دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی

۱۷۹ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۰
آبان

متن پاسخ : قرآن‌ مجید می‌فرماید: «من‌ دعای‌ دعا کننده‌ را اجابت‌ می‌کنم‌»وسنت‌ الهی‌ بر این‌ قرار گرفته‌ که‌ برخی‌ از امور را از طریق‌ دعا و درخواست‌ به‌انسان‌ عنایت‌ کند. اما این‌ بدان‌ معنا نیست‌ که‌ هر مشکل‌ و هر چه‌ را از خداخواست‌ و در هر شرایطی‌ درخواست‌ کند، تماما مطابق‌ خواست‌ او اجابت‌شود؛ زیرا اجابت‌ نیز امری‌ قانونمند است‌ و شرایط‌ و موانعی‌ دارد که‌ بارعایت‌ آنها دعا به‌ اجابت‌ می‌رسد؛ از جمله‌ این‌ که‌ :
۱ ـ با اخلاص‌ و انقطاع‌ کامل‌ بر خدا از او درخواست‌ کند.

۲ ـ یقین‌ به‌ اجابت‌ داشته‌ باشید (پیامبر اکرم‌(ص‌) فرمودند: خدا رابخوانید و یقین‌ به‌ اجابت‌ داشته‌ باشید.

۳ ـ اصرار در دعا.

۴ ـ روزی‌ پاک‌ و حلال‌ پیامبر اکرم‌ (ص‌) فرمودند: کسی‌ که‌ دوست‌ دارددعایش‌ مستجاب‌ شود باید غذا و کسب‌ خود را از حرام‌پاک‌ کند.

۵ ـ عمل‌ به‌ پیمان‌های‌ الهی‌، ایمان‌ و عمل‌ صالح‌ و درست‌ کاری‌ یکی‌ ازشرایط‌ استجابت‌ دعاست‌؛ زیرا آن‌ کس‌ که‌ به‌ عهد خویش‌ در برابر پروردگارش‌وفا نکند نباید انتظار داشته‌ باشد که‌ مشمول‌ وعده‌ اجابت‌ شود.

۶ ـ خیر خواهی‌ دیگران‌ و خالی‌ بودن‌ دل‌ از کینه‌، حسد و سوء، نیت‌نسبت‌ به‌ دیگران‌.

۷ ـ معقول‌ بودن‌ خواسته‌ها.

۸ ـ نادیده‌ نگرفتن‌ عوامل‌ طبیعی‌ و فراهم‌ کردن‌ مقدمات‌.

۹ ـ گاهی‌ مصلحت‌ انسان‌ در عدم‌ استجابت‌ است‌ و ممکن‌ است‌ انسان‌چیزی‌ را از خدا درخواست‌ کند که‌ به‌ ضررش‌ تمام‌ شود:«عسی‌ ان‌ تحبوا شیئاو هو شر لکم‌».

۱۰ ـ و گاهی‌ خداوند اجابت‌ مطلوب‌ انسان‌ را به‌ عللی‌ که‌ صلاح‌ می‌داندبه‌ تاخیر می‌اندازد.

۱۱ ـ گاهی‌ پاسخ‌ نیافتن‌ ما اجابت‌ از جانب‌ خدا است‌؛ یعنی‌ خداوند باطول‌ دادن‌ اجابت‌ ما را بیشتر به‌ حالت‌ انابه‌ و تضرع‌ به‌ درگاهش‌ نگه‌ می‌دارد واین‌ لطف‌ بزرگی‌ است‌ که‌ بدین‌وسیله‌ ارتباط‌ با معبود حفظ‌ می‌گردد و در پی‌آن‌ الطاف‌ بی‌شمار دیگری‌ نصیبش‌ می‌شود.

۱۲ ـ توسل‌ نیز مانند دعا مشروط‌ به‌ شرایطی‌ است‌ که‌ اگر شرایط‌ موجودباشد توسل‌ اثر دارد و ممکن‌ است‌ موانعی‌ در کار باشدکه‌ موجب‌ عدم‌استجابت‌، توسل‌ می‌گردد ولی‌ به‌ هر حال‌ انسان‌ نباید از دعا و توسل‌ مایوس‌شود؛ زیرا یکی‌ از شرایط‌ استجابت‌اصرار و پافشاری‌ در درخواست‌هاست‌.امام‌ صادق‌ (ع‌) فرمودند: هیچ‌ دری‌ نیست‌ که‌ پی‌ در پی‌ کوبیده‌ شود مگر اینکه‌بر انسان‌ گشوده‌ خواهد شد. و چه‌ بسا اجابت‌ نشدن‌ خواسته‌ها موجب‌بیداری‌ و تنبه‌ انسان‌ می‌گردد و انسان‌ با خود می‌گوید: اگر تقصیری‌ هست‌ ازجانب‌ من‌ است‌ و سعی‌ می‌کند خود را اصلاح‌ کند و هیچ‌ گاه‌ انسان‌ نباید ازدرگاه‌ خدا و اولیای‌ الهی‌ مایوس‌ گردد.

  • طاهره نظیفی
۱۰
آبان


زراره بن اعین گوید: «امام صادق (ع) فرمود: «زائرین حسین یک برتری نسبت به سایر مردم دارند» پرسیدم : برتریشان چیست ؟ فرمود: «چهل سال قبل از مردم وارد بهشت می‌شوند در حالی که دیگران هنوز در حال حساب هستند.» همه معصومان علیهم السلام در قلوب ما شیعیان عزیز و محترمند و درک مقام والای ایشان در درگاه حضرت باری تعالی در عمق وجود هر کس که با ایشان مختصر آشنایی داشته باشد احترام و ارادتی ژرف پدید می‌آورد . با این حال در میان ائمه علیهم السلام محبت و ارادت به امام حسین علیه‌السلام رنگ دیگری دارد چرا که حادثه جان‌سوز کربلا هر وجدان خفته‌ای را به واکنش در می‌آورد. حال که ما از وجود پر برکت ایشان محرومیم باید بکوشیم تا با زیارات وارده ایشان و زیارات قبور مطهرشان روح و جان خود را صفایی خدایی دهیم چرا که ایشان واسطه فیض و رحمتند و مشتاقان خود را دست خالی نمی‌گذارند. امام رضا (ع) می‌فرماید: «هر امامی بر گردن دوستان و پیروانش عهد و پیمانی دارد و وفای به این عهد، با زیارت قبر آنان ممکن می‌باشد . و کسی که به شوق زیارت آن‌ها و با تصدیق به فضیلت آن‌ها به سوی قبور آن‌ها برود مورد شفاعت ائمه در قیامت قرار می‌گیرد. هر زائری که با معرفت و شناخت مقام صاحب این مرقد و اهداف او به زیارت برود، از صاحب قبر الهام می‌گیرد و اصول و تعالیم مکتب را به یاد می‌آورد ، و هر زیارت و سلام او سرشار از این آموزش‌ها و الهام‌ها است. از طرفی زیارتنامه‌های وارده، و خواندن هر کدام از آن‌ها، خواننده و زائر را به دقت و تفکر واداشته ، متذکر تاریخ و احوال انبیا و اولیای معصوم می‌گرداند. تأمل در زیارت عاشورا و دیگر زیارات ، این مطلب را به خوبی روشن می‌سازد که امامان به این وسیله در صدد ساختن انسان‌های مؤمن و متعهد بوده‌اند ، لذا به آن‌ها تعلیم داده‌اند که در زیارت امام حسین (ع) از خداوند بخواهند که زندگی و مرگشان را «حسین گونه» قرار دهد، و آن‌ها را در دنیا و آخرت همراه آن حضرت بدارد: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد ، و مماتی ممات محمد و آل محمد … و ان یجعلنی معحکم فی الدنیا و الاخره». به امید به اینکه خداوند متعال توفیق زیارت حضرتش را در دنیا و شفاعتش را در روز قیامت نصیب ما گرداند، به آثار و برکاتی که زیارت سیدالشهدا (ع) به دنبال دارد می‌پردازیم: ۱- آرامش بخشیدن به زائر در زیارت یک نوع کشش و نیاز الزام آوری انسان را وا می‌دارد که فشارها و فریادهای درونی را از راهی خارج کند . زائر آن مرقد شریف در پرتو دعا و گفتگو با پاکان و استمداد از ارواح پاک مقربان درگاه الهی، نیرو گرفته و نابسامانی‌ها را با توسل بدان‌ها بر خود هموار می‌سازند . ۲- در امان خدا بودن به امام صادق (ع) عرض کردند: کم‌ترین اثری که برای زائر قبر امام حسین (ع) چیست؟ فرمود: «کم‌ترین تأثیرش این است که خداوند متعال، او و خانواده و مالش را حفظ می‌کند تا به سوی اهل خویش برگردد ،و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حافظ او خواهد بود ».(۱) ۳- زائر خدا محسوب شدن زید بن شحام گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم : برای زائر قبر امام حسین (ع) چه می‌باشد؟ فرمود: «همانند کسی است که خدا را در عرش دیدار نموده باشد». گفتم: برای کسی که یکی از شما را زیارت کند چه می‌باشد؟ فرمود: «همانند کسی است که رسول خدا (ص) را زیارت نموده است » . (۲) ۴- برآورده شدن حاجات و دفع پریشانی امام صادق (ع) فرمود: «همانا نزد شما قبری است که هیچ فرد پریشانی نزد آن نمی‌آید مگر آنکه خداوند از او دفع پریشانی نماید و حاجتش را برآورد» .(۳) و نیز به ابوصباح کنانی فرمود: «همانا نزد شما قبری است که هیچ فرد پریشانی نزد آن نمی‌رود مگر آنکه خداوند از او پریشانی را دفع نموده و حاجتش را برآورده می‌نماید، و همانا نزد او چهار هزار فرشته هستند که از هنگام شهادتش آشفته و غم آلود تا روز قیامت بر او می‌گریند. هر کس او را زیارت کند، وی را تا خانه‌اش بدرقه می‌کنند، و هر که مریض شود به عیادتش می‌روند، و هر که بمیرد جنازه‌اش را تشییع می‌کنند». (۴) ۵- زیادتی در عمر و رزق امام باقر (ع) فرموده است : «شیعیان ما را به زیارت قبر حسین (ع) امر کنید ، زیرا زیارت او موجب فزونی در رزق و طول عمر و دفع بلایا و ناگواری‌ها می‌شود » . (۵) ۶- آمرزش گناهان امام صادق (ع) فرمود: «هر کس حسین (ع) را زیارت کند در حال یکه عارف به حق او بوده و به امامتش اقرار داشته باشد خدای سبحان ،گناهان گذشته و آینده‌اش را می‌آمرزد». (۶) و جابر ضعفی در ضمن یک حدیث طولانی از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: «چون از نزد قبر حسین (ع) بازگشتی ، ندا کننده‌ای تو را ندا می‌دهد که اگر آن را می‌شنیدی ، تمام عمر را نزد قبر شریف حسین (ع) اقامت می‌گزیدی. آن منادی گوید:خوشا به حال توی بنده خدا که سود فراوان بردی و به سلامت (در دین ) دست یافتی. عمل از سربگیر که گناهان گذشته‌ات آمرزیده شد» . (۷) ۷- محسوب نشدن ایام زیارت از عمر زائر امام صادق (ع) فرمود: «همانا ایام زیارت زائران حسین بن علی (ع) از عمرشان محسوب نگشته و جزء حیاتشان به شمار می‌آید» . (۸) ۸- حفاظت زائر در دنیا و آخرت عبدالله بن هلال به امام صادق (ع) عرض کرد: فدایت شوم، کم‌ترین نصیبی که زائر امام حسین (ع) دارد، چیست ؟ فرمود: «ای عبد الله، کم‌ترین چیزی که برای او می‌باشد، این است که خداوند او و خانواده‌اش را حفظمی کند تا وی را به سوی خانواده‌اش باز گرداند، و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حاف۰او می‌باشد» (۹) ۹- عنایت و توجه سیدالشهدا (ع) امام صادق (ع) فرمود: «حسین در نزد پروردگارش … به زائرانش نظر می‌کند . او نگاه می‌کند که چه کسی برای آن حضرت گریه می‌کند، پس برای او طلب آمرزش کرده و پدرانش را می‌خواند تا برای آن زائر دعا کرده و طلب آمرزش و مغفرت نمایند. سپس امام (حسین) می‌فرماید: اگر زائر من می‌دانست که خدا چه چیزی برای او عطا می‌فرماید شادی او بیشتر از جزع و بی‌تابی وی می‌گردید» . (۱۰) و امام حسین (ع) فرمود: «هر کس مرا در زندگانیش زیارت کند، پس از مرگش بازدیدش خواهم کرد» . (۱۱) ۱۰- خیر و برکت زیاد امام صادق (ع) فرمود: «اگر مردم می‌دانستند که چقدر خیر و برکت در زیارت امام حسین (ع) وجود دارد ، برای زیارت کردنش با یکدیگر مقاتله می‌کردند، و هر آینه اموالشان را برای رفتن به زیارتش می‌فروختند» (۱۲) و امام باقر (ع) فرمود: «اگر مردم می‌دانستند که زیارت قبر شریف حسین (ع) چه مقدار فضیلت و برکت دارد، از شوق زیارت جان می‌سپردند و نفس‌هایشان از شدت حسرت بند می‌آمد» (۱۳). ۱۱- برابری زیارت قبر حسین (ع) با حج عبدالله بن عبید انباری گوید: به امام صادق (ع) عرضه داشتم : فدایت شوم ، همه ساله وسایل تشرف به حج به رایم فراهم نمی‌شود. فرمود: «چون قصد حج نمودی و اسباب برایت فراهم نگشت ، به زیارت قبر حسین (ع) برو، که یک حج برایت نوشته می‌شود و چون قصد عمره نمودی و وسایل مهیا نشد ، عزم زیارت قبر حسین (ع) نما، که یک عمره برایت منظور می‌شود» (۱۴) ۱۲- نام زائر در اعلی علیین ثبت می‌شود امام صادق (ع) فرمود: «هر کس به زیارت قبر حسین (ع) برود در حالی که عارف به حق او باشد، خداوند نام او را در اعلی علیین می‌نویسد» . (۱۵) ۱۳- غرق شدن در رحمت الهی از امام صادق (ع) پرسیدند: ثواب کسی که قبر امام حسین (ع) را زیارت کند، در حالی که کبر و غرور نداشته باشد چیست ؟ فرمود: «برایش هزار عمره و حج مقبول نوشته می‌شود . اگر شقی باشد، سعید نوشته می‌گردد، و پیوسته در رحمت الهی غوطه‌ور خواهد بود» . (۱۶) ۱۴- دعای معصومین برای زائر معاویه بن وهب از امام صادق (ع) نقل نموده که فرمود: «ای معاویه، زیارت قبر حسین (ع) را از روی ترس وامگذار ، زیرا هر که آن را ترک کند ، چنان دچار حسرت می‌شود که آرزو نماید قبرش نزد او باشد . آیا دوست نداری که خداوند تو را در زمره کسانی به حساب آورد که رسول خدا (ص) و علی و فاطمه و امامان معصوم (ع) برایش دعا می‌کنند؟» (۱۷). و نیز فرمود: «همانا فاطمه (س) دختر محمد (ص) نزد زائران قبر فرزندش حسین (ع) حضور یافته و برای گناهانشان طلب آمرزش می‌کند». (۱۸) ۱۵- تجلی خدا امام صادق (ع) فرمود: «به درستی که خدای تبارک و تعالی، قبل از اهل عرفات ، برای زائران قبر حسین (ع) تجلی می‌نماید، حوایج آنان را بر آورده می‌کند ، گناهانشان را آمرزیده و درخواست‌هایشان را به اجابت مقرون می‌سازد ، و سپس متوجه اهل عرفات شده و در مورد آنان نیز این‌گونه عمل می‌کند». (۱۹) ۱۶- سعادت امام صادق (ع) به عبدالملک خثعمی فرمود: «زیارت حسین بن علی (ع) را ترک مکن و دوستانت را نیز به آن فرمان بده، تا خداوند بر عمرت افزوده و روزیت را زیاد گرداند. خداوند سبحان زندگانی تو را در سعادت قرار خواهد داد، و نمی‌میری مگر سعادتمند ، و تو را در سلک سعادتمندان خواهند نوشت » . (۲۰) ۱۷- تأثیر زیارت در روز عاشورا امام صادق (ع) فرمود: «هر کس قبر حسین را در روز عاشورا زیارت کند ، همانند کسی است که در برابر او به خون خود غلطیده باشد» (۲۱). ۱۸- قرار گرفتن در جوار پیامبر و علی و فاطمه (ع) امام صادق (ع) فرمود: «هر کس می‌خواهد در جوار پیامبر (ص) و علی و فاطمه (ع) باشد، نباید زیارت حسین بن علی (ع) را ترک کند» (۲۲). ۱۹- تأثیر زیارت در روز قیامت امام صادق (ع) فرمود: «هیچ کس در روز قیامت نیست مگر آنکه آرزو می‌کند که‌ای کاش از زائرین امام حسین (ع) می‌بود زیرا مشاهده می‌نماید که با زائران حسین (ع) به واسطه مقامی که در نزد پروردگار دارند، چگونه عمل می‌شود» . (۲۳) و نیز فرمود: «هر کس دوست دارد در روز قیامت بر سر سفره‌هایی از نور بنشیند پس باید از زائرین حسین بن علی (ع) باشد» (۲۴). و زراره بن اعین گوید: «امام صادق (ع) فرمود: «زائرین حسین یک برتری نسبت به سایر مردم دارند» پرسیدم : برتریشان چیست ؟ فرمود: «چهل سال قبل از مردم وارد بهشت می‌شوند در حالی که دیگران هنوز در حال حساب هستند» . (۲۵) ۲۰- رهایی از شداید قیامت رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: «من تعهد می‌کنم که در روز قیامت هنگامه رستاخیز ، ضمن ملاقات با زائر حسین (ع)، دستش را بگیرم و از مراحل هول‌انگیز و سختی‌های قیامت نجاتش بخشیده و او را به بهشت وارد کنم»(۲۶). ۲۱- نجات از آتش جهنم امام صادق (ع) فرمود: «هر کس قبر حسین (ع) را به خاطر خداوند و در راه خدا زیارت نماید، خداوند او را از آتش دوزخ آزاد می‌سازد، و روز ترس بزرگ (قیامت) او را ایمن می‌دارد . از خداوند نیز هیچ حاجتی از حوائج دنیا و آخرت را طلب نمی‌کند مگر آنکه به او عطا می‌نماید»(۲۷). این آثار و آثار دیگری که به خاطر اجتناب از طولانی شدن مطلب ذکر نکردیم ، همگی به برکت وجود حضرت سیدالشهدا (ع) است که امیدوارم هر چه زودتر توفیق زیارت مرقد مطهرش نصیب تمام عاشقان گردد.
  • طاهره نظیفی
۱۰
آبان

کربلایی کاظم ساروقی


حدود یک صدسال پیش در روستایی به نام ساروق که آن روزها از دهات بزرگ حومه اراک محسوب می‌شد، واقعه‌ای در اعماق خاموشی روی داد که طی آن جوان پاک نهاد ۲۷ساله‌ای به نام محمدکاظم کریمی که هنوز به مکتب نرفته بود و به قول خودش ملا ندیده بود، به یک باره حافظ کل قرآن شد. واقعه‌ای که محمدکاظم بعدها سعی در مخفی نگه داشتن آن داشت اما به ضرورتی که پیش آمد آن راز از پرده بیرون افتاد و برای سال‌ها بزرگترین علمای دینی ایران، عراق، کویت و مصر پیرامون آن به بررسی و مطالعه پرداختند و اغلب قریب به اتفاق ایشان بر این معجزه قرآنی مهر تأیید نهادند. آیه الله سیداحمد زنجانی، آیه الله سیدعبدالله شیرازی، آیه الله مرعشی نجفی و آیه الله مکارم شیرازی از جمله این بزرگانند.

کربلایی کاظم می‌گوید که: من سه چیز را رعایت می‌کردم که شاید به خاطر همین سه چیز مورد لطف خداوند  قرار گرفتم:
۱- این که هرگز لقمه حرام نخوردم،
۲- هرگز نماز شبم ترک نشد،
۳- پرداخت خمس و زکاتم را هرگز قطع نکردم.

مرحوم حاج محمدکاظم در سال ۱۳۰۰ هجری قمری در روستای ساروق و در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد و پس از گذراندن ایام کودکی به کار کشاورزی مشغول شد و او نیز همانند سایر مردم ده از خواندن و نوشتن محروم شد و بهره‌ای از دانش و علم نداشت. اما نسبت به انجام فرایض دینی و خواندن نماز شب جدیت می‌کرد.

وی اهل مسجد و منبر بود و آن روزها یعنی قبل از ۲۷ سالگی مرحوم آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری در حوزه علمیه اراک بودند و هنوز به قم تشریف نبرده بودند. ایشان ماه‌های محرم هر سال مُبلغی را به روستای ساروق می‌فرستادند. یک سال محرم کربلایی کاظم به مسجد می‌رود و روحانی اعزامی از اراک در مورد خمس و زکات و اهمیت آن صحبت می‌کند. کربلایی کاظم چند روز بعد و تحت تأثیر سخنان آن روحانی با ارباب ده صحبت می‌کند و می‌پرسد که آیا شما زکات گندمی که زمینش را من می‌کارم پرداخت می‌کنی؟ ارباب ناراحت می‌شود و می‌گوید: تو به کار من کاری نداشته باش و خودت هر کاری می‌خواهی بکن. وی می‌گوید حالا که زکات نمی‌دهی من هم برای تو کار نمی‌کنم بعد با حالت قهر روستا را ترک می‌کند و مدت سه سال در اطراف اراک به کارگری می‌پردازد. بعد از مدتی ارباب پشیمان می‌شود و برای او پیغام می‌فرستد که حاضرم زکات بدهم و پدرم مجدداً به ساروق برمی‌گردد و مشغول کشت و کار می‌شود.

بعد از آن که حاج محمدکاظم مجدداً به ساروق برمی‌گردد تا مشغول کشاورزی شود، بذری را که قرار است بکارد ابتدا زکاتش را می‌دهد و بعد به کشت و کار می‌پردازد. یک سال تابستان که گندم‌هایش را چیده و کوبیده بود و در «خرمن جا» ریخته بود تا باد بدهد اما آن روز باد نمی‌آمد مرد فقیری که هر ساله از کربلایی کاظم مقداری گندم می‌گرفت نزد وی می‌آید و می‌گوید: کربلایی قدری گندم می‌خواهم تا به آسیاب ببرم فرزندانم گرسنه هستند. ایشان می‌گوید: می‌بینی که باد نمی‌آید، تا برایت گندم آماده کنم با این حال برمی‌گردد به ده، غربال می‌آورد و مقداری گندم غربال می‌کند و به مرد می‌دهد. بعد می‌رود مقداری علف برای گوسفندان می‌چیند و به سمت خانه به راه می‌افتد. در بین راه به امام زاده‌ای که به «۷۲ تن (۱)» معروف است می‌رود و فاتحه‌ای می‌خواند وقتی بیرون می‌آید تا علف‌ها را به دوش بگیرد و به خانه ببرد ناگهان دو سید عرب نورانی و بسیار خوش سیما با لباس‌های عربی و عمامه سبز نزد او می‌آیند و به او می‌گویند؛ محمدکاظم بیا با هم در امامزاده برای بچه‌های پیغمبر فاتحه‌ای بخوانیم.

وی می‌گوید: من الآن در امامزاده بودم و فاتحه خوانده‌ام. آنها اصرار می‌کنند و پدرم داخل امام زاده می‌شود. در قسمت اول امام زاده که مزار ۱۵مرد است، فاتحه می‌خوانند وقتی می‌خواهند به قسمت «۴۰ دختران» بروند، کربلایی کاظم می‌گویدکه نباید به آنجا رفت چون آنها زن هستند و شنیده‌ام که مردها نمی‌توانند آنجا بروند یکی از آن آقایان می‌گوید: اشتباه کرده‌اند، اینها خرافات است. اگر چنین باشد پس مردها نمی‌توانند قبر حضرت زینب در سوریه و حضرت معصومه در قم را زیارت کنند. و تاکید می‌کنند که بیا فاتحه بخوان. بعد می‌روند قسمت دیگر که ۱۵ مرد و یک خانم هستند و آنجا هم فاتحه می‌خوانند. یکی از آن آقایان به محمدکاظم می‌گوید: محمد کاظم کتیبه‌های سقف امام زاده را بخوان! ایشان به سقف نگاه می‌کند و خط هایی به صورت نور برجسته را می‌بیند که قبلاً نبوده بعد می‌گوید: آقا من سواد ندارم، مکتب نرفته‌ام، چطور بخوانم. آن آقا دوباره تکرار می‌کند که بخوان! بعد می‌گوید: ما می‌خوانیم تو هم بخوان و در حالی که با دست به سینه وی می‌کشد شروع می‌کنند به خواندن ۶ آیه از سوره اعراف از آیه ۵۴ تا ۵۹:

«بسم الله الرحمن الرحیم، ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا والشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره، الاله الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین…»

کربلایی کاظم آن آیه را با چند آیه پس از آن همراه با آن سید می‌خواند و آن سید همچنان دست به سینه او می‌کشد تا می‌رسند به آیه ۵۹ «انی اخاف علیکم عذاب یوم العظیم.»

