـلامـى، اصطلاح برزخ را از همین آیه اقتباس کرده و جهان پس از دنیا و پیش از قیامت را جهان بـرزخ نـامـیـده‌اند. در این جا از ادامه حیات انسان پس از مرگ ، تا این حد سخن به میان آمده است کـه برخى انسانها پس از مرگ ، ندامت و پشیمانى خود را آشکار مى‌کنند و از خداوند مى‌خواهند که به دنیا باز گردند، ولى به آنان پاسخ منفى داده مى‌شود. روشن است که انسان باید پس از مرگ ، از گونه‌اى زندگانى برخوردار باشد تا از خداوند بخواهد به دنیا بازگردد.

دسـتـه دوم ، آیـاتـى‌انـد کـه در آنهـا آمده است، فرشتگان پس از گفت و شنود، به صالحان و نـیـکـوکـاران بـشـارت مـى‌دهـنـد کـه از این پس، رستگار و سعادتمند خواهند بود و به آنان مى‌گـویـنـد کـه از نـعـمـتهـاى الهـى بـهـره بگیرند و آنان را در انتظار رسیدن روز قیامت نمى‌گذارند:

"قـیـلَ ادْخـُلِ الْجـَنَّةَ قـالَ یـا لَیـْتَ قـَوْمـى یـَعـْلَمـُونََ بـِمـا غـَفـَرَلى رَبـّى وَ جـَعـَلَنـى مـِنـَ الْمُکْرَمینَ"5

[پـس از مـرگ ] بـه او گـفته شد: "به بهشت در آى ." او گفت : "اى کاش قوم من [که سخنم را نـپـذیـرفـتـنـد] اکـنـون مـى‌دانستند که چگونه پروردگارم مرا آمرزید و مرا از بندگان گرامى داشته شده قرار داد."

در آیـات پـیـش مـاجـراى گـفـت و گـوى ایـن مـرد صـالح (مـؤ مـن آل یس) با قومش آمده است . او، آنان را به پیروى از رسولانى که در شهر "انطاکیه " مردم را بـه پـرستش خالصانه خداوند مى خواندند، دعوت مى‌کند. سپس ، ایمان و اعتقاد خویش را اعلان مى‌کند و از آنان مى‌خواهد که سخنش را بشنوند و راه او را در پیش گیرند.

مردم از او پیروى نمى‌کنند تا این که به جهان دیگر مى‌رود و در آن جا مغفرت و کرامت الهى را دربـاره خـود مـشاهده مى‌کند. آن گاه آرزو مى‌کند که اى کاش قوم من که هنوز در دنیا به سر مى‌بـرنـد، از رستگارى من در این جهان آگاه مى‌شدند. آشکار است که همه این رویدادها مربوط به پیش از قیامت کبرى است ؛ زیرا در قیامت همه انسانهاى پیشین و پسین حاضر مى‌شوند و کسى در این دنیا نخواهد بود.

[پـس از مـرگ ] بـه او گـفته شد: "به بهشت در آى ." او گفت : "اى کاش قوم من [که سخنم را نـپـذیـرفـتـنـد] اکـنـون مـى‌دانستند که چگونه پروردگارم مرا آمرزید و مرا از بندگان گرامى داشته شده قرار داد."

دسـتـه سـوم آیـاتـى‌اند که در آنها از حیات پس از مرگ و پیش از قیامت انسانهاى سعادتمند و نیکوکار یا انسانهاى نگونبخت و گناهکار یاد شده است :

"وَ لا تـَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فى سَبیلِ اللّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونََ فَرِحینَ بِماَ اتـیـهـُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِه وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ اَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاهُمْ یَحْزَنُونَ"6

گـمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند، مرده‌اند. بلکه زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند و بدانچه خدا از فضل و رحمت خویش به آنان عنایت کرده است ، شادمانند و بشارت مـى‌دهـنـد بـه کـسـانـى که هنوز در پى ایشان ملحق نشده‌اند که بر آنان خوفى نیست و غمگین نمى‌شوند.

در آیه‌اى دیگر مى فرماید: "وَ حـاقَ بـِآلِ فـِرْعَونَ سُوْءُ الْعَذابَِ اَلنّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوّاً وَ عَشِیّاً، وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ اَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ اَشَدَّ الْعَذابِ"7

عـذاب نـاراحت کننده ، بر فرعونیان احاطه کرد. در هر بامداد و شامگاه آتش بر آنان عرضه مى‌شـود و آن گـاه کـه قـیـامـت بـه پـا شـود [گـفـتـه مى شود:] فرعونیان را در شدیدترین عذاب درآورید.

در ایـن آیـه ، دوگونه عذاب براى فرعونیان برشمرده شده است: یکى پیش از قیامت که از آن بـه "سـوء العـذاب " تـعـبیر شده است و روزى دو بار فرعونیان را بر آتش عرضه مى کنند بى آن که در آن وارد شوند، و دیگر، پس از قیامت که از آن به "اشدّ العذاب " یاد شده است و فـرعـونـیـان را وارد آتـش مـى کنند. درباره عذاب اوّل ، سخن از بامدادان و شامگاهان آمده است که مـربـوط بـه عـالم بـرزخ اسـت ؛ زیـرا در بـرزخ نـیـز صـبـح و شـام و مـاه و سال هست . ولى در عذاب دیگر، که در عالم قیامت است ، بامداد و شبانگاهى در میان نیست

بـرخـى آیـات قـرآنـى ، کـه زنـدگـى بـرزخى پرداخته‌اند، گفت و شنود انسانهاى صالح و نـیکوکار یا فاسد و گناهکار را با فرشتگان الهى بیان کرده‌اند که در آستانه مرگ صورت مى‌پذیرد:

"حـَتـّى اِذا جآءَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونَِ لَعَلّى اَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ، کَلاّ اِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ"4

تـا هـنـگـامـى کـه یـکـى از آنـان را مـرگ فـرا رسد، مى‌گوید: "پروردگارا، مرا باز گردان تـا شـایـد کـار شـایـسـتـه‌اى در آنـچـه نکرده‌ام ، انجام دهم . هرگز، این سخنى است که تنها او گـویـنـده آن اسـت و از پـشـت سـرشـان ـ از دم مـرگ ـ تـا روزى که برانگیخته شوند، برزخ و فاصله‌اى است .

ایـن تـنـهـا آیـه اى اسـت کـه فاصله میان مرگ و قیامت را "برزخ " خوانده است . دانشمندان علوم اسـلامـى، اصطلاح برزخ را از همین آیه اقتباس کرده و جهان پس از دنیا و پیش از قیامت را جهان بـرزخ نـامـیـده‌اند. در این جا از ادامه حیات انسان پس از مرگ ، تا این حد سخن به میان آمده است کـه برخى انسانها پس از مرگ ، ندامت و پشیمانى خود را آشکار مى‌کنند و از خداوند مى‌خواهند که به دنیا باز گردند، ولى به آنان پاسخ منفى داده مى‌شود. روشن است که انسان باید پس از مرگ ، از گونه‌اى زندگانى برخوردار باشد تا از خداوند بخواهد به دنیا بازگردد.

دسـتـه دوم ، آیـاتـى‌انـد کـه در آنهـا آمده است، فرشتگان پس از گفت و شنود، به صالحان و نـیـکـوکـاران بـشـارت مـى‌دهـنـد کـه از این پس، رستگار و سعادتمند خواهند بود و به آنان مى‌گـویـنـد کـه از نـعـمـتهـاى الهـى بـهـره بگیرند و آنان را در انتظار رسیدن روز قیامت نمى‌گذارند:

"قـیـلَ ادْخـُلِ الْجـَنَّةَ قـالَ یـا لَیـْتَ قـَوْمـى یـَعـْلَمـُونََ بـِمـا غـَفـَرَلى رَبـّى وَ جـَعـَلَنـى مـِنـَ الْمُکْرَمینَ"5

[پـس از مـرگ ] بـه او گـفته شد: "به بهشت در آى ." او گفت : "اى کاش قوم من [که سخنم را نـپـذیـرفـتـنـد] اکـنـون مـى‌دانستند که چگونه پروردگارم مرا آمرزید و مرا از بندگان گرامى داشته شده قرار داد."

