دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی

۱۴۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۵
فروردين

 «مصحف حضرت زهرا» چیست و آیا وجود خارجی دارد یا اینکه دارای معنا و ماهیتی مجازی است؟رییس پژوهشکده حکمت و دین‌پژوهی با استناد به حدیثی از امام صادق(ع) گفت: مصحف فاطمه(س) وجود عینی دارد و سمبلیک و رمزی نیست. اندازه آن 3 برابر قرآن است و اکنون نزد امام زمان (عج) نگهداری می‌شود......

چرا حضرت زهرا(س) شبانه تشییع شد؟ای علی! من فاطمه(سلام الله علیها) دختر محمد(صلی الله علیه و آله) هستم، حنوط و غسل و کفن کردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن و هیچ کسی را اطلاع نده! تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود می فرستم......

چرا در سال دو مرتبه ایام فاطمیه می گیرند؟ به جهت اینکه در روز شهادت ایشان اختلاف نظر هست بعضی 75 روز و بعضی 95 روز بعد از رحلت پیامبر را شهادت ایشان می دانند و سبب اختلاف روایتی است که (به خط کوفی) آمده است: و چون در زمان قدیم حروف نقطه نداشت بعضی خمس و سبعون(75) و بعضی خمس و تسعون(95) خواندند و اگر نقطه های این حروف را برداریم نمی توان فهمید که آیا 75 است یا 95؟!

چرا شیعیان گویند: فدک حق حضرت زهرا(س) می باشد؟

۱- زیرا فدک را پیامبر خدا(ص) در زمان حیات به حضرت زهرا(س) بخشیدند و از چیزهایی نبوده که از روی ارث به حضرت زهرا(س) رسیده باشد تا آنهایی که حدیث آورده اند که پیامبر(ص) فرموده اند: «من از خود چیزی به ارث نمی گذارم» بگویند این فدک ارث بوده و طبق حدیث مجعول به حضرت زهرا(س) نمی رسد.

2- دلیل دیگر اینکه هرگز پیامبر چنین حدیثی را نفرموده اند زیرا خلاف قرآن است ( وَ وَرثَ سلیمانُ داود) وبه قول خود حضرت حدیثی که مخالف قرآن باشد مردود می باشد.

3- حضرت زهرا(س) ذوالید بودند و دیگران باید اقامه بینه کنند که نکردند بنابراین فدک حق مسلم حضرت زهرا(س) می باشد.

التماس دعا دارم.یا زهرا(س)

  • طاهره نظیفی
۲۵
فروردين

رئیس گروه تحقیقاتی ژاپنی بعد از اینکه مطمئن شدند قرآن کریم 1427 سال قبل از آنان نتیجه ی پژوهش آنها را بیان کرده است اسلام آورد

دکتر طه ابراهیم خلیفه، استاد بخش گیاهان داروئی دانشگاه الأزهر مصر و رئیس قبلی این دانشگاه در مورد ماده ی متالویثوندز می گوید :

این ماده ایست که مخ انسان و حیوانات دیگر به میزان بسیار کمی ترشح می کنند. این ماده ی پروتئینی دارای گوگردی می باشد که به راحتی می تواند با روی ، آهن و فسفر مخلوط گردد. این ماده برای زنده ماندن انسان بسیار مهم می باشد. ( کاهش کولسترول – جنبه ی غذائی – تقویت قلب و تنظیم تنفّس )

ترشح این ماده از مخ انسان بعد از سن 15 سالگی تا سن 35 سالگی افزایش می یابد. و بعد از این سن تا 60 سالگی ترشح آن کم می گردد. بنابراین این ماده در انسان  به راحتی قابل دستیابی نمی باشد.

در حیوانات دیگر نیز میزان این ماده بسیار کم است. از این رو گروهی از دانشمندان ژاپنی اقدام به جستجوی این ماده ی سحرآمیز که باعث از بین رفتن عوارض پیری می شود در میان گیاهان کردند و تنها این ماده را در دو گیاه پیدا کردند :

انجیر و زیتون

و راست گفته است خداوند متعال در آنجا که فرموده است : ﴿ و التین والزیتون (1) وطور سنین(2) وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِین (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ (4) ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ    

دکتر طه ابراهیم در این قسم خداوند متعال به انجیر و زیتون و ارتباط آن با خلقت انسان در بهترین زمان و برگرداندن آن به بدترین زمان می اندیشد...

بعد از نتیجه گیری از انجیر و زیتون فهمید که به کارگیری آن از انجیرِ تنها یا از زیتون تنها فایده مورد نظر را برای سلامتی انسان ندارد پس باید آن دو را باهم مخلوط کرد.

دانشمندان ژاپنی نیز بهترین میزان را برای بهترین تأثیر در میزان ( یک انجیر و هفت زیتون ) یافتند.

استاد طه ابراهیم خلبفه به جستجو در قرآن کریم ادامه داد و فهمید که انجیر یک بار در قرآن کریم ذکر شده و زیتون 6 بار به صورت صریح و یک بار به صورت ضمنی در سوره مؤمنون به آن اشاره شده است آنجا که می فرماید : ﴿ و شجرة تخرج من طور سیناء تنبت بالدهن وصبغ للآکلین استاد ابراهیم طه تمام اطلاعاتی را که از قرآن کریم جمع آوری نموده بود را برای گروه تحقیقاتی ژاپنی فرستاد . و بعد از اطمینان این گروه از اینکه قرآن کریم 1427 سال قبل از آنان به نتیجه ی علمی آنان رسیده است رئیس آن گروه اسلام آورد و مجوز این کشف بزرگ را گروه ژاپنی به دکتر طه ابراهیم خلیفه داد.


  • طاهره نظیفی
۲۴
فروردين


افسران - ***درختکاری در بهشت***
پیامبر (ص ) فرمود: راستی که در بهشت دشت وسیعی است ، درختکاری آن را افزون کنید. عرض کردند: ای رسول خدا، درختکاری در آنجا چیست ؟ فرمود: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر گفتن است .
  • طاهره نظیفی
۲۴
فروردين
ما به تبع آن که انسان و ذی حیات هستیم، جان را بسیار عزیز و گاه عزیزترین می‌داریم

و بالبتع آن که اهل معرفت و عشق، ولایت‌شناس و امام دوست هستیم، ائمه (ع) را بسیار

 دوست می‌داریم، و طبعاً این دو علاقه‌ی شدید را با یک دیگر مقارن نموده و گمان می‌کنیم

 که مهم‌ترین اصل حفظ جان، و به ویژه جان مبارک اهل بیت (ع) می‌باشد.

          لذا مرتب این سؤالات در اذهانمان پدید می‌آید که مثلاً چرا امام حسن (ع) با جعده

 ازدواج کرد؟ چرا امام حسین (ع) به کربلا رفت؟ چرا ...؟ و حال آن ملاک‌ها و اهداف والاتر

دیگری نیز وجود دارد که گاه لازم است انسان جان را فدای آن ‌سازد.

           امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمودند: «مال‌تان را سپر جان‌تان و جان‌تان را سپر

دین‌تان نمایید.» درست عکس شیوه‌ای که امروزه در میان اغلب آدمیان رایج است.

 یعنی ابتدا دین را فدای جان و سپس جان را فدای مال می‌کنند.

  • طاهره نظیفی
۲۴
فروردين


 اعتقاد به وجود مبارک امام زمان(عج) و نیز عقیده به اینکه در پایان دوران زندگی بشری، مردی الهی قیام می‌کند و جهان را از ظلم پیراسته کرده و به عدل مطلق می‌آراید، تنها در شمار عقائد شیعیان نیست. به همین منظور در ادامه پای درس مهدویت آیت‌الله محمدعلی ناصری استاد اخلاق و مدیر حوزه علمیه حضرت ولی عصر(عج) درباره چگونگی مقابله امام زمان(عج) با سلاح‌های امروزی می‌نشینیم که این مبحث توسط مجید هادی‌زاده به رشته تحریر در آمده است.

*چگونگی مقابله حضرت با سلاح‌های امروزی

  • طاهره نظیفی
۲۴
فروردين

ما چقدر فقیر هستیم ( از دست ندهید)

پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد :

ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.

پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت

:


من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز

 آن گره را چون نیارستی گشود
 این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!


پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخش نمود...

نتیجه گیری مولانا از بیان این حکایت:‌


 تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه


منبع:mousavichalak.i
  • طاهره نظیفی
۲۳
فروردين

  • طاهره نظیفی
۲۳
فروردين
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود، که امیرالمؤمنین (علیه السلام) از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت. «ام ‏البنین، فاطمه کلابیه‏»، یکى از مادران برجسته تاریخ است که زندگى او مالامال از عشق به ولایت و امامت ‏بوده و در تربیت فرزندان دلیر و شجاع و با ادب چون عباس بن ‏على (علیه السلام) بسیار موفق بوده است. تولد و رشد او در خاندان با اصالت و شجاع، صفات و ویژگیهاى فردى این بانو و صبر و بردبارى در خانه امامت و تربیت فرزندانى که همگى پیرو امام خویش بوده و تا آخرین لحظات زندگى خویش دست از ولایت نکشیده ‏اند و پیام ‏رسانى و مبارزه سیاسى این بانوى کریمه (سلام الله علیها) همه و همه نشان از مجد و عظمت وى دارد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نام های عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد. هر چهار برادر به امام خویش، حسین (علیه السلام) وفادار بودند. فرزند نخستشان، حضرت عباس (علیه السلام)، مولود پاک و زیبایی به نام قمر پرفروغ بنی هاشم، علمدار کربلاست که قدوم مبارکش زیبنده و چشم و چراغ خاندان اهل بیت بود و به یقین خداوند سبحان با خلقت عباس زیباترین هدیه را به بشریت عطا فرمود، هدیه ای که به بهای ناب و طلای سفید می ارزد و الحق جمال و جلال و وقار و فداکاری اش مبین همه خوبی ها و مهربانی هاست. این بانوی بزرگوار فرزندانى تربیت کرد که فدایى ولایت و امامت‏ بودند و هر 4 تن در کربلا قربانى آرمانهاى «ولى‏» و «امام‏» خویش شدند و بدین وسیله بر صحیفه تربیت ام‏ البنین (سلام الله علیها) امضاى سبز مولاى متقیان على (علیه السلام) قرار گرفت. ارادت قلبی ام البنین (سلام الله علیها) به خاندان پیامبر (صلوات الله علیه) آنقدر بود که امام حسین (علیه السلام) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (علیه السلام) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین (علیه السلام). این همسر شهید، مادر چهار شهید و طلایه‏ دار پیام ‏آوران کربلا پس از حضرت زینب (سلام الله علیها) که لحظه لحظه عمر خویش را با خداى خود معامله کرد و لحظه ‏اى خطا و انحراف در زندگى وى راه نیافت در سال 64 ه.ق دار فانى را وداع گفت و در قبرستان بقیع در کنار سبط رسول خدا (صلوات الله علیه)، امام حسن (علیه السلام)، و فاطمه بنت‏ اسد و دیگر چهره‏ هاى درخشان شریعت محمدى (صلوات الله علیه) به خاک سپرده شد. اگر چه جسم او در خاک است، اما روح بلند او و صفات کریمه و عظیمه وى نام او را به بلنداى آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات این بانوى فاضله انسانهایى تربیت‏ شده ‏اند که در تاریخ مانا و ماندگار خواهد بود. تقدیم به ام البنین (علیها السلام) روزی که علی بن ابیطالب با عقیل مشورت کرد و از آن پیر نسب شناس همسری خواست که (ولدتها الفحوله) فرزندانش شیر مردان روزگار باشند، هیچ کس حتی عقیل نفهمید که چرا و از چه جهت؟ اما تو را نمی دانم. تا بحال فکر نکرده بودم شاید می دانستی. پس بگذار بگوئیم نمی دانستی. تو! فاطمه کلابیه! که به پاکدامنی شهره بودی... اما چون تو کم نبودند در آن عصر و او تو را برگزید. نمی دانم آنروز به او چگونه جواب دادی، اما آنقدر می دانم که نوعروس خانه حیدر شدی. نامت فاطمه بود؛ اما دوست نداشتی فاطمه صدایت کند. نخستین بار که تو را فاطمه خواندند، نشستی و در غم تنهاترین بانوی آسمانی، زار گریستی و یادش را در دل زنده نگاه داشتی. خود را با آفتاب عظمت او مقایسه نمودی و گفتی: "مرا فاطمه مخوانید. فاطمه کوثر رسول است، مادر هستی است. من کنیز اویم، البته اگر این افتخار نصیبم شود." و باز مردم دهان ناپاک مدینه سخن آغاز کردند که دیگر حسنین و زینبین روز خوشی نمی بینند! (مگر نه اینست که همین مردم آنها را یتیم کرده بودند با یاری نکردن علی و فاطمه؟؟!) اما آن روز تو با علی شرطی کردی که: مولای من! دیگر مرا فاطمه مخوانید که با هر بار بردن نام آن کوثر رسول تن کودکان را لرزان می بینم! روز اول به خدمت زینب رفتی که طفلی٦ ساله بود و گفتی که به خدمت خانه و شما آمده ام! کدبانوی خانه شمائید خانمم! و اینگونه زندگی آغاز شد تا آنزمان که خدا به تو و علی فرزندی عطا کرد. و باز هم شروع کردند که: دیگر تمام شد. فرزند خودش که بیاید دیگر اولاد زهرا از چشم میافتند اما... آن روز که برخاستی کودکان و علی بر سر سفره غذا بودند. عباست را آرام در آغوش گرفتی و نزدشان رفتی و ناگهان همه دیدند بجز زمین که بر گرد سر این کودکان و پدرشان می چرخد کودک شیرخواره ای و مادرش نیز خود به تنهایی گردشی عظیم آفریده اند که عالمیان را انگشت حیرت به دهان گذاشته... عباس من به فدایتان! آرام آرام میگفتی و میگریستی. به فدای تو حسن جان! به فدای تو زینب جان. به فدای تو ام کلثوم و ناگهان دیگر فدایش کردی... به فدایت شود حسین فاطمه. من کنیز این خانه ام و شمایان اربابان فضل و کمال! کنیززاده را چه به برابری و برادری با شما... آری، تو کوثر رسول نبودی؛ اما درس آموخته مکتب او بودی، اما اکنون بقیع، مهمانی تازه دارد. رفتی و عاشقانه در جوار مادر علی (علیه السلام) و فرزند او امام حسن مجتبی (علیه السلام) رخ در خاک دلربای بقیع کشیدی. غروب غم انگیز تو بانوی فاطمی سرشت را به حق باوران و شیفتگان خاندان رسول اکرم (صلوات الله علیه) تسلیت می گوییم.
  • طاهره نظیفی
۲۳
فروردين
حضرت ام البنین در واقعه کربلا حضور نداشت، هنگامى که بشیر به مدینه بازگشت و ام البنین را ملاقات کرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنین گفت: رگ قلبم راپاره کردى بچه ‏هایم و آنچه زیر آسمان است فداى ابا عبد الله علیه السلام، از حسین برایم بگو .
حضرت ام البنین(سلام الله علیها) (محدث، متوفى سال 70 ه) (فاطمه کلابیه)، دختر حزام، از زنان مؤمن، شجاع و فداکار بود.روایت است که امیر المؤمنین علیه السلام پس از شهادت حضرت زهرا علیه السلام به برادرش عقیل که انساب عرب را خوب می ‏دانست و از احوال خانوادگى آنها آگاه بود فرمود : مى خواهم زنى برایم خواستگارى نمایى که از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعى برایم به دنیا آورد.عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را به ایشان معرفى نمود و گفت: در بین عرب خاندانى شجاعتر از خانواده وى سراغ ندارم.این مادر پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربیت کرد که همه شیفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسین علیه السلام بودند و در رکاب آن حضرت شهید شدند.

حضرت ام البنین در واقعه کربلا حضور نداشت، هنگامى که بشیر به مدینه بازگشت و ام البنین را ملاقات کرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنین گفت: رگ قلبم راپاره کردى بچه ‏هایم و آنچه زیر آسمان است فداى ابا عبد الله علیه السلام، از حسین برایم بگو .

ام البنین براى عزادارى هر روز همراه نوه ‏اش عبید الله (فرزند عباس علیه السلام) به بقیع م‏ی رفت و نوحه می ‏خواند و می ‏گریست و این اشعار را زمزمه می ‏کرد:

منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم
منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم
منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم
منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم
  • طاهره نظیفی
۲۳
فروردين

مادر؛ مادری که اگر چه در کربلا نبود، ولی دلش تا ابد در کربلا ماند و نگاهش بر افق، که آیا «کاروان عشق» را بازگشتی خواهد بود؟

مادری که دلش برای همیشه در کنار «نهر علقمه»، سوگ نشین فرزندی شد که نظیر نداشت در زیبایی و شجاعت!

مادری که دلش در میدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان، که چه وقت، «ماه»، بار دیگر خواهد تابید!

مادری که یک عمر، دست از «حسین حسین» گفتن بر نداشت و تمام غریبانه‏هایش را، حتی سوگ عزیزانش را با نام حسین علیه‏السلام همراهی کرد!

مادری که «ام البنین علیهاالسلام » بود، ولی آیینه نگاهش از آسمان کربلا، تنها اشکِ خونین ستارگان را چید؛ آن گاه که راوی، از عبور نیزه‏ها روایت می‏کرد!

مادری که حتی کوچه‏های «مدینه»، مرثیه‏سرای اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ایمان آوردند!

مادری که «وفا»، اولین درس زندگی و «شجاعت»، عالی‏ترین سرشت همسری‏اش بود و «صحبت»، بالاترین باور مهر پروری‏اش

مادری که برای همیشه، با ناله‏های نینوایی، به یاد پسرانش، لالایی سرود و سروده‏هایش را فرات، هر روز، هنگام غروب نجوا می‏کند!

مادری که بعد از شهادت «عباس علیه‏السلام »، دیگر به ماه نگاه نکرد و آسمان مدینه، نعمت نورافشانی‏اش را از دست داد!

مادری که در کربلا نبود، ولی تا ابد در کربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت و فریاد «یا حسین»اش را نه‏تنها در مدینه، که از صحن مطهر کربلا می‏توان شنید! درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفاداری بی‏نظیرش باد!

روح آسمانی‏اش، در سایه سار کوثر، شاد، و شفاعت بشکوهش، دستگیرمان باد!

  • طاهره نظیفی