مرحوم حاج محمدکاظم در سال ۱۳۰۰ هجری قمری در روستای ساروق و در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد و پس از گذراندن ایام کودکی به کار کشاورزی مشغول شد و او نیز همانند سایر مردم ده از خواندن و نوشتن محروم شد و بهره‌ای از دانش و علم نداشت. اما نسبت به انجام فرایض دینی و خواندن نماز شب جدیت می‌کرد.

کربلایی کاظم بعد از خواندن آن آیات سرش را برمی‌گرداند تا با آن آقا حرفی بزند اما کسی را آنجا نمی‌بیند بعد با خودش می‌گوید که آنها یا امام بوده‌اند یا فرشته؟ اسم مرا از کجا می‌دانستند؟ آنها غریب بوده‌اند؟ آنها قرآن را در سینه من گذاشتند و رفتند. بعد بی‌هوش می‌شود و تا اذان صبح در امام زاده می‌ماند. بعد که به هوش می‌آید نماز صبح را می‌خواند. هوا که روشن می‌شود علف‌ها را برمی‌دارد و به منزل می‌آید پدرش از وی می‌پرسد: دیشب کجا بودی؟ خیلی دنبالت گشتیم. می‌گوید: دیشب امام زاده بودم و ماجرا را تعریف می‌کند. اهل خانه فکر می‌کنند که او دعایی شده یا جن گرفته پس او را نزد همان واعظی که هر ساله به ساروق می‌آمد می‌برند.

واعظ که حاج شیخ صابر عراقی نام داشت می‌پرسد: پسر جان چطور شده آیا سواد داری. محمدکاظم می‌گوید: نه سواد ندارم. کسانی هم که آنجا بوده‌اند گواهی می‌دهند که سواد ندارد. بعد می‌گوید: خب حالا قصه چیست؟ ایشان ما وقع را توضیح می‌دهد. آقا صابر می‌پرسد چه چیز را یادت دادند؟ وی شروع به خواندن قرآن می‌کند. آقا صابر می‌گوید: این قرآن می‌خواند. جن گرفته نیست. به او کرامت شده آقا صابر قرآن می‌خواهد، می‌آورند هر جایی از قرآن را که باز می‌کند و یک آیه می‌خواند حاج محمدکاظم بقیه‌اش را می‌خواند. آقا صابر می‌گوید: حالا که به تو کرامت شده برویم خط هایی را که در سقف امام زاده است ببینیم. وقتی وارد امامزاده می‌شوند می‌بینند نه خطی است، نه نوری!

حال این سوال مطرح می‌شود که چرا خداوند کربلایی کاظم را مورد لطف خود قرار داده و او را حافظ قرآن قرار می‌دهد؟

خود کربلایی کاظم به این سوال اینگونه پاسخ می‌دهد که: من سه چیز را رعایت می‌کردم که شاید به خاطر همین سه چیز مورد لطف خداوند قرار گرفتم:

۱- این که هرگز لقمه حرام نخوردم،

۲- هرگز نماز شبم ترک نشد،

۳- پرداخت خمس و زکاتم را هرگز قطع نکردم.

ایشان می‌گفت وقتی می‌خواهم لقمه شبهه‌ناکی بخورم احساس سیری به من دست می‌دهد. وی می‌گفت روی سینه‌ام نوری را می‌بینم که به محض مواجه شدن با لقمه حرام آن نور به تیرگی گرایش پیدا می‌کند و اگر لقمه حرامی بخورم بالا می‌آورم.

چگونگی وفات کربلایی کاظم

ایشان۲۰ روز قبل از فوتش در ساروق درباره مسئله فوت و دفن خود با فرزندانش صحبت کرد. وی گفت من همین روزها فوت خواهم کرد. وقتی مُردم جنازه‌ام را به قم منتقل کنید و در آنجا به خاک بسپارید. بعد کمی درنگ کرد و گفت خب اگر من اینجا بمیرم شما برای انتقال جنازه‌ام به قم دچار مشکل می‌شوید، من می‌روم قم. پس فردای آن روز به قم رفت و ۲۰روز بعد در آنجا فوت کرد و در قبرستان نو به خاک سپرده شد.

سخنرانی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی درباره کربلایی کاظم ساروقی

 

پانوشت ها:

۱- امامزاده ۷۲ تن ساروق در باغ بزرگی قرار دارد، که پی بنای آن مربوط به قرن ششم هـ .ق است. امامزادگان مدفون شده در آنجا ۷۲ تن هستند. زمانی که امام رضا علیه السلام در طوس تشریف داشتند علویونی که در مدینه، کوفه و نجف بودند برای ملاقات امام به سمت مشهد حرکت می‌کنند. اما عوامل مأمون امام را به شهادت می‌رسانند و دستور می‌دهند که علویون را برگردانند و اگر مقاومت کردند شهید کنند. این امام زادگان در جریان حرکت به سمت مشهد به شهادت می‌رسند و در سه مجموعه دفن می‌شوند یک بخش ۱۵نفر به اضافه یک خانم به نام «نصرت خاتون»، در بخش دیگر ۱۵مرد و در بخش دیگر ۴۰ زن مدفون شده‌اند که به ۴۰ دختران معروف است.

منبع: http://www.tebyan.net

  • طاهره نظیفی
۱۰
آبان


امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ؛  مکن ای صبح طلوع

کتاب شعر پدر آیت‌الله بهجت منتشر شد/ مکن ای صبح طلوع

کربلایی محمود بهجت ره

کتاب «مکن ای صبح طلوع» مجموعه‌ مراثی کربلایی محمود بهجت (ره)، پدر آیت‌الله‌العظمی بهجت (ره)، به کوشش علی ابراهیمی اقلیدی به چاپ رسید. 

به گزارش  مرکز خبر حوزه، کربلائی محمود بهجت (ره)، شاعری گمنام بود که به شغل خبّازی اشتغال داشت، اما عشق به خاندان عصمت و طهارت(ع) در حدّ اعلا در جان وی فوران داشته است. کربلائی محمود با اخلاص، پاکی و صداقت خود، در مصیبت سیدالشهداء (ع)، آن چنان غرق در ماتم و عزا می‌گردد و این داغ را با جان و دل درک می‌نمود که گویی عاشورا و وقایع آن برایش تجلّی عینی یافته و شرح ماوقع را شخصاً درک نموده است و ناخودآگاه از فرط غم، تصمیم به دگرگون نمودن اوضاع طبیعی زمان می‌گیرد و به صبح دستوری می‌دهد تا برنیاید تا این مصیبت دردناک رقم نخورد و در ادامه نیز با همان سبک و سیاق به آفتاب و چرخ، امر می‌کند که تا سر نزند و نجنبد تا حضرت فاطمه زهرا (س)، خونین جگر نشود.

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است    مکن ای صبح طلوع

عصر فردا بدنش زیر سُم اسبان است        مکن ای صبح طلوع

این بند از اشعار مرحوم کربلائی محمود بهجت (ره)، از مدت‌ها قبل به عنوان یکی از بهترین اشعار حماسی و عاشورائی در حلقه عزاداران امام حسین (ع)، زینت‌بخش مجالس سینه‌زنی است و به عنوان شعر آیینی ماندگار است.

در شعر آیینی نکته قابل تأملی که این شعر را از انواع دیگر شعر جدا می‌کند موضوعاتی است که در شعر بیان می‌شود، اشعار آیینی متأثر از قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و دیگر متون روایی است.

خالق اشعار آیینی اولین کسی است که از موضوع متأثر می‌شود و هرچه این تأثر خالصانه تر باشد، شعر نیز تأثر گذارتر خواهد بود و در قلب و جان مخاطب نفوذ می‌کند.

کتاب مکن ای صبح طلوع

اشعار کتاب در هفده بخش تدوین یافته است که شامل :«مراثی حضرت فاطمه‌زهرا (س)»، «مراثی امام حسن (ع)»،«مراثی مسلم»، « مراثی طفلان مسلم»، « مراثی حر بن یزید ریاحی»، «وهب»، «ام لیلا (س)»، «حضرت علی اکبر (ع)»، «حضرت قاسم (ع)»، « حضرت اباالفضل (ع)»، « حضرت سکینه (س)»، «حضرت رقیه خاتون»، « حضرت  فاطمه صغری»، «عبدالله بن حسن»، « حضرت امام حسین (ع)»، « حضرت زینب کبری (س)»، و «پیوست: مکن ای صبح طلوع» می‌باشد.

مرحوم کربلایی محمود بهجت در دی ماه ۱۲۸۵ شمسی در فومن چشم به جهان گشود و در روز بیست و هفتم صفر ۱۳۲۵ شمسی و درسن ۶۷ سالگی چشم از جهان فرو بست.

در یکی از اشعار این کتاب به مناسبت اسارت اهل‌بیت‌ (ع) و خطبه حضرت زینب این گونه آمده است:

ای آسمان ز دست تو دارم بسی نوا                                          ریزم سرشک حسرت و هجران ز دیده‌ها

ظلمی چنین ندیده کسی اندر این جهان                                              کردی تو با سلاله سلطان انبیاء

سرهای سروران جهان را جدا زتن                                                کردی، زدی به نیزه و بُردی به شهرها

زینب که آفتاب نتابید بر رُخش                                                    در شرم بود و داشت ازو حرمت وحیا

بردی سر برهنه اسیری به سوی شام                                               زنجیر کین به گردن و با سختی و بلا

آه از دمی که گشت اسیران اهل بیت                                               وارد به کوفه با سر بی‌معجر از جفا

مخلوق کوفه بهر تماشا به دورشان                                                  گشته جمع طعنه‌زنان لب به ناسزا

بعضی به خنده کاین اسرا ماه طلعتند                                               برخی دگر که خارج دینند و مصطفی

زینب چو دید هلهله و ازدحام خلق                                                  بی‌اختیار گشت پس انداخت مرتضی

آه از جگر کشید و بگفت ای ستمگران                                              مائیم نص آیه عصمت و «إنمّا»

آل محمدیم (ص) و جگر گوشه بتول                                                گشتیم از جفای شما خوار و بی‌نوا

کتاب «مکن ای صبح طلوع» مجموعه مراثی کربلائی محمود بهجت (ره)، به کوشش علی ابراهیمی اقلیدی، با شمارگان سه هزار نسخه، در ۳۲۲ صفحه، از سوی انتشارات شفق به چاپ رسیده است.

  • طاهره نظیفی
۱۰
آبان


    بدون تردید، علوم حضرات معصومین علیهم السلام اکتسابى نیست و آنچه از ذهن شفاف و نورانى آن بزرگواران انعکاس مى یابد، اشعه هایى از انوار الهى است که از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله تا معصوم چهاردهم امام زمان(عج) نسلى بعد از نسل، به یادگار مانده و زمینیان را بهره مند ساخته است. اگر غیر از این بود، مى بایست علوم آنها مقطعى و زودگذر باشد و جز در عصر خویش، کاربردى آن هم در همه زمینه ها، بدون کمترین تخلف نداشته باشد و در برخورد با شخصیت هاى علمى هم عصر خود و عالمان قرون بعد، منفعل گردد.

    جستجوى مفصل این نکته را به عهده خوانندگان محترم گذاشته و تنها مناظره زیر را که به علم پزشکى امام صادق علیه السلام اشاره دارد. نقل به مضمون مى کنیم.

   روزى امام صادق علیه السلام به مجلس منصور دوانیقى وارد شد. طبیب هندى کنار خلیفه نشسته بود. او کتاب‎هایى که در موضوع «علم طب » نگاشته شده بود را براى خلیفه مى خواند تا ضمن سرگرم ساختن او بر معلومات خلیفه بیفزاید.

امام صادق علیه السلام در گوشه ى مجلس نشست. بارانى از هیبت و ابهت از چهره حضرت مى بارید. مدتى گذشت. هنگامى که طبیب از خواندن کتاب‎ها فارغ شد، نگاه اش به امام صادق علیه السلام دوخته شد. لحظاتى مشغول تماشاى سیماى حضرت شد. ابهت و صلابت امام تنش را لرزاند. نگاه اش را به سوى خلیفه برگرداند و با این سؤال سکوت را شکست:

– این مرد کیست؟

– او عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله) است.

– آیا میل دارد از اندوخته هاى علمى من بهره مند گردد؟

– نگاه خلیفه روى امام قرار گرفت. قبل از این که چیزى بگوید،امام لب به سخن گشود:

– نه!

– طبیب که از پاسخ امام شگفتش زده بود، پرسید:

– چرا؟

– چون بهتر از آنچه تو دارى، در اختیار دارم.

– چه چیز در اختیار دارى؟

– گرمى را با سردى معالجه مى کنم و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى درمان مى کنم و خشکى را با رطوبت و آنچه را که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرموده به کار مى بندم و نتیجه کار را به خداوند وامى گذارم.

سپس به سخن جدش رسول الله اشاره کرده، افزود: «معده خانه هر بیمارى و پرهیز، سر هر درمان است.»

طبیب هندى براى این که سخنان امام را سبک جلوه دهد، پرسید:

– مگر طب غیر از این ها است که گفتى؟!

– امام فرمود:

– گمان مى کنى من مثل تو این ها را از کتاب‎هاى طبى آموخته ام؟!

– حتما، غیر از این، راهى براى فراگیرى علم طب وجود ندارد.

– نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از دیگرى نیاموخته ام. اکنون بگو کدام یک از من و تو در علم طب داناتریم؟

– کار من طبابت است و حتما در طب از شما عالم ترم.

– پس لطفا به سوال‎هایم پاسخ گویید.

– بپرسید.

– چرا سر آدمى یک پارچه نیست و از قطعات مختلف به وجود آمده است؟

– نمى دانم.

– چرا پیشانى مانند سر انسان از مو پوشیده نیست؟

– نمى دانم.

– چرا بر روى پیشانى خطوط مختلفى نقش بسته است؟

– نمى دانم.

– چرا ابروها در بالاى دیدگان انسان قرار گرفته است؟

– نمى دانم.

– چرا چشم‎هاى انسان به شکل لوزى ساخته شده است؟

– نمى دانم.

– چرا بینى میان دو چشم قرار گرفته است؟

– نمى دانم.

– چرا سوراخ‎هاى بینى در زیر آن خلق شده است؟

– نمى دانم.

– چرا لب فوقانى و سبیل در قسمت بالاى دهان آفریده شده است؟

– نمى دانم.

– چرا دندان‎هاى جلو، تیز و دندان‎هاى آسیاب، پهن و دندان‎هاى انیاب (نیش)، دراز آفریده شده است؟

– نمى دانم.

– چرا کف دست و پا، مو ندارد؟

– نمى دانم.

– چرا مرد ریش دارد ولى زن فاقد ریش است؟

– نمى دانم.

– چرا ناخن و موهاى سر انسان روح ندارند؟

– نمى دانم.

– چرا قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است؟

– نمى دانم.

– چرا ریه در دو قسمت آفریده شده و در جاى خود متحرک است؟

– نمى دانم.

– چرا کلیه ها مانند لوبیا خلق شده اند؟

– نمى دانم.

– چرا کاسه زانوها رو به جلو قرار دارد؟

– نمى دانم.

– چرا میان کف پا، گود است و با زمین تماس ندارد؟

– نمى دانم.

– اى طبیب هندى! ولى من به فضل خداوند، به حکمت و پاسخ این سوال‎ها آگاه ام.

طبیب که چاره اى جز تسلیم شدن نداشت، گفت:

– پاسخ‎ها را بگویید تا بهره مند گردم.

آن گاه امام به ترتیب به یکایک سوال‎هاى مطرح شده، چنین پاسخ گفتند:

– به این جهت سر از قطعات مختلف تشکیل شده و شکاف‎هایى برایش قرار داده شده است تا صداع (سردرد) آن را نیازارد.

– خداوند مو را بالاى سر رویانده تا به وسیله آن روغن لازم به مغز برسد و بخار مغز از طریق موها خارج شود. همین طور، پوششى براى سرما و گرما باشد. ولى در پیشانى مو نیافریده تا چشم ها مزاحمى نداشته باشند و بتوانند به راحتى نور بگیرند.

– ابروها را بالاى چشم قرار داد تا به اندازه کافى به چشم ها نور برسد و نیز از رسیدن نور زیاد جلوگیرى کند. چون زیادى نور، چشم را آزار داده و زمینه معیوب شدن آن را فراهم مى سازد.

– چشم ها به شکل لوزى آفریده شده تا داروهایى که با سرمه استعمال مى شود، به آسانى وارد چشم شده، چرک و مرض به آسانى از آن به وسیله اشک خارج شود.

– به این جهت بینى را میان دو چشم قرار داده است که بینى نور را به دو قسمت مساوى تقسیم مى کند تا نور به طور اعتدال به چشم ها برسد.

– سوراخ‎هاى بینى را در پایین آن آفریده تا چرک هاى انباشته شده در مغز از این سوراخ‎ها بیرون شده و بوهاى معطر که به وسیله هوا متصاعد مى گردد، از آن، بالا رود.

– لب و سبیل را به این جهت روى دهان قرار داده است تا از ورود کثافات دماغ به داخل دهان جلوگیرى کند. و نیز مانع آلوده شدن خوراکى ها گردد.

– دندان‎هاى جلو را تیزتر آفریده تا غذا را قطعه قطعه سازند.

– دندان‎هاى آسیاب را پهن خلق کرده تا غذا به وسیله آنها کوبیده و نرم گردند. دندان‎هاى انیاب را درازتر آفریده تا میان دندان‎هاى آسیاب و دندان‎هاى پیشین، چون ستونى استوار باشند.

– کف دست و پاها مو ندارند تا بتوانیم اشیاء را به وسیله آنها لمس نموده، از قوه لامسه به اندازه کافى استفاده نماییم.

– براى مرد ریش قرار داده تا به پوشاندن صورت محتاج نباشد و نیز از زن بازشناخته گردد.

– به مو و ناخن هاى تن انسان روح نداده تا چیدن و بریدن آنها دردآور و ناراحت کننده نباشد.

– قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است تا هنگام آویختگى، نوک باریکش وارد ریه شده و از نسیم آن خنک گردد و نیز مغز سر از حرارت آن آسیب نبیند.

– ریه را در دو قسمت آفریده تا قلب میان فشارهاى آن دو (هنگام باز و بسته شدن) داخل شده و هوا بگیرد.

– کلیه ها مانند لوبیا ساخته شده اند، براى این که «منى » از کلیه ها قطره قطره به سمت مثانه مى چکد. اگر کلیه ها کروى و یا به شکل چهارگوش بودند، قطرات منى که همواره در حال انبساط و انقباضند، به یکدیگر برخورد کرده و در نتیجه هنگام خروج، موجب التذاذ نمى شدند.

– این که کاسه زانوها به سمت جلو قرار گرفته، به این جهت است که انسان رو به جلو حرکت مى کند. سنگینى بدن انسان رو به جلو است. وقتى زانوها به عقب خم شوند، تعادل انسان حفظ شده، راه رفتن و حرکات انسان ناموزون و لرزان نمى شود.

– این که کف پاها را گود و قوسى مانند، خلق کرده به این جهت است که تمام کف پاها با زمین تماس پیدا نکند. زیرا اگر تمام کف پاها به زمین تماس پیدا کند، پا، چشم و اعصاب صدمه مى بینند.

طبیب که تاکنون سکوت کرده و به سخنان امام گوش مى داد، با تعجب پرسید:

– این ها را از کجا مى دانى؟!

– از پدرانم فراگرفته ام؛ پدرانم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آموخته اند؛ رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال فرا گرفته است.

طبیب هندى که چنین شخصیت علمى را در عمرش ندیده بود، به فکر فرو رفت. آنگاه در حالى که محو تماشاى سیماى امام بود، چنین لب به سخن گشود:

– تصدیق مى کنم و شهادت مى دهم که جز خداى یگانه، خدایى نیست و محمد(ص) فرستاده اوست. به خدا سوگند، تاکنون کسى را در طب، عالم تر از تو ندیده ام.(۱)

پى نوشت:

۱- طب الصادق، تحقیق علامه عسکرى، ص ۲۱، به نقل از بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۷۸/ مناظرات علمى بین شیعه و سنى، ص ۹۸، به نقل از طب الصادق، محمدعلى خلیلى، ص ۶۴٫

منبع:

ماهنامه کوثر، ش ۴۰

  • طاهره نظیفی
۱۰
آبان

جناب مجتهدی برای عمل جراحی پروستات در یکی از بیمارستانهای تهران بستری می‌شوند و برای انجام عمل دو پیش شرط می‌گذارند:

هیأت پزشکی ابتدا از پذیرفتن این دو شرط خودداری می‌کنند و به ایشان می‌گویند انجام عمل جراحی بدون بیهوشی امکان ندارد و به خاطر خونریزی‌های ناشی از جراحی در طول عمل ناگزیر از تزریق خون خواهیم بود، ولی وقتی به آنان گفته شد که حساب ایشان از دیگر بیماران جداست و انسان فوق العاده‌ای هستند، با اخذ امضاء از همراهان آقای مجتهدی مبنی بر این که اگر در حین عمل یا بعد از آن خطری متوجه ایشان شود کادر پزشکی بیمارستان و پزشک جراح مسؤلیتی نخواهند داشت، حاضر می‌شوند که بدون بیهوشی و تزریق خون این عمل جراحی را انجام دهند. ۱) عدم بیهوشی؛ ۲) عدم تزریق خون؛

یکی از پزشکان حاضر در اتاق عمل که اعتقاد چندانی به کرامت مردان خدا نداشت و قبلاً از این و آن جریان‌هایی را در مورد آقای مجتهدی شنیده بوده ولی باور نکرده! مدتها در جستجوی آن ولی خدا بوده تا به چشم خود امر خارق‌العاده‌ای را از ایشان ببیند! و ایشان را با نام (جعفر آقا) می‌شناخته نه آقای مجتهدی.

هنگامی که تیم پزشکی در اتاق عمل آمادگی خود را برای شروع عمل جراحی اعلام می‌کند آقای مجتهدی همان پزشک را به کنار خود خوانده و دست او را در دست می‌گیرند و با گفتن چند ذکر نادعلی از خود می‌روند و اسباب حیرت آن پزشک و دوستان او می‌شوند.

هیأت پزشکی برای حصول اطمینان، محل عمل را با تیغ جراحی خراش مختصری می‌دهند تا عکس العمل آن مرد خدا را ببینند ولی مشاهده می‌کنند که ایشان اصلاً احساس درد نمی‌کنند و هیچ عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دهند!
عمل جراحی حدود دو ساعت به طول انجامید بی آن که به خاطر افت فشار خون ناگزیر از تزریق خون شوند!

هنگامی که آقای مجتهدی پس از انتقال به اتاق چشمان خود را باز می‌کنند، همان دکتر را در کنار تخت خود مشاهده می‌کنند که سرگرم گرفتن فشار خون می‌باشد و صحنه شگرف اتاق عمل را مرتباً در ذهن خود مرور می‌کند ولی پاسخی برای پرسش‌های خود نمی‌یابد!

هنگامی که یکی از همراهان آقای مجتهدی به او می‌گویند:
دیدید نیازی به بیهوشی و تزریق خون نبود؟! جعفر آقا انسان خارق‌العاده‌ای است! حساب مردان خدا از مردان عادی جداست! دکتر پی به اشتباه خود می‌برد و از این که آن روز و به چشم خود در اتاق عمل آن صحنه عجیب عمل جراحی را دیده ولی آقای مجتهدی را نشناخته معذرت‌خواهی می‌کند و می‌گوید:

حالا می‌فهمم که چرا آقای مجتهدی دست مرا در دست خود گرفتند و با گفتن چند ذکر « نادعلی » بدون بیهوشی آماده عمل جراحی شدند و در طول عمل جراحی پروستات با آن که طبعاً بسیار درد آور است از خود عکس‌العملی نشان ندادند که هیچ، الآن هم از خوردن دارو و تزریق آمپول برای تسکین درد ناشی از عمل جراحی خودداری می‌کنند! با این کار خواستند پرده‌ای از کرامات وجودی مردان خدا را به من نشان بدهند تا در مورد آنان دچار تردید نشوم!

  • طاهره نظیفی
۱۰
آبان

1-

به گزارش خبرگزاری اهل بیت (ع) ـ‌ابنا ـ به نقل از ایکنا ،«ماسارو ایموتو»، رئیس مرکز پژوهشی«هادو» توکیو با بیان این‌که در این تحقیق به نتایج ارزنده و عجیبی دست‌یافته‌اند، گفت: تلاوت آیه «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» تأثیر عجیبی بر روی بلورهای آب زمزم دارد به طوری که هنگام تلاوت این آیه مبارک حباب‌های زیبایی بر روی آب تشکیل‌می‌شود.

این پژوهشگر ژاپنی تصریح‌کرد: از بزرگ‌ترین تجاربی که در نتیجه آزمایش بر روی آب زمزم به‌دست‌آمده، این است که هنگامی که در کنار ظرفی از آب زمزم آیاتی از قرآن‌کریم تلاوت‌‌شود،‌ بلورهایی رمزگونه و زیبا بر روی آن شکل‌می‌گیرد.

رئیس مرکز پژوهشی«هادو» با اشاره به این‌که آب زمزم ویژگی‌های خاصی دارد که تغییر در آن امکان‌پذیر نیست، افزود: این آب ویژگی‌های منحصر به فردی دارد که در سایر آب‌ها یافت‌نمی‌شود.

وی گفت: با توجه به آزمایش‌ها و مطالعات زیادی که بر روی آب زمزم انجام‌‌شد، این نتیجه به دست‌آمد که اگر یک قطره از آب زمزم با هزار قطره آب معمولی مخلوط‌شود، بلورهای تشکیل‌دهنده آن تغییر شکل‌داده و خاصیت آب زمزم را پیدامی‌کنند.

منبع :   http://abna.ir/data.asp?lang=1&Id=158366


۲-  پیامهای متفاوت آب

یک محقق ژاپنی با انتشار یافته های تحقیقات خود مدعی شد که مولکول های آب نسبت به مفاهیم انسانی تاثیر پذیرند.

نظریه این محقق ژاپنی که تاکنون از سوی مؤسسات علمی فیزیکی و زیست شناسی مورد تایید قرار گرفته است، مبتنی بر بررسی نمونه های فراوانی از کریستال های منجمد شده آب و مقایسه آن با یکدیگر است.

پروفسور «ایموتو» که یافته های خود را در سه جلد کتاب ارائه کرده است، معتقد است که مفاهیم متافیزیکی محیط بر روی ترکیب مولکولی آب تاثیر می گذارد.

این دانشمند ژاپنی که فارغ التحصیل دانشگاه یوکوهاماست، دارای یک مؤسسه تحقیقاتی به نام SHM در ژاپن است که امور تحقیقاتی مربوط به کریستالیزه شدن آب را در آنجا انجام می دهد.

آب، پیام مهمی برای ما دارد. آب به ما می گوید که نگاه عمیق تری به خودمان بیندازیم. زمانی که با آیینه آب به تماشای خود می نشینیم، این پیام به طور شگفت آوری خود را شفاف و درخشان می کند. می دانیم که زندگی بشر مستقیما به کیفیت آبی که در اطراف ما یا درون بدن ماست، روی آورده است. تصاویر و اطلاعات ارائه شده در این مقاله، بازتابی از فعالیت «ماسار و ایموتو»، محقق خلاق و رویاپرداز ژاپنی است. «ایموتو» کتابی با نام «پیغام آب» منتشر کرده که برگرفته از یافته های تحقیقات جهانی وی است. اگر شما نسبت به تأثیرپذیری افکارتان از وقایع درون یا پیرامونتان شک و تردید دارید، اطلاعات و عکس هایی که در اینجا آورده شده را ببیند. این تصاویر مستقیما براساس نتایج به دست آمده در کتاب انتشار یافته «ایموتو» است، مطمئنا در فکر و ذهن شما دگرگونی پدید می آورد و عقاید شما را عمیقاً تغییر خواهد داد.

بنابر آنچه در کتاب «ایموتو» آمده است، ما به مدارک حقیقی دست یافته ایم که نشان می دهد، انرژی ارتعاشی بشر، افکار نظرات و موسیقی بر ساختار مولکولی آب اثر می گذارد.

آب، ماده ای بسیار سازگار است، به گونه ای شکل فیزیکی آب به آسانی با محیطی که در آن هست، انطباق پیدا می کند و نه تنها از نظر فیزیکی تغییر کریستالمی کند، بلکه شکل مولکولی آن نیز تغییر می یابد. انرژی یا ارتعاشات محیط، شکل مولکولی آب را تغییر می دهد. از این جنبه، نه تنها آب توانایی آن را دارد که از حیث دیداری، محیط خود را منعکس کند، بلکه از حیث مولکولی هم در انعکاس محیط اطراف خود عمل می کند.

«ایموتو»، تغییرات مولکولی آب را به وسیله تکنیک های عکسبرداری و مشاهده میکروسکوپی به صورت سند ومدرک درآورده است. به این صورت که وی قطراتی از آب را به صورت یخ درآورده و سپس آنها را در یک فضای تاریک میکروسکوپی مورد آزمایش که از قابلیت های عکاسی برخوردار بوده، قرار داده است. تحقیقات وی، آشکارا تغییر شکل ساختار مولکول آب را به نمایش گذاشته است و اثر محیط بر ساختار آب را نشان می دهد.

برف، بیش از چندین میلیون سال است که بر زمین فرود می آید و همان گونه که می دانیم، هر دانه برف، دارای شکل و ساختار خاص و منحصر به فرد است. با تبدیل یخ به آب و عکسبرداری از ساختار آن، شما به اطلاعات باورنکردنی از آب دست پیدا می کنید.

«ایموتو» به تفاوت های جالب توجهی در ساختار کریستالی آب دست یافته است که از منابع گوناگون و شرایط مختلف در روی کره زمین تهیه شده اند. آبی که از نخستین محل خود از کوه جاری می شود و چشمه هایی که جاری هستند، طرح های هندسی بسیار زیبایی از ا لگوهای کریستالی شده خود ارائه می دهند. آب آلوده و سمی که از نواحی پرجمعیت و صنعتی به دست آمده است و آب راکد کوله های آب و سدهای ذخیره، به صراحت ساختارهای کریستالی تغییر یافته و برحس اتفاق شکل گرفته آب را نشان می دهد.

آب به صورتی زنده و تأثیر پذیر به هر یک از احساسات و اندیشه هایمان پاسخ می دهد. کاملا روشن است که آب به آسانی، ارتعاشات و انرژی محیطش را به خود می گیرد و جذب می کند؛ خواه آلوده، سمی یا راکد و کهنه باشد. کار غیرعادی «ایموتو»، نمایشی پرهیبت است و ابزاری قدرتمند که می تواند، درک ما را از خودمان و جهانی که در آن زندگی می کنیم، برای همیشه تغییر دهد. هم اکنون مدرک قوی و محکمی داریم که می توانیم به طور مثبت، خود و سیاره خود را با انتخاب افکاری که برای اندیشیدن برمی گزینیم و راه هایی که این افکار را به فعلیت می رساند درمان نموده تغییر شکل دهیم.

منبع: http://wwwwellnessgoodscom/ Miraculous Messages from Water

  • طاهره نظیفی
۱۰
آبان

  • برخى لباس‌هایى که پوشیدن آن حرام است به شرح زیر است :
(اوّل:) پوشیدن لباس‌هایى که از ابریشم خالص اس
  • (اوّل:) پوشیدن لباس‌هایى که از ابریشم خالص است و همچنین لباس‌هاى طلاباف (و هر آنچه زینت طلا دارد)، بر مردان حرام است. و نیز احتیاط آن است که عرقچین و کیف دستى و چیزهاى کوچکى که نمى‌توان با آن عورت را پوشاند از ابریشم خالص نباشد. همان‌گونه که احتیاط آن است که اجزاى لباس، حتّى نوارهایى را که در حاشیه لباس مى‌دوزند از ابریشم خالص نباشد. و چنانچه کسانى بخواهند لباس حریر بپوشند، بهترین راه آن است که چیزى با ابریشم مخلوط کنند؛ به هر نسبتى که باشد ولى سزاوار است نسبت آن ده به یک یا بیشتر باشد. و اگر مجموع تار یا مجموع پود[1] آن غیر ابریشم باشد بهتر است. و سزاوار است که ولىّ، پسران نابالغ خود را از پوشیدن لباس‌هاى ابریشمین و طلاباف منع کند.
    (دوم:) لباس‌هایى که از پوست حیوان مرده تهیّه شده، هر چند آن را دبّاغى کرده باشند.
    (سوم:) لباس‌هایى که از پوست حیوانات حرام گوشت تهیّه شده، هر چند حیوان را به طریق شرعى ذبح کرده باشند. حتّى اگر یک تار موى حیوان حرام گوشت (مانند گربه) در لباس یا بدن نمازگزار باشد حرام است. (در این زمینه به روایات زیر توجّه کنید:)

    لباس ابریشمین
    1. در روایت معتبرى آمده است که رسول خد صلی الله علیه و آله به حضرت على علیه السلام فرمود : «انگشتر طلا در دست نکن و لباس ابریشمین نپوش که این هر دو، زینت و پوشش تو در بهشت است».[2]
    2. و در سخنى دیگر، به آن حضرت فرمود: «لباس ابریشمین نپوش که اگر بپوشى، خداوند پوست تو را به آتش مى‌سوزانَد».[3]


    زیورآلات طلا ونقره
    1. در حدیث است که از امام صادق علیه السلام پرسیدند: آیا بر مرد جایز است خانواده‌اش را با زیورآلات طلا بیاراید؟ حضرت فرمود: «براى زنان و دختران اشکال ندارد، ولى براى پسران جایز نیست».[4]
    2. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «پدرم امام باقر علیه السلام فرزندان (دختر) و همسران خود را به زیورآلات طلا و نقره مى‌آراست و مى‌فرمود : اشکالى ندارد».[5]

    [1] . نخ‌هاى عمودى پارچه «تار» ونخ‌هاى افقى آن «پود» نامیده مى‌شود.
    [2] . خصال، ج 2، ص 375؛ بحارالأنوار، ج 83، ص 248، ح 8.
    [3] . علل الشرایع، ج 2، ص 348، باب 57، ح 3؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 164، ح 774.
    [4] . سرائر، ج 3، ص 636؛ وسائل الشیعه، ج 3، ص 412، ح 1. هدف اسلام از این کار، مبارزه با تجمّل‌پرستىوخوى اشرافیگرى است.
    [5] . کافى، ج 6، ص 475، ح 2؛ بحارالأنوار، ج 66، ص 539، ح 49.


    • طاهره نظیفی
    ۱۰
    آبان

  • نخستین موى سفید وفلسفه آن
1. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «اوّل کسى که موى سفید

  • 1. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «اوّل کسى که موى سفید در محاسنش ظاهر شد حضرت ابراهیم علیه السلام بود. به ریش سفید خود نگاهى کرد وگفت: پروردگارا، این چیست؟ وحى آمد که این باعث وقار انسان است. عرض کرد: پروردگارا، بر وقار من بیفزا».[1]
    2. از امام باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود: «هنگامى که حضرت ابراهیم علیه السلام موى سفید در محاسن خود دید گفت: حمد وسپاس شایسته خداوندى است که مرا به این سن رساند، در حالى که به اندازه یک چشم برهم زدن معصیت او را نکردم».[2]
    3. از حضرت على علیه السلام روایت شده است که فرمود: «پیش از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام موى سر وصورت سفید نمى‌شد؛ ازاین‌رو، هرگاه پدر وفرزندى در مجلسى حضور داشتند کسى متوجّه نمى‌شد کدام فرزند وکدام‌یک پدر است، پس ناچار بود بپرسد. حضرت ابراهیم علیه السلام چنین دعا کرد: «خداوندا، براى من موى سپیدى قرار ده که از فرزندان خود ممتاز شوم» خداوند دعایش را اجابت کرد وموى سر وصورتش (تدریجاً) سفید شد».[3]


    فایده موى سفید وحکم کندن آن
    1. از حضرت على علیه السلام روایت شده است که فرمود: «موى سفید را نکَنید که نور مسلمانى است. هر مسلمانى موى سفیدى در ریش او پیدا شود، همچون نورى براى او در قیامت باشد».[4]
    2. در حدیثى امام رض علیه السلام از حضرت رسول صلی الله علیه و آله آورده است که فرمود: «موى سفید در پیش سر میمون ومبارک است ودر عارض‌ها علامت سخاوت وجوانمردى ودر جاى زلف علامت شجاعت ودر پشت سر شوم است».[5]
    (ظاهراً منظور شروع وابتداى سفید شدن است).
    3. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «خداوند در روز قیامت با سه کس سخن نمى‌گوید وبه آنها نگاه رحمت نمى‌افکند واعمالشان را نمى‌پذیرد وعذابى دردناک برایشان آماده کرده است: کسى که موى سفید (سر وصورتش)
    را بکَند، هر که استمنا کند، هر کس که دیگران با او لواط کنند».[6]

    توضیح: شاید منظور از گروه اوّل کسانى است که براى هدف نامشروعى، مثلاً تدلیس وفریب در ازدواج وجوان نشان دادن خود (براى مقاصد نامشروع) چنین کارى مى‌کنند، زیرا در حدیثى معتبر از امام رض علیه السلام مى‌خوانیم که فرمود : «چیدن وکندن موى سفید جایز است، امّا چیدن آن را بیشتر از کندنش دوست مى‌دارم». ودر حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است که: «کندن وچیدن موى سفید هر دو جایز است».[7] ودر روایت سوم از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که آن حضرت چیدن موى سفید را جایز وکندنش را مکروه دانسته است.[8]
    (از مجموع این روایات استفاده مى‌شود که باقى ماندن موى سفید از همه بهتر وچیدن آن مکروه واز آن مکروه‌تر کندن آن است).

    [1] . کافى، ج 6، ص 492، ح 4 و5؛ مکارم الأخلاق، ص 68.
    [2] . مکارم الأخلاق، ص 68.
    [3] . علل الشرایع، ج 1، ص 104، باب 95، ح 3.
    [4] . خصال، ج 2، ص 402؛ بحارالأنوار، ج 10، ص 91.
    [5] . کافى، ج 6، ص 493، ح 6؛ مکارم الأخلاق، ص 68.
    [6] . خصال، ج 1، ص 125، ح 61.
    [7] . کافى، ج 6، ص 492، ح 1؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 77، ح 343، از امام صادق 7.
    [8] . کافى، ج 6، ص 492، ح 3؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 77، ح 342.



    • طاهره نظیفی
    ۱۰
    آبان
    السلام علیک یا صاحب الزمان

    موانعى بر سر راه انقلاب جهانى منجى عالم ایجاد مى‌کنند و مخالفت‌هایى با ایشان صورت مى‌گیرد که سبب بروز فتنه‌هایى خواهد شد اما هیچ کدام نمى‌توانند تاثیر مهمى بر سر راه نهضت آسمانى او داشته باشند. جنگ حضرت با برخى از مخالفین به مراتب سخت‌تر از جنگ پیامبران و از جمله رسول خدا(صلى الله علیه و آله) با دشمنان است. جنگ او شبیه جنگ خوارج نهروان است که عده‌اى منحرف، اما مدعى اسلام با امیرالمؤمنین(علیه السلام) جنگیدند. جنگ براى هدایت کفار آسان‌تر از مبارزه با منحرفین است. رسول خدا(صلى الله علیه و آله) درباره ماهیت جنگ امام مهدى(علیه السلام) فرمود:

    او بر تاویل قرآن مى‌جنگد همانگونه که من بر تنزیل آن مى‌جنگیدم.

    مخالفان مصلح جهان کسانى هستند که خود را در علوم و معارف اسلامى صاحب نظر و اندیشه مى‌دانند و بر اساس برداشت خود از اسلام، با ایشان به مخالفت برمى‌خیزند و حتى آن حضرت را مخالف اسلام و قرآن و سیره رسول خدا(صلى الله علیه و آله) معرفى مى‌کنند و با همین نگرش‌هاى خود، فتوا به جنگ با او مى‌دهند و کشتن وصى رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را یک عمل عبادى و اسلامى تلقى مى‌کنند. این افراد که چه بسا فقهایى هم در میان آنها باشد خوارج زمان امام مهدى (علیه السلام) به حساب مى‌آیند که جنگ با آنها مشکل‌تر از جنگ با دشمنان قسم خورده اسلام است.

    فضیل گوید: امام صادق(علیه السلام) مى‌فرماید: وقتى قائم ما قیام کند با انسان‌هاى جاهلى روبرو مى‌شود؛ شدیدتر از آنچه پیامبر(صلى الله علیه و آله) با آن روبرو شد. عرض کردم چگونه؟ فرمود: رسول خدا(صلى الله علیه و آله) به سوى مردم آمد در حالى که سنگ و صخره و چوب تراشیده را مى‌پرستیدند اما قائم ما وقتى نزد مردم مى‌آید آنها کتاب خدا را بر او تاویل و تفسیر کرده و به وسیله آن علیه او استدلال مى‌کنند. اما به خدا قسم عدل خود را وارد خانه‌هاى آنان مى‌کند همانگونه که گرما و سرما وارد آنها مى‌شود.

    • طاهره نظیفی