در آیـات پـیـش مـاجـراى گـفـت و گـوى ایـن مـرد صـالح (مـؤ مـن آل یس) با قومش آمده است . او، آنان را به پیروى از رسولانى که در شهر "انطاکیه " مردم را بـه پـرستش خالصانه خداوند مى خواندند، دعوت مى‌کند. سپس ، ایمان و اعتقاد خویش را اعلان مى‌کند و از آنان مى‌خواهد که سخنش را بشنوند و راه او را در پیش گیرند.

مردم از او پیروى نمى‌کنند تا این که به جهان دیگر مى‌رود و در آن جا مغفرت و کرامت الهى را دربـاره خـود مـشاهده مى‌کند. آن گاه آرزو مى‌کند که اى کاش قوم من که هنوز در دنیا به سر مى‌بـرنـد، از رستگارى من در این جهان آگاه مى‌شدند. آشکار است که همه این رویدادها مربوط به پیش از قیامت کبرى است ؛ زیرا در قیامت همه انسانهاى پیشین و پسین حاضر مى‌شوند و کسى در این دنیا نخواهد بود.

[پـس از مـرگ ] بـه او گـفته شد: "به بهشت در آى ." او گفت : "اى کاش قوم من [که سخنم را نـپـذیـرفـتـنـد] اکـنـون مـى‌دانستند که چگونه پروردگارم مرا آمرزید و مرا از بندگان گرامى داشته شده قرار داد."

دسـتـه سـوم آیـاتـى‌اند که در آنها از حیات پس از مرگ و پیش از قیامت انسانهاى سعادتمند و نیکوکار یا انسانهاى نگونبخت و گناهکار یاد شده است :

"وَ لا تـَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فى سَبیلِ اللّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونََ فَرِحینَ بِماَ اتـیـهـُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِه وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ اَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاهُمْ یَحْزَنُونَ"6

گـمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند، مرده‌اند. بلکه زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند و بدانچه خدا از فضل و رحمت خویش به آنان عنایت کرده است ، شادمانند و بشارت مـى‌دهـنـد بـه کـسـانـى که هنوز در پى ایشان ملحق نشده‌اند که بر آنان خوفى نیست و غمگین نمى‌شوند.

در آیه‌اى دیگر مى فرماید: "وَ حـاقَ بـِآلِ فـِرْعَونَ سُوْءُ الْعَذابَِ اَلنّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوّاً وَ عَشِیّاً، وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ اَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ اَشَدَّ الْعَذابِ"7

عـذاب نـاراحت کننده ، بر فرعونیان احاطه کرد. در هر بامداد و شامگاه آتش بر آنان عرضه مى‌شـود و آن گـاه کـه قـیـامـت بـه پـا شـود [گـفـتـه مى شود:] فرعونیان را در شدیدترین عذاب درآورید.

در ایـن آیـه ، دوگونه عذاب براى فرعونیان برشمرده شده است: یکى پیش از قیامت که از آن بـه "سـوء العـذاب " تـعـبیر شده است و روزى دو بار فرعونیان را بر آتش عرضه مى کنند بى آن که در آن وارد شوند، و دیگر، پس از قیامت که از آن به "اشدّ العذاب " یاد شده است و فـرعـونـیـان را وارد آتـش مـى کنند. درباره عذاب اوّل ، سخن از بامدادان و شامگاهان آمده است که مـربـوط بـه عـالم بـرزخ اسـت ؛ زیـرا در بـرزخ نـیـز صـبـح و شـام و مـاه و سال هست . ولى در عذاب دیگر، که در عالم قیامت است ، بامداد و شبانگاهى در میان نیست

بـرخـى آیـات قـرآنـى ، کـه زنـدگـى بـرزخى پرداخته‌اند، گفت و شنود انسانهاى صالح و نـیکوکار یا فاسد و گناهکار را با فرشتگان الهى بیان کرده‌اند که در آستانه مرگ صورت مى‌پذیرد:

"حـَتـّى اِذا جآءَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونَِ لَعَلّى اَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ، کَلاّ اِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ"4

تـا هـنـگـامـى کـه یـکـى از آنـان را مـرگ فـرا رسد، مى‌گوید: "پروردگارا، مرا باز گردان تـا شـایـد کـار شـایـسـتـه‌اى در آنـچـه نکرده‌ام ، انجام دهم . هرگز، این سخنى است که تنها او گـویـنـده آن اسـت و از پـشـت سـرشـان ـ از دم مـرگ ـ تـا روزى که برانگیخته شوند، برزخ و فاصله‌اى است .

ایـن تـنـهـا آیـه اى اسـت کـه فاصله میان مرگ و قیامت را "برزخ " خوانده است . دانشمندان علوم اسـلامـى، اصطلاح برزخ را از همین آیه اقتباس کرده و جهان پس از دنیا و پیش از قیامت را جهان بـرزخ نـامـیـده‌اند. در این جا از ادامه حیات انسان پس از مرگ ، تا این حد سخن به میان آمده است کـه برخى انسانها پس از مرگ ، ندامت و پشیمانى خود را آشکار مى‌کنند و از خداوند مى‌خواهند که به دنیا باز گردند، ولى به آنان پاسخ منفى داده مى‌شود. روشن است که انسان باید پس از مرگ ، از گونه‌اى زندگانى برخوردار باشد تا از خداوند بخواهد به دنیا بازگردد.

دسـتـه دوم ، آیـاتـى‌انـد کـه در آنهـا آمده است، فرشتگان پس از گفت و شنود، به صالحان و نـیـکـوکـاران بـشـارت مـى‌دهـنـد کـه از این پس، رستگار و سعادتمند خواهند بود و به آنان مى‌گـویـنـد کـه از نـعـمـتهـاى الهـى بـهـره بگیرند و آنان را در انتظار رسیدن روز قیامت نمى‌گذارند:

"قـیـلَ ادْخـُلِ الْجـَنَّةَ قـالَ یـا لَیـْتَ قـَوْمـى یـَعـْلَمـُونََ بـِمـا غـَفـَرَلى رَبـّى وَ جـَعـَلَنـى مـِنـَ الْمُکْرَمینَ"5

[پـس از مـرگ ] بـه او گـفته شد: "به بهشت در آى ." او گفت : "اى کاش قوم من [که سخنم را نـپـذیـرفـتـنـد] اکـنـون مـى‌دانستند که چگونه پروردگارم مرا آمرزید و مرا از بندگان گرامى داشته شده قرار داد."

در آیـات پـیـش مـاجـراى گـفـت و گـوى ایـن مـرد صـالح (مـؤ مـن آل یس) با قومش آمده است . او، آنان را به پیروى از رسولانى که در شهر "انطاکیه " مردم را بـه پـرستش خالصانه خداوند مى خواندند، دعوت مى‌کند. سپس ، ایمان و اعتقاد خویش را اعلان مى‌کند و از آنان مى‌خواهد که سخنش را بشنوند و راه او را در پیش گیرند.

مردم از او پیروى نمى‌کنند تا این که به جهان دیگر مى‌رود و در آن جا مغفرت و کرامت الهى را دربـاره خـود مـشاهده مى‌کند. آن گاه آرزو مى‌کند که اى کاش قوم من که هنوز در دنیا به سر مى‌بـرنـد، از رستگارى من در این جهان آگاه مى‌شدند. آشکار است که همه این رویدادها مربوط به پیش از قیامت کبرى است ؛ زیرا در قیامت همه انسانهاى پیشین و پسین حاضر مى‌شوند و کسى در این دنیا نخواهد بود.

