دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی

۱۱۵ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۰
مهر
  • طاهره نظیفی
۲۰
مهر
  • طاهره نظیفی
۲۰
مهر
  • طاهره نظیفی
۲۰
مهر

 

 

سؤالات متن درس اول

 

  • طاهره نظیفی
۲۰
مهر

درس اول : هستی بخش

1- ترجمه ی عبارات قرآنی زیر را بنویسید .

الف) یا ایها الناس -  ای مردم       ب) والله هو الغنی الحمید - خداوند بی نیاز و ستوده است      ج)و یات بخلق جدید - و خلقتی جدید می آورد

2) برترین حقو حقیقت چیست ؟چرا؟

 خدا - چون همه موجودات حق بودن خود را از او می گویند

3) هرموجودی حق بودن خود را از چه کسی می گیرد؟  خدا

4) قرآن کریم برای معرفت عمیق تر به خداوند چه راهی را معرفی نموده است ؟

  درک نیازمندی جهان به خدا

5)حقیقت وجود وهستی مخلوقات جهان چگونه است ؟

  همه ی موجودات  در هستی  خود  وابسته به ذات حق هستند

6) اگر چیزی وجودش ازخودش نباشد چگونه موجود می شود ؟

 بایستی موجود دیگری به او وجود و هستی ببخشد

7) درچه صورتی یک موجود برای موجود شدن به دیگری نیازمند نیست ؟

درصورتی که ذاتش با هستی و وجود مساوی باشد

8) معیارو ملاک نیازمندی موجودات به هستی بخش چیست ؟

متکی نبودن آنها به خودشان  (فقر ذاتی )

9) برای اثبات نیازمندی جهان هستی به خداوند یک استدلال بنویسید .

مقدمه اول : هیچ یک موجودات جهان به خود متکی نیست و همه وابسته اند

مقدمه دوم : هرموجودی که وجودش درخودش نباشد برای بوجود آمدن به دیگری نیازمند است (ذات نایافته ازهستی بخش    کی تواند که شود هستی بخش )

نتیجه : پس تمام موجودات جهان برای پیدایش و بوجود آمدن محتاج خدا هستند .

10) آیا نیازمندی موجودات به خداوند تنها درمرحله ای (به وجود آمدن ) است ؟چرا؟

 خیر چون موجودات جهان دربقا و ماندگاری نیزوابسته به ذات حق هستند

11) رابطه خدا با مخلوقات چگونه رابطه ای است ؟

مانند رابطه شعاع نورو منبع نور

12)منظوراز عبارت (خداوند نور هستی ) چیست ؟

 نور وجود درجهان وابسته به خداست

13) کدام معرفت برتر و عمیق تر نسبت به خداست که برای جوانان در دسترس و امکان پذیر است ؟    این که انسان در پشت پرده ظاهر و در وراء هر چیزی خدا را ببیند

نکات

ü      چون خداوند غنایذاتی دارد. هیچ کس نمی تواند وجود او را بگیرد

ü      برترین حقوحقیقتخداست و هر موجودی حق بودن خود  را از او می گیرد.

ü       تنها موجودی برای بوجود آمدن  نیازمند نیست که خودش و ذاتش ، با وجود مساوی باشد. و نیستی در او راه نداشته باشد در این صورت آن موجود دیگر پدیده نیست که نیازمند پدید آورنده باشد .

ü       آفریننده این جهان مستقل، قائم به ذات است و هستی از او جدا نمی شود.

ü      انسان هر چه در مراتب کمال پیش رود باز هم نسبت به خدا فقیر است.

ü      درک نیازمندی جهان به خدا به معرفتی عمیق  محتاج است  به خاطر همین قرآن راه های مختلف را نشان می دهد

ü      هر موجودی پیش از آنکه نمایشگر خود باشد ، نمایشدهندهذاتخالقخویش است.

ü       تجلی خداوند و مشهود بودن او ، بوسیله موجودات است         

ü      یار  به  پرده   از  در  و  دیوار        در تجلی است یا اولی الابصار                            

ü       به صحرا بنگرم صحرا تو بینم        به  دریا  بنگرم  دریا  تو بینم                          

ü       این همه عکس می و نقش نگارین که نمود     یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

ü      امام علی (ع)  می فرماید : ما رَایتُ شَیئاً اِلا وَ رَایتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ   هیچ چیز را ندیدم مگر این که خدا را قبل از آن و بعد از آن و با آن مشاهده کردم  ( دلی کز معرفت نور و صفا دید          به هر چیزی که دید اول خدا دید.   )                                                                                                                                                                                                                                                                                                                       

-         خدا را از پشت پرده ظواهر دیدن  نیازمند معرفتی عمیق است و هدفی است امکان پذیر بخصوص برای جوانان    ( تو مگو ما را بدان شه بار نیست         با کریمان کار ها دشوار نیست)

-         در پیش گرفتن مسیر معرفت  معلول دوری از گناه  و انجام عمل نیک است  انسان را به این نتیجه می رساند که :

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود    یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

-         یکی از راه های کسب معرفت عمیق تر نسبت به خدا ، درک نیازمندی جهان در هستی خود به خداست .

-         همه ماوجود خدا را در خود می یابیم(یعنی فطرتاً و ذاتاً قادر به درک خدا هستیم .

-         بستر اصلی حرکت به سوی معرفت الهی ، پاکی و صفای فطری قلب است .

 

 

درس دوم : یگانه بی همتا

1.        معنای توحید چیست ؟ و اعتقاد به توحید به چه معناست ؟

یگانگی -   اعتقاد به یگانگی خدا

2.       مراتب توحید را فقط نام ببرید .

توحید در خالقیت -  توحید در ربوبیت توحید عملی

3.       توحید در خالقیت  را تعریف کنید :

خداوند تنها مبدا و خالق  جهان است  - او در کار آفرینش شریک و همتایی ندارد – جهان  از اصل های متعدد پدید نیامده بلکه از یک اصل  و  مبدا پیدی امده است

4.       منظور از شرک خالقی  چیست ؟ با مثال بنویسید

اعتقاد به دویا چند خدای مستقل برای خلقت  جهان -   اعتقاد به خدای باران ، باد ، نور ، ظلمت  اعتقاد به چند خدای متعدد که ذات آن ها از هم جداست - اعتقاد به خدای خیر و شر

5.       منظور از توحید ربوبی  چیست ؟

جهان یک صاحب اختیار دارد – تدبیر همه امور هستی به دست اوست – تدبیر و پرورش همه موجودات به دست اوست -  او جهان را اداره می کند  و به سوی مقصدی که برای آن تعیین کرده  هدایت می کند 

6.       منظور از شرک ربوبی چیست ؟

اعتقادبه اینکه انسان ها در تدبیر امور و  کارها مستقل از خدا هستند  اگر انسان در کنار ربوبیت خدا برای خود یا سایر مخلوقات حسابی جدا گانه باز کند  و فکر کندکه می تواند  مستقل از خدا امور را تدبیر کند .

