دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی


- مسئله ی جاودانگی عذاب برخی دوزخیان از دیرباز مورد مناقشه، جدال، شبهه و اشکال های فراوان قرار گرفته و اندیشمندان رشته های مختلف (تفسیر، کلام، حدیث و فلسفه) در مذاهب اسلامی دیدگاه های متنوع و گاه متعارضی در این باره ارائه داده اند.

برخی متکلمان برآن اند که معنای خلود در آیات کریمه ی قرآن را به «مکث طویل» یا مدت طولانی - که یکی از معانی خلود است - تأویل کنند; چرا که برخی روایات بر خروج گروهی از دوزخ دلالت دارند; اما بسیاری از متکلمان و مفسران این تأویل را صحیح ندانسته اند و معتقدند همان گونه که واژه ی «ابداً» در آیات مربوط به پاداش بهشتیان دلالت بر جاودانگی پاداش دارد نه طولانی مدت بودن آن، در مورد عذاب جهنمیان نیز به همین معناست.

با توصیف فوق و با توجه به این که به اقتضای عدالت، کیفر باید به اندازه ی جرم باشد، چنان که خداوند خود می فرماید: (وَ جَزاءُ سَیِّئَة سَیِّئَةٌ مِثْلُها); و «جزای هر بدی، بدی ای همانند آن است» و (جَزاءً وِفاقاً); «جزایی موافق (اعمال ایشان) است» و نه زیادتر از جرم، پس عذاب جاودان چه معنایی دارد؟

ابتدا حقیقت معصیت و عذاب و جهنم را بررسی می کنیم و سپس درباره ی جاودانگی عذاب برای یک معصیت و مقایسه ی جزا و جرم به پاسخ این پرسش می پردازیم:

1. عقوبت گناه و معصیت در واقع امری تکوینی است، نه قراردادی و حقیقتاً روح گنهکار با ارتکاب آن تیره می شود و همان تیرگی و فساد روح است که از آن به عذاب و دوزخ یاد می شود. در متون دینی اسلام از این امر به «تجسم اعمال» یاد می شود که دلایل عقلی و نقلی فراوان دارد.

هر چند قرآن خود تعبیر به جزا دارد، در موارد متعدد تصریح می کند که جزای شما همان عمل شماست که به خودتان بازمی گردد. قرآن کریم می فرماید:

(وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً); عملکرد خود را در آن جا حاضر می بینند.

آیت الله سبحانی در تفسیر منشور جاوید می گوید:

جزای اعمال هر انسانی عین اعمال خودش خواهد بود و در این جمله ذره ای مجازگویی نیست که عین عمل انسان را به خود انسان بازگرداند. از این مطلب در اصطلاح به تجسم اعمال تعبیر می شود.

قرآن مجید بر اساس یک اصل عقلانی می فرماید:

(کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ); هر جانی در گرو دست آورد خویش است.

مزرع سبز فلک دیدم و داس و مه نو

یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو

اگر انسان خار بکارد در قیامت، از جانب خداوند، صورت خار درو می کند و اگر نهال میوه ی شیرین بکارد میوه ی شیرین برداشت می کند; یعنی انسان، مبدأ، علت قابلی و زمینه است، نه صرفاً علت فاعلی. آدمی به اندازه ی استعداد خویش از خداوند فیض می گیرد. او در عقاید، اخلاق و اعمال خود علت قابلی و زمینه ساز و مستعد شناخته می شود. اگر باطن عملی، مثل خوردن مال یتیم، آتش است، آنان که مال یتیم می خورند، در حقیقت آتش محسوس می خورند و اگر باطن عقیده و اخلاقی آتش است، کسانی که به آن عقاید و اوصاف پلید آلوده اند، گرفتار آتش روحی خواهند بود:

(نارُ اللّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ); آتش برافروخته ی الهی است، آتشی که از دل ها سر می زند.