[پـس از مـرگ ] بـه او گـفته شد: "به بهشت در آى ." او گفت : "اى کاش قوم من [که سخنم را نـپـذیـرفـتـنـد] اکـنـون مـى‌دانستند که چگونه پروردگارم مرا آمرزید و مرا از بندگان گرامى داشته شده قرار داد."

دسـتـه سـوم آیـاتـى‌اند که در آنها از حیات پس از مرگ و پیش از قیامت انسانهاى سعادتمند و نیکوکار یا انسانهاى نگونبخت و گناهکار یاد شده است :

"وَ لا تـَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فى سَبیلِ اللّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونََ فَرِحینَ بِماَ اتـیـهـُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِه وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ اَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاهُمْ یَحْزَنُونَ"6

گـمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند، مرده‌اند. بلکه زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند و بدانچه خدا از فضل و رحمت خویش به آنان عنایت کرده است ، شادمانند و بشارت مـى‌دهـنـد بـه کـسـانـى که هنوز در پى ایشان ملحق نشده‌اند که بر آنان خوفى نیست و غمگین نمى‌شوند.

در آیه‌اى دیگر مى فرماید: "وَ حـاقَ بـِآلِ فـِرْعَونَ سُوْءُ الْعَذابَِ اَلنّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوّاً وَ عَشِیّاً، وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ اَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ اَشَدَّ الْعَذابِ"7

عـذاب نـاراحت کننده ، بر فرعونیان احاطه کرد. در هر بامداد و شامگاه آتش بر آنان عرضه مى‌شـود و آن گـاه کـه قـیـامـت بـه پـا شـود [گـفـتـه مى شود:] فرعونیان را در شدیدترین عذاب درآورید.

در ایـن آیـه ، دوگونه عذاب براى فرعونیان برشمرده شده است: یکى پیش از قیامت که از آن بـه "سـوء العـذاب " تـعـبیر شده است و روزى دو بار فرعونیان را بر آتش عرضه مى کنند بى آن که در آن وارد شوند، و دیگر، پس از قیامت که از آن به "اشدّ العذاب " یاد شده است و فـرعـونـیـان را وارد آتـش مـى کنند. درباره عذاب اوّل ، سخن از بامدادان و شامگاهان آمده است که مـربـوط بـه عـالم بـرزخ اسـت ؛ زیـرا در بـرزخ نـیـز صـبـح و شـام و مـاه و سال هست . ولى در عذاب دیگر، که در عالم قیامت است ، بامداد و شبانگاهى در میان نیست

واقعیتها

انـسـان تـرکـیـبـى از روح مـجـرّد و بـدن خـاکـى اسـت ، و مـنـشـاء هـمـه ادراکـات و افـعـال نـیز روح است ، و بدن ابزارى مادّى براى ادراک و فعالیت روح است ؛ چنان که در قرآن آمده است که روح پس از مرگ نمى‌میرد و به سوى خدا باز مى‌گردد.8

امـا بـدن بـرزخـى یـا قـالب مـثـالى ، کـه روح پـس از مـرگ بـدان تـعـلق مـى‌گـیرد، از لحاظ شکل و صورت ، شبیه به بدن دنیایى است ، ولى داراى وزن و جرم نیست. هنگامى که خواب مى‌بـیـنـیـم نـیـز هـمـیـن بـدن بـا هـمـه تـوانـایـى‌هـا و ادراکـات وجـود دارد، امـا جـنـبـه مـادّى‌اش فـعـال نـیـسـت9 . حـتـى انـسان گاهى در خواب قویتر از بیدارى است ؛ زیرا به کارهایى بزرگ دست مى‌زند که در حال بیدارى از او ساخته نیست . بنابر آنچه در روایات آمده است ، انسان با بدن برزخى لذات و آلام جسمانى را احساس مى‌کند

واقعیتها

عـالم بـرزخ و آنـچـه در قبر بر انسان مى‌گذرد، جزئى از عالم غیب و ملکوت این جهان است ، و آگاهى‌هاى ما از آن عالم به همان مقدارى است که پیشوایان معصوم فرموده‌اند.

بـه گـفـتـه عـلاّمـه مـجلسى، بنابر آنچه از روایات برمى‌آید، مراد از قبر در بیشتر روایات مـوقـعیت روح انسان در عالم برزخ است.11 بنابر این ، عالم قبر در واقع همان عالم برزخ است ، اگر چه بدن شخص در گودال خاکى دفن مى‌شود.

عمرو بن یزید مى‌گوید: از امام جعفر صادق  علیه السلام پرسیدم: برزخ چیست؟ امام در پاسخ فرمود: همان قبر است از آن هنگام که مى‌میرد تا روز قیامت.12

بنابراین ، مراد از قبر، همین گودال خاکى محل دفن بدن میّت نیست ، و این که در روایات سخن از عـذاب و فـشار قبر به میان مى‌آید، به این معنا نیست که دیوارهاى قبر از دو سو به هم نزدیک مـى‌شـونـد و بـدن مـیـّت را مـى‌فـشـارنـد، بلکه این فشار، عذابى است که در ماوراى عالم مادّه دامنگیر انسان مى شود، گرچه ممکن است فشار بر روح بر بدن نیز فشار آورد. از این رو، ممکن اسـت حـتى آنان که در قبر خاکى دفن نمى‌شوند، داراى فشار قبر باشند؛ مانند کسانى که شب در بسترى آرام خوابیده‌اند، ولى در اثر خواب هولناکى فشار سختى بر خود احساس مى کنند.

شـخـصـى از امـام صـادق  علیه السلام پرسید که آیا کسى که بر دار آویخته شده است ، عذاب قبر دارد؟ حضرت فرمود: خـداى زمـیـن ، خـداى هـوا نـیز هست . خداوند به هوا امر مى‌کند که او را بفشارد؛ فشارى بیشتر از فشار قبر.13

سؤ ال قبر

از جمله رخدادهاى مهم و حتمى عالم برزخ ، سؤال دو فرشته ، "نکیر" و "منکر" است . از منابع دینى برمى‌آید که سؤال نکیر و منکر حقیقتى انکارناپذیر است.14 از روایات به دسـت مـى‌آیـد کـه در قبر از اصول اعتقادات پرسش مى‌شود15 و از برخى روایات نـیـز بـرمـى‌آیـد کـه از بـرخـى فـروع دیـنـى نـیـز سـؤال مى شود؛ چنان که امام جعفر صادق علیه السلام  مى فرماید:

"یُسْاءَلُ الْمَیِّتُ فى قَبْرِهِ عَنْ خَمْسٍ: عَنْ صَلاتِهِ وَ زَکاتِهِ، وَ حَجِّهِ وَ صِیامِهِ وَ وَلایَتِهِ اِیّانا اَهْلَ الْبَیْتِ..."16

از مـیـّت در قـبـرش از پـنـچ چـیـز مـى‌پـرسـنـد: از نـمـاز، زکـات، حـجّ، روزه و ولایـت مـا اهل بیت

واقعیتها

دین یکتاپرستی (meivazhi) در هند جنوبی وجود دارد که چنین تبلیغ می‌کنند: بدن آنها پس از مرگ تجزیه و متلاشی نمی‌شود و این نشانه‌ای از یک مرگ خوب است. آیا چنین چیزی ممکن است؟ بفرمایید که چگونه می‌توانیم توضیح دهیم که جسد افراد غیر مسلمان از قبیل قدیسین کاتولیک تجزیه و متلاشی نمی‌شود؟ و آیا متلاشی نشدن بدن در قبر، علامت اهل نجات بودن مرده است؟

پاسخ:

با استفاده از برخی عوامل شیمیایی مانند مومیایی کردن، می‌توان جسد را سالم نگه‌داشت، چنان‌که جسد فراعنه مصر را با عمل مومیایی برای سال‌‌ها سالم نگه‌می‌داشتند، در حالی‌که بیشتر فراعنه از بدترین و ستمگرترین افراد روزگار خود بودند، حتی برخی از آنان مانند فرعون زمان حضرت موسی(علیه السلام) ادعای خدایی داشت چنانکه قرآن کریم از قول فرعون نقل می‌‌کند که به حضرت موسی گفت: «فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلىَ‏»[1]؛ فرعون گفت، من پروردگار برتر شما هستم.

بنابر این، مجرد بقای جسد پس از مرگ نمی‌‌تواند دلیل حقانیت یک دین و مذهب یا خوب بودن فرد یا مرگ خوب و نیکو باشد. از این‌رو، ممکن است در هند یا دیگر کشورها نیز برای سالم ماندن جسد افراد، پس از مرگ، از عمل مومیایی یا دیگر عوامل شیمیایی استفاده نمایند تا بخواهند برخی از افراد بی‌اطلاع را به دین خود بکشانند.

در طول تاریخ، دیده شده جسد برخی از افراد، به دلیل عبرت و یا اعجاز، پس از سال‌ها ماندن در قبر، همچنان سالم مانده‌اند، ولی این‌گونه موارد، اندک است و نمی‌توان به عنوان یک قاعده کلی از آن سخن گفت

البته در طول تاریخ، دیده شده جسد برخی از افراد، به دلیل عبرت و یا اعجاز، پس از سال‌ها ماندن در قبر، همچنان سالم مانده‌اند، ولی این‌گونه موارد، اندک است و نمی‌توان به عنوان یک قاعده کلی از آن سخن گفت.

جدیدترین واقعه تاریخی آن، جسد شهید محمدرضا شفیعی از استان قم است که در جنگ تحمیلی ایران با عراق، اسیر شده و همان جا شهید شده است که پس از سال‌ها زیر خاک ماندن، هنگام تبادل اسیران جنگی و شهدای جنگ در اردوگاه‌ها، وقتی قبر ایشان شکافته شده جسدش کاملاً سالم بوده است.[

واقعیتها

مهدی جان!

من در اینجا می خواهم باورهای خود را بر زبان بیاورم، آنچه را که به آن اعتقاد دارم بیان کنم:

من باور دارم که مرگ حق است و دیر یا زود از این دنیا سفر خواهم نمود، آری! منزل گاهی است که باید از آن عبور کرد، خوشا به حال کسی که به این دنیا دل نبندد.

من به یاد مرگ می افتم، آن روز که مرا در قبر بنهند و خاک بر روی من بریزند، آن روز تنهای تنها خواهم شد!

افسوس که من این صدا را نمی شنوم: «من خانه تنهایی هستم، من خانه تاریکی هستم».

این صدای قبر من است که هر روز در فضا طنین می اندازد و من آن را نمی شنوم!

آیا من برای تاریکی قبر فکری کرده ام؟ سفری در پیش رو دارم که دیر یا زود فرا می رسد، باید برای خود زاد و توشه ای آماده کنم، آن لحظه ای که همه، مرا تنها می گذارند. همه دوستان و آشنایان، بعد از این که مرا به خاک سپردند به منزل خود باز می گردند و من می مانم و یک دنیا تنهایی و تاریکی!

من به سوال و جواب در قبر اعتقاد دارم. آن موقعی که دو فرشته نزد من آیند، از من در مورد خدا و دین من سوال کنند: خدای تو کیست؟ پیامبر تو کیست؟ امام تو کیست؟

در آن لحظه های تنهایی چه خواهم کرد؟

من شنیده ام که اگر کسی اهل ایمان باشد، در آن لحظه ها هیچ غمی به دل ندارد.

وقتی مومن را داخل قبر گذاشتند و قبر آن را با خاک پوشاندند، ناگهان قبر او شکافته می شود. دری آشکار می شود و مومن نگاهش به آن در خیره می ماند. قبر تاریک تاریک است، امّا نوری از آن در به سوی قبر می آید و تمام قبر را روشن می کند.

این نور، نور چهره زیبای پیامبر می باشد، بوی خوشی به مشام مومن می رسد، آری! این بوی خوش پیامبر است.

این پیامبر است که دوستان خود را در سخت ترین لحظه ها تنها نمی گذارد.

مهدی جان! من باور دارم که بعد از مرگ زنده خواهم شد، من به روز قیامت ایمان دارم، روزی که همه زنده شوند و سر از قبر بردارند.

من دوستان تو را دوست دارم، با دشمنان تو، دشمن هستم. من رنگ و بوی تو را دارم، من در فکر و اندیشه و احساس و کردار فقط پیرو تو هستم. خوب می دانم که اگر تو را دوست داشته باشم و از دشمنان تو بیزار نباشم، شیعه واقعی شما نیستم

من چه می دانم که روز قیامت چه روزی است؟ روزی که ترس همه را فرا گیرد، هر کس به فکر خودش باشد، مادر از فرزند خود فرار کند، دوستان همه یکدیگر را فراموش کنند، روزی که تشنگی بیداد کند، آتش جهنّم زبانه کشد...

همه برای حسابرسی فراخوانده شوند، آن روز همه به پرونده های کردار خود نگاه می کنند، می بینند که همه کارهای خوب و بد آن ها با دقّت ثبت شده است.

آن روز، روز حسابرسی است. گروهی که اهل خوبی ها و زیبایی ها بوده اند، به سوی بهشت حرکت می کنند، کسانی هم که در دنیا چیزی جز پلیدی و سیاهی برای خود اندوخته نکرده اند، در عذاب گرفتار می شوند.

من به «پل صراط» ایمان دارم، روز قیامت، پلی بر روی جهنّم کشیده می شود که به آن «صراط» می گویند، همه باید از آن عبور کنند، اهل ایمان به راحتی و با سلامت از صراط عبور می کنند و بعد از آن به مهمانی بزرگ خدا می روند، آن ها به بهشت جاودان وارد می شوند.

ولی اهل کفر و معصیت نمی توانند از آن عبور کنند، آنان در آتش عذاب گرفتار می شوند، آنان در آتش سقوط می کنند.

در روز قیامت، از «حقّ النّاس» سوال می کنند، این سوال در «مرصاد» خواهد بود، مرصاد، قسمتی از پل صراط است، در آنجا از «حقّ النّاس» می پرسند، هر کس که به دیگری ظلم کرده باشد و حقّ او را گرفته باشد، باید آنجا جواب بدهد.

اگر امروز حق کسی را پایمال کنم، اگر به آبروی کسی صدمه بزنم، اگر ظلمی به دیگری بنمایم، باید بدانم که در روز قیامت باید جواب بدهم. خدا از «حقّ الناس» نمی گذرد، باید من در آنجا صاحب حق را راضی کنم!

آری! من به بهشت و جهنّم ایمان دارم، می دانم که اگر درستکار باشم، سرانجام من بهشت خواهد بود و اگر راه خطا بروم و معصیت و گناه خدا را بنمایم، جهنّم در انتظار من است.

بهشت و جهنّم، حقیقت دارد، من امید دارم که عاقبت من ختم به خیر شود، اهل بهشت باشم، من از جهنّم هراس دارم، من از عذاب جهنّم به خدا پناه می برم!

مهدی جان! خوب می دانم، اگر من بخواهم از عذاب خدا نجات پیدا کنم، باید ولایت تو را قبول کنم، ولایت تو، محور سعادت است و رستگاری.

هر کس به بهشت وارد می شود، به خاطر محبّت شماست، رضای شما، رضای خداست، اگر کسی بتواند شما را راضی و خشنود سازد، خدا را راضی ساخته است.

کسی که بهفمد حق با شماست، بداند که خدا ولایت شما را بر او واجب کرده است، امّا از قبول ولایت شما سرباز زند، جایگاهش آتش دوزخ خواهد بود.

