برخى لباسهایى که پوشیدن آن حرام است
يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۵۵ ب.ظ
(اوّل:) پوشیدن لباسهایى که از ابریشم خالص است و همچنین لباسهاى طلاباف (و هر آنچه زینت طلا دارد)، بر مردان حرام است. و نیز احتیاط آن است که عرقچین و کیف دستى و چیزهاى کوچکى که نمىتوان با آن عورت را پوشاند از ابریشم خالص نباشد. همانگونه که احتیاط آن است که اجزاى لباس، حتّى نوارهایى را که در حاشیه لباس مىدوزند از ابریشم خالص نباشد. و چنانچه کسانى بخواهند لباس حریر بپوشند، بهترین راه آن است که چیزى با ابریشم مخلوط کنند؛ به هر نسبتى که باشد ولى سزاوار است نسبت آن ده به یک یا بیشتر باشد. و اگر مجموع تار یا مجموع پود[1] آن غیر ابریشم باشد بهتر است. و سزاوار است که ولىّ، پسران نابالغ خود را از پوشیدن لباسهاى ابریشمین و طلاباف منع کند.
(دوم:) لباسهایى که از پوست حیوان مرده تهیّه شده، هر چند آن را دبّاغى کرده باشند.
(سوم:) لباسهایى که از پوست حیوانات حرام گوشت تهیّه شده، هر چند حیوان را به طریق شرعى ذبح کرده باشند. حتّى اگر یک تار موى حیوان حرام گوشت (مانند گربه) در لباس یا بدن نمازگزار باشد حرام است. (در این زمینه به روایات زیر توجّه کنید:)
لباس ابریشمین
1. در روایت معتبرى آمده است که رسول خد صلی الله علیه و آله به حضرت على علیه السلام فرمود : «انگشتر طلا در دست نکن و لباس ابریشمین نپوش که این هر دو، زینت و پوشش تو در بهشت است».[2]
2. و در سخنى دیگر، به آن حضرت فرمود: «لباس ابریشمین نپوش که اگر بپوشى، خداوند پوست تو را به آتش مىسوزانَد».[3]
زیورآلات طلا ونقره
1. در حدیث است که از امام صادق علیه السلام پرسیدند: آیا بر مرد جایز است خانوادهاش را با زیورآلات طلا بیاراید؟ حضرت فرمود: «براى زنان و دختران اشکال ندارد، ولى براى پسران جایز نیست».[4]
2. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «پدرم امام باقر علیه السلام فرزندان (دختر) و همسران خود را به زیورآلات طلا و نقره مىآراست و مىفرمود : اشکالى ندارد».[5]
[1] . نخهاى عمودى پارچه «تار» ونخهاى افقى آن «پود» نامیده مىشود.
[2] . خصال، ج 2، ص 375؛ بحارالأنوار، ج 83، ص 248، ح 8.
[3] . علل الشرایع، ج 2، ص 348، باب 57، ح 3؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 164، ح 774.
[4] . سرائر، ج 3، ص 636؛ وسائل الشیعه، ج 3، ص 412، ح 1. هدف اسلام از این کار، مبارزه با تجمّلپرستىوخوى اشرافیگرى است.
[5] . کافى، ج 6، ص 475، ح 2؛ بحارالأنوار، ج 66، ص 539، ح 49.
- ۹۴/۰۸/۱۰