سال دوم دین و زندگی(مشترک همه ی رشته ها)
مرحله ی اول :اندیشه و قلب |
پرسش های چهار گزینه ای |
۱) مالکیت تمام اشیا از آن خداوند است وتنها او مالکیت حقیقی و اصیل دارد. |
|
سال دوم دین و زندگی(مشترک همه ی رشته ها)
مرحله ی اول :اندیشه و قلب |
پرسش های چهار گزینه ای |
۱) مالکیت تمام اشیا از آن خداوند است وتنها او مالکیت حقیقی و اصیل دارد. |
|
بحث درباره «شیطان» بسیار طولانى و گسترده است. فلسفه آفرینش «شیطان»، چگونگى نفوذ «شیطان» در انسانها، طول عمر شیطان، داستان شیطان و آدم(علیه السلام)، لشکریان شیطان، شیاطین جنّى و انسى، علامت نفوذ «شیطان» در انسان و مانند اینها; ولى بدیهى است که شرح همه این مسائل در این مختصر نمى گنجد. تنها باید به اشاراتى که بتواند روشنایى اى بر این بحثها بیندازد و با مسیر خطبه بالا هماهنگ باشد قناعت کنیم.
از آیات قرآن به خوبى استفاده مى شود که «شیطان» از آغاز به صورت یک موجود «شریر» آفریده نشده بود; بلکه موجود پاکى بود که در صفوف «فرشتگان» جاى داشت (هر چند فرشته نبود).
ولى حبّ ذات افراطى و خودخواهى و تکبّر سبب شد که از فرمان خدا نسبت به سجده بر «آدم»(علیه السلام) سرباز زند و نه تنها مرتکب معصیت شود بلکه علم و حکمت خدا را نیز به زیر سؤال برد و این دستور را غیر حکیمانه بشمرد و به وادى ضلالت و کفر فرو غلطد.
امام علی علیه السلام در خطبه هفتم نهج البلاغه مى فرماید: «شیطان در درون سینه هاى پیروان خود تخمگذارى کرد، سپس آن را مبدّل به جوجه نمود»
او از خداوند تقاضاى باقیماندن تا قیامت را کرد و خدا نیز تقاضاى او را نسبت به زنده ماندن تا وقت معلوم قبول فرمود و این به خاطر آن بود که بندگانش را به وسیله او و لشکریانش بیازماید، یا به تعبیرى دیگر همان گونه که وجود شهوات در درون نفس آدمى و مقاومت عقل و ایمان در برابر نیروهاى مخالف، سبب قوّت و قدرت انسان در مسیر اطاعت فرمان خدا مى شود; همچنین وسوسه هاى «شیطان» از برون و مقاومت سرسختانه انسان در برابر او سبب تکامل او مى گردد; چرا که همیشه وجود دشمن، عامل حرکت و تحصیل قدرت و قوّت و پیشرفت و تکامل است.
اما این بدان معنا نیست که «شیطان» نفوذ اجبارى در انسانها داشته باشد; بلکه انسانها هستند که به او اجازه وسوسه را مى دهند. قرآن مجید با صراحت مى گوید: «اِنَّ عِبادى لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطان; تو بر بندگان من سلطه ندارى».(1) و در جاى دیگر مى فرماید: «اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطان عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ; او بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مى کنند تسلّطى ندارد»(2) و نیز از قول خود شیطان این نکته را با صراحت نقل مى کند که در روز قیامت به پیروان خود مى گوید: «وَ ما کانَ لى عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطان اِلاّ اَنْ دَعَوتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لى فَلا تَلُومُونى وَ لُومُوا اَنْفُسَکُمْ; من بر شما تسلّطى نداشتم جز این که دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید; پس مرا ملامت نکنید، خویشتن را ملامت کنید»!(3)
این نکته نیز حائز اهمیّت است که خداوند براى خنثى کردن وسوسه هاى شیاطین، لشکریان و جنودى آفریده است که از جمله آنان عقل و خرد و فطرت و وجدان و پیامبران الهى و فرشتگان خدایند که حافظان اهل ایمان و نگه دارندگان آنها در برابر وسوسه هاى شیاطین مى باشند. هرکس خود را در خط آنها قرار دهد حمایتش مى کنند و وسوسه هاى شیطان را از او دور مى سازند و هرکس خود را در خط شیاطین قرار دهد و اصرار و لجاجت ورزد، دست از حمایتش بر مى دارند.
امام علی علیه السلام در خطبه هفتم نهج البلاغه مى فرماید: «شیطان در درون سینه هاى پیروان خود تخمگذارى کرد، سپس آن را مبدّل به جوجه نمود» (فَباضَ وَ فَرَّخَ فى صُدُورِهِمْ).
در این تشبیه جالب امام(علیه السلام)، سینه هاى شیطان صفتان را آشیانه «ابلیس» و محل تخمگذارى او معرفى مى کند و به دنبال آن مى افزاید: «این جوجه هاى شیطانى از درون سینه هاى آنها خارج شده، در دامانشان حرکت کرد و پرورش یافت» (وَدَبَّ وَ دَرَجَ فی حُجُورِهِمْ).
این نکته نیز شایان دقّت است که «شیطان» سعى دارد در اعماق جان انسان نفوذ کرده و از آن جا تأثیر بر اعمال او بگذارد همان گونه که در خطبه بالا به آن اشاره شده بود که گویى در درون سینه ها تخمگذارى کرده و جوجه هاى خود را پرورش مى دهد; سپس آن را در دامان خود انسان بزرگتر مى کند تا آن جا که با وجود او متّحد مى شود; چشم و گوش و زبان و دست و پا، رنگ «شیطانى» به خود مى گیرد و آثار «شیطانى» از خود بروز مى دهد.
در کلمات «امیرمؤمنان على»(علیه السلام) در «غرر الحکم» آمده است: «اِحْذَرُوا عَدُوّاً نَفَذَ فِى الصُّدُورِ خَفیّاً وَ نَفَثَ فِى الآذانِ نَجیّاً; از آن دشمنى بپرهیزید که در سینه ها مخفیانه نفوذ مى کند و در گوشها آهسته فوت مى کند»!
شبیه این معنا ـ با کمى تفاوت ـ در خطبه 83 «نهج البلاغه» نیز آمده است.
در خطبه 121 نیز مى خوانیم: «اِنَّ الشَّیْطانَ یُسَنّى لَکُمْ طُرُقَهُ وَ یُریدُ اَنْ یَحُلَّ لَکُمْ دینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً; شیطان راه هاى خویش را براى شما آسان جلوه مى دهد و مى خواهد پیمانهاى الهى دین شما را گره گره بگشاید».
به هر حال هدف از ایراد خطبه فوق و مانند آن هشدارى است به همه انسانها که مراقب این دشمن بزرگ که عداوت خود را از آن زمان که آدم آفریده شد با او و فرزندانش اعلام نمود، باشند; و با توکّل بر لطف بى پایان خداوند و استمداد از عقل و فطرت و وجدان و الهام گرفتن از ارشادهاى پیامبران الهى و استمداد از «فرشتگان» پروردگار، خود را از حوزه نفوذ «شیطان» دور دارند.
آخرین نکته اى که لازم مى دانیم در این اشاره کوتاه ذکر کنیم این است که طبق صریح بعضى از آیات قرآن، شیاطین منحصر به «ابلیس» و لشکر پنهانى او نیستند; بلکه گروهى از انسانها نیز شیطان نامیده شده اند. چرا که کار آنها عیناً همان کار شیاطین است: «وَ کَذلِک جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَیاطینَ الاِنْس وَ الْجِنِّ یُوحى بَعضُهُمْ اِلى بَعض زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً; این چنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم که به طور سرّى سخنان فریبنده و بى اساس را براى اغفال مردم ـ به یکدیگر مى گفتند».(4)آرى باید مراقب وسوسه هاى همه آنها بود.
منبع: مکارم شیرازی، شرح خطبه هفتم نهج البلاغه،با تصرف و تلخیص
___________________
1. سوره اسراء، آیه 65.
2. سوره نحل، آیه 99.
3. سوره ابراهیم، آیه 22.
4. سوره انعام، آیه 112.
خداوند دانا و حکیم، بر اساس علم و حکمت بی مثال خویش، موجودات عالم هستی را به منظور تکثیر و تولید مثل، به گونه ای آفریده که در ازاء موجود نر، موجود ماده ای وجود داشته باشد، تا از این طریق به بقاء نسل تداوم بخشیده و نظام زیبایی آفرینش را پایدار و مستحکم نموده باشد. حال با توجه به این مطلب، ما در این نوشتار بر آنیم که به این پرسش بپردازیم که آیا شیطان نیز، همگام با سایر جانداران، از این قانون نظام هستی، جهت تکثیر نسل استفاده کرده و برای خود جفتی اختیار نموده است یا خیر؟!
در چرخه نظام هستی، جفت بودن و زوج بودن حقیقتی است که هرگز استثناء پذیر نمی باشد. پیش از آنکه آدمی با بهره گیری از تحقیقات علمی و ابزارهای پیشرفته به این مهم دست یابد، خداوند بی همتا در کلام نورانی خود به گونه ی معجزه آسایی از این واقعیت خبر داده و جفت بودن موجودات عالم را، امری فراگیر دانسته که اختصاص به موجود خاصی ندارد بلکه شامل جماد، نبات، انسان و حیوان می شود.
به عنوان نمونه در سوره مبارکه ذاریات، این امر را به روشنی بیان نموده است، تا هرگونه شک و تردیدی در این زمینه را برطرف نماید، خداوند در این سوره مبارکه در مورد این حقیقت انکار ناپذیر به زیبایی می فرماید: (وَمِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ )1؛ و از هر چیزی دو زوج آفریدیم، امید است که عبرت گیرید.
حال با توجه به این مطلب، ما در این نوشتار بر آنیم که به این پرسش بپردازیم که آیا شیطان نیز، همگام با سایر جانداران، از این قانون نظام هستی، جهت تکثیر نسل استفاده کرده و برای خود جفتی اختیار نموده است یا خیر؟!
آنچه در مورد شیطان مسلم بوده و در آن جای هیچ گونه شک و شبهه ای وجود ندارد، آن است که شیطان لعین نیز، مانند سایر جانداران دارای فرزندانی است که تعدادشان بسیار زیادند.
خداوند بی مثال در کلام نورانی خود، در این زمینه به زیبایی می فرماید: (أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاء مِن دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ )2؛ آیا شیطان و فرزندانش را به جای من سرپرست خود می گیرید و حال آنکه آنها دشمن شما هستند.
بنابراین شیطان، به یقین فرزندانی داشته، اما اینکه آن ملعون چگونه بچه دار شده است برای ما معلوم نبوده و مدرک قرص و محکمی در این باره وجود ندارد.
در پاره ای از روایات به کیفیت بچه دار شدن شیطان اشاره ای شده است، از برخی از این روایات استفاده می شود که شیطان همانند انسان از طریق ازدواج بچه دار شده است و در برخی دیگر از روایات آمده که آن خبیث از راه تخم گذاری و جوجه کشی بچه دار می شود.
نکته حائز اهمیت در این باره آن است که هیچ یک از این روایات قابل اعتماد نیستند، زیرا برخی از آنها مرسل و برخی مقطوع و یا موقوف هستند.
در پایان این بخش، بیان این مطلب خالی از لطف نیست که در زمینه ازدواج شیطان و اینکه با چه کسی ازدواج کرده است اختلاف نظر است که مختصراً به آن اشاره می کنیم:
1- مجمع البحرین می نویسد: وقتی خداوند متعال اراده کرد که برای ابلیس همسر و نسلی قرار دهد، خشم و غضب را بر او مستولی ساخت و از غضب او تکّه آتشی پیدا شد، از آن آتش برای او همسری آفرید.3
2- در نقل دیگری آمده: ابلیس از همان جوانی، در میان قوم خود، مشغول عبادت و بندگی خداوند بود، تا اینکه زمان ازدواجش فرا رسید، او وقتی تصمیم به ازدواج گرفت با دختر «روحا» به اسم «لهبا» که آن هم از طایفه جن بود، ازدواج نمود، بعد از ازدواج فرزندان زیادی از آن ملعون به وجود آمد، همه آنها مشغول عبادت شدند و مدت طولانی خدا را ستایش نمودند...4
امیر بیان علی(علیه السلام) در این باره می فرماید: (أشدّ الذنوب ما استهان به صاحبه)؛ سخت ترین گناهان، آن گناهی است که انجام دهنده آن، آن را کوچک بشمارد
نقل است که موسی (علیه السلام) در راهی شیطان را دید، در ضمن گفتگویی از او پرسید: چه گناهی است که انسان آن را انجام دهد، تو بر آن چنان مسلط می شوی که هر کجا که بخواهی او را می کشانی؟ شیطان گفت: انسانی که از عمل نیک خود خوشحال باشد و آن را بسیار تصور کند و گناهانش را کوچک و ناچیز بشمرد، من بر او مسلط هستم.5
چنانچه ملاحظه می فرمایید: شیطان در این گفتگوی کوتاهی که با حضرت موسی(علیه السلام) داشته از دو مطلب بسیار مهم خبر داده که آن دو می تواند برای ما در زندگی، درس بزرگی باشد.
مطلب اول: در مورد کسانی است که وقتی کار خوبی انجام می دهند، از انجام آن خوشحال و آن را بزرگ می شمارند، این خصلت زشت در این دسته از انسان ها می تواند بسیار خطرآفرین و مشکل ساز باشد، زیرا این نوع نگرش، به یقین برخاسته از افکار شوم شیطانی است، در حقیقت شیطان، با القاء این فکر مسموم در صفحه ذهن آدمی، می خواهد او را از انجام کارهای نیک، آن هم در سطح وسیع تر و در حجم بیشتر باز دارد، انسانی که دچار چنین افکار پلید و شیطانی شده باشد، با اندک کار خوبی که انجام می دهد خانه آخرت خویش را آباد دیده و عاقبت بخیری را برای خود امری حتمی و یقینی می پندارد.
طبیعی است که با این طرز تفکر غلط، انسان از قافله خیر عقب مانده و آن چنان که باید و شاید، نمی تواند در جهت انجام کارهای مفید و مثبت قدم بردارد، و در حقیقت به نوعی از خود در مقابل دیگران سلب مسئولیت نموده و همواره به خود می گوید: من به وظیفه خود در زندگی عمل نموده و خدمات بسیار انجام داده ام و لذا هیچ بدهی ای از دیگران بر ذمه ندارم که این همان چیزی است که شیطان آرزوی آن را داشت.
بنابراین شایسته است که اگر کار خوبی انجام دادیم، آن را نادیده گرفته و به طور کل به دست فراموشی بسپاریم، تا از این طریق توانسته باشیم خود را نسبت به خانواده و مردم جامعه و همنوعان خویش مسئول دانسته و در راستای خدمت رسانی به آنها و گره گشایی از زندگی آنها قدم برداریم.
مطلب دوم: در مورد کسانی که در زندگی مرتکب گناه و معصیت می شوند و به جای اینکه از انجام آنها، شرمسار و سرافکنده باشند، آنها را کوچک و ناچیز می شمارند.
نقل است که موسی (علیه السلام) در راهی شیطان را دید، در ضمن گفتگویی از او پرسید: چه گناهی است که انسان آن را انجام دهد، تو بر آن چنان مسلط می شوی که هر کجا که بخواهی او را می کشانی؟ شیطان گفت: انسانی که از عمل نیک خود خوشحال باشد و آن را بسیار تصور کند و گناهانش را کوچک و ناچیز بشمرد، من بر او مسلط هستم
این گونه از اشخاص باید بدانند، در بد مخمصه ای قرار گرفته اند که خود از آن بی خبرند، زیرا گناه، نافرمانی و سرپیچی از فرامین الهی است که این خود، نوعی اهانت و دهان کجی به ساحت مقدس حضرت حق محسوب می شود، بنابراین کسی که گناه خود را کوچک می پندارد در حقیقت، اهانت به خدا را کوچک پنداشته است که این خود گناه بسیار بزرگی است که هرگز بخشودنی نخواهد بود.
امیر بیان علی(علیه السلام) در این باره می فرماید: (أشدّ الذنوب ما استهان به صاحبه)6؛ سخت ترین گناهان، آن گناهی است که انجام دهنده آن، آن را کوچک بشمارد.
علاوه بر مطالبی که بیان شد، کوچک شمردن گناه، انسان را نسبت به تکرار آن گناه، جسور و بی پروا می کند، که در اثر آن، شخص گنهکار بدون هیچ ترس و واهمه ای مرتکب گناه و معصیت می شود، بی آنکه از نتیجه شوم آن خوفی داشته باشد.
در چنین اوضاع اسف باری، انسان در اثر تکرار گناهان کوچک، کوهی از معاصی، در پیش روی خود ساخته و عاقبت باید در آتشی که خود با دست خویش، شعله ور کرده بسوزد و بنالد. بنابراین اگر در اثر غفلت و نادانی، گناهی از ما سر زد به هیچ وجه نباید آن را کوچک بشماریم بلکه باید به عظمت و بزرگی خداوند بی مثال نگریسته و از اینکه در محضر آن قدرت بی نظیر، مرتکب چنین خطایی گشته ایم احساس شرم نموده و از ذات پاک و مقدسش، عفو و بخشش گناهان خویش را خواستار باشیم.
در سن شریف حضرت علی و فاطمه (ع) هنگام ازدواج و همچنین تاریخ عقد و رفتن حضرت فاطمه (ع) به خانه امام علی (ع) اختلاف نظر بسیاری، در میان شیعیان و اهل سنت وجود دارد. این اختلاف از اختلاف در تاریخ ولادت فاطمه (ع) نشأت گرفته است. بنابر نظر برخی حضرت فاطمه (ع) پنج سال پس از بعثت به دنیا آمد و هشت سال با پدرش در مکه ماند سپس به مدینه هجرت کرد و دو سال پس از ورود به مدینه، پس از جنگ بدر، با على (ع)، ازدواج کرد. اما برخى می گویند فاطمه (ع) در سال دوم بعثت به دنیا آمد، بنابراین سن وى به هنگام ازدواج ده یا سیزده سال بوده است. و برخی از اهل سنت، با توجه به دیگر شواهد تاریخی، سن حضرت فاطمه (ع) هنگام ازدواج را، 15 سال و نیم و برخی دیگر 18 سال و سن امام علی (ع) را 21 سال دانسته اند.
در خصوص روز و ماه عقد و ازدواج آن حضرت نیز، اقوال مختلفى نقل شده است:
1. روز اول ذى حجه عقد و روز سه شنبه ششم همان ماه ازدواج کرد.
2. عقد حضرت فاطمه (ع) در ماه صفر بود، امام على (ع) پس از گذشت چند روز از ماه شوال با حضرت فاطمه (س) ازدواج کرد.
3. عقد در ماه رمضان انجام پذیرفت و ازدواج در ماه ذى حجه.
4. زفاف حضرت فاطمه در شب پنج شنبه، بیست و یکم ماه محرم بوده است...
این پرسش را در دو قسمت که عبارت است از: سن امام علی و حضرت فاطمه (ع) هنگام ازدواج، و زمان عقد و رفتن حضرت زهرا (ع) به خانه امیر مؤمنان مورد بررسی قرار می دهیم.
الف. سن امام علی و حضرت زهرا (ع) هنگام ازدواج
بنابر اختلاف نظرى که در مورد تاریخ ازدواج آنان وجود دارد، ممکن است ازدواج امام علی (ع) با حضرت فاطمه(ع) در سال اول یا دوم و یا سوم پس از هجرت بوده است. علماى شیعه در تعیین سن حضرت فاطمه به هنگام ازدواج از چهارده سال بیشتر نگفتهاند.[1]
بنابر نظر اکثر عالمان شیعه؛ سن حضرت در زمان ازدواج، 9 یا 10 یا حداکثر 11 سال بوده است.[2]
به عقیده برخی، حضرت فاطمه (ع) در سن چهل و یک سالگی پیامبر (ص) به دنیا آمد و حضرت رسول(ص) بعد از جنگ احد، فاطمه را به ازدواج علی (ع) در آورد و سن حضرت زهرا هنگام ازدواج 15 سال و 5 ماه و نیم بوده است و سن امیر مؤمنان (ع) 21 سال و 5 ماه بوده است.[3]
عده دیگر گفته اند: حضرت فاطمه (ع) به هنگام ازدواج هجده سال داشته است.[4] ابن حجر در الإصابة [5] و ابن سعد در طبقات الکبیر نیز همین قول را روایت کردهاند.[6]
ب. روز و ماه ازدواج آن حضرت
1. روز اول ذى حجه عقد فاطمه (ع) و روز سه شنبه ششم همان ماه، ازدواج حضرت بوده است.[7]
2. در ماه شوال پس از بازگشت حضرت علی (ع) از جنگ بدر بوده است.[8]
3. بنابر روایت امام صادق (ع): عقد على و فاطمه (ع) در ماه رمضان، و ازدواج آنها در ذى حجّه سال دوم هجرى بوده است.[9]
4. زفاف فاطمه در شب پنج شنبه، بیست و یکم ماه محرم سال سوم هجرت بوده است...[10]
5. برخی بر این عقیده اند که: عقد حضرت فاطمه (ع) در اواخر ماه صفر و ازدواج در ماه ذی حجه بوده است.[11]
6. عده ای نیز گفته اند که عقد در ماه ربیع الأول بوده و در همان ماه ازدواج صورت پذیرفته است.[12]
7. ابن سعد روایت کرده است که ازدواج فاطمه (ع) با على (ع) پنج ماه پس از ورود پیغمبر (ص) به مدینه در ماه رجب صورت پذیرفت و پس از بازگشت از بدر او را به خانه على (ع) فرستاد.[13]
گفتنی است که با توجه به تاریخ تولد حضرت فاطمه (س) که در آن نیز اختلاف است؛ برخی از اقوال ذکر شده است.
[1]ر.ک: امین، سید محسن ، أعیان الشیعة، ج 1، ص 313، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406 ق.
[2] انصاری، اسماعیل،الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء،ج4،ص21، دلیل ما، قم، 1428ق.
[3]ر.ک: ابن عبد البر، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب ، ج 4، ص 1893، بیروت، دار الجیل، ط الأولى، 1412/1992.
[4]ر.ک: ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص 59، دار المعرفة،بیروت، بی تا.
[5]ر.ک: ابن حجر، الإصابة فى تمییز الصحابة، ج 8، ص 264، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولى، 1415/1995.
[6] ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 18، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، 1410/1990.
[7] ر.ک: ابن شهرآشوب، المناقب، ج 3، ص 357، قم، 1379 ق.
[8]شیخ طوسی، الأمالی، ص 43، دار الثقافة، قم، 1414ق.
[9] إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 1، ص 364، مکتبة بنی هاشم، تبریز، 1381ق.
[10]ر.ک: سید بن طاوس، إقبال ص 584، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1367 ش.
[11]مجلسی، بحار الأنوار، ج 19، ص 192-193، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
[12] همان.
[13] ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 18، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، 1410/1990.
| ||
پاسخ :در مورد این ازدواج پاسخ های فراوان داده شده است : پاسخ نقضی و اجمالی :در ابتدا می توان پاسخی نقضی داد که : رسول خدا طبق نظر اهل سنت علم غیب ندارد :طبق نظر اهل سنت پیغمبر علم غیب ندارد و ازدواج و یا دوستی وی با کسی نمی تواند دلیل بر صحت عقاید و رفتار وی باشد . علت همان علت ازدواج حضرت نوح و لوط با همسرانشان بوده است :حتی اگر بگویند رسول خدا وی را می شناخته و با وی ازدواج کرده است ، علت ازدواج را همان علت ازدواج حضرت نوح و حضرت لوط با همسرانشان می دانیم . با اینکه در قرآن کریم آمده است که همسر ِ حضرت نوح و نیز همسر حضرت لوط ، همراه و همنظر با دشمنان ایشان بوده اند . پاسخ تفصیلی :علت امتحان رسول خدا صلی الله علیه وآله و مردم بوده است :در شعر زیبای حافظ می خوانیم : من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان قیل ومقال عالمی می کشم از برای تو رسول گرامی اسلام در نهایت توجه به عالم بالا و مقام اقدس الهی بوده اند ؛ و حتی به قول شاعر نفس فرشتگان و هم صحبتی با ایشان برای رسول گرامی اسلام سخت بوده است ؛ زیرا نوعی اشتغال به غیر خداست . اما خداوند هر کسی را به نوبه خود آزمایش می کند و برای آزمایش رسول خدا از ایشان خواست که با عایشه ازدواج کند و با این دستور ، در خانه وی کسی را قرار داد که می توانست مایه آزمایش ایشان باشد ؛ زیرا امتحان مردان بزرگ باید به بزرگی خود ایشان باشد . اما چون این آزمایش می توانست سبب اشتباه برخی ، در مورد شخصیت واقعی همسران رسول گرامی اسلام باشد ، خداوند هم در قرآن با بیان برخی اشکالات و اشتباهات همسران رسول خدا و همسران پیغمبران گذشته ، راه هدایت را برای مردم باز گذاشته است . به عنوان مثال در سوره تحریم آیه ده همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط را به عنوان دو نمونه برای کفار معرفی می نماید که با وجود حضور در خانه پیغمبران الهی ، باز گمراه شدند . و در همین سوره در آیه 4 در مورد دو تن از همسران رسول خدا می فرماید : إِنْ تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ سوره تحریم آیه 4 اگر ( شما دو همسر رسول خدا) به درگاه خدا توبه کنید ، دل های شما به سوی او میل پیدا کرده است ، اما اگر علیه او بر یکدیگر کمک کنید در حقیقت خدا خود سرپرست اوست و جبرئیل و صالح مومنان (نیز یاور اویند) و گذشته از این فرشتگان نیز پشتیبان او خواهند بود . و نیز در می بینیم که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در در مورد ِ آینده ی برخی از همسران خویش سخنانی فرموده اند که می تواند ملاک تشخیص حق از باطل در موارد نیاز باشد . به عنوان نمونه می توان به روایتی که بخاری آن را نقل کرده است اشاره نمود که گفته است : رسول خدا به خانه عایشه اشاره فرمودند و سه بار گفتند : فتنه ( آزمایش ) در اینجاست ؛ فتنه در اینجاست ، فتنه در اینجاست . 2873 - حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ إِسْمَاعِیلَ حَدَّثَنَا جُوَیْرِیَةُ عَنْ نَافِعٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَامَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَطِیبًا فَأَشَارَ نَحْوَ مَسْکَنِ عَائِشَةَ فَقَالَ هُنَا الْفِتْنَةُ ثَلَاثًا مِنْ حَیْثُ یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَانِ صحیح بخاری کتاب فرض الخمس باب ما جاء فی بیوت ازواج النبی صلی الله علیه وسلم رسول خدا به سخن ایستادند ، پس به سمت خانه عائشه اشاره کردند و سه بار فرمودند اینجاست فتنه ؛ همان جایی که امت شیطان ظهور می کنند . علت ازدواج حضرت با ایشان سیاسی بوده است :یکی از اهداف ازدواجهای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) جهت سیاسی - تبلیغی بود ؛ یعنی با ازدواج موقعیتش در بین قبایل مستحکم گردد و بر نفوذ سیاسی و اجتماعیش افزوده شود و از این راه برای رشد و گسترش اسلام استفاده نماید. حضرت به خاطر دست یابی بر موقعیتهای بهتر اجتماعی و سیاسی ، در تبلیغ دین خدا و استحکام آن و پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از کارشکنی های آنان و حفظ سیاست داخلی و ایجاد زمینه مساعد برای مسلمان شدن قبایل عرب ، به برخی ازدواج ها رو آورد . در راستای این اهداف پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) با زنان ذیل ازدواج کردند : عایشه دختر ابوبکر از قبیله «تیم». حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ «عدی». ام حبیبه دختر ابوسفیان از قبیله نامدار بنی امیه. ام سلمه از قبیله بنی مخزوم . سوده از قبیله بنی اسد. میمونه از قبیله بنی هلال. صفیه از بنی اسرائیل . ازدواج مهمترین پیوند و میثاق اجتماعی است، به ویژه در آن فرهنگ تأثیر بسیاری از خود به جا میگذارد. در آن محیطی که جنگ و خونریزی و غارتگری رواج داشت، بلکه به تعبیر "ابن خلدون" جنگ و خونریزی و غارتگری جزو خصلت ثانوی آنان شده بود، ( مقدمه ابن خلدون (ترجمه)، ج 1، ص 286) بهترین عامل بازدارنده از جنگها و عامل وحدت و اُلفت ، پیوند زناشویی بود. از این روی، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) با قبایل بزرگ قریش ، به ویژه با قبایلی که بیش از دیگران با پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دشمن بودند ، مانند بنی امیه و بنی اسرائیل ، ازدواج نمود . اما با قبایل انصار که از سوی آنان هیچ خطری احساس نمیشد و آنان نسبت به پیامبر(ص) دشمنی نداشتند، ازدواج نکرد. گیورگیو ، نویسنده مسیحی می نویسد: محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ام حبیبه را به ازدواج خود درآورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان شود و از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد. در نتیجه پیامبر با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان وسایر دشمنان خونین خود خویشاوند شد و ام حبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه شد. محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص 207. در بعضی از تواریخ می خوانیم که پیامبر با زنان متعددی ازدواج کرد و جز مراسم عقد انجام نشد، و هرگز آمیزش با آنها نکرد، حتی در مواردی تنها به خواستگاری بعضی از زنان قبائل قناعت کرد. و آنها به همینقدر خوشحال بودند و مباهات می کردند که زنی از قبیله آنان به نام همسر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نامیده شده ، و این افتخار برای آنها حاصل گشته است ، و به این ترتیب رابطه و پیوند اجتماعی آنها با پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) محکمتر، و در دفاع از او مصممتر می شدند. ام سلمه از طایفه بنی مخزوم - طایفه ابوجهل و خالد بن ولید - بود، وقتی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وی را به همسری خویش درآورد ، خالد بن ولید موضعگیری شدید خود را در برابر مسلمانان مورد تجدید نظر قرار داده و پس از مدتی نه چندان طولانی اسلام آورد. پس از ازدواج رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) با جویریه و صفیه هیچگونه تحرکی را از سوی بنی نضیر و بنی مصطلق در برابر آنحضرت مشاهده نمی کنیم . از سوی دیگر، مشاهده می کنیم که جویریه از جهت برکت آفرینی برای قوم و قبیله اش یک زن نمونه شناخته می شود، و صحابه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) یکصد خانوار از اسیران قوم و قبیله وی را بخاطر ازدواج پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) با او آزاد می کنند و می گویند: اینان خویشاوندان رسول خدایند! و پرواضح است که چنین منت گذاری بر یک طائفه و قبیله از سوی مسلمانان چه تاثیر بسزایی در عمق جان آنان داشته است. بنابراین ، ازدواج پیامبر با عایشه و حفصه ، نه به خاطر نبودن زنی بهتر در آن جامعه و بلکه به خاطر مصالح مهمی بوده است که جز با ازدواج پیامبر با آن دو تحقق نمی یافته است . موفق باشید گروه پاسخ به شبهات موسسه تحقیقاتی ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف |
با او باشید تا هیچوقت تنها نباشید
یکی بود ، یکی نبود
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
پیامبر اسلام در طول حیات ۶۳ سالهاش یازده همسر داشته که دو تن از آنان در زمان حیات حضرت وفات کردند.
۱. خدیجه (س)
نخستین همسر رسولالله (ص) دختر خویلد از اشراف قریش بود که ازدواج با او پانزده سال قبل از بعثت صورت گرفت. حضرت در آن هنگام ۲۵ سال داشت؛ درحالیکه خدیجه چهل ساله بود. پیامبر در سفری تجاری برای خدیجه سود فراوانی را به ارمغان آورد. نقل مشاهدات میسره، غلام خدیجه از رفتار و حرکات پیامبر بهویژه صداقت و امانتداری او در اثنای سفر، موجب گردید که خدیجه به پیامبر پیشنهاد ازدواج دهد.
تقریباً تمام گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که این ازدواج به درخواست و تمایل ابتدایی خدیجه انجام پذیرفت، زنی که در مقابل هیچیک از مردان قریش سر تسلیم فرود نیاورده و درخواست همه آنان را برای ازدواج با صراحت رد کرده بود. بیشک او در سنی نبود که براساس احساسات زودگذر تصمیمی شتابزده بگیرد، بلکه عزم کرده بود با همه وجود از مردی حمایت کند که میخواهد زنجیر بردگی انسانها را با شعار عبودیت الله درهم شکند.
اگر خدیجه در وجود محمد (ص) در جستجوی حقیقتی بود که زنان قریش آن را نمیدیدند و مفهوم انتخاب خدیجه را درک نمیکردند، رسولخدا (ص) نیز در خدیجه حقیقتی را میدید که غیر از خواستهای متعارف جوانان بود. ازاینرو، حضرت با موافقت خود به انتخاب خدیجه احترام گذاشت. او ۲۶ سال یگانه بانوی پیامبر بود و مادر تمام فرزندان او گردید.
۲. سوده بنت زمعه
وی اولین همسر پیامبر (ص) پس از مرگ خدیجه بود. قبیله او بنیعبد شمس از دشمنان پیامبر و بنیهاشم بودند. سوده پیشتر با پسر عمویش سکران بن عمرو بن عبد شمس که از اسلامآورندگان اولیه بود ـ و در این راه شکنجههای بسیار کشیده بود ـ ازدواج کرد و به حبشه هجرت نمود. او پس از فوت همسرش از آنجاکه خانوادهاش کافر بودند، نمیتوانست به نزد آنان بازگردد؛ چراکه بدون شک با شکنجه و تهدید و اجبار بر کفر روبهرو میشد.
ازدواج با او در چنین شرایطی میتوانست نوعی تکریم استقامت و ثبات او در راه ایمان باشد؛ ضمن آنکه برای مجاهدان اسلام که همواره بر عائله خود پس از شهادت میترسیدند، نویدی بود که زنان و ذریه آنان بیسرپرست رها نخواهند شد. تاریخ درباره جمال یا ثروت و یا موقعیت اجتماعی وی ـ که مورد نظر دنیاطلبان باشد ـ گزارشی نکرده است، بلکه تنها گفته میشود که سن او بههنگام ازدواج با رسولخدا حدود ۵۵ سال بوده و در سال ۵۴هجری نیز در زمان خلافت معاویه از دنیا رفته است.
۳. عایشه بنت ابوبکر
پس از سوده، پیامبر خدا (ص) عایشه را به عقد خود درآورد. سن او به هنگام عقد هفت تا نُه سال ذکر شده که دو سال بعد از آن نیز به خانه پیامبر رفته و نُه سال در کنار حضرت زیسته است. برخی منابع حاکی از آن است که این ازدواج به پیشنهاد ابوبکر، پدر عایشه و اصرار برخی اصحاب صورت گرفت. ازاینرو میتوان آن را براساس پارهای ملاحظات سیاسی ـ اجتماعی دانست. برخی نیز بر این باورند که پیامبر میخواست از طریق ازدواج با وی، از حمایت ابوبکر و فرزندانش برخوردار گردد.
۴. حفصه
وی دختر عمر بن خطاب بود که همسرش خنیس بن حذافة السهمی ـ از مجاهدان اسلام ـ در جنگ احد مجروح شد و پس از مدتی از دنیا رفت. بعد از فوت همسر، پدرش او را به ابوبکر پیشنهاد کرد، اما با سکوت ابوبکر روبهرو گردید. سپس ازدواج با او را به عثمان ـ که همسرش رقیه دختر پیامبر را بهتازگی از دست داده بود ـ پیشنهاد کرد، اما او نیز در پاسخ گفت که قصد ازدواج ندارم. عمر با اندوه این جریانات را برای پیامبر نقل کرد و از رفتار آنان شکایت کرد. پیامبر نیز فرمود: حفصه به ازدواج کسی درمیآید که از عثمان بهتر است و عثمان نیز با کسی ازدواج میکند که بهتر از حفصه است. (مقصود پیامبر، امکلثوم دختر دیگر حضرت بود)
در هر حال پیامبر بخل نورزید و بدینوسیله یکبار دیگر رابطه میان خود و برخی اصحابش را محکم گردانید تا شاید علاجی باشد برای خطرهایی که بیم آن میرفت؛ تا جاییکه گفته شد:پیامبر با عایشه و حفصه از روی علاقه و محبت ازدواج نکرد، بلکه بهجهت تحکیم پایههای اجتماع نوپای اسلام با آنان ازدواج نمود.گواه این مدعا، کلام خود عمر بن خطاب است که روزی خطاب به حفصه بههنگام آزار پیامبر (ص) گفت:و الله لقد عَلَمَتِ أنّ رسول الله لا یحبّک و لو لا أنا لطلّقک. به خدا سوگند میدانی که پیامبر تو را دوست نمیدارد و اگر من نبودم، هرآینه تو را طلاق میداد!
۵. زینب بنت خزیمه
وی که مشهور به امالمساکین بود، پیش از آنکه به همسری پیامبر گردد، دو بار شوهر کرده بود. همسر دومش عبدالله بن جحش بود که در جنگ احد به شهادت رسید. پیامبر در سال سوم هجری از وی خواستگاری کرد و او نیز امر خود را به رسولخدا (ص) وانهاد. زینب در حالی به ازدواج حضرت درآمد که بیوهای سالخورده بود. ازاینرو گفته شده که دو ماه و به روایتی هشت ماه بعد از ازدواج با پیامبر از دنیا رفت.
۶ . امسلمه
او را هند مینامیدند. گفتهاند که وی و همسرش ابوسلمه دو بار در دفاع از پیامبر (ص) هجرت کردند: یکبار به حبشه و دیگر بار به مدینه. ابوسلمه در جنگ احد مجروح گشته و براثر جراحات عمیق سرانجام در سال چهارم هجری از دنیا رفت. امسلمه با چند فرزند یتیم و بیپناه زندگی طاقتفرسا و دردناکی را میگذرانید. پیامبر او را که همه خویشانش در مکه کافر بودند، به ازدواج با خود طلبید. او نیز در پاسخ عنوان کرد:
«انا امرأة دخلت فی السن و أنا ذات عیال: زنی هستم که سنی از من گذشته و دارای فرزندانی هستم». پیامبر در پاسخ او فرمود: «نسبت به سن، من از تو بزرگترم، اما درباره فرزندان یتیم، پس کار آنان بر خدا و رسول اوست». بیشک چنین ازدواجی تکریم این بانوی مسلمان، و سرپرستی فرزندانش نیز به پاس جهاد و صبر او در راه خدا بود. او ازجمله با شرافتترین همسران پیامبر از حیث نسب، و آخرین فرد از امهات المؤمنین بود که از دنیا رفت.
۷. زینب بنت جحش
وی دخترعمه رسولالله (ص) و از اشرافزادگان مکه بود. پیامبر او را برای زید فرزندخوانده خود خواستگاری کرد. پس از ازدواج و گذران مدتی از زندگی، زینب بهدلایلی بنای ناسازگاری گذاشت و به همین دلیل زید او را طلاق داد. پیامبر نیز برای شکستن عادات جاهلی که فرزندخوانده را چون فرزند صلبی میدانستند و احکام آن را یکسان میپنداشتند، به دستور الهی زینب را به عقد خویش درآورد. این اولینبار بود که تشریع حکم ازدواج با همسر پسرخوانده عملاً تعلیم داده میشد. در واقع ازدواج با زینب برپایه ضرورتی شرعی صورت گرفت؛ مأموریت بزرگی که وحی بر دوش پیامبر نهاده بود.
۸ . جویریه دختر حارث
دختر حارث رئیس قبیله بنیالمصطلق، از بزرگان عرب و دارای حسب و نسب شریفی بود. سال ششم هجرت میان لشکر اسلام و لشکر حارث جنگ سختی درگرفت که سرانجام قبیله حارث شکست خورد و تسلیم گشت. جویریه در جنگ، اسیر و همسرش کشته شد و در هنگام تقسیم اسرا، سهم یکی از انصار گردید.اسارت شمار زیادی از آنان در جنگ بهدلیل آنکه از بزرگان عرب و دارای حسب و نسب شریفی بودند، بر آنان بسیار گران آمد.
جویریه با صاحب خود قراردادی نوشت تا براساس آن مبلغی بپردازد و آزاد گردد. ازآنروکه این مبلغْ کلان بود، وی خدمت پیامبر آمد و از حضرت خواست تا او را در آزادی خودش از طریق مکاتبه یاری دهد.پیامبر فرمود: آیا بهتر از آن را میخواهی؟ پرسید: چه میتواند باشد؟ پیامبر پرداخت مبلغ و ازدواج با خود را پیشنهاد کرد و او نیز پذیرفت. آنگاه پیامبر او را از آن فرد انصار خرید و سپس آزاد کرد. او سپس اسلام آورد و آنگاه حضرت وی را به عقد خویش درآورد. سایر اصحاب به احترام پیامبر و این ازدواج، همه اسیران خود را آزاد ساختند و گفتند چگونه بستگان رسولخدا را در اسارت خود باقی بداریم!؟
زمانی که این خبر به حارث رسید، به مدینه آمد و اسلام آورد. با اسلام آوردن او عموم افراد بنیمصطلق نیز مسلمان شدند. نقل شده که جویریه روزی به حضرت گفت: همسرانت بر من فخر میفروشند که تو اسیر بودهای! پیامبر فرمود: «او لم أعظم صداقک ألم أعتق أربعین من قومک؟:آیا مهریه تو را بزرگ قرار ندادم که آزادی ۴۰ تن از قبیله تو بود؟» عایشه درباره او میگوید: «فما رأیت امراة اعظم برکة علی قومها منها: هیچ زنی را از جویریه با برکتتر بر قبیلهاش نیافتم.»
۹. امحبیبه دختر ابوسفیان
امحبیبه با نام اصلی رمله، دختر ابوسفیان عموزاده پیامبر بوده است که نزدیکترین فرد از حیث نسب به پیامبر در میان همسران حضرت بود. همسر اول او عبیدالله بن جحش بود که پس از هجرت به حبشه نصرانی شد و کوشید تا همسرش را نیز به آن آیین برگرداند، اما امحبیبه سر باز زد. وی پس از فوت همسرش در سال هفتم هجری در حبشه تنها و بیکس گشت. پیامبر نیز که وصف استقامتهای ایمانی او را شنیده بود، با فرستادن شخصی از او خواستگاری کرد. این تنها ازدواجی بود که از طریق نامه و فاصلههای دور میان پیامبر و زنی صورت میگرفت. بازتاب این عمل، بر مهاجرینی که در غربت در عذاب و شکنجه بودند، تأثیر مطلوبی نهاد و موجب تقویت مسلمانان گردید.
پیامبر با این ازدواج، هم ثبات قدم یک زن در راه اسلام را مورد تکریم قرار داد و هم موجب تألیف قلوب و کاهش شدت دشمنیهای ابوسفیان گردید. اثرپذیری معنوی امحبیبه از پیامبر، موجب شد که پدرش ابوسفیان نیز به عظمت معنوی پیامبر پی برد؛ تا جاییکه گفت: «لقد تغیرت کثیرا بعدها یا حبیبه: ای امحبیبه! به تحقیق بعد از این ازدواج بسیار تغییر کردهای.» ابوسفیان در سالهای بعد در برابر اسلام تسلیم گردید که این خود فتح مکه را بهآسانی میسر گردانید.
۱۰. صفیه
وی دختر حی بن اخطب رئیس قبیله بنینضیر، از سلاله هارون برادر حضرت موسی بود که پدر و شوهرش در جنگ خیبر کشته شدند و خود نیز اسیر گشت. او دو بار ازدواج کرده بود که بار اول منجر به طلاق گردید و همسر دوم او نیز در جنگ کشته شد. پیامبر او را به اسلام دعوت کرد و فرمود: «أن تکونی دینک لم نکرهک فإن اخترت الله و رسوله اتخذتک لنفسی: اگر بر دین یهودیت خود پایبند باشی، تو را به اسلام وادار نمیکنم، اما اگر خدا و رسولش را انتخاب کنی، تو را به همسری خود میپذیرم.» وی نیز در پاسخ گفت: «پیش از آنکه مرا به اسلام بخوانی، به آن ایمان آوردهام. پدر و مادری ندارم و با یهودیان نیز مرا سر و کاری نیست که مرا در پذیرش کفر و ایمان به خود واگذاری. برای من خدا و پیامبر، از آزادی و بازگشت بهسوی خویشانم بسی ارزندهتر است.»
پیامبر او را آزاد ساخت و مهرش را آزادی او قرار داد و وی را به عقد خویش درآورد. گرچه میتوان این تکریم را بخشی از نگاه کریمانه پیامبر به زن و رعایت احترام و اکرام او دانست، نکته مهمتر آن است که حضرت با این ازدواج، عظمت نفسانی، فراخی روح و عمق افکار الهی خود را نشان داد که چگونه به دور از تعصبات نژادی و طایفهای قادر است کریمانه، کینهتوزترین افراد نسبت به اسلام (یهودیان) را در امان اسلام پذیرا باشد. در واقع این رفتار یک تاکتیک و یا مصلحتاندیشی مقطعی نیست، بلکه نگاه دقیق و بزرگوارانه رسولخدا (ص) به چگونگی روابط انسانی و اجتماعی است.
هنگامی که عایشه و حفصه این زن را بر سابقه دشمنی و یهودیتش سرزنش کردند و خود را برتر از او دانستند، وی دردمندانه نزد پیامبر آمد. حضرت نیز به او فرمود: آیا به آنان نگفتی که چگونه از من بهترید، درحالیکه پدرم هارون و عمویم موسی و همسرم محمد است؟ گفته شده که صفیه خلق و خوی حضرت را از نزدیک میدید و آن را برای یهودیانی بازمیگفت که تحتتأثیر تبلیغات مخالفان حضرت قرار گرفته بودند و به پیامبر تهمت میزدند.
۱۱. میمونه
او دختر حارث و خواهر امفضل (همسر عباس، عموی پیامبر) بود. وی قبل از اسلام از همسر اول خود مسعود بن عمرو ثقفی طلاق گرفته بود و همسر دومش ابورهم بن عبدالعزی نیز از دنیا رفته بود. سال هفتم هجری پس از عمره مفرده، شوهر خواهرش عباس او را به پیامبر تزویج کرد و حضرت نیز وی را به همراه خود به مدینه برد.
این ازدواج چند پیامد داشت: نخست آنکه پیامبر توانست مدت اقامت خود را در مکه که قریشیان پیشتر سه روز معین کرده بودند، تمدید کند و بدینرو فرصت بیشتری برای ارتباط با مردم بهدست آورد تا شاید با منش، کلام و قدرت روحی خویش دلهای آنان را به طریق حق کشاند؛ دوم آنکه این خویشاوندی موجب تغییر موضع برخی از سران دشمن ازجمله خالد بن ولید (پسر خواهر میمونه)، عثمان بن طلحه و عمر بن عاص گردید؛ تا جاییکه اینان به مدینه آمدند و اسلام آوردند.گفته شده که وی در سن بالایی به ازدواج حضرت درآمد. او ازجمله کسانی بود که در غزوه تبوک برای مداوای مجروحان و پرستاری بیماران همراه پیامبر بود. میمونه آخرین همسر رسولخدا بود و پس از آن دیگر حضرت همسری اختیار نکرد.
شایان ذکر است که برای حضرت (ص) دو کنیز بهنامهای ماریه و ریحانه نیز ذکر شده که هدیه مقوقس پادشاه مصر به رسولخدا (ص) (پس از دعوت از سران کشورها) بودند. حضرت ریحانه را به حسان بن ثابت بخشید و ماریه را مخیر کرد که برود یا بماند و به عقد پیامبر درآید که ماریه دومی را برگزید. او فرزندی بهنام ابراهیم برای پیامبر بهدنیا آورد که در همان کودکی فوت کرد.
زنان دیگری چون خوله و امشریک نیز بودهاند که خود را بدون مهریه به رسولخدا بخشیدهاند؛ نکتهای که با عبارت «وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبی ...» در قرآنکریم آمده است. شواهد تاریخی نشان میدهد که پیامبر هیچ یک از این زنانی را که خود را به حضرت هبه میکردند، به ازدواج خود درنیاورد، بلکه برای اصحابش تزویج کرده است.
پیامبر(ص)
تا ۲۵ سالگی مجرد بودند و بعد از آن با حضرت خدیجه(س) ازدواج کردند و تا
حدود ۵۵ سالگی تنها یک همسر داشتند. و بعد از آن به دلایل فرهنگ قبیله ای
عرب و بعضی از اقتضائات دیگر، ازدواج های متعددی نمودند. مثل لزوم عمل
الگوی جامعه برای تغییر بعضی از فرهنگ های زمانه ، که ازدواج با زینب دختر
عمویشان از همین سنخ است؛ همانگونه که بعضی از ازدواج های ایشان برای تکریم
یک بانوی محترم بوده است. و ... در ذیل نام همسران ایشان را ذکر می کنیم:
۱-
حضرت خدیجه، ایشان اولین همسر پیامبر(ص) بود و تا زمانی که زنده بودند
پیامبر با زن دیگری ازدواج نکردند. ایشان زن دائمی آن حضرت بودند.
۲-
سوده دختر زمعه بن قیس بن عبدشمس. وی همسر پسر عمویش سکران بن عمرو بود که
از دنیا رفته بود وسوده تنها وبی سرپرست وبا رنج زندگی می کرد.
۳- عایشه دختر ابوبکر، وی تنها دختری بود که پیامبر با اوازدواج کرد. عایشه هم زن دائمی پیامبر(ص)بود.
۴-
زینب امّ المساکین، همسرعبیده بن حارث پسرعموی پیامبر(ص) بود که درجنگ بدر
به شهادت رسید و پیامبر با زینب که پیرزن هفتاد ساله ای بود در رمضان سال
سوم هجری ازدواج کرد که زینب بعد ازدو ماه ازدنیا رفت.
۵- حفصه، دختر عمر بن خطاب و همسر خنیس بن حذافه سهمی بود که پس ازجنگ بدر بر اثر جراحات وارده از دنیا رفت.
۶-
امّ سلمه، هند دختر ابی امیه مخزومی و شوهرش ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد
مخزومی بود که درجنگ احد مجروح شد وبعد ازمدتی ازدنیا رفت. وقتی پیامبر به
وی پیشنهادازدواج داد وی بعلت داشتن فرزندان وسن بالا امتناع کرد و به
سفارش فرزندش سلمه پذیرفت.
۷- زینب دختر جحش اسدی و دخترعمه پیامبر بود که ازهمسرش زید طلاق گرفته بود.
۸- جویریه دختر حارث بن ابی ضرار، رئیس قبیله بنی المصطلق بود. شوهر سابق وی پسرعمویش مسافع بن صفوان مصطلقی بود.
۹-
صفیّه دخترحییّ بن اخطب وشوهرش کنانه بن الربیع بن ابی الحقیق بود که
درجنگ خیبرکشته شد. و صفیه به اسارت مسلمانان درآمد و اسلام را پذیرفت ولذا
پیامبر او را آزاد کرد و با او ازدواج کرد. وی دختر رئیس قبیله بنی نضیر
بود.
۱۰- امّ حبیبه دخترابوسفیان بود. شوهرش عبیدالله بن جحش درحبشه از دنیا رفته بود.
۱۱-
میمونه دخترحارث بن حزن، شوهر اولش مسعود بن عمروبن عمیرثقفی بود که او را
طلاق داده بود. و سپس با ابورهم بن عبدالعزی ازدواج کرد که ازدنیا رفت.
۱۲- ماریه قبطیه. مقومس حاکم اسکندریه او را برای پیامبر هدیه فرستاده بود.
جهت اطلاع بیشتر ر.ک:
تاریخ زندگانی پیامبراعظم؛ دکتراصغرمنتظرالقائم؛ چاپ اول ۱۳۸۵؛ ص۲۳۰-۲۳۹.
همسران پیامبر(ص) ، حسن عاشوری لنگرودی، چاپ اول ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم .
موضوع ازدواج و تعداد همسران پیامبر اسلام (ص) بسیار مورد سؤال قرار گفته است، اما باید گفت:
اولا؛ پیش از آن که حکم حرمت ازدواج بیش از چهار زن نازل شود، همه زنان آن حضرت به عقد ایشان درآمده بودند.
ثانیا؛ ازدواج های پیامبر(ص) برای اهداف والایی مثل نجات برخی از زنان (سوده و ام حبیبه دختر ابوسفیان) از افتادن در دامن قبایل کافر و مشرک، تحکیم روابط با قبایل بزرگ عرب و جلب حمایت آنان (ازدواج با عایشه و حفصه)، حفظ مقام و آبروی بعضی از زنان با شخصیت (زینب بنت ججش)، جبران زحمت ها و رفع نگرانی و سرپرستی از یتیمان آنان (ام سلمه)، باطل کردن حکم جاهلی در باره همسر پسرخوانده (زینب بنت جحش)، آزادی اسیران جنگی و تحکیم مبانی اسلام در قبایل غیر مسلمان (جویریه و صفیه) و... بوده است.
شاهد ما آن است که همه همسران پیامبر اسلام(ص)، جز عایشه، زنانی بیوه و سالخورده بودند.
از آنچه ذکر گردید می توان فهمید که اگر خداوند به پیامبرش اجازه ی ازدواج با بیش از چهار زن را داده است، برای مصالح مهمی بوده است که به آنها اشاره گردید. علاوه این قانون به کسی این اجازه را داده است که از آن سوء استفاده نخواهد کرد و شاهد ما رفتار و زندگی آن حضرت است که علی رغم امکان ازدواج با دختران زیبا روی، به زنان سالخورده اکتفا فرمود. پس به دلیل مقام والای پیامبر اسلام(ص) و مصالحی که در کار بوده، بعضی از احکام و اختیارات به آن جناب اختصاص داده شده که از جمله آن اجازه داشتن بیش از چهار همسر بوده است.
موضوع ازدواج و تعداد همسران پیامبر اسلام(ص)، موضوعی است که بسیار مورد سؤال قرار گرفته است. برای روشن شدن حقیقت مطلب توجه به نکات زیر لازم است:
1- تعداد زنان پیامبر(ص):
درباره ی تعداد زنان پیامبر(ص) برخی به مبالغه سخن گفته اند؛ حاکم در کتاب مستدرک آن را به هیجده نفر رسانیده است، اما صاحب کتاب امتاع الاسماع تعداد آنان را پانزده نفر بر شمرده است. پیامبر(ص) از بین این پانزده نفر، با چهار نفر، به عقد ازدواج اکتفا نمود (و با آنان همبستر نشد).[1]
ابن اسحاق همسران آن حضرت را سیزده نفر برشمرده که با دو نفر تنها به برگزاری عقد اکتفا نمود و دو نفر از آنان در هنگام حیات آن حضرت از دنیا رفتند و در هنگام رحلت آن بزرگوار، نه زن به نام های «عایشه»، «حفصه»، «ام حبیبه»، «ام سلمه»، «سوده»، «زینب دختر جحش»، «میمونه»، «صفیه» و «جویریه» در خانه آن حضرت بودند.[2]
2- نکاتی چند در باره ی ازدواج ها و همسران پیامبر(ص):
• پیامبر(ص) تا سن پنجاه یا پنجاه و سه سالگی غیر از «خدیجه»، همسر دیگری برنگزید.[3]
• اکثر زنان پیامبر (ص) پیش از آن که با پیامبر (ص) ازدواج کنند، ازدواج کرده بودند.
• پیامبر(ص) با هیچ یک از زنان قبایل انصار ازدواج نکرد.[4]
• همه ی زنان آن حضرت پیش از آن که آیه ی مربوط به حرمت بیش از چهار زن، در اواخر سال هشتم هجری در مدینه نازل شود[5] به عقد ایشان درآمده بودند.[6]
• پیامبر اسلام(ص) به دلیل برخورداری از ویژگی های منحصر به فرد حضرتشان از یک سو و به دلیل تشرف به مقام والای نبوت و واسطه ی فیض بین خالق متعال و بندگان، دارای بعضی از احکام و اختیارات اختصاصی منحصر به فرد خویش نظیر خاتمیت، وجوب نماز شب بر شخص ایشان (با این که بر دیگران واجب نیست)، اجازه داشتن بیش از چهار همسر و... بودند که خداوند حکیم به خاطر مصالح و اهداف با ارزشی این احکام را بر آن حضرت تشریع کرد و رسول گرامی اسلام (ص) در ازدواج های متعدد خویش، اراده و مقاصد الاهی را دنبال می کردند.
3- انگیزه ها و حکمت ها در ازدواج رسول خدا (ص):
با توجه به آن چه ذکر شد، روشن می شود که ازدواج های پیامبر(ص) برای خوش گذرانی نبوده است؛ زیرا اگر آن حضرت در پی خوش گذرانی بود، در سنین جوانی به این کار مبادرت می کرد؛ در حالی که آن حضرت تا سن بیست و پنج سالگی همسری انتخاب نکردند و پس از آن نیز با حضرت خدیجه(س) که در گذشته دو بار شوهر کرده و پانزده سال از ایشان بزرگ تر بود، ازدواج کرده و تا آخرین لحظه ی عمر این زن فداکار، ( سن پنجاه و سه سالگی پیامبر) همسر دیگری نداشتند. بعد از رحلت حضرت خدیجه(س) اکثر همسران ایشان بیوه بودند، آن حضرت در حالی با «ام سلمه» ازدواج نمود که وی پیرزن و از شوهر درگذشته ی خویش دارای فرزند بود و رغبتی به ازدواج نداشت. همچنین زینب بنت جحش در سن پنجاه سالگی و میمونه در سن پنجاه و یک سالگی با آن حضرت ازدواج نمودند.
دو نفر از زنان آن حضرت، کنیز بودند که ایشان ابتدا آنان را آزاد و سپس با آنها ازدواج کرد. اگر هدف پیامبر از ازدواج، لذت بردن بود، لذت بردن از این دو کنیز بدون ازدواج نیز ممکن بود و نیازی به آزادی و ازدواج نبود.
بنابر این، پیامبر اسلام (ص)از این ازدواج ها اهداف والایی داشتند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف: اهداف سیاسی اجتماعی
نبی اکرم(ص) با عایشه دختر ابوبکر از قبیله ی تیم، حفصه دختر عمر از قبیله ی عدی، ام حبیبه دختر ابوسفیان از بنی امیه، ام سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی اسد، میمونه از بنی هلال و صفیه از یهود خیبر ازدواج کردند، تا اتحاد و الفت میان قبایل و پیامبر(ص) بیشتر، و دشمنی و کارشکنی آنان نسبت به مسلمانان و دعوت پیامبر(ص) کمتر گردد.
این ازدواج های متعدد رسول خدا(ص) در شرایط سخت و بحرانی، (به ویژه پس از جنگ احد که نتیجه ی آن برای مسلمانان بسیار ناگوار بود) بود و پس از فتح مکه (پیروزی درخشان مسلمانان )، دیگر ازدواجی نداشتند. چنانچه با قبایل انصار و مسلمانان مدینه که روگردانی از حمایت پیامبر (ص) در مورد آنان مطرح نبود، پیوند زناشویی برقرار نساختند.
رسول اکرم(ص) برای حمایت از زنان محروم و اداره ی زندگی آنان بویژه در شریط بحرانی صدر اسلام حفظ کرامت آنان از راه حل چند همسری بهره گرفته و مردان مسلمان را تشویق نمود که زنان بی سرپرست و دارای یتیم را به فراخور حالشان، با پیوند زناشویی به خانه های خویش ببرند تا آنان و یتیمانشان از رنج بی سرپرستی و تنهایی و فقر مالی و عقده های روانی رهایی یابند. و خود در انجام این مهم پیشگام بوده و با بعضی از زنان بیوه و بی سرپرست و یتیم دار پیوند زناشویی برقرار کردند، تا برای دیگران الگوی پسندیده ای باشد.
ب: رهایی کنیزان
رسول خدا(ص) از شیوه های متعددی برای آزادی اسیران استفاده کرد که ازدواج از جمله ی آن است. جویریه و صفیه کنیز بودند و پیامبر این دو را آزاد کرد و سپس با آنان ازدواج نمود، تا بدین وسیله به مسلمانان بیاموزد که می توان با کنیز ازدواج نمود. به همین دلیل در ازدواج پیامبر با جویریه بسیاری از کنیزان آزاد شدند.
ج: نجات زنان مسلمان از سیطره ی بستگان مشرک و کافر
برخی زنانی که مسلمان بودند، به دلیل مرگ، شهادت یا ارتداد شوهران خود، بی سرپرست می شدند و زندگی برای آنان بسیار مشکل می شد و در وضع بسیار آشفته ای به سر می بردند، همانند ام حبیبه دختر ابوسفیان. رسول خدا (ص) وقتی از مشکل وی با خبر شد، با وساطت نجاشی پادشاه حبشه با وی ازدواج کرد و در حالی که مهریه ی دیگر زنان پیامبر چهارصد درهم مقرر شده بود، مهریه ی ام حبیبه را چهار صد دینار؛ یعنی ده برابر مهریه ی دیگر زنان قرار داد که این خود نشان می دهد که پبامبر (ص) می خواست با این ازدواج وی را نجات بدهد و از غلتیدن وی به دامن بستگان مشرک و کافر جلوگیری کند و از شدت نگرانی وی، از مصیبت های رسیده بکاهد.
د: طرد سنت های غلط جاهلی
در اسلام پسر خوانده حکم پسر واقعی را ندارد و زن پسرخوانده بر مرد محرم نیست، در حالی که در جاهلیت احکام پسر واقعی را به پسر خوانده سرایت می دادند و زن وی بر مرد محرم بود، اسلام این حکم را باطل کرد.[7]
رسول خدا (ص) به دستور خداوند سبحان با زینب بنت جحش، همسر مطلقه ی زید بن حارثه پسر خوانده خود، ازدواج کرد تا بطلان این حکم جاهلی را اعلام نماید. چه بسا اگر این ازدواج رخ نمی داد، زیدبن حارثه بعد از رحلت پیامبر(ص) به عنوان پسر پیامبر (ص) مطرح می شد و مسیر وراثت، امامت و خاندان پیامبر تغییر می کرد. ممکن بود که به زید بگویند تو وارث رسول خدا هستی و تو باید خلیفه ی مسلمانان بشوی یا خلافت حق تو است وبه هر کس می خواهی محول کن ویا... . فواید دیگر این ازدواج، این بود که دو حکم و سنت جاهلی را باطل کرد؛ یکی حرمت ازدواج با همسر مطلقه ی پسرخوانده و دیگری سنت زشت شمردن ازدواج با همسر مطلقه ی یک غلام آزاد شده. افزون بر اهداف ذکر شده، می توان اهداف مهم دیگری را برای ازدواج های آن حضرت برشمرد .
با توجه به مقام والا و اهداف بلند نبی گرامی اسلام (ص) جای هیچ تردیدی نیست که ازدواج های آن حضرت به هیچ وجه قابل مقایسه با ازدواج های سایر افراد بشر نیست و خداوند متعال با توجه به ویژگی ها و وظایف سنگینی که بر دوش آن حضرت گذاشته است، چنین اختیاراتی را به حضرتش داده است. چه بسا اگر افراد دیگری با این ویژگی ها و وظایف، یافت می شدند چنین احکام و اختیارات، به آنان نیز داده می شد.
[1] امتاع الاسماع، ج 6، ص92.
[2] سیرت رسول خدا (ص) ، ترجمه ی سیره ی ابن اسحاق، رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، ص 549.
[3] پیامبر(ص) در 25 سالگی با حضرت خدیجه که چهل سالش بود و قبلاً یک یا دوبار شوهر کرده بود و با مرگ شوهر بیوه شده بود، ازدواج نمود، و به مدت بیست و پنج یا بیست و هشت سال با وی زندگی کرد و همسر دیگری نگرفت.
[4] طبقات، ج 8، ص 132 به بعد؛ الاعلام زرکلی، ج 7، ص 342.پیامبر(ص) از قبایل مهم عرب مانند تیم، عدی، بنی امیه، نیز یهودیان مدینه همسر انتخاب کرد(جویریه دختر حارث بن ابی ضرار از قبیله ی بنی مصطلق.)، ولی از قبایل انصار زن نگرفت.
[5] نساء، 3.
[6] آخرین ازدواج پیامبر(ص) در جریان عمرة القضا در سال هفتم هجری بود.
[7] احزاب، 37.