آری! کسانی که با شما دشمنی می کنند و با این که می دانند حق با شماست، امّا آن را انکار می کنند، آنان به آتش گرفتار خواهند شد، امّا حساب کسانی که از شما هیچ نمی دانند و جاهل هستند و اصلاً حق به آن ها نرسیده است، جداست.

من چه می دانم که روز قیامت چه روزی است؟

مولای من! من اعتقادات خود را در حضور تو بیان کردم و اکنون تو را گواه می گیرم، از تو می خواهم بر آنچه برای تو گفتم شهادت بدهی.

من تو را دوست دارم! به امامت تو اعتقاد دارم، به قلب من نگاه کنی، ببین که قلب من شیدای توست، عشق تو، تنها سرمایه من است.

من دوستان تو را دوست دارم، با دشمنان تو، دشمن هستم. من رنگ و بوی تو را دارم، من در فکر و اندیشه و احساس و کردار فقط پیرو تو هستم. خوب می دانم که اگر تو را دوست داشته باشم و از دشمنان تو بیزار نباشم، شیعه واقعی شما نیستم.

اگر بخواهم جزء پیروان واقعی تو باشم، باید با دشمنان تو دشمن باشم. آن کسی که تو را دوست دارد و از دشمنان تو بیزار نیست، به دروغ ادّعای محبّت تو می کند، تو این محبّت را از او نمی خری!

هر کسی برای زندگی کردن خویش دلیلی می خواهد، این دلیل زندگی من است: من زنده ام و زندگی می کنم تا سرود مهر تو را سر بدهم و محبّت تو را بر دل های مردم، پیوند زنم. من سوگند یاد می کنم تا نفس در سینه دارم، عاشقانه از زیبایی آمدنت دم بزنم و دوستان تو را یار راه شوم و سرود جان بخش بر پایی دولنت را فریاد زنم

من با تو هستم، با غیر تو کار ندارم، به  تو ایمان دارم، تو را دوست دارم و ولایت تو را قبول کرده ام، من فقط گوش به فرمان تو هستم، تسلیم تو هستم! پیروی کردن از غیر تو، چیزی جز آتش جهنّم در پی ندارد.

ای خاندان پیامبر! حق و حقیقت همیشه با شما بوده است، هر کجا شما بروید، حق و حقیقت هم همان جاست. شما محور حق و حقیقت هستید. حق چیزی است که شما آن را بپسندید، باطل چیزی است که شما از آن بیزار باشید. به هر چه شما فرمان دهید، آن چیز خوب و زیباست، از هر چه که نهی کنید، آن چیز زشت و پلید است.

من به خدای یگانه ایمان دارم، خدایی که شریک ندارد، من محمّد را پیامبر خدا می دانم، به همه شما ایمان دارم.

من به همه شما (از اولین نفر تا آخرین نفر شما) اعتقاد دارم، من تسلیم شما هستم و پیروی کامل از شما می کنم، هر چه شما بگویید قبول می کنم.

مهدی جان! من آمادگی خود را برای یاری تو اعلام می کنم، من آماده ام و منتظرم تا روزگار ظهور تو فرا برسد، روزی که خدا دین خودش را به دست تو زنده خواهد نمود.

من امروز هم به یاری تو اندیشه دارم، تلاش می کنم تا نام و یاد تو را زنده نگه دارم.

هر کسی برای زندگی کردن خویش دلیلی می خواهد، این دلیل زندگی من است: من زنده ام و زندگی می کنم تا سرود مهر تو را سر بدهم و محبّت تو را بر دل های مردم، پیوند زنم.

من سوگند یاد می کنم تا نفس در سینه دارم، عاشقانه از زیبایی آمدنت دم بزنم و دوستان تو را یار راه شوم و سرود جان بخش بر پایی دولنت را فریاد زنم.

من در راه رضای تو قدم بر می دارم، یاد تو را زنده نگه می دارم! من این گونه تو را یاری می کنم.

مولای من!

در قلب من، فقط محبّت تو جای دارد و بس! من هیچ کس را به اندازه تو دوست ندارم، من در اشتیاق توام، در آرزوی تو هستم و هرگز چنین اشتیاقی را برای دیگری نداشته ام.

تو در اعماق دل من جای گرفته ای، تو همه جا عزیز جان من و امید دل من هستی!

بار خدایا! من با امام زمان خود سخن گفتم و از عشق و محبّت خود به او پرده برداشتم، من آمادگی خود را برای یاری او اعلام نمودم، اکنون از تو می خواهم تا مرا یاری کنی تا در این راه ثابت قدم بمانم.

تو کاری کن که قلب من برای همیشه از آن امام زمانم باشد، تو کاری کن که من از امام زمان خویش دست برندارم! تو کاری کن من در این راه، ثابت بمانم.

آمین

واقعیتها

در اخبار معتبره واجب التصدیق ثابت شده که مؤمن در وقت احتضار، پیغمبر و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین ـ صلوات اللّه‏ علیهم ـ را ببیند و از ایشان بشارت‏ها به نعیم‏هاى بهشت بشنود و خوشحال شود و به طیب نفس، جان بدهد.

شب رحلت هم از بستر روم بر قصر حور العین              اگر در وقت جان دادن تو باشى شمع بالینم

و چون داخل قبر شود دو فرشته خوش صورت نزد او آیند و او را از پروردگار و دین و پیغمبرش سؤال نمایند و جواب با صواب شنوند، پس او را بشارت دهند به نعیم بهشت و قبر را بر وى فراخ گردانند و درى از بهشت بر او بگشایند، پس به آسایش بخوابد تا روز قیامت، مگر آن‏که بدخو بوده باشد، یا سخن‏چین، یا از قطره بول اجتناب نکرده باشد یا آلوده بعضى معاصى و اخلاق مذمومه بوده باشد که او را به فشار دادن قبر و عذاب آن مبتلا مى‏سازند آن مقدار که از آن آلودگى‏ها پاک شود.

احتضار کافر

و کافر در وقت احتضار، پیغمبر و ائمه  علیهم‏السلام را ببیند و از ایشان بیم‏ها به عذاب دوزخ بشنود و جان کندن بر او دشوار گردد. و چون داخل قبر شود دو فرشته با صورت مهیب نزد او آیند و او را از پروردگار و دین و پیغمبرش سؤال نمایند و او در جواب درماند.

پس گُرزى عظیم بر سرش بزنند چنان‏که از صداى او همه حیوانات روى زمین بترسند مگر جن و انس که او را نشنوند. پس او را به عذاب دوزخ بیم کنند و درى از دوزخ بر قبر او بگشایند و از مار و عقرب و حشرات آن بر او مسلط سازند، پس او را مى‏گزیده باشند تا روز قیامت [ و دیگر او را سؤالى نباشد و ایشان را اعتبارى نکنند تا روز  بعث].

تجسم اعمال

و سبب نعیم قبر و عذاب آن، اعمال و اخلاق آن کس است که به صُوَر حسنه ملذّه یا قبیحه مولمه مى‏گردد؛ «إِنَّمَا هِی أَعْمَالُکمْ تُرَدُّإِلَیکمْ».

ستم از غمزه مَیاموز که در مذهب عشق                هر عمل اجرى و هر کرده جزائى دارد

«یوْمَ تَجِدُ کلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ َوَدُّ لَوْ أَنَّ بَینَها وَ بَینَهُ أَمَداً بَعیداً ».

گاه به ما لطف او گاه بلا مى‏رسد                                صورت اعمال ماست آنچه به ما مى‏رسد

و در خبر است که دوزخى، آتش با خود به دوزخ مى‏برد.

