دو قرص نان
است.در این کتاب ماجرای زیر از قول زُهرى آمده است:
خدمت حضرت زین العابدین (ع) بودم، مردى ازیاران حضرت وارد شد،
امام فرمودند: چه خبر؟ عرضه داشت: چهارصد دینار بدهکارم در برابرش
براى پرداخت آن دینارى ندارم، عائله ام سنگین است و از عهده
خرجشان برنمى آیم. امام سجّاد (ع) ناراحت شده و بلندگریستند.
به حضرت عرضه داشتم: گریه براى مصائب و شدائد است. امام فرمود:
چه مصیبتى بزرگتر از اینکه انسان خلأ زندگى برادر مؤمنش را ببیند و
امکان جبرانش نباشد، سختى و رنج مسلمان را بنگرد و قدرت رفع آن
را نداشته باشد.
مجلس تمام شد، مخالفینى که از آن جلسه باخبر شدند، زبان به
طعنه گشودند که اینان ادّعا دارند که آسمان و زمین در مدار اطاعتشان
هستند و خداوند خواسته آنان را در هر زمینه اى اجابت مى کند، با
این همه به عجز از اصلاح وضع نزدیکترین دوستانشان اقرار مى کنند!
چون ماهى فروش و نمک فروش گذشتند، خادم امام زین العابدین (ع)
آمد و گفت: اى مرد، خداوند براى تو گشایش داد. امام سجّاد(ع) فرموده
آن دو قرص نان را برگردان که غیر از ما کسى قدرت خوردن اینگونه طعام
را ندارد !!
آن مرد نانهای جوین حضرت را پس فرستاد و دو لؤلؤ را فروخت، قرضش
را ادا کرد و مایه اى براى خرج خانه فراهم آورد. مردم با دیدن وضع او
دوباره به یاوه گوئى پرداختند که این چیست و آن کدام است؟ یکجا
زین العابدین از رفع رنج وى عاجز است، جاى دیگر اینگونه وى را بى نیاز
مى کند!
چون به حضرت خبر رسید، فرمود: این یاوه ها را درباره رسول خدا (ص)
هم مى گفتند که چگونه در یک شب از مکّه به بیت المقدس رفته و آثار
انبیا را در آنجا مشاهده نموده در حالى که بین مکّه و بیت المقدس،
مسافت بسیار است. و اللّه مردم به وضع ما جاهلند، نمى دانند که
مراتب رفیع از طریق تسلیم و رضا و عدمِ چون و چرا در کار حقّ به انسان
مى رسد. اولیاء الهى آنچنان در محنتها و سختیها صابرند که کسی به
پاى آنان نمى رسد، از این روى خداوند مهربان تمام درهاى عنایت را به
روى آنان باز فرموده و در هر حال عاشقان خدا جز آنچه خدا مى خواهد
نمى خواهند.
- ۹۴/۰۸/۰۲