7.       آیا  اگر کسی شفای مریض خود را  از پیامبر  یا سایر اولیا دین  بخواهد دچار شرک نشده است ؟ دلیل خود را ذکر کنید   صفحه 17

8 چند نکته در مورد توحید بنویسید

توحید : یعنی یگانگی و بی همتایی و اعتقاد به توحید  یعنی اعتقاد به یگانگی  خدا و قائل نشدن شریک برای اوست

ü      توحید مهم ترین اعقاد دینی و پایه و اساس دین است و بدون آن هیج اعتقاد دیگری  اعتبار ندارد

ü      نگرش توحیدی بر تمام آیات قرآن سایه افکنده و مانند روحی در پیکره دین  و معرفت دینی حضور داشته و به تمام معارفِ دین حیات بخشیده است

ü      توحید ، محور و روح زندگی دینی است ( و شرک  ، محور و روح زندگی غیر دینی است)

 

درس سوم : حقیقت بندگی

1.                      هریک از عبارات زیر به کدام یک از انواع توحید اشاره دارد؟

الف- سرچشمه ی خوبی ها و زیبایی هاخداست   :ذاتی  

  ب- تنها وجود مستقل خداست : افعالی

ج- انسان خدا را به یگانگی می شناسد : ذاتی      

  د- تنها مدیر و مالک و سرپرست جهان خداست : افعالی

2.                     با درک کدام اعتقادات انسان به این نتیجه می رسد که تنها باید خدا را اطاعت کند؟

اعتقاد به توحید نظری

3.                      اگر اطاعت از غیر خدا نابجا و غلط است چگونه می توان از پیامبر (ص) و جانشینان بزرگوار آن حضرت اطاعت کرد؟

اطاعت از پیامبر همان اطاعت از خداست

4.                     چرا اطاعت از رسول خدا و جانشینان بزرگورا آن حضرت لازمه ی توحید عملی است ؟

زیرا حکم و فرمان الهی از طریق رسول خدا و جانشینان بزرگوار آن حضرت به مردم می رسدو بدون اطاعت از معصومین نمی توان از خدا اطاعت کرد

5.                      منظوراز توحید عملی چیست ؟(مقصود ازتوحید درعبادت چیست ؟)

ü                    انسان فقط خدای یگانه را پرستش کند و کارها و رفتارهای خودرا به قصد اطاعت از او و برای کسب رضایت او انجام دهد .

6- انسان موحِّد کیست ؟ و دارای چگونه شخصیتی است ؟

 انسان موحِّد کسی است که تلاش می کند فقط خدارا بپرستد و از او اطاعت نماید  او می کوشد کشش ها و تمایلات درونی و تصمیم ها و فعالیت های خودرا به گونه ای سامان دهد که دریک هماهنگی مناسب سمت و سوی خدایی بگیرند و برمحور بندگی او باشند .

7-  تفاوت شرک جلی با شرک خفی درچیست ؟

شرک خفی - 1) تبعیت انسان از غیر خدا 2)پیروی فرد ازهوای نفس 3) کسب رضایت دیگران به جای خدا 

شرک جلی-  شخص آشکارا خدای دیگری غیراز الله بپرستد

  1. دوانسان موحِِّد و مشرک را با یکدیگر مقایسه کنید ؟

انسان مشرک  : از آنجا که انسان مشرک تحت سلطه تمایلات و خواسته های متضاد نفسانی خود و دیگران قرار دارد  و فردی است چند شخصیتی با جهت گیری متفرق و سمت و سوهای پراکنده و درخدمت معبودهای گوناگون که هرکدام از این معبود ها او را به سویی می کشد و در درونش ستیزه پایان ناپذیر به وجود می آورد و آرامشش را سلب می کند

انسان موحِّد  :  کسی است که تلاش می کند فقط خدارا بپرستد و از او اطاعت نماید  او می کوشد کشش ها و تمایلات درونی و تصمیم ها و فعالیت های خود را به گونه ای سامان دهد که دریک هماهنگی مناسب سمت و سوی خدایی بگیرند و برمحور بندگی او باشند .

9. منظور از توحید عملی دربُعد اجتماعی آن چیست ؟

یگانه و یکپارچه شدن نظام اجتماعی درجهت خداوند و اطاعت همه جانبه او

10. بُعد اجتماعی توحید عملی چگونه تحقق می یابد ؟

اگر افراد بکوشند که در روابط خود با یکدیگر به جای خواسته ها و تمایلات خود فرمان الهی را حاکم کنند و مناسبات سیاسی و اقتصادی وروابط فرهنگی و مبتنی  براحکام الهی و درجهت رضای او تنظیم نمایند بُعد اجتماعی توحید عملی تحقق می یابد .

11. منظور از شرک اجتماعی چیست ؟ و چه پیامدهایی دارد ؟

  هریک از افراد تمایلات دنیای خودرا دنبال کنند منافع فرد محور فعالیت های اجتماعی قرار می گیرد تفرقه و تضاد جامعه را فرا می گیرد و امکان رشد و تعالی از بین می رود  -  این نوع شرک یعنی حاکمیت طاغوت ودستورات طاغوت

12 تشابه و تناسب  توحید عملی در بعد فردی و اجتماعی را بنویسید

 

 

12. تفاوت میان  توحید نظری با توحید عملی در چیست ؟

توحید نظری ( توحید  در خالقیت و در ربوبیت ) بیانگر نظر و اعتقاد یک انسان متعهد درباره خداوند است به همین دلیل همه آن ها از نوع توحید نظری هستند اما توحید درعبادت مربوط به جلوه توحید دراعمال و رفتار ماست از این رو توحید عملی نیز نامیده شده است

13. چرا توحید درعبادت توحید عملی نامیده می شود ؟

توحید درعبادت مربوط به جلوه توحید دراعمال و رفتار ماست از این رو توحید عملی نیز نامیده شده است

14. به چه جهت کلمه لا اله الا الله دژدربرابر گناه است ؟

 چون ایمان قوی تر نسبت به این کلمه باعث دوری از گناه می شود

15. عبارت لا اله الا الله دربردارنده ی چه چیزهایی است ؟

دربردارنده تمام مراتب توحید و همه ابعاد شخصیتی یک انسان موحداست

16-چه چیزهایی سبب شده که انسان امروز درعین پذیرش توحید ازخدا غافل باشد؟

بشرامروز سرگرم هیجان های کاذب و بدون پشتوانه شده است

17. چگونه می توان از توحید نظری به توحید عملی رسید ؟

هنگامی که از مرحله ی شناخت ذهنی به ایمان قلبی برسد

18. فقدان فرصت تامل درجهان خلقت چه تاثیری در افراد دارد؟

سبب شده است که انسان ها همواره از خداوند غافل باشند و خدا در قلب آنها جایگاهی نیافته باشد

19 معیارهای شرک در دنیای امروز را بنویسید

ü      داشتن ارباب های بجز خداوند و روی آوردن به جهتی غیر از جهت خدا

ü      پذیرش سرپرستی و عبودیت کسانی بجز خدا

ü      خارج کردن خداوند از محوریت زندگی

 

20  -  ریشه بت پرستی و شرک در دنیای جدید را بنویسید

ü      وارد نشدن دین در متن زندگی افراد

ü      اصل قرار دادن تمایلات دنیای و نفسانی

درس چهارم :درمسیر اخلاص

1.        زندگی انسان صحنه ی نزاع و انتخاب بین چه جهت هایی است ؟ درخواست خداوند از انسان درنزاع همیشگی وی درزندگی چیست ؟

انسان همواره برسردوراهی بندگی خداوند یا بندگی هوای نفس و شیطان قرار دارد.

خداوند از ما  می خواهد از عبادت شیطان دور شویم و به بندگی خدا در آییم

1.        خواست خداوند از انسان دربندگی کردن چگونه دروجود او نهاده شده است ؟

این خواست را خداوند به صورت یک گرایش در خلقت و فطرت ما قرار داده و به وسیله پیامبر الهی وکتاب های آسمانی ما را به سوی آن راهنمایی نموده است .

2.       اخلاص دربندگی به چه معناست؟

اخلاص دربندگی به معنای یگانه شدن انسان برای خداست -  جهت گیری های انسان سمت و سوی الهی پیدا کند -  همه کار ها  فقط برای رضای خدا و تقرب به او  انجام پذیرد و هوای نفس و شیطان در آن راه نداشته باشد

3.       میزان اخلاص انسان چه تاثیر ونتیجه ای برای او دارد ؟

به هر میزان که درجه اخلاص انسان بیشتر باشد مقامش نزد خدا گرامی تر و درجه اش در بهشت بالاتر است

4.       حُسن فاعلی و حُسن فعلی  را با مثال توضیح دهید . 

درانجام هر عمل هم باید نیت خالص الهی داشت و هم باید مطابق با شکلی که خدا فرمان داده است انجام شود شرط اول را حُسن فاعلی و شرط دوم را حُسن فعلی می نامند .

حسن فعلی و حسن فاعلی به چه چیز هایی تشبیه شده است  ؟

 

منظور حدیث « نیه المومن خیر  من عمله » چیست؟

 

5.       اولین ثمره ی اخلاص چیست ؟با مثال توضیح دهید ؟

عدم نفوذ شیطان درانسان و  یاس او از فرد با اخلاص است مثل داستان حضرت یوسف و زلیخا همسر عزیز مصر

6.       شیطان توان فریب چه کسانی را ندارد ؟

شیطان نیز در پیشگاه خداوند اقرارکرده که توانایی فریب مومنان با اخلاص را ندارد

7.        شش مورد از ثمرات اولیه اخلاص دربندگی را نام ببرید.

 1-احساس اطمینان و آرامش درونی         2- زندگی سالم و به دور از فساد

 3- احساس لذت واقعی از زندگی خود      4- نجات از دغدغه ها و اضطراب ها

 5- کسب زیبایی های معنوی درعین بهره مند مطلوب از لذت های دنیا

-   ثمرات عالیِ اطاعت  خالصانه از خدا  را بنویسید

ü      بی نیازی کامل نسبت به غیر خدا     

ü      زندگی جاویدان بدون مرگ معنوی       

ü      قدرت معنوی بیکران  

8.      بنا به فرمایش رسول خدا  (ص) در  ازای بندگی به فرزندان آدم چه وعده ای داده است ؟ ( ثمرات عالی اخلاص )

           الف- بی نیاز ی از دیگران  ب- عدم مرگ معنوی  ج- قدرت معنویت  بیکران

9.       بالاترین ثمره اخلاص دربنــدگی چیست ؟

       دیدار محبوب حقیقی و تقرب به پیشگاه کسی است که معبود عالمیان است

     -    راه های رسیدن به اخلاص و تقویت آن را نام ببرید

•         تقویت روحیه حق پذیری

•         افزایش معرفت به خداوند

•         راز و نیاز با خدا

•         یاد معاد و روز قیامت

•         اهتمام به عمل صالح

10.      تقویت روحیه حق پذیری را به عنوان عاملی برای تقویت اخلاص بررسی نمایید .

اولین قدم برای ورود به بندگی و اخلاص حق پذیری است کسی که درمقابل حق تسلیم و خاضع است به آسانی وارد مسیربندگی می شود وبه سرعت راه موفقیت را می پیماید

11.      افراد حق پذیر را با پیروان هوی و هوس مقایسه کنید .

افراد حق پذیرتابع دلیل هستند ووقتی عقل آنان حقیقی راه یافت به دنبال آن می روند اما کسانی که به جای پیروی از عقل ازهوی و هوس پیروی می کنند وقتی خیرخواهی اطرافیان و دوستان را می شوند دست به افکار می زنند و می گویند دلم نمی خواهد

12.     دوندایی که دل را به سوی خود دعوت می کند چیست ؟

ندایی از عقل  - ندایی از هوس

13.    افزایش معرفت به خداوند را به عنوان عاملی برای تقویت اخلاص بررسی کنید ؟

به هرمیزان که معرفت و ایمان ما به خداوند بیش تر شود و اورا عمیق تر بشناسیم انگیزه ی ما برای عبودیت وبندگی نیز افزایش می یابد. دعوت قرآن کریم به تفکر و تعقل درآیات و نشانه های الهی به همین مقصود است

14.    قرآن کریم به منظور افزایش معرفت به خداوند چه توصیه ای دارد ؟

تفکر و تعقل درآیات و نشانه های الهی

15.    رازو نیاز با خداوند وکمک خواستن از او را به عنوان عاملی برای تقویت اخلاص بررسی نمایید

نیایش با خداو عرض نیاز به پیشگاه او محبت خداوند را درقلب تقویت میکند غفلت را کنار می زند و انسان را از امدادهای او بهره مند می کند درمیان مناجات ها ودعاها نماز جایگاه ویژه دارد نماز عبادتی است که خداوند خود به ما آموزش داده است و از ما خواسته که با او این گونه سخن بگوییم

16.     نیایش با خدا وعرض نیاز به پیشگاه او چه ثمرات و نتایجی دارد ؟

       نیایش با خدا و عرض نیاز به پیشگاه او  ، محبت خداوند را درقلب تقویت میکند – غفلت را کنار می زند و انسان را از امدادهای او بهره مند می سازد

17.    هدف های برپایی نماز را بنویسید ؟

مداوم مارا به یاد خدا می اندازد وحضور اورا درزندگی ما تقویت میکند

18.    یاد معاد وروز حساب را به عنوان عاملی برای تقویت اخلاص بررسی نمایید.

یکی از راه های بسیار موثر برای تقویت عبودیت و  ا خلاص توجه به این حقیقت است که همه ما حیات جاودانه ای در پیش داریم که کیفیت و چگونگی آن درهمین جهان و به دست خود ما تعیین می شود

19.     انجام عمل صالح را به عنوان عاملی برا ی تقویت اخلاص بررسی نمایید .

اهتمام به عمل صالح : قرآن کریم غالبا ایمان را قرین عمل صالح معرفی نموده و این بدان معناست که انسان وقتی مسیرحق و حقیقت را شناخت  پای درمیدان عمل می گذارد و با هیچ گاه بهانه ای دست از کار و تلاش و مجاهدت برنمی دارد عمل صالح انسان را پرورش میدهد و وجودش را خالص می سازد خداوند نیز ادامه مسیر را به او نشان می دهد و هدایتش می کند

20.     با توجه به آیه ی والذین جاهدوا فینا لَنَهدِیَنَْهُم سُبُلَنا و ان الله لَمَعَ المُحسِنینَ) بگویید اگر کسی اهل عمل باشد چه عنایتی به او می شود

- تلاش در راه موفقیت باعث باز شدن دروازه های پیشرفت به روی انسان می شود                    

درس پنجم :قدرت پرواز

1.        حقیقت اختیار چیست ؟ آیا این حقیقت قابل انکار است؟ توضیح دهید

توانایی انتخاب و گزینش – قرار گرقتن در برابر چندین کار  و چندین راه – توانایی بر انجام  و ترک یک کار

اختیار یک حقیقت وجدانی و مشهود  و غیرقابل انکار است که هرکسی آن را در خود دارد حتی انکار کننده ، در مقام بحث از آن بهره می برد

2.       نشانه های وجود اختیار را نام ببرید .

1-تفکر و تامل  - اندیشه کردن در کار ها  و سنجش  و دچار تردید شدن   و گزینش یکی از راه ها

2-احساس رضایت  و خرسندی پس از انجام کار و گاهی  احساس پشیمانی از انجام کار  نشانه ی  اراده و  تصمیم عاقلانه و اختیاری است

4-مسئولیت پذیری – مورد تشویق یا کیفر قرار گرفتن -  برقراری  عهد نامه ها  و شکننده عهد و پیمان را مستحق مجازات دانستن

همه ی  این موارد نشانه وجود اختیار و قدرت انتخاب در انسان است

3.       فواید آگاهی و توجه ما به اختیار را بنویسید (4مورد)

       1 -   احساس هویت     2-اعتمادبه نفس خودباوری بالا     3-احساس مسئولیت        4-در صدد جبران اشتباهات برآمدن جبران

 

4.       این پندارکه سرنوشت انسان بدون اختیار رقم می خورد و اراده انسان جایگاهی ندارد(اعتقاد بر جبر)چه پیامدهایی  دارد ؟

مانند ویروس فلج ، تحرک و سازندگی و نشاط را ازجامعه می گیرد ، فرصت رابرای زورگویان و تجاوزکاران فراهم میکند که قدرت و ثروت بدست آمده را موهبت الهی ( سرنوشت و تقدیر )  معرفی می کنند  و  مظلومان و محرومان هم به خود حق اعتراض نمی دهند چون می پندارند  اعتراض به  خواست الهی و تقدیر است

5.        اختیار به معنای آزادی مطلق که پنداری ویرانگر است را توضیح دهید ونتایج آن را بنویسید .

 اعتقاد به آزادی مطلق یعنی محور قرار دادن خواست خود بدون توجه به عواقب آن  و حتی نادیده گرفتن قوانین طبیعت است ، و باعث تخریب شخصیت خود و نابسامانی اجتماعی و آسیب به طبیعت می شود

6.       زمینه ساز شکوفایی اختیار چیست و دو گام برای رسیدن به این معرفت کدامند ؟

دوری پندارهای نادرست (جبر  و اختیار مطلق )  و درک صحیح از نظام حاکم برجهان خلقت

الف )  اعتقاد به خداوند حکیم – مهمترین گام  این است که بدانیم  خدا با حکمت خود جهان را خلق کرده و آن را تدبیر می کند  و همه حوادث جهان  در یک چهارچوب  سامان دهی شده  و قانون مند اتفاق می افتد  و هر حادثه ای با هدف معین اتفاق می افتد   -  این اعتقاد همچنان به انسان اطمینان می بخشد که کشتی جهان دارای ناخدایی است که   با علم و قدرت خود  آن را اداره می کند  و احتمال نابودی آن نیست

ب )   قانون مند بودن جهان  -  انسان باشناخت  قانون مندی های جهان  می تواند  نیاز های خود را  برطرف کند  و با  فعلیت  و شکوفایی استعداد ها  پله های کمال را  بپیماید

7.       معانی هریک از واژه های (قضا ) و (تقدیر) را بنویسید

قضا : انجام دادن .پایان دادن – حکم کردن – حقیقت بخشیدن    قدر: اندازه گرفتن ، حدود چیزی را معین کردن

8.      موجودات جهان از کدام جهات قضا و قدر الهی محسوب می شوند ؟

قضا  :  تمام موجودات جهان با حکم الهی حتمیَّت می یابند و ایجاد می شوند

قدر  :  خداوند حدود و اندازه ویژه گی موقعیت مکانی وزمانی همه موجودات را تعیین می کند .

9.       منظور امیرالمومنین از این جمله که (از قضای الهی به قدرالهی پناه می برم )چیست ؟

حرکت علی (ع) از زیر دیوار کج و زیر دیوار سالم نشستن نشان پناه بردن از قضای حتمی به قَدَر اوست  ،  ریختن دیوار کج براساس قضای الهی است که با تقدیر خاص آن دیوار (  کج  بودن ) متناسب است اگر تقدیر دیوار ، مستقیم و محکم باشد قضای دیگری برآن مترتب می باشد

10.      نقشه ی جهان خلقت و خلق موجودات را ازنظر ارتباط با قدر الهی بررسی کیند

- جهان خلقت و ریزه  کاری ها و  قانون مندی ها یش  نقشه حساب شده دارد ( قدر)

- جایگاه و نقش هر موجود درنظام خلقت ویژگی و حدود مربوط به تقدیر الهی است  ( قدر )

11.      آیه شریفه ی (انا کل شی خلقناه بقدر)قمر/49) خلقت موجودات را برچه اساسی دانسته است ؟

خلقت هر موجودی براساس تقدیر است

12.     شناخت بیشتر تقدیرات الهی چه کمکی به انسان می کند ؟

هرچه انسان تقدیرات الهی را بهتر بشناسد انجام فعالیت های اختیار ی او توسعه می یابد و برقدرت پروازش افزوده می شود

13.    علت هایی که در پیدایش یک پدیده دخالت می کنند برچند دسته اند ؟نام ببرید

دودسته  : علل عرضی و علل طولی

14.    علل عرضی را با ذکر یک مثال توضیح دهید .

در پیدایش هر پدیده ممکن است چند عامل به صورت مجموعه و با همکاری یکدیگر دخالت کنند مثلا برای رویش یک گل مجموعه ای چون باغبان ، خاک ، آب ، نور و حرارت دست به هم می دهند و با مشارکت یکدیگر گل را پدید می آورند این گونه علل را علل عرضی می گویند .مثال هرعامل به طور مستقیم نقشی به عهده داردکه با نقش دیگری متفاوت است .

15.    علل طولی را با ذکر یک مثال توضیح دهید .

گاهی تاثیر چند عامل در پیدایش یک پدیده این گونه است که مثلا یک عامل در عامل دیگر اثر می گذارد و آن عامل دوم در عامل سوم تاثیر می کند تا اثر عامل اول را به معلول منتقل کند برای مثال وقتی شما قلم به دست می گیرد و نامه می نویسید چند عامل درطول هم در انجام این کار دخالت دارند .

16.     با توجه به علل طولی و ، رابطه اختیار انسان با ارده خدا را توضیح دهید .

وجود اختیار و اراده در انسان به علت اراده الهی و خواست اوست خداوند اراده کرده است که انسان موجودی مختار و دارای اراده باشد در فعل اختیاری تازمانی که انسان به انجام فعلی اراده نکند آن فعل انجام نمی گیرد اما درعین حال ما  اراده ما و عملی که از ما سرمی زند همگی وابسته به اراده خداوند است یعنی اراده انسان در طول اراده خداست و با آن منافات ندارد .

17.    قانونمندی نظام هستی به انسان چه امکانی داده است؟

تاریخ علم نشان می دهد که همین نظام قانون مند  زمینه ساز  عروج و صعود انسان به سمت قله های کمال  گردیده  و  به انسان امکان داده است تا دروازه های علم را بگشاید پهنه دریاهارا بشکافد اعماق اقیانوس هارا بجوید و فضای کهکشان هارا درنوردد و ابزارهای گوناگونی برای زندگی خود بسازد

البته انسان باید برای  استفاده  از جهان طبیعت باید قانون مندی های آن را بشناسد  و متناسب با آین قانون مندی ها  ابزار ها و وسایل و ماشین های مختلف بسازد  و استفاده کند

 

درس ششم -  سنت های الهی

1-      اقسام سنت های الهی  در چه مواردی است  نکات مربوط به هر کدام را بنویسید

1ـ برخی اوقات سنتهای الهی مربوط به ظاهر  پدیده ها است که کشف آنها بوسیله علوم تجربی میسر است و  سبب پیدایش علوم تجربی می شود. و شناخت آنها به تسلط انسان بر طبیعت کمک میکند

2ـ برخی سنتها مربوط به حیات  معنوی انسانها و جوامع بشری است که توجه انسانها را به آسایش همگانی زیاد می کند.  و  توجه به دیگران جای نفع پرستی و خود محوری را می گیرد. 

 انسان وقتی به سنتها آشنا باشد می تواند مسیر صعود به قله های کمال را پیدا کند و به راحتی به منزل مقصود برسد. و در نهایت  به تسلط انسان  در خویش کمک می کند. ـ به تنظیم رابطه انسان با خدا می انجامد

2-     سنتهای معنوی جاری در زندگی انسان را نام ببرید

1ـ سنت امتحان2ـ سنت امداد الهی3ـ سنت توفیق الهی4ـ سنت املاء5- استدراج 6ـ تفاوت  در جزاء و پاداش

3-     سنت امتحان  و ابتلاء را توضیح دهید

1ـ این سنت مربوط به چگونگی و فرایند رشد و تکامل انسان است.

2ـ عامل ظهور و بروز استعدادهاست

3ـ هر انسان انتخابگری همواره در معرض امتحان است.

4ـ آزمایشات سبب ساخته شدن انسان می شود.

5ـ امتحان یا با تکامل همراه است و یا با خسران و عقب ماندگی  و انسان های خوب و بد هم  به همین ترتیب از هم جدا می کنند

6ـ هر چه انسان کاملتر می شود امتحانات او ظریفتر و دشوارتر است ـ انما المومن بمنزله کفه المیزان کُلَّما زَیَدَ فی ایمانه زید فی بلائه

4-     سنت امداد الهی مربوط به چه کسانی است توضیح دهید .

 این سنت  هم شامل گناهکاران می شود و هم انسانهای نیکوکار یعنی  هر کس با اراده خودراهی را برمی گزیند که در همان راه از امداد الهی بهره مند می شود. انسانی که راه باطل را برگزیده مطابق سنت خدا به حال خودرها می شود تا خود را از الطاف خدا دور کند  و  برای انسان های درست کار راه هموار می شود تا به مراتب کمال برسند

5-                   سنت توفیق الهی مخصوص چه کسانی است ؟

-  این سنت مخصوص کسانی است که با نیت پاک قدم در مسیر حق نهاده اند و  نصرت الهی  به دنبال تلاش و مجاهدت افراد  است

-  فراهم شدن شرایط و اسباب برای رسیدن به مقصد.

-  این توفیق اراده ی  اهل ایمان را تقویت می کند.

-  این سنت هم به شکل فردی       و       هم اجتماعی جلوه گر می شود.

-  بر اساس این سنت است که یک قدم انسان مومن صدها قدم نتیجه می دهد. 

-  این سنت نتیجه هماهنگی شخص  حق گرا  با کل نظام هستی است که شخص از نظام جهانی برای رسیدن به مقصد کمک می گیرد.

6-                   سنت املاء یا امهال چیست ؟

ـ مهلت خداوند به گناهکاران و قرار دادن امکانات در اختیار آنها.

      ـ امکانات  به صورت بلای الهی در زندگی شخص جلوه گر می شود.

      ـ این سنت حاکم بر زندگی گناهکاران است.

   ـ قرار دادن نعمت در اختیار گناهکاران برای افزودن بار گناه.

6-منظور از استدراج چیست  ؟  توضیح دهید .

1ـ قرار دادن امکانات برای گناهکاران برای سقوط و هلاکت تدریجی.

2ـ فاصله گرفتن قدم به قدم از انسانیت.

3ـ حرکت تدریجی به سمت هلاکت ابدی.

4ـ حرکت تدریجی به سوی عذاب الهی  با استفاده از امکانات خدادادی.

5ـ آیه: و الذین کذبوا بایاتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون

7-تفاوت  در جزاء و پاداش را به عنوان یکی از سنت های الهی در زندگی انسان توضیح دهید

فضل خداوند باعث می شود که کار خوب را چند برابر پاداش و کار بد را به اندازه خودش جزا می دهد.

     آیه ــــ من جاء بالحسنه فله عشر امثالها : پاداش عمل نیک 10 برابر.

      من جاء بالسئیه فلا یجزی الا مثلها : جزای  گناه  یک برابر.

8-تأثیر نیکی ها و بدی ها در سرنوشت ها یکی از سنت های الهی است  آن را توضیح دهید  .

 زندگی انسان به شدت تحت تأثیر رفتار های ماست.  مثلا نیکوکاری و گناه از جمله عوامل موثر بر طول عمر هستند. و دعا سبب بسیاری از خوبی هاست و مانع بلا.  فرد  یا  جامعه ای که در مسیر خوبی ها گام بردارد درهای رحمت الهی را به سوی خودمی گشاید. ( و لو کان اهل تقوی امنو و اتقوا لفتحنا علیهم برکات السماء و الارض)  و فرد یا جامعه ی که  آلوده به گناه شود به عذاب دچار می شود.

9-امام علی (ع) در پاسخ به شخصی که تمام فعالیت ها و جهاد  مسلمانان  در جنگ صفین  را   به خاطر این که بر اساس قضا و قدر الهی بود   عاری  از هرگونه  پاداش می دانست  چه فرمودند ؟

خداوند به همه مسلمانان  به خاطر رفتن به جهاد و حضور در جبهه و بازگشت  از جبهه ها را  پاداش  مناسب خواهد داد چون همه این کار ها با اراده و اختیار خود آن ها انجام شده بود  -  ایشان توضیح دادند که کار های انسان بر اساس قضا و قدر  حتمی و جبری الهی نبود  ( اراده و اختیار انسان هم یکی از مظاهر قضا و قدر الهی است  - یعنی خداوند اراده کرده است که انسان اختیار داشته باشد )

10  - پاسخ اشکال زیر را بنویسید .

« اگر خداوند سرنوشت و آینده و نتیجه ی  همه کار های ما را  می داند  پس ما در کار های خود مطابق علمِ قبلیِ خدا رفتار می کنیم پس هیچ گونه اختیاری  در کار های خود نداریم  و ما چه تلاش کنیم و چه تلاش نکنیم به همان نتیجه ای می رسیم که خدا از قبل می دانسته است »

این اشکال ناشی از مقایسه خداوند با انسان و کار های اوست  -   خداوند متعال همانطور که به نتیجه ی کار ما  اگاهی دارد به تمام فرایند  و حوادث و کار های ما  برای انجام یک کار هم علم دارد و تمام اتفاقات و تصمیم گیری های طول فرایند را هم  می بیند  پس علم خدا منحصر به نتیجه نیست  و نسبت به تمام  تصمیم ها  و عوامل  دیگرِ موثر  در آن فرایند  و حتی تغییر در تصمیم ها  ، جدیت یا کاهلی  ما در انجام آن ها را هم می داند و علم او به تمام جزدیات است  نه پیش بینی یک نتیجه . ( نکته دیگر اینکه ما در هر مرحله از فرایند انجام کار ها اراده و اختیار خود را به وضوح حس می کنیم  و از علم  خداوند هم هیچ گونه اطلاعی نداریم پس علم  قبلی خدا اختیار را از ما سلب نمی کند
  • طاهره نظیفی
۲۰
مهر



حضرت ایّوب علیه السلام  چندین سال به انواع بلاها مبتلا شد.

روایت شده است: چهل سال پیش از بلا در نعمت و رفاه بود و روزی هزار خوان از مطبح او می‌آوردند و در جایی می‌گذاشتند و مردمان می‌خوردند و می‌رفتند.

به روایتی بیست هزار اسب در طویله‌ی او بود و زراعت او به قدری بود که امر فرموده بود هیچ حیوانی و انسانی را از زراعت او منع نکنند تا هر یک هرچه خواهند استفاده کنند. چهارصد غلام، ساربان او بودند.

روزی جبرئیل گفت: ای ایّوب! ایّام راحت، به سر آمد و زمان محنت رسید و آماده‌ی بلا باش. گفت: باکی نیست، ما تن به رضای دوست دادیم.

ایّوب منتظر آن روز بود. یک روز که نماز صبح گزارده پشت به محراب رسالت باز داده بود ناگاه فریادی برآمد و شبان فریادکنان از در درآمد، پرسید: ای شبان! تو را چه شده است؟ گفت: سیلی از دامن کوهسار درآمد و تمام گلّه را به دریا راند. شبان در این سخن بود که ساربان با جامه‌ی چاک زده رسید و گفت: صاعقه‌ای زد و همه‌ی شتران را هلاک گردانید. در همان حال، باغبان هراسان آمد و گفت: باد سوزانی آمد و همه‌ی درختان را بسوزاند. ایّوب می‌شنید و خدا را شکر می‌کرد. ناگاه معلّم پسران او با آه و افغال در رسید که دوازده پسرت مهمان برادر بزرگ بودند که سقف خانه بر سر ایشان فرود آمد و همه را فنا کرد. در آن وقت اندکی حال بر ایّوب بگردید، به سجده افتاد و گفت: الهی! چون تو را دارم همه چیز دارم. فرزندانش برفتند، انواع بلا و بیماری به او رو نهاد و او تن خود را هدف تیر بلا ساخت.

او به رضای دوست خشنود بود تا به بلای فقر و بی‌چیزی مبتلا شد و دوستان از او دور شدند.

«رحیمه» زن او که از اولاد یوسف پیامبر بود و در جمال، نشانه‌ای از مصحف یوسف بود، در خانه‌های مردم خدمتکاری می‌کرد و از مزد خود دوا و غذای ایّوب را تهیه می‌کرد.

پس از مدّتی، شیطان به صورت پیرمردی به آن شهر آمد و به مردم گفت: این زن چون به ایّوب خدمت می‌کند به هر خانه که در آید اهل آن خانه به آن مرض مبتلا می‌شوند. پس رحیمه را به خانه‌ی خود راه ندادند و این امر باعث تنگدستی آنان نیز شده بود.

مردم می‌گفتند: چون او به دروغ دعوی پیامبری کرد خدا او را به این بلا مبتلا ساخت.

روزی چنین مناجات کرد: پروردگارا! به این همه بلا راضی‌ام و به جز رضای تو نمی‌جویم. در آن وقت پاره ابری بر سر او ایستاد و از آن چندین هزار آواز عتاب آمیز برآمد که: ای ایّوب! چه بلا بر تو روی داده؟ با تو چه کرده‌ایم؟ چه مصیبتی بر تو گماشته‌ایم؟ چندین پیامبر این بلا را از ما خواستند و ما به ایشان عطا نفرمودیم.

ایّوب علیه‌السلام  در این وقت مشکی خاکستر در دهان ریخت و عرض کرد: الهی! توبه کردم.

چون چندی بر این وضع گذشت ایّوب در خرابه‌ای افتاده بود و رحیمه در آبادی‌ها قوتی به صد مشقّت به وی می‌رسانید، روزی به دهی رفت و به سرای پیرزنی رسید که به عروسی دختر خود مشغول بود و طعامی برای مردم تهیه کرده بود. وقتی بوی آن طعام به مشام رحیمه رسید گفت: شاید قدری از این را برای ایوب بگیرم.

پس به خانه‌ی آن پیرزن رفت و گفت: سال‌هایی است که غذایی پخته به کام ایّوب پیامبر نرسیده، آیا می‌توانی قدری از طعام خود را در راه خدا به من دهی تا برای او ببرم؟

وقتی آن زن گیسوان رحیمه را دید که چون خرمن سنبل پیرامون او را گرفته، گفت: اگر گیسوان خود را قطع کنی و به دختر من بدهی تو را طعام می دهم.

گفت: ای پیرزن! آیا تو روا داری که گیسوان دختر یوسف صدّیق علیه‌السلام  به عوض لقمه‌ی طعامی بریده شود؟ گفت: آری!

پس رحیمه گیسوان خود را برید و به آن پیره زال داد و قدری طعام گرفت و نزد ایّوب برد. ایّوب علیه‌السلام  چون گیسوان او را بدید از او سؤال کرد، پس دل او به درد آمد و گفت: (أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ) و در آن وقت، تیر دعای او به هدف اجابت رسید.

منبع: معراج السعاده؛ به نقل از: بِحارالأنوار



  • طاهره نظیفی
۲۰
مهر

استان زیر را آرت بو خوالد طنز نویس پر آوازه آمریکایی در تأیید اینکه نباید اخبار ناگوار را به یکباره به شنونده گفت تعریف می‌کند:

مرد ثروتمندی مباشر خود را برای سرکشی اوضاع به مأموریتی فرستاده بود. پس از مراجعه پرسید:

- جرج از خانه چه خبر؟

- خبر خوشی ندارم قربان سگ شما مُرد.

- سگ بیچاره پس او مُرد. چه چیز باعث مرگ او شد؟

- پرخوری قربان!

- پرخوری؟ مگه چه غذایی به او دادید که تا این اندازه دوست داشت؟

- گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد.

- این همه گوشت اسب از کجا آوردید؟

- همه اسب‌های پدرتان مردند قربان!

- چه گفتی؟ همه آنها مردند؟

- بله قربان. همه آنها از کار زیاد مردند.

- برای چه این قدر کار کردند؟

- برای اینکه آب بیاورند قربان!

- گفتی آب، آب برای چه؟

- برای اینکه آتش را خاموش کنند قربان!

- کدام آتش را؟

- آه قربان! خانه پدر شما سوخت و خاکستر شد.

- پس خانه پدرم سوخت! علت آتش سوزی چه بود؟

- فکر می‌کنم که شعله شمع باعث این کار شد. قربان!

- گفتی شمع؟ کدام شمع؟

- شمع‌هایی که برای تشیع جنازه مادرتان استفاده شد قربان!

- مادرم هم مُرد؟

- بله قربان. زن بیچاره پس از وقوع آن حادثه سرش را زمین گذاشت و دیگر بلند نشد قربان!

- کدام حادثه؟

- حادثه مرگ پدرتان قربان!

- پدرم هم مُرد؟

- بله قربان. مَرد بیچاره همین که آن خبر را شنید زندگی را بدرود گفت.

- کدام خبر را؟

- خبر های بدی قربان. بانک شما ورشکست شد. اعتبار شما از بین رفت و حالا بیش از یک سنت تو این دنیا ارزش ندارید. من جسارت کردم قربان خواستم خبرها را هر چه زودتر به شما اطلاع بدهم قربان !!!



  • طاهره نظیفی
۲۰
مهر



برای هارون الرشید لباس‌های فاخر و گران قیمتی آورده بودند. آن را به علی بن یقطین وزیر شیعه‌ی خود  بخشید. از جمله‌ی آن لباس‌ها، دُراعه‌ای طلابافت و از جنس خز بود که به لباس پادشاه شباهت داشت.

 علی بن یقطین آن لباس‌ها را به همراه اموال بسیار دیگری برای امام کاظم (ع) فرستاد. حضرت دُراعه (جامه‌ی دراز که زاهدان و شیوخ پوشند) را به واسطه‌ی شخص دیگری برای وزیر فرستاد. او شک کرد که علت چیست؟ حضرت در نامه‌ای نوشته بود: آن را نگه دار و از منزل خارج مکن که روزی احتیاج می‌شود. علی بی یقطین پس از چند روز بر یکی از غلامان خود خشم گرفت و او را از خدمت عزل کرد. غلام معزول پیش هارون الرشید سخن چینی نمود که علی بن یقطین قائل به امامت موسی بن جعفر (ع) است و خمس اموال خود را هر چه در هر سال برای او می‌فرستند. به عنوان نمونه همان دُراعه‌ای که شما به او بخشیده‌اید، برای موسی بن جعفر (ع) در فلان روز فرستاده است.

هارون بسیار خشمگین شد و گفت: باید این راز را کشف کنی. همان دم در پی علی بن یقطین فرستاد؛ هنگامی که حاضر شد، گفت: چه کردی آن دُراعه‌ای را که به تو دادم؟ علی بن یقطین گفت: در خانه است و آن را در پارچه‌ای پیچیده‌ام و هر صبح و شام آن را باز می‌کنم و به آن، تبرک می‌جویم.

هارون گفت: هم اکنون آن را بیاور. علی بن یقطین یکی از خادمان خود را فرستاد و گفت: دُراعه در فلان اتاق داخل فلان صندوق و در پارچه پیچیده است. برو آن را زود بیاور. غلام رفت و آن را آورد.

هارون دید دُراعه در میان پارچه گذاشته شده و عطر آلود است. خشمش فرو نشست. و گفت: آن را به منزل خود برگردان دیگر سخن کسی را درباره‌ی تو قبول نمی‌کنم و جایزه‌ی زیادی به او بخشید.

آن گاه هارون دستور داد غلام را که سخن چینی کرده بود، هزار تازیانه بزنند. هنوز بیش از پانصد تازیانه نزده بودند که غلام مُرد.

منبع: داستان‌ها و پندها جلد 1 صفحه 52


  • طاهره نظیفی
۲۰
مهر

فصل اول

*فلسفه معمولا در پی تبیین عقلانی کلی ترین امور می باشد. برای مثال اصولی مانند واقعیت داشتن جهان، قابل شناخت بودن طبیعت، اصل علیت و یکسان عمل کردن طبیعت و ... هرچند مبنای علم تجربی هستند اما تبیین آنها در قلمرو فلسفه است.

*تبیین عقلانی علوم انسانی یعنی پاسخ دادن به چرایی هایی علوم انسانی نیز در قلمرو فلسفه است. بر همین اساس ریشه ی تفاوت در علوم انسانی را باید در بینش فلسفی بانیان آن علوم نسبت به انسان جستجو کرد.

*مابعدالطبیعه علم به احوال موجودات است از جهت "وجود" داشتن. بنابراین قلمرو فلسفه پهنه ی بی پایان هستی است؛ برعکس علوم دیگر که هر کدام به چهره ای خاص از اشیاء و موجودات می پردازند. از این جهت فلسفه با بود و نبود اشیاء سروکار دارد و "وجود" اساسی ترین مفهوم مباحث مابعدالطبیعه است.

*روش مابعدالطبیعه؟ چون قلمرو مابعدالطییعه مجموعه هستی است و نه بخشی از آن و فلسفه در تبیین هستی دنبال رسیدن به "وجود" محض است؛ بنابراین روش آن روش تعقلی یا همان تبیین عقلی است. مثل یک خواننده کتاب که هدفش دریافت معنا و پیام کتاب است و نه کلمات و عبارات.

*زبان مابعدالطبیعه: برای فیلسوف تک تک اشیاء و موجودات در حکم حروف و کلمات هستند و وجود و هستی در حکم معنا. بنابراین فیلسوف تلاش دارد از ورای تک تک اشیاء و موجودات به شناخت وجود و هستی برسد. برای این منظور از عبارات و اصطلاحات خاصی نیز استفاده می کند. مثل:وجود و امکان؛ علت و معلول؛ حادث و قدیم؛ جوهر و عرض , وجود و ماهیت و ....

*هدف مابعدالطبیعه: هدف مابعدالبیعه شناخت کل جهان هستی است. فیلسوف در پی ارائه یک تصویر جامع از جهان هستی است و اینکه جهان هستی از کجا آمده و به کجا می رود؟ از همین جهت گفته اند فلسفه سیر و جرکت انسان است به صورتی که جهانی شود عقلانی.

*لحظات حیرت: آن لحظاتی است که انسان هرجند به طور موقت از اشتغالات روزمره و دلمشغولی ها رها می شود و حجاب عادت را از جلو چشمان خود کنار می زند و در برابر هستی و وجود دچار بهت و حیرت می شود و در واقع در آستانه تفکر فلسفی قرار می گیرد.

*افلاطون می گوید: فلسفه منحصرا با حیرت در برابر هستی آغاز می شود.

*فطرت اول و ثانی: فطرت اول همان حالات عادی و روزمرگی های انسانها می باشد. مثل تحصیل، شغل؛ ازدواج و... اما فطرت ثانی در واقع رهایی از قید عقل معاش و پرداختن به پرسش های اساسی که نشان از حیرت انسان در مقابل هستی دارد. هرچند این پرسش ها در ظاهر مهم نباشند. پرسش هایی مثل: از کجا آمده ام و به کجا می روم؟ هدف جهان چیست؟ و....

*صدرالمتالهین(ملاصدرا) بحث فطرت اول و ثانی را به نقل از ارسطو در کتاب مبدا و معاد آورده است.

*دو بیت از حافظ: تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون   /     کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد

                      جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی      /         غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

در بیت اول: سرای طبیعت کنایه از فطرت اول و کوی طریقت کنایه از فطرت ثانی است و در بیت دوم غبار ره به چشم داشتن کنایه از فطرت اول و  دیدن جمال یار کنایه از فطرت ثانی است

*سخنی از آلبرت آینشتاین: معنای زندگی بشر یا حیات اجتماعی به طور کلی چیست؟ اگر کسی بپرسد که آیا طرح چنین سوالاتی عقلانی است؛ باید بگویم انسانی که زندگی و حیات دیگران و خودش را بی معنا می داند نه تنها بدبخت است بلکه صلاحیت زندگی را ندارد. 

*دین و فلسفه: در این بحث از کتاب عمدتا در پی پاسخ به این سئوال است که آیا دین و فلسفه به هم تعارض و رویارویی دارند یا خیر؟ عده ای اعتقاد دارند که با وجود دین و با توجه به این که دین راه رستگاری را نشان داده است دیگر نیازی به مباحث فلسفی نیست! اما حداقل با این دو دلیل می توانیم دعا کنیم که بین دین و فلسفه تعارض و تناقض نیست:

*ماهیت فلسفی: هرچند دین منشاء آسمانی دارد، اما محتوای آنان فلسفی است و طرح مسایل وجودشناسی در امور دین و معارف الهی، ماهیت آنها را دگرگون نمی کند. از این نظر تفاوت دین و فلسفه صرفا تفاوت در ادبیات و زبان است. به این معنا که دین با زبان و اصطلاحات خودش سخن گفته و فلسفه هم با زبان خودش. همان طور که عارفان و شاعران و متکلمان هم به زبان خودشان.

*سخن امام خمینی درباره اختلاف در تعابیر: یک مطلب اگر به زبانهای مختلف بیان شود باز همان مطلب است. مثلا" فلاسفه؛ عرفا، شعرا، و اولیاء هر یک زبان خاص خودشان را دارند و این گوناگونی زبانها نوعی برکت است و نباید مردم را از این برکات دور کرد. که این سخن نشان می دهد دین و فلسفه ماهیت یکسان دارند و اختلافشان صرفا در زبان و گفتار است.

*وقتی از امام سجاد درباره سوره توحید پرسیدند فرمود: خداوند می دانست در آخرالزمان گروه ای ژرف اندیش خواهند آمد؛ از این رو سوره توحید و آیات اول سوره حدید را فرستاد و هرکس سخنی غیر از آن بگوید هلاک می شود. 

*عالی ترین مرتبه توحید و معرفت: مطالعات دقیق فلسفی و عرفانی، حکما و عرفا را به این حقیقت رهنمون می کند که سوره توحید و آیات اول سوره حدید عالی ترین مرتبه توحید و معرفت هستند.

*دعوت به تفکر:یکی دیگر از دلایلی که نشان می دهد بین دین و فلسفه تعارضی وجود ندارد این است که در جای جای متون دینی انسان ها را به تفکر و اندیشیدن و عقلانیت دعوت کرده است. به این معنا که دین هیچگاه مردم را به تسلیم کورکورانه دعوت نکرده است بلکه همواره از آنها خواسته است با تدبر و تفکر اندیشه و آگاهی خویش را تکامل ببخشند.  

*امام علی در خطبه اول نهج البلاغه درباب معرفت به خداوند و مبدا هستی می فرماید: آغاز دین معرفت کردگار است و کمال معرفت ایمان به ذات آفریدگار است و کمال ایمان در توحید و کمال توحید در اخلاص و ...... (ص 10 کتاب)

*سخن امام علی درباره مجردات: موجودات کاملی هستند عاری از ماده و قوه. زیرا جملگی مجردند و فعلیت تمام دارند و در نهایت کمال ممکن هستند. ذات باری بر آنها تجلی کرد و نورانی شدند و فیوضاتش را بر آنها افاضه نمود و به کمال ممکن رسیدند و در نتیجه نمونه بارز خلقت و واسطه فیض هستند.

* سخن حضرت فاطمه در وصف خداوند: خدایی که دیدگان او را دیدن نتوانند و گمانها چونی و چگونگی او را ندانند. همه چیز را از هیچ پدید آورد و بی نمونه انشاء کرد. نه به آفرینش آنان نیازی داشت و نه از خلقت آنان سودی برداشت. جز آنکه خواست قدرتش را آشکار کند.

*دو گروه مسلمانان اهل سنت در صدر اسلام: 1)اهل حدیث: جبهه نفی و تعطیل بودند و معلوماتشان در حد نقل روایات بود و هرگونه بحث در مسایل دین را ناروا و بدئت می دانستند. جمله معروف و شایع آنان در مقابل پرسشگران این بود: الکیفیه مجهوله والسئوال بدعه.

2)گروه دوم از عقل فلسفی و استدلالی بهره مند بودند و پرسش در مسایل مابعدالطبیعه دین را قبول داشتند که معتزله پرچم دار آنان بود. این گروه به شیعه نزدیک بودند.

*فلسفه اسلامی: فلسفه اسلامی فلسفه ای است که محتوای اصلی و ستون فقرات آن را دیدگاه های ژرف کتاب و سنت نسبت به جهان هستی تشکیل می دهند و شکل و چگونگی تبیین و استدلال در آن به سبک فلاسفه است.  به این ترتیب گرچه معارف دین سرچشمه آسمانی دارند اما ذاتا مهیای تبیین عقلی و فلسفی هستند.
  • طاهره نظیفی
۱۵
مهر

1.مردی که به بالاترین درجه کمال انسانی رسید؟

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله

2.مردی که شبیه او را خداوند در آسمان برای ملائکه خلق کرد؟

حضرت علی علیه السّلام که خداوند به تقاضای ملائکه شبیه او را در آسمان خلق نمود تا او را زیارت کنند.

3.مردی که به زبان همه موجودات و از جمله پرندگان و مورچه ها سخن می گفت؟

حضرت سلیمان علیه السّلام

4.مردی که 40 سال در فراق فرزندش گریه کرد تا نابینا شد؟

حضرت یعقوب علیه السّلام

5.مردی که خداوند او را در شکم نهنگ زندانی کرد؟

حضرت یونس علیه السّلام

6.مردی که نام او در تشهد هر نماز باید گفته شود؟

حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله ، در وَ اَشْهَدُ أنّ محمّداً عبدُه... که از اذکار واجب تشهد نماز است.

7.مردی که اجازه یافت بیشتر از 4 زن دائم داشته باشد؟

پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله ، که همة ازدواج های ایشان به خاطر مصلحت اسلام بود.

8.مردی که 360 آیه از قرآن در شأن او نازل گردیده است؟

حضرت علی علیه السّلام

9.چند سوره از قرآن به نام مردان است؟

هفت سوره، سوره‌های: یونس، هود، یوسف، ابراهیم، لقمان، محمّد، نوح.

10.مردانی که 300 سال به خواب رفتند و سپس بیدار شدند؟

اصحاب کهف

11.اولین مردی که در راه اسلام شهید شد؟

یاسر، پدر عمّار صحابی معروف پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله

12.اولین مردی که سیدالشهداء لقب گرفت؟

حضرت حمزه علیه السّلام ، عموی رسول خدا صلّی الله علیه و آله.

13.اولین مردی که به پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله ایمان آورد؟

حضرت علی علیه السّلام.

14.اولین مردی که خونش بر روی زمین ریخت؟

هابیل.

15.یکی از صحابه رسول خدا صلّی الله علیه و آله که در زمره اهل بیت پیامبر جای گرفت؟

سلمان فارسی، که پیامبر در شأن او فرمودند: «سلمان منا اهل البیت»سلمان از ما اهل بیت است.

16.مردی که مقامش نزد حضرت علی علیه السّلام همانند مقام حضرت در نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود؟

مالک اشتر.

17.مردی که حضرت علی علیه السّلام دعای حضرت خضر علیه السّلام را به او تعلیم فرمود؟

کمیل، که این دعا به دعای کمیل معروف شد.

18.سه نفری که زبانشان در راه اسلام بریده شد چه کسانی بودند؟

میثم تمّار به دستور معاویه، رشید هجری به دستور عبیدالله و ابن سکیت به دستور متوکّل.

19.مردی که پسر عمو و شاگرد امام علی علیه السّلام و مفسّر قرآن بود؟

ابن عبّاس.

20.مردی که نه پیامبر بود و نه امام ولی در اثر ترک گناه خداوند علم تعبیر خواب به او عنایت کرد؟

ابن سیرین.

21.شخصی که به دستور حضرت علی علیه السّلام قرآن را اعراب گذاری کرد؟

ابوالاسود دئلی.

22.مرد خرما فروشی که در راه حمایت و دوستی حضرت علی علیه السّلام به شهادت رسید؟

میثم تمّار.

23.این مرد مؤسس حوزه علمیه نجف بود؟

شیخ طوسی.

24.این مرد مؤسس حوزه علمیه قم بود؟

آیة الله حائری یزدی.

25.مردی که با پای برهنه توفیق توبه پیدا کرد و تا آخر عمر کفش نپوشید؟

بُشر حافی، که انسانی هوسران بود امّا به جهت اینکه با پای برهنه توفیق توبه به دست امام موسی بن جعفر علیه السّلام پیدا کرد تا آخر عمر پا برهنه بود و به «حافی» معروف شد.

26.مردی که قبل از اسلام به کرم و بخشش معروف بود؟

حاتم طائی.

27.مردی که از شخصیت‌های بزرگ معاصر بود و سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام چشم به جهان گشوده است؟

حضرت امام خمینی (ره).

28.مردی که خداوند به وسیله او عذاب را از اهل قم دفع و برطرف می‌کند؟

زکریّا بن آدم (ره) که در قبرستان شیخان مدفون است.

29.مردی که سیدالشّهداء انقلاب اسلامی لقب گرفت؟

شهید بهشتی (ره).

30.مردی که در انقلاب اسلامی ابوذر زمان لقب گرفت؟

آیة الله طالقانی (ره).

31.مردی که روز شهادت او روز معلّم نام گرفته است؟

شهید مطهری (ره).

32.پرفسور ایرانی که دکترای فیزیک داشت و از شاگردان انیشتین بود؟

دکتر حسابی.

33.چیزی که نگاه کردن به آن برای مردان حرام است؟

نگاه به زن نامحرم.

34.تراشیدن آن برای مردان حرام است؟

تراشیدن ریش از ته به احتیاط واجب برای مردان حرام است.

35.سوره‌ای از قرآن که مردان در برخی مواقع حتماً باید با صدای بلند بخوانند؟

سوره حمد و توحید یا هر سوره دیگر که به جای آن در نمازهای صبح و مغرب و عشاء خوانده می‌شود.

36.کلمه مرد (رجل) چند بار در قرآن ذکر شده است؟

24 بار.

37.اولین مردی که مؤذّن اسلام لقب گرفت؟

بلال اولین مؤذن در اسلام لقب گرفت.

38.مردی که قیام و عملکرد و مبارزاتش بعد از زمان معصومین علیهم السّلام بی نظیر بود؟

حضرت امام خمینی (اعلی الله مقامه الشریف).

39.مهمترین نماد و ویژگی مردان که زیبایی چهره آنان می‌باشد چیست؟

ریش و محاسن.

40.این جمله از کیست «شهادت هنر مردان خداست»؟

این جمله از حضرت امام خمینی (ره) است.




  • طاهره نظیفی