اى واى بر آن‏که وقت رفتن ز جهان                          با خود دل پاک و جان آگاه نبرد

حالت مردم در یاد نمودن از مرگ و احوالاتِ آن به چند صورت است: گروهی از آنان، در دنیا و شهوات آن فرو رفته‌اند و در سختی‌های لذّات آن غرق شده‌اند وگروهی سالک تازه‌ کارند و گروهی عارفِ به مقصود رسیده‌اند

احاطه دوزخ

بعضى از اهل علم گفته‏اند که آن مار که عاصى را در قبر خواهد گزید، امروز هم مى‏گزد، لیکن او چندان شراب نَخوَت[1] و بَنگِ غفلت خورده است که ادراک اَلَم آن نمى‏کند، روزى که به خُمار[2] افتد الم سابق و حاضر هر دو را احساس خواهد نمود؛ «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحیطَةٌ بِالْکافِرینَ ».

محبت دنیا و عذاب آخرت

و عمده عذاب آخرت محبت دنیاست، و کم کسى باشد که از این علّت[3] خالى است، و آن ‏که پندارد که این علت ندارد چون تفکر کند غلط کرده. گاهى عاشق را توهّمِ آن مى‏شود که محبت معشوق از دل او زایل شد و در وقت فراق خلاف آن ظاهر مى‏گردد.

اى دل به هواى نفس پژمرده مشو                      با آتش عشق باش و افسرده مشو

خواهى که چو گل بر همه عالم خندى                   چون غنچه دگر مقید خنده مشو

کاملان را هیچ علاقه با دنیا نیست و مى‏دانند که روح در بدن چون جوجه است در بَیضه[4] و کمال او به شکستن بیضه است و بیرون آمدن از آن‏جا.

سخنی از آیت الله شیخ محمد بهاری

حالت مردم در یاد نمودن از مرگ و احوالاتِ آن به چند صورت است: گروهی از آنان، در دنیا  و شهوات آن فرو رفته‌اند و در سختی‌های لذّات آن غرق شده‌اند وگروهی سالک تازه‌ کارند و گروهی عارفِ به مقصود رسیده‌اند.

گروه اوّل مرگ را جز ذمّ و نکوهش از آن یاد نمی‌کنند زیرا مرگ راه او را از رسیدن به محبوبش (که دنیاست) می‌بندد و حاجب و مانعی است در مقابل مطلوبش، بلکه از یاد مرگ می‌گریزد و با مرگ دشمنی دارد اگر چه به ناچار عاقبت مرگ را ملاقات خواهد نمود، چنین کسی از یاد مرگ بهره‌ای جز دوری از  حق نمی‌برد.

گروه دوّم با یاد مرگ برای به دست آوردن خیرات و شتاب در تحصیل ملکات برتر آمادگی می‌یابد و از مرگ کراهت دارد به خاطر ترس از این‌که مبادا مرگ را پیش از رسیدن به این کمالات ملاقات کند چنین کسی در این حالت معذور است و از سگانِ این سرای قریب، شمرده نمی‌شود بلکه از کسانی که چون از دیدار خداوند کراهت دارند خدا هم از دیدار آنان کراهت دارد نیز محسوب نمی‌گردد، نشانه‌اش این است که وی به چیزی که او را برای مرگ آماده می‌کند مشغول است و در راه تهیه توشه برای معاد خویش قبل از فوت فرصت می‌باشد.

اما گروه سوّم – گرچه ذکر این گروه برای ما فاید‌ه‌ای ندارد – کسی است که مرگ را یاد می‌کند و به خاطر حبّ و شوقی که به مرگ دارد به مرگ مشتاق است زیرا در مرگ، دیدارِ دوست میسر می‌شود و برای همین است که علی علیه‌السلام فرموده:

«سوگند به خدا که فرزند ابی طالب اُنسش به مرگ از اُنس طفل به پستان مادرش بیشتر است.»

زیرا در مرگ خلاصی از زندان طبیعت و رسیدن به درجات عالی وبلند وجود دارد و علی علیه‌السلام نیز به همین اشاره دارد آن‌جا که پس از ضربت خوردن بر فرق مبارکش فرمود: سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم.

گروهی دیگر بالاتر و رفیع‌تر از آن‌چه ذکر شد وجود دارد جز این‌که این‌جا جای ذکرش نیست. به هر حال امیدوارم خودتان را مُهْمُل نگذاشته شبانه روز خود را مِنْ حَیثُ العَمَل خصوصاً‌ در ایام مبارکه مشهوره معمور کرده باشید.

«اَللّهُمَّ اَعِننْهُمْ عَلی ذلِک اَمین یا رَبَّ الْعالَمینَ» ؛ [خداوندا بر این کار یاریشان کن آمین ای پروردگار جهانیان]

و بعد اگر جویای حال شوید معلوم است:

هر که او از همزبانی شد جدا                    بی‌نوا شد گرچه دارد صد نوا

چون‌که گل رفت و گلستان درگذشت            نشنوی دیگر زبلبل سرگذشت

واقعیتها

براى برطرف کردن وحشت قبر از مرده مستحب است نمازگزار دو رکعت نماز گزارد و در رکعت اول سوره حمد و "آیة الکرسى"(4) و در رکعت دوم سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را بخواند و چون سلام دهد بگوید: اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر فلان به جان فلان، یعنی: خداوندا درود فرست بر محمد و خاندان او و ثواب این نماز را به قبر این مرده جاری ساز و به جای فلان بن فلان، نام مرده را بگوید.

از کارهایى که براى وحشت قبر سودمند است کامل نمودن رکوع نماز است، چنانکه از حضرت امام محمد باقر(علیه‌السلام) روایت شده که کسى که رکوع نماز خود را تمام کند گرفتار وحشت قبر نمى‌شود.

حکایت

حاجی نورى که خداوند قبر او را نورانی کند در کتاب "دارالسلام" از استاد خود ملا فتحعلى سلطان آبادى که خدای بزرگ، قبر او را عطر آگین کند؛ نقل کرده که فرمود: عادت و روش من بر آن بود که هر کس از دوستان اهل بیت(علیهم‌السلام) که خبر فوتش را مى‌شنیدم در شب دفن او برایش دو رکعت نماز مى‌خواندم، چه میت را بشناسم یا نشناسم و هیچ کس بر این کار من مطلع نبود تا آنکه روزى یکى از دوستان، مرا در راهى ملاقات کرد و گفت: دیشب خواب دیدم فلان شخص را که در این ایام وفات کرده و از حال او و آنچه بعد از مرگ بر او گذشته پرسیدم گفت: من در سختى و بلا بودم تا آنکه "مرحوم سلطان آبادی" برایم دو رکعت نماز خواند و اسم شما را برد و آن دو رکعت نماز، مرا از عذاب نجات داد؛ به خاطر این احسانى که به من کرد خدا پدرش را رحمت کند. مرحوم حاج ملا فتحعلى فرمود آن شخص از من پرسید که آن نماز چه نمازى بود؟ پس من ، او را از کار دائمى خود براى اموات خبر دادم .

و نیز از کارهایى که براى وحشت قبر سودمند است کامل نمودن رکوع نماز است، چنانکه از حضرت امام محمد باقر(علیه‌السلام) روایت شده که کسى که رکوع نماز خود را تمام کند گرفتار وحشت قبر نمى‌شود.

و نیز آنکه در هر روز صد مرتبه بگوید: "لا اله الا الله الملک الحق المبین" همواره برای اوست امان از فقر و از وحشت قبر و او به سوى خود توانگرى مالی را بکشد و گشوده شود درهاى بهشت بسوی او چنانکه در احادیث و اخبار وارد شده است

واقعیتها

چرا در قبر پرسش می شود؟ مگر خدا از کردار همه ی انسانها آگاه نیست؟

شکی نیست که پروردگار بی همتا بر تمام کردارهای آشکار و پنهانی همگان آگاه (1) و از رگ گردن به انسانها نزدیک تر است (2) و از اندیشه های نفسانی نیز کاملاً ‌آگاهی دارد (3).

چون فهم این مطلب قدری دقیق است، با بیان مثالی آن را توضیح می دهیم: آموزگاری، پس از یک سال تدریس، همه ی شاگردان کلاس خود را می‌شناسد؛ یا می تواند بدون امتحان، عده ای را قبول و برخی دیگر را مردود کند؟

تفاوت بین امتحان گرفتن و نگرفتن را در زیر نشان می دهیم:

1- نفس امتحان گرفتن، سبب تلاش بیشتر می شود و اگر امتحان نباشد، حتی دانش آموزان زرنگ نیز تلاش و کوشش لازم را نمی کنند.

2- درست پاسخ دادن به سۆالات لذت آور است و بدون امتحان این لذت حاصل نمی شود.

3- بد پاسخ دادن به سۆالات رنج آور است و بدون امتحان این رنج حاصل نمی شود.

4- با آزمون، نمره و امتیاز دقیق هرکس مشخص می گردد و بدون امتحان، مشخص نمی شود.

5- با امتحان گرفتن، هیچ کس مدعی از بین رفتن حق خود نیست؛ اما بدون امتحان، قبول شدگان، طالب حق بیشتری هستند و مردودشدگان نیز اعتراض خواهند کرد

واقعیتها

سخن گفتن درباره عالَم‌های بعد از مرگ فقط از جانب خداوند و اولیای او جایز است که به همه عالم‌ها احاطه دارند و از حقیقت آنها و آنچه در آنها می‌گذرد، خبر قطعی و یقینی دارند. عقل انسان‌ها نسبت به عالم‌های پس از مرگ هیچ احاطه‌ای ندارد و نمی‌تواند جزئیات و حوادث آنجا را اثبات یا انکار کند. البته عقل لزوم معاد و جهان آخرت و اصل باداش و کیفر را ثابت می‌کند اما سخن گفتن در جزئیات برزخ و معاد و بهشت و دوزخ و غیر آن از حوزه درک و توان عقل خارج است. اینکه آیا در قبر هم عذاب خواهد بود، آیا در قبر سۆال خواهد شد و سۆال کنندگان چه نام دارند، مطالبی است که برای اطلاع پیدا کردن از آنها جز زانو زدن به محضر قرآن و عترت راهی نداریم و نمی‌توانیم خود آنها را قبول کنیم یا ردّ نماییم.

قرآن شریف صراحت دارد که پس از مرگ تا قیامت عالَمی است به نام برزخ یا عالَم قبر که چون این عالَم بین دنیا و قیامت کبری است. برزخ یعنی حد فاصل نام دارد.(1) علاه بر آن قرآن صراحت دارد که در عالم برزخ عذاب و باداش وجود دارد، یعنی کافران و ستمگران عذاب می‌چشند و مۆمنان و صالحان از نعمت‌های خداوند برخوردارند، گرچه کمال عذاب و ثواب در قیامت است. قرآن در مورد فرعونیان می‌فرماید: «فرعونیان صبح و شام بر آتش عرضه می‌شوند [و از حرارت آن رنج می‌کشند] و چون روز قیامت برپا شود، خطاب آید که فرعونیان را به سخت‌ترین عذاب وارد کنید».(2) صبح و شام مربوط به برزخ است که پیرو دنیا می‌باشد. بنابر آیه فوق فرعونیان در برزخ بر آتش عرضه می‌شود و با مشاهده آن و چشیدن حرارت و شنیدن زفیر آن عذاب می‌گردند و در قیامت آنان را در آتش وارد می‌سازند.

آیات پاداش شهیدان نیز که حکایت از بهره‌مند بودن آنان از نعمت‌ها پس از شهادت است، مربوط به برزخ می‌باشد.(3) امام سجاد(علیه السلام) فرمود: «قبر باغی از باغ‌های بهشت یا حفره‌ای از حفره‌های جهنم است».(4) پس عذاب قبر برای گناهکاران، و بهره‌مندی از نعمت و آسایش برای صالحان قطعی و یقینی است. مسئله دیگر سۆال و جواب در قبر است که آن نیز اجمالاً قطعی و یقینی است و بنابر روایتی منکر سۆال قبر، شیعه نیست.(1)

سۆال و جواب انسان‌های عادی به قیامت مربوط می‌شود. شاید از آنان فقط از همان اصول دین سۆال شود، نه آنچه مربوط به عمر و احوال می‌شود

بنابر روایات دو فرشته به نام «منکر و نکیر» وظیفه سۆال کردن از بندگان را عهده‌دار می‌باشند.(2) این دو ملک از مسائل اساسی سۆال می‌نمایند. پرسش از پروردگار، پیامبر، دین، کتاب، امام، این که عمرش را چگونه صرف کرده، اموالش چگونه به دست آمده و چگونه صرف کرده است.(3) البته بنابر بعضی روایات سۆال قبر مربوط به مۆمنان خالص و کافران خالص است(4). احتمالاً منظور روایات این است که این دو گروه فقط در برزخ سۆال و جواب دارند و در قیامت دیگر حساب و سۆال ندارد و مۆمنان خالص مستقیم و بدون حساب به بهشت و کافران خالص مستقیم و بدون حساب به جهنم وارد می‌شوند. اما سۆال و جواب انسان‌های عادی به قیامت مربوط می‌شود. شاید از آنان فقط از همان اصول دین سۆال شود، نه آنچه مربوط به عمر و احوال می‌شود.

دعای تلقین میّت که از دستورهای امامان علیهم السلام است و هنگام دفن مرده مسلمان بر بالای قبر او و خطاب به وی خوانده می‌شود، به روشنی به سۆال دو فرشته مقرّب صراحت دارد. بنابر این مطابق روایات به عذاب قبر و سۆال نکیر و منکر اعتقاد داریم

واقعیتها

زنی که شوهرش را بیازارد، تا شوهرش را یاری و او را از خود راضی نکند، خدا نماز او و هیچ یک از کارهای نیکش را نمی‌پذیرد؛ این کیفر برای شوهر هم هست.

اهمیت همسرداری از نکاتی است که روابط خانوادگی را استحکام بخشیده و نیک عاقبتی افراد جامعه را به دنبال دارد؛

در سیره خانوادگی پیامبر اصل مودت و رحمت به عنوان یک اصل مطرح است مودت و رحمت در روابط و مناسبات نقش اساسی دارد و هر چه مودت و رحمت عمیق تر و گسترده تر باشد، زندگی خانوادگی از آرامش و مودت و رحمت برخوردار خواهد بود. هر چه مودت و رحمت عمیق تر باشد، توان و تحمل افراد بیشتر می شود و هر چه گسترده تر باشد رفتارها مناسب تر می گردد و گسترده تر جلوه می یابد. در نظر پیامبر اصل مودت و رحمت یکی از پایه های اخلاق خانوادگی و آئین همسرداری است.

 

پاداش همسران صبور

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: خدا عذاب قبر را از سه دسته از زنان بر می دارد و در روز قیامت با فاطمه (سلام الله علیها) دختر رسول الله (صلی الله علیه و آله) محشور خواهند شد: زنی که بر غیرت شوهرش شکیبایی کند و زنی که در برابر بداخلاقی شوهرش شکیبایی کند و زنی که مهریه اش را به همسرش ببخشد. خدا به هر یک از آنان ثواب هزار شهید می دهد.(1)

از جمله ستون های پابرجایی، دوام، استحکام و کمال زندگی خانوادگی، شکیبایی و بردباری است. شکیبایی و بردباری تأکید شده در منطق نبوی شامل همه مسائل زندگی خانوادگی است. ممکن است گاهی خلق و خوی یکی از زوجین برای دیگری ناخوشایند نماید و یا علی رغم همه خوبی ها و نیک رفتاری ها یکی از آن دو، کج خلقی هایی داشته باشند. که در این صورت راه چاره و بهترین وسیله مقابله شکیبایی و بردباری است. پیامبر اکرم پیامدها و ثمرات شکیبایی و بردباری در زندگی خانوادگی را اینگونه برشمرده است: 1- گشایش، توفیق و کامیابی 2- پشیمانی و سامان یابی 3- صلح و آشتی 4- کاهش مصیبت و اندوه و سختی 5- دفع آسیب و گرفتاری 6- فرصت سازی(دلشاد تهرانی، 1388: 471-461-372-369).

کیفر ترک اطاعت از شوهر

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: روز عید قربان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به خارج از شهر مدینه رفتند و به زنانی برخوردند. ایستادند و به آنان فرمودند: ای گروه زنان! صدقه بدهید و از شوهرانتان اطاعت کنید، به درستی که بیشتر شما در آتش هستید. آنان با شنیدن این سخن گریستند. سپس زنی از آنان برخاست و گفت: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! ما در آتش با گروه کافرانیم؟ به خدا سوگند ما کافر نیستیم تا از دوزخیان باشیم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: شما به حق شوهرانتان کافرید.(2)

در روایتی دیگر آمده است که هر گاه مردی همسری ناسازگار داشته باشد که به آنچه خدا روزی وی کرده است صبر نکند و بر شوهر خود سخت بگیرد و او را به کاری وادارد که توان آن را ندارد، خدا هیچ کاری نیکی را که موجب نجات وی از آتش می شود، نمی پذیرد، و خشم خدا بر او تا وی اینگونه است، ادامه دارد

کیفر بی توجهی به نیاز جنسی شوهر

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: زنی که شوهرش وی را برای نیاز خود می خواند و او پیوسته به تاخیر می اندازد تا اینکه خواهش مرد فرو می نشیند و به خواب می رود، فرشتگان پیوسته تا هنگام بیدار شدن شوهرش آن زن را لعنت می کنند.(3)

نکته: خطر بی اعتنایی به خواسته های غریزی همسر این است که وی به گناهان ناخواسته آلوده گردد و چنین آلودگی زمینه آسیب پذیری نهاد خانواده را فراهم کند.

کیفر همسر آزاری

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: زنی که شوهرش را بیازارد، تا شوهرش را یاری و او را از خود راضی نکند، خدا نماز او و هیچ یک از کارهای نیکش را نمی پذیرد؛ گرچه آن زن همه روزگارش را روزه بگیرد و به عبادت بپردازد و بردگانی را آزاد سازد و اموالش را در راه خدا ببخشد و این زن (تا چنین باشد) نخستین کسی است که وارد آتش می شود. سپس افزود: همانند این کیفر برای شوهر هم هست، چنانچه همسرش را از روی ستم بیازارد.(4)

همچنین آن حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر زنی همسرش را با گفتار خود بیازارد خدا هیچ عملی را از او نمی پذیرد.(5)

در روایتی دیگر آمده است که هر گاه مردی همسری ناسازگار داشته باشد که به آنچه خدا روزی وی کرده است صبر نکند و بر شوهر خود سخت بگیرد و او را به کاری وادارد که توان آن را ندارد، خدا هیچ کاری نیکی را که موجب نجات وی از آتش می شود، نمی پذیرد، و خشم خدا بر او تا وی اینگونه است، ادامه دارد.(

واقعیتها

 

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: قبر در هر روز پنج کلمه را فریاد میزند : ۱. اَنا بَیْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلوا اِلیَّ اَنیساً من خانه تنهاییم پس با خود انیس و مونسی به سوی من آورید(تلاوت قرآن) ...

عالم قبر آخرین منزل دنیا و اولین منزل آخرت است که هرگز از آن به سمت دنیا بازگشتی نیست. با آغاز مرگ و ورود به قبر، کار دین داری و تکالیف الهی به پایان می رسد. شک و تردید برطرف می شود و ایمان به حقایق آخرت کامل می شود. اما این ایمان دیگر هیچ سودی نخواهد داشت. ایمان زمانی ارزشمند است که ایمان به غیب باشد وقتی همه چیز آشکار شد و انسان بدون اختیار، تسلیم قدرت الهی شد، ایمان دیگر ارزشی ندارد.

چنانچه پیامبر می فرمایند: النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا (مردم در خوابند هنگامی که مردند بیدار می شوند)

دیگر فرصت از دست رفته مگراینکه آن شخص باقیات صالحاتی بجا گذاشته باشد یا اینکه بازماندگان چیزی برایش  بفرستند.  گناهی نیز از گناهانش کم نمی شود، مگر آنکه اثر اعمال صالح خودش در دنیا هنوز باقی باشد و بتواند کفاره گناهی را تحمل کند یا آنکه کسی برایش استغفار و طلب بخشش نماید. بنابراین عالم قبر همواره با عذاب حسرت عجین است. حسرت باور نکردن و ایمان نیاوردن. حسرت فرصت های از دست رفته، حسرت اعمال به ریا آلوده شده.

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: اَلْقَبْرُ یُنادِی کُلُّ یَوْمٍ بِخَمْسَ کَلَماتٌ (۱) قبر در هر روز پنج کلمه را فریاد میزند :

۱. اَنا بَیْتُ الْوَحْدَه فَاحْمِلوا اِلیَّ اَنیساً

من خانه تنهاییم پس با خود انیس و مونسی به سوی من آورید(تلاوت قرآن)

۲. اَنا بَیْتُ الْظُّلْمَه فَاحْمِلوا اِلیَّ سِراجاً

من خانه تاریکی هستم پس با خودتان چراغی به سوی من آورید(نافله شب)

۳. اَنا بَیْتُ التُرابْ فَاحْمِلوا اِلیَّ فِراشاً

من خانه خاکیی هستم پس با خودتان فرشی به سوی من بیاورید(عمل صالح)

۴. اَنا بَیْتُ الْعِقابْ فَاحْمِلوا اِلیَّ تَرْیاقاً

من خانه گزندگان هستم پس با خودتان پادزهری به سوی من بیاورید (لااله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله)

۵. اَنا بَیْتُ الْفَقْرْ فَاحْمِلوا اِلیَّ کَنْزاً

من خانه فقر هستم پس با خودتان گنجی به سوی من بیاورید(صدقه)

 

پیامبران با ترسیم ویژگی هایی سعی در ذهنیت سازی فضای کلی دنیای پس از مرگ برای بشر را داشته اند.

توصیفات به این خاطراست که انسان به راحتی بتواند یک فضای کلی بعد از مرگ را درک کند والا مگر همه کسانی که  می میرند داخل قبر گذاشته می شوند تا این فضای پرسش یا پاسخ به این ترتیب صورت پذیرد؟ بسیاری از انسان ها توسط حیوانات خورده می شوند، بسیاری در دریا غرق می شوند ، بسیاری در جنگها قطعه قطعه میشوند، بسیاری از انسانها دربیابان می میرند وبسیاری از انسانها درکوهها سرگردان میشوند و می میرند و طعمه پرندگان و حیوانات میشوند ، پس بازخواست کردن از این همه انسان که قبری ندارند چگونه است ؟ اینان که قبری ندارند که بگوییم داخل قبر این همه اتفاق می افتد.

 

فشار قبر تنها تمثیلی از واقعیت است و انسان زمانی که جان می دهد بلافاصله روحش مورد بازپرسی قرار میگیرد و به برزخ انتقال می یابد .

بعضی مواقع برای درک درست یک مطلب به ناچار باید مثالهایی زده شود که با فضای درک انسان سازگار باشد. بنابراین امامان یا پیامبر هم  به این مطلب کاملا واقف بودند که چنین درمورد وقایع صحبت کرده اند. حتی خداوند در توصیف بهشت و جهنم از ویژگیهای دنیایی آن خبر می دهد.

این یادداشت را با این حدیث زیبا از امیرمؤمنان علی علیه السلام پایان می دهیم: چنان زندگی کن که گویی تا قیامت زنده ای و در همان حال چنان زندگی کن که گویی همین لحظه خواهی مرد.

 

 

 



  • طاهره نظیفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی