معاد
نام کتاب : معاد
نویسنده: شهید محراب آیةالله سید عبدالحسین دستغیب
مترجم:
فهرست کتاب
یک روز قیامت معادل پنجاه هزار سال
...کان مقداره و خمسین ألف سنة(160)
در جلد سوم
بحارالأنوار، چندین روایت از معصوم رسیده که میفرماید: قیامت پنجاه موقف
دارد که هر کدام، هزار سال میباشد(161)؛ یعنی برای هر یک هزار سال، بایستی
توقف کرد، پنجاه هزار سال از آنچه که میشماریم مما تعدون از سال شمسی یا
قمری. اگر سؤال شود که عالم قیامت روز و شبی که ندارد، آفتاب و مهتاب که
نیست، پس چرا تعبیر از قیامت، به روز شده؟ گوییم: چون روز، عبارت است از
قطعهای از زمان که به وسیله آفتاب عالم روشن شده به طوری که چشم انسان
هرچه را در شب نمیدید، در کمال وضوح و ظهور میبیند. همچنین در قیامت آنچه
در دنیا پنهان بود از باطن اشخاص و درستی و نادرستی عقاید و خوبی و بدی
اعمال و آثار آنها تماماً در قیامت آشکار میشود: یوم تبلی السرآئر (162)
قیامت روزی است که تمام سریره و نهانیهای بشر فاش میگردد.
و نیز میفرماید: ...وبدا لهم من الله مالم یکونوا یحتسبون(163).
ظاهر میشود برای ایشان آنچه را گمان نمیکردند.
آری، دنیا شب است. ظلمت است. کسی از دیگری خبر ندارد، بلکه از باطن خود هم
بیخبر است و روی کارها سرپوش است؛ اما قیامت روز است. واقعا هم روز است.
روزی که شب ندارد روزی که پنجاه هزار سال است. آفتاب حقیقت قیامت که بتابد
میفهمیم که چه هستیم و دیگران چهاند. خلاصه، مواقفی دارد؛ موقف حیرت را
گفتیم. موقف دیگر سکوت از ترس است که در آیه شریفه میفرماید: جز همهمه،
صدای دیگری شنیده نمیشود(164).
میخواهند صدا بدهند لیکن دلها از ترس در گلوها گیر کرده(165).
صدایی از کسی برنمی خیزد.
موقف دیگر، هنگام صحبت است. از یکدیگر سؤال میکنند(166) از گناهان و ثواب همدیگر میپرسند.
در موقف دیگر از یکدیگر میگریزند؛ پدر از فرزند، زن از شوهر، برادر از
برادر و غیره که در قرآن از مردم در آن روز، به پروانههای پراکنده تعبیر
میفرماید(167) در سوره طور میفرماید: کافران، ترس از چشمانشان میبارد،
از قبرها بیرون آمده مانند ملخ در صحرای محشر متفرق میشوند(168).
دیدهاید وقتی که ملخ میآید چطور هر یک از جهتی میرود، بعضی پایین و برخی
بالا، گروهی به چپ و عدهای به راست بدون نظم پراکنده میشوند، زن و مرد
هم در قیامت این طور از یکدیگر فرار میکنند که پراکنده میشوند؛ البته
فرارشان سودی ندارد؛ چنانچه در تفسیر سوره الرحمن است که در آن روز امر
میشود که ملائکه آسمان دوم دور ملائکه آسمان اول را بگیرند، همین طور تا
هفت صف از ملائکه آسمانهای هفتگانه. این قشون الهی است که اطراف صحرای محشر
را گرفته(169). ای جن و انس! اگر میتوانید فرار کنید لیکن فرار محال است.
در آن روز انسان میگوید: کجا فرار کنم؟ کجا بروم؟ اما هیچ جای فراری نیست
مگر به سوی پروردگار برای کسی که با خدا سر و کاری داشته و گرنه برای
دیگران مفری نیست(170).
موقف دیگر سؤال است. هرکس از آشنایان خودش
استدعا میکند که حسنهای از خود به او بدهند لیکن هیچکس نمیدهد؛ چون
خودش هم محتاج است. پدر از فرزندش میخواهد که در دنیا چقدر من زحمت تو را
کشیدم. چه رنجها که در تربیت تو بردم، حالا حسنهای به من بده. فرزند گوید:
من از تو محتاجترم. و همچنین برادر به برادر و غیره هیچکس به فریاد دیگری
نمیرسد؛ یعنی خودش هم گرفتار و محتاج است.
تطایر کتب؛ نامه اعمال
فأما من أوتی کتبه بیمیهی فیقول هآؤم اقرءو اکتبیه
انی ظننت أنی ملق حسابیه فهو فی عیشة راضیة فی جنة عالیة قطوفها دانیة
کلوا واشربوا هنیئا بمآ أسلفتم فی الأیام الخالیة(171).
از جمله اموری
که ما بدان معتقدیم، ثبت اعمال میباشد که در چند جای قرآن صریحاً
میفرماید که کرام الکاتبین اعمال را مینویسند(172). و در جای دیگر از این
دو ملک به رقیب و عتید تعبیر میفرماید که حتی کوچکترین حرفی را یادداشت
مینمایند(173)؛ البته به چه کیفیت است، با قلم و کاغذ است، یا جور دیگر،
ما چه دانیم. چشم نبوت است که این امور را میبیند. اجمالاً از هرچه که فرض
کنید صرف نظر نمیشود حتی قصد خیر را هم مینویسند.
راوی از امام
(علیه السلام) میپرسد: از نیت خیر چگونه اطلاع پیدا میکنند که یادداشت
نمایند؟ حضرت فرمود: شخص، نیت خیر که میکند بوی عطرش بلند میشود و آنها
میفهمند. گاهی هم نیت شر که میکند، بوی گندش ایشان را میآزارد. اگر کسی
نیت خیر کرد، حسنهای برایش نوشته میشود، اگر به جای آورد، ده حسنه، اما
گناه، یکی بیشتر نوشته نمیشود، آن هم اگر به جای آورد(174).
لطف دیگر
آن که هرگاه کسی گناهی کرد عتید که میخواهد بنویسد، رقیب میگوید: مهلتش
ده شاید پشیمان شد و توبه کرد، تا پنج یا هفت ساعت به او مهلت میدهند، اگر
توبه نکرد، میگویند چقدر بنده بیحیایی است و گناهش ثبت میشود.
ظاهر
روایات این است که هرکس دارای دو کتاب است؛ یک دفتر حسنات و یکی هم
گناهان. هرکس هرچه انجام دهد حتی در روایت است فوتی که به آتش میکنند ثبت
است. در قرآن مجید در سوره قمر هم میفرماید: و کل شیء فعلوه فی الزبر و
کل صغیر و کبیر مستطر(175).
صدوق در کتاب عقایدش نقل کرده که: روزی
امیرالؤمنین (علیه السلام) در حال عبور، چشمش به عدهای از جوانان افتاد که
لغو میگویند و میخندند. حضرت فرمود: آیا نامه عملتان را به این چیزها
سیاه میکنید؟ گفتند: یا امیر المؤمنین! آیا آنها را هم مینویسند؟ فرمود:
«آری، حتی دمیدن نفس را هم مینویسند(176).
بلی، اگر خاری را از سر راهی برداری، فردا چشمت روشن خواهد شد به این که مانع اذیت شدن مردم گردیدی.
در کوچه، پوست خربزه یا سنگی را از سر راه برداشتی که مبادا کسی بلغزد، ناراحت شود، عمل به این کوچکی هم ضایع نخواهد شد.
این نامه عمل برای چیست که: کلآ ان کتاب الأبرار لفی علیین(177) - کلا ان
کتب الفجار لفی سجین(178) دفتر حساب نیکوکاران را به دست ملائکه کروبین
دادن و به بالا بردن و دفتر بدکاران را به سجین و سفل بردن برای چه؟!
جواب آن است که خدای تعالی دوست دارد که بندگانش گرد گناه نگردند؛ چون وقتی
انسان بداند مفتش با اوست، احتیاط میکند. ای گناهکار! خدای تعالی دو مفتش
علاوه بر اجزاء و اعضای خودت معین کرده، برای اینکه انسانی حیا کند. از
آن طرف برای حسنات هم اهمیت و ترتیب اثر دادن به کار خیر مؤمنین است تا
ارزشش بیشتر آشکار شود.
دعوت از مردم برای خواندن کارنامه اعمال
اگر بچهای در مدرسه نمره اول شده باشد، چقدر خوشحال
است، داد و فریاد میکند که همه بدانید و بیایید کارنامهام رانگاه کنید و
ببینید قبول شدهام، نمره اول شدهام.
فردای قیامت هم که نامه عمل مؤمن
را به دست راستش میدهند با یک سروری فریاد میزند: ای دوستان! ای آشنایان
من! بیایید ببینید و نامه عمل مرا بخوانید: ...هآؤم اقرءوا کتبیه(179)
نمازها و روزهها و انفاقهای قبول شده مرا نگاه کنید: انی ظننت أنی ملق
حسابیه(180) من خودم در دنیا به فکر امروز و حساب امروز بودم: فهو فی عیشة
راضیة پس چنین شخصی در خوشبختی و در زندگی آسوده جاودانی و بهشت بزرگ خواهد
بود؛ ولی وای از آن بچه بدبختی که مردود شده باشد! در کوچه و خیابان
آهستهآهسته با سر به زیر افکنده و حال نزاری، رو به خانه میآورد. آرزوی
مرگ میکند. گاهی هم دق میکند. این مثل را هزاران مرتبه بالا ببرید حال
گنهکارانی است که نامه عملشان را به دست چپشان دادهاند:
و أما من
أوتی کتبه بشمالهی فیقول یلیتنی لم أوت کتبیه و لم أدر ما حسابیه یلیتها
کانت القاضیة ما أغنی عنی مالیه هلک عنی سلطنیه(181).
پس میگوید:
ای کاش! نامه عملم را به دستم نداده بودند. ای کاش! نفهمیده بودم که حسابم
به کجا کشیده است. و این برای آن گوید که میبیند در آن نامه رسواییهاست. و
ای کاش! که این حالت مرا مرگی بود قطع کننده کار من. و ای کاش! آن مرگ که
ما را در دنیا بود، مرگی بود حکم کننده به آن که بعد از وی حیاتی نخواهد
بود. و ای کاش! بمردمی تا برستمی. آنگاه از روی حسرت گوید: مال من به فریاد
من نرسید و به کار من نخورد. ملک و قوه از دستم رفت. عدهای هم هستند که
نامه عملشان را از عقب و پشت سر به آنها میدهند:
و أما من أوتی کتبه ورآء ظهرهی فسوف یدعوا ثبوراً و یصلی سعیرا(182).
دو احتمال در آن است: یکی این که دو دستش را از عقب میبندند و نامه عمل را به دستش میدهند و سرش را بر میگردانند.
احتمال دوم این است که دست چپش را در سینهاش فرو میکند که از پشتش بیرون
میآید و رویش را بر میگردانند و به او میگویند نامهات را بخوان: اقرأ
کتبک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا(183).
وای از غیبتها! تهمتها! دروغها!
فحشها! آبروریزیهایی که باید خودش بخواند. همچنین گناهان با سایر اعضا و
جوارح را. صدای نالهاش بلند میشود که وای! از این کتابی که نمانده کوچک و
بزرگی مگر این که آن را ثبت و ضبط کرده است(184)، آنچه را که انجام داده
در جلوش حاضر و آماده میبیند(185).
بعضی هستند که نامه عملشان را که
نگاه میکنند، مفصلهایشان از هم جدا میشود. چرک و خون از چشمهایشان جاری
میشود؛ چنانچه در روایت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) است که ندا
میرسد:
مگر آنچه نکردهای در نامه عملت میبینی؟.
عرض میکنند: نه پروردگارا! همهاش درست است سر رابه زیر میاندازد.
در قیامت در آن واحد تمام افعال و پندار عمرش را در دنیا به یاد میآورند.
همه را میبیند. عالم عجیبی است. حساب هرکس نزد خودش روشن است. برخی معطلی
ایشان به اندازه چشم بر هم زدن است. ایشان صلحا هستند. بعضی هم هزار سال
معطل پس دادن حساب هستند، نه این که حساب کردنش طول دارد نه، بلکه
میخواهند در حیرت بماند و شکنجه ببیند و گرنه خداوند اسرع الحاسبین است.
بعضی به مقدار دوشیدن گوسفند و پارهای هم فاصله بین ظهر و عصر تا برسد به
چهل سال و هزار سال تا پنجاه هزار سال که در هر موقفی از پنجاه موقف قیامت،
هزار سال میماند.
- ۹۴/۰۹/۰۲