دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی

۱۲۶ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۷
آذر


افسران - لا اله الا الله
  • طاهره نظیفی
۱۷
آذر


افسران - گناه بزرگ..
  • طاهره نظیفی
۱۶
آذر


نقل شده که عارفى پیاده به خانه خدا می ‏رفت، مرد عرب شتر سوارى به او

رسید و گفت: اى‏ شیخ ! به کجا می ‏روى ؟

عابد گفت: به زیارت خانه خدا .

گفت: پس چرا پیاده‏ اى؟ 

عابد جواب داد: من مرکب‏هاى‏ زیادى دارم (تو نمی ‏بینى).

 مرد عرب سؤال کرد: آن مرکب‏ ها چیست؟

عارف گفت: هنگامى که بلا و مصیبتى بر من نازل شود، بر مرکب صبر سوار

می ‏شوم  و هنگامى که ‏نعمتى نازل شود بر مرکب شکر و هنگامى که قضاء

و قدرى رخ دهد، بر مرکب رضاء مینشینم و هنگامى که نفس سرکش مرا به

چیزى دعوت کند، میدانم که آن چه از عمر باقى مانده، کمتر از آن است که

گذشته است.

مرد عرب گفت: در واقع تو سواره ‏اى، من پیاده‏ ام .



  • طاهره نظیفی
۱۶
آذر


مردی از اهل جَبَل ، علاقه و محبت شدیدی به حضرت امام جعفر صادق (ع) داشت . هرسال به قصد زیارت آن حضرت راهی مکه می شد و آقا از او پذیرایی می فرمودند . او به علت عشق و علاقه ای که به امام داشت، چند روزی در مدینه و در منزل امام می ماند .

در یکی از سفرها ، خدمت امام صادق (ع) عرض کرد؛ آقا من سالهاست مزاحم شما هستم، دلم می خواهد خودم در مدینه خانه ای داشته باشم و هر سال که آمدم به آنجا بروم و مزاحم شما نباشم . بعد ده هزار دینار به امام (ع) داد و عرض نمود : از دوستانتان تقاضا نمایید که تا وقتی بر می گردم زحمتی را متقبّل شوند و برای من خانه ای بخرند که وقتی آمدم به خانه ی خود بروم  ودیگر مزاحم شما نشوم .

امام پول را دریافت کرد و او رفت . وقتی سال بعد برگشت ، خدمت امام صادق (ع) رسید . امام (ع) فرمود : خانه خریداری شد. آنگاه نوشته ای به دست او دادند و فرمودند : این هم قباله اش. مرد آن را گرفت و خواند .

بسم الله الرحمن الرحیم . این قباله ی خانه ای است که جعفربن محمد ، آن را برای (اسم مرد جبلی ) در فردوس برین تهیه کرده است که 4 حدّ دارد ؛ یک حدّش خانه ی رسول خدا (ص) ، حدّی به خانه ی علی (ع) ