ای دختر دین و خواهر ایمان
ای مهر سپهر دانش و عرفان
ای اسوه شرم و عفت و عصمت
الگوی وقار و حشمتِ نسوان
ای بنت امام هفتمین، موسی
آن معدن صبر و حجّت یزدان
در چرخ وفا، تو مهرِ رخشنده
در برج حیا، تو اختر تابان
ای رونق دین احمد مرسل
ای پایه رفعتت بر از کیوان
بر اوج شرف، مثالی از زهرا
در قدس مقام، مریم دوران
در باغ کمال، نوگل یاسین
و از بحر کرم، تو لؤلؤ و مرجان
فیض تو رسد به کهتر و مهتر
کان جلوه بود ز رحمت رحمان
آباء تو جمله رهبران خلق
عالیقدَر و جلال و عالیشان
مهر تو به زخمها همه مرهم
لطف تو به دردها همه درمان
دشواری کارها و سختیها
از فیض عنایتت شود آسان
در وصف تو منطقم بود الکن
در قدر تو عقل واله و حیران
قم از تو شده است قـبّةالاسلام
فخرش به تو پایدار و جاویدان
میعاد تقرّب است و عشّ آل
کانون علوم بی حد قرآن
ای گوهر بحر رأفت و رحمت
ای عنصر جود، معدن احسان
بین «لطفی صافی» پریشان حال
سرگشته به تیه حسرت و خسران
طی کرده بهار عمر در غفلت
کرده است سیاه نامه از عصیان
از خوف گناه و هول روز حشر
چون بید، تنش همی بود لرزان
در خجلت از آن بود که در فردا
ظاهر شود آنچه کرده در پنهان
با این همه خواهد از شما که احوال
گردد به شفاعت شما جبران
با حبّ محمّد و ولای آل
امّید نجات دارد و غفران
بر احمد و آل، بی حد و بسیار
تسلیم و تحیّات قادر سبحان
منبع: ابنا
در مکه هَلا حکم اله احد آمد
کامال و مراد همه والا ولد آمد
در طارم اعلا ملک سدره صلا داد
مولود حرم رهرو راه احد آمد
مرد عمل و محرم اسرار دل ما
در معرکه کرار و احد را اسد آمد
معصوم دوم و اول امام همه عالم
معموره اسلام و ولا را عَمَد آمد
گردد دگر اعدا همه آواره و رسوا
گاه عدم ملحد و حرص و حسد آمد
در طور ولا کرد طلوع ماه دل آرا
ماه آمده و اهل حسد را رمد آمد
صدر الامم و مالک ملک ورع و داد
سالک که هماره ، ره داور رود آمد
او صالح و او مصلح و او حاکم عادل
او آمد و در مهلکه حکام دد آمد
مهر سحر و ماه مسا صحر محمد
در حال دعا حامد حمد صمد آمد
او محور ملک دل و دل در گرو مهر
گمره دل اعدا که در او مهر رد آمد
در عرصه علمدار رسول الله اکرم
او مردم ما را کمک آمد مدد آمد
دل کرده مرور اسم ورا در همه اعداد
ده اسم مطهر، که صد و ده عدد آمد
علامه دهر اسوه احرار موحد
روح الله عصر او که مرادم دهد آمد
در کل امور آمر و هم مسلک طاها
او گوهر دل را محک و حصر و حد آمد
در هر دو سرا او همه را سرور و سالار
سر کرده که در سلسله محکم مسد آمد
دل داده ام او را که رسد در دم مرگم
امداد گر و همدم ما در لحد آمد
مداحم و مولا صله ام داده و هر دم
گل کرده «کلامم» ره دل در صدد آمد
بی
تو تنهایی سخت است ای عشق من،ای تمام هستی من.
بی تو بودن معنا ندارد. بی
تو، چراغ زندگی ام خاموش است.
بی تو، گذران قافله عمر دلگیر است.
بی تو،
زینب تنها می شود، حسین می میرد.
بی تو، بیت الاحزان مدینه تنها می شود.
بی تو، آسمان چگونه ببارد، زمین چگونه تاب بیاورد.
بی تو، مدینه سر بر بالین کدام دوست نهد. بی تو، ستارگان خاموشند.
بی تو، دیگر صدای ضجه و ناله نمی آید.
زهرا جان! ریحانه رسول! بی تو، خورشید غمگنانه غروب می کند.
ای بی
همتا!... آسمان چگونه پهلویت را دید و نگریست،
و زمین چگونه صورتت را دید و در هم نشکست.
ای برترین بانو! عارفانه عروج کردی و چشم در چشم رسول دوختی.
عاشقانه پر کشیدی و در آغوش برترین بشر آرام گرفتی!........