بنابراین، کیفر اخروی از جهات مختلف با مجازات های قراردادی تفاوت دارد. مقدار و کیفیت مجازات های قراردادی تابع وضع و قرارداد است و از همین روست که گاه در نظام های حقوقی متفاوت، کیفرهای متفاوتی برای جرم واحد در نظر گرفته می شود. هم چنین هدف از مجازات های قراردادی، علاوه بر تسلّی خاطر کسانی که مورد جنایت قرار گرفته اند (یا بستگان آنان)، برقراری نظام اجتماعی و جلوگیری از تکرار جرم است; اما مجازات اخروی امری قراردادی نیست، بلکه نتیجه ی تکوینی و قهری اعمالِ مجرمان در دنیاست; همان گونه که در دنیا آثار تکوینی و اجتناب ناپذیر خوردن زهر، بیماری و مرگ است و چنین نیست که اگر کسی زهر بنوشد، در دادگاه، احضار و سپس به کیفر بیماری یا مرگ محکوم گردد; بلکه همان خوردن زهر او را دچار بیماری یا مرگ خواهد کرد.

برخی از آیات کریمه ی قرآن گویای ارتباط تکوینی محکم بین مجازات های اخروی و گناهان اند و این که اساساً عذاب دوزخ چیزی جز تجسم گناهان و اعمال زشت مجرمان نیست.

با توجه به آنچه بیان شد، رابطه ی کیفر اخروی با اعمال انسان، همانند رابطه ی مجازات های قراردادی با جرایم اجتماعی نیست تا از عدم تناسب و سنگینی غیرعادلانه ی آن سخن به میان آید، بلکه صورت حقیقی گناهان است که در روز قیامت، آشکار می گردد و چهره می نمایاند و همان گونه که عمل کوتاه مدتی، مانند خوردن سمّ، عواقب بسیار سنگین و جبران ناپذیر و درازمدت یا حتی ابدی (مثل از دست دادن حیات برای همیشه) دارد، بعضی از گناهان نیز چنین تأثیری در روح و جان و حیات جاودانه ی آدمی خواهند داشت.

2. لازم است بررسی شود که وعده ی عذاب جاودانه به چه گناهانی داده شده است. قرآن کریم مکرّر از عذاب جاودان یاد و گروه هایی را به خلود در عذاب تهدید کرده است; از جمله: کافران ، مشرکان ، منافقان ، مرتدان ، تکذیب کنندگان آیات الهی ، دشمنان خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله) ، نافرمانان دستور خدا و رسول(صلی الله علیه وآله) ، ستمگران ، قاتل مؤمن و ... .

اما با توجه به این که یکی از معانی خلود، مکث طولانی است، گناهان عملی - که غیر از گناه اعتقادی هستند - سبب خلود نمی شوند و تنها موردی که تقریباً مورد اتفاق اکثر مفسران و متکلمان اسلامی است که در جهنم جاودان خواهد بود، کافر است که شامل کافر، مشرک، منافق و مرتد می شود.

مرحوم حکیم خواجه ی طوسی در مورد خلود کفار و نجات گناهکاران دیگر می گوید:

تنها کافر در عذاب دوزخ جاودانه خواهد بود و سایر گناهکارانی که گناهان بزرگ انجام داده اند، به خاطر ایمان و عدم کفر به خدا بالاخره از دوزخ رهایی می یابند.

مرحوم علامه حلی(قدس سرهم) در کشف المراد در ذیل بیان خواجه ی طوسی(قدس سرهم) که عذاب کافر را جاودانه دانسته است، می گوید:

مسلمانان اجماع کرده اند - و همه بر این رأی هستند - که عذاب کافر ابدی و لاینقطع خواهد بود.

در واقع کسی که با آگاهی از حقیقت، کفر بورزد و خود را به عمد از مسیر هدایت و کمال انسانی دور کند و به دست خویش تمام راه های نجات و سعادت را بر روی خود ببندد، تا ابد خود را دچار عذاب سخت کرده است. انسان کافری که علی رغم دریافت آذرخش های روشنی بخش و سعادت آفرین، خود را از نور ایمان دور داشته و در نتیجه، گوهر و سرمایه ی وجودی اش را ضایع و بلکه نابود کرده است، عذاب دایمی که دقیقاً همان اعمال، اخلاق و عقاید اوست، در قیامت از جانب خداوند متعال برایش تبلور می یابد; به عبارتی، کافر خود دیگر از سنخ آتش شده و تغییرناپذیر است.

اگر کسی تمام سرمایه های خدادادی، از قبیل عمر، استعداد و تذکرهای مستقیم و غیرمستقیم الهی را از دست داده باشد و در زیر باران رحمت الهی در طول زندگی اش حتی قطره ای از حقیقت را از خود دریغ داشته و هیچ روزنه ی امیدی را بازنگذاشته باشد، در قیامت، آن زهر هولناک را به صورت عذابی سخت و دایمی مجسم خواهد یافت. ارائه ی اندوخته های شخص به خودش، عین عدالت است و قیامت روز دریافت اندوخته های خود ماست و هر چه هست اعمال و رفتار و عقاید و اخلاقیات ماست که به ما بازمی گردد، الّا ما رحم ربّی.

بنابراین; اولا گناه امری تکوینی و عذاب، نتیجه ی قهری همان عمل است، نه ما به ازای جداگانه تا سخن از عادلانه یا ناعادلانه بودن آن شود; «هر کسی آن دِرَود عاقبت کار که کشت».

ثانیاً عذاب جاودانه فقط به عده ی معینی اختصاص دارد که آن عده هم کسانی هستند که تمام سرمایه های روحی و انسانی خود را به باد داده و اصلا به نوعی انسانیت خویش را برای همیشه واگذاشته اند و در نتیجه، برای همیشه دچار عذاب و به عبارت دیگر، دچار نتیجه و درد آن خواهند بود.

با هر دو دلیل فوق روشن می شود که عامل جاودانگی عذاب فقط گناهکار است نه خداوند، تا سؤال شود چرا خداوند عذابی متناسب به آنها نمی دهد. عذاب هم مانند معلولات دیگر عالم، تابع علت خویش است و علت آن (عذاب) فقط اعمال مجرمانه ی بشر است.

در پایان دو نکته را یادآور می شویم:

الف) با توجه به آنچه بیان شد در زندگی دنیا در معرض آسیب، و آفت هولناک کفر و انکار حقایق هستیم، پس همواره باید بکوشیم با تذکّر و تضرّع به درگاه الهی ایمان دینی خویش را اعتلا بخشیم.

ب) هیچگاه تصور نکنیم که تحمل عذاب غیر دایمی ساده است. در عالمی که مدت آن با این عالم قابل مقایسه نیست (گفته اند هر روز از آن بیش از 50 هزار سال دنیاست) آیا تحمل عذاب های سخت و طاقت فرسا را می توان ساده انگاشت و جرأت به معصیت و سوزاندن خویش کرد... .

پس گناه هر چند کوچک را باید جدّی گرفت و از آثار و عواقب سوء آن هراسناک بود.

- آیا فقط عمل مسلمانان مورد قبول است و فقط آنان به بهشت می روند و اعمال یهودیان و مسیحیان مورد قبول نیست و آنان به بهشت نمی روند؟

سید هبت الله صدرالسادات

- یکی از مباحث کلامی که دارای پیشینه ای بسیار طولانی است، نقش ایمان و کفر در سعادت و شقاوت ابدی انسان و رابطه ی میان ایمان و عمل صالح است. این مسئله در طول تاریخ علم کلام اسلامی هر از چند گاهی در قالبی نو و با عنوانی جدید و با مجموعه ای از پرسش های متفاوت جلوه نموده است.

در سده ی نخست ظهور اسلام این پرسش از اهمیت خاصی برخوردار بود که آیا هر یک از ایمان و عمل صالح برای سعادت ابدی کافی است یا مجموع آن ها موجب سعادت می شود؟ در این میان برخی همچون خوارج راه افراط را پیمودند و هیچ جایگاهی برای ایمان لحاظ نکردند و معتقد شدند که ارتکاب گناه عامل مستقلی برای شقاوت ابدی است و بلکه موجب کفر و ارتداد می شود و در مقابل، مرجئه معتقد شدند که وجود ایمان برای سعادت ابدی کافی است و ارتکاب گناه ضرری به سعادت مؤمن نمی زند و در حقیقت، عمل بشری نقش چندانی در سرنوشت وی ندارد.

برخی این سؤال را مطرح می کنند که اگر رستگاری و رفتن به بهشت تنها از رهگذر ایمان به دین اسلام میسر باشد، پس اعمال خیر مخترعان و مکتشفان بزرگ غیرمسلمان که خدمات عظیمی به بشریت و پیش برد علم کرده اند چه می شود و چگونه با عدالت پروردگار سازگاری دارد؟ برای یافتن پاسخ این سؤال، به چند مطلب اشاره می کنیم.

الف) دینی جز اسلام پذیرفته نیست.

باید توجه داشت که دین حق تنها یکی است و مصداق آن نیز در این زمان اسلام است و این گونه نیست که همه ی ادیان حق باشند و پیروی از آن ها موجب رستگاری و سعادت شود. آری ادیان آسمانی و توحیدی، هر یک در زمان خود و پیش از نسخ به وسیله ی آیین آسمانی بعدی، حق بودند و تنها مسیر وصول به سعادت به شمار می آمدند، امّا پس از نسخ، تنها از رهگذر عمل به فرمان جدید الهی است که سعادت انسان تأمین می شود و خداوند متعال به همین حقیقت تصریح می کند و می فرماید:

(وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الاِْسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ); و هر کس غیر از اسلام دینی بجوید، هرگز از او پذیرفته نمی شود و او در سرای دیگر از زیانکاران است.

پس روشن شد که دین حق منحصر در اسلام است. اینک این پرسش مطرح می شود که آیا ایمان شرط حتمی قبول عمل است، به طوری، که هیچ کار نیکی از غیرمسلمانان و بلکه غیرشیعه پذیرفته نیست؟

ب) تأثیر ایمان در سرنوشت انسان و قبولی اعمال

هر عملی دارای دو بعد است و هر یک از دو بعد آن از نظر خوبی و بدی حسابی جداگانه دارد:

1. شعاع تأثیر عمل مفید و یا مضر در خارج و اجتماع بشر; 2. انتساب عمل به شخص فاعل و انگیزه های نفسانی و روحی او.

از نظر اوّل باید دید که گستره ی تأثیر عمل مفید و یا مضر تا کجاست و از نظر دوّم باید دید که عامل، در نظام روحی و فکری خود چه سلوکی کرده و به سوی کدام مقصد رفته است. اعمال بشر از نظر شعاع اثر سودمند ویا زیانبار، در دفتر تاریخ ثبت می شود و تاریخ درباره ی آن قضاوت می کند، ولی از نظر شعاع انتساب با روح او، تنها در دفاتر علوی ملکوتی ثبت و ضبط می شود. قرآن می فرماید:

(الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً); کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکردارترید.

در این آیه کیفیت و میزان حسن عمل مطرح است نه کمیت و تعداد اعمال; زیرا آن گاه که تحت تأثیر انگیزه های روحی، عملی انجام می دهیم، گذشته از پیکر عمل که یک سلسله حرکات و از نظر اجتماعی دارای ارزش است، باید بدانیم که از نظر معنوی واقعاً و حقیقتاً به چه سویی می رویم و چه طریقی را طی می کنیم.

از نظر قرآن، شخصیت و «من» حقیقی ما همان روح ماست و روح ما با هر عمل اختیاری از قوه به سوی فعلیت گام برمی دارد و اثر و خاصیتی متناسب با اراده و هدف و مقصد خود کسب می کند. این آثار و ملکات جزء شخصیت ما می شود و ما را به عالمی متناسب با خود می برد; البته مقصود این نیست که حساب حسن فاعلی از حسن فعلی به کلی جداست و انسان از نظر نظام روحی و تکامل معنوی نباید کاری به کارهای مفید اجتماعی داشته باشد، بلکه مقصود این است که کار مفید اجتماعی آن گاه از نظر نظام روحی و تکامل معنوی مفید است که روح با انجام آن عمل یک سیر و سفر معنوی کرده باشد. نسبت حسن فعلی با حسن فاعلی نسبت بدن به روح است. یک موجود زنده ترکیبی از روح و بدن است و باید در پیکر عملی که حسن فعلی دارد، حسن فاعلی دمیده شود، تا آن عمل زنده گردد و حیات یابد.

از آن جا که هدف خلقت جهان و آفرینش انسان و ارسال رُسُل و انزال کُتب رساندن انسان به سعادت واقعی و کمال حقیقی است و این کمال حقیقی انسان، فقط در سایه ی قرب الهی تحقق می یابد و متقابلاً سقوط انسان در اثر دوری از خدای متعال حاصل می شود، می توان ایمان به خدای متعال و ربوبیت تکوینی و تشریعی او را که مستلزم اعتقاد به معاد و نبوت است، نهال تکامل حقیقی انسان دانست که اعمال خداپسند به سان شاخ و برگ هایی از آن می روید و میوه اش سعادت ابدی است که در جهان آخرت ظاهر می گردد. پس اگر کسی به جای بذر ایمان بذر عصیان و کفر را در دلش پاشید، استعداد خدادادش را ضایع کرده و درختی را به بارآورده که میوه اش زقّوم دوزخی است. چنین کسی راهی به سوی سعادت ابدی نمی برد و تأثیر کار نیکش از مرز این جهان فراتر نمی رود; از این رو قرآن کریم ایمان را شرط تأثیر اعمال نیک در سعادت اخروی می داند و می فرماید:

(وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَکَر أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ); هر مرد و زنی که کارهای شایسته انجام دهد در حالی که مومن باشد، چنین کسانی وارد بهشت خواهند شد.

و از سوی دیگر، دوزخ را برای کافران مقرر فرموده و اعمال ایشان را تباه و بی ثمر دانسته و آن ها را به خاکستری تشبیه کرده است که باد شدیدی آن را پراکنده سازد و اثری از آن به جای نگذارد:

(مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَماد اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْم عاصِف لا یَقْدِرُونَ مِمّا کَسَبُوا عَلی شَیْء ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ); مثل اعمال کافران مانند خاکستری است که در یک روز طوفانی باد به سختی بر آن بوزد. به چیزی از دستاوردهایشان دست رسی نخواهند داشت و این گمراهی دوری است.

و در آیه ی دیگری آن ها را به سرابی تشبیه کرده که شخصی تشنه به آن دل می بندد ولی همین که به آن می رسد آبی نمی یابد:

(وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَراب بِقِیعَة یَحْسَبُهُ الظَّمآنُ ماءً حَتّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً); اعمال کافران همانند سرابی در بیابان همواری است که شخصی تشنه آن را آب می پندارد و هنگامی که نزد آن بیاید آن را چیزی نمی یابد.

ج) کافرانِ اهل خیر از عمل خود بهره مند می شوند

از این نکته نباید غافل شد که عمل خیر کفار اگرچه عمق ندارد و باعث بالا رفتن درجات و نیل به سعادت اخروی نمی گردد، در عین حال، با توجه به آیات قرآن که هیچ عمل خیری را بدون پاداش نمی داند و تصریح می فرماید: (إِنّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً); «ما اجر کار نیک هیچ کسی را از بین نمی بریم.» و یا (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ)، آثاری خواهد داشت که البته بسیار نسبت به اعمال مبتنی بر ایمان، ناچیز است. برخی از روایات نیز همین حقیقت را بیان داشته اند.

راوندی در نوادر خود با اسنادش از حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) از پدرانش آورده است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

از اهل آتش آن که عذابش از همه آسان تر است ابن جذعان است. گفته شد: ای رسول خدا ابن جذعان چه کرده است که عذابش از همه آسان تر است؟ حضرت فرمود: چون عادتش این بود که مردم را غذا می داد و اطعام می نمود.

از حضرت باقر(علیه السلام) روایت شده است که:

مرد مؤمنی در تحت قدرت و سلطنت حاکم جبار و مملکت جائری بود که به حقوق او تعدی می کردند و او را مورد اهانت قرار می دادند، لذا از آن جا به دارالشرک فرار کرد و در منزل یکی از مشرکان وارد شد. آن مرد مشرک او را تحت حمایت خود قرار داد و با او مهربانی کرد. چون وقت مرگ آن مشرک فرا رسید، خداوند به او وحی فرستاد که به عزّت و جلال خودم سوگند که اگر در بهشت من جایی برای تو بود، تو را در آن جا سکنا می دادم امّا بهشت من بر هر کسی که در حال شرک بمیرد حرام است; و لکن خطاب به آتش نمود که ای آتش او را حرارت مده و آزار مرسان و ناراحت مکن; و صبح و شب رزق و روزی اش را برایش می آوردند.

راوی گوید: من پرسیدم: آیا رزق و روزی او را از بهشت می آورند؟ حضرت فرمود: از آن جایی که خدا خواسته است.

با توجه به مطالب گذشته و تأثیر ایمان در قبولی اعمال انسان و از طرفی، بهره مندی کفار از عمل خیر خود، چنین نتیجه می شود که اعمال خیر غیرمسلمانان اجر دارد، اما موجب سعادت اخروی آنها نمی شود.

  • طاهره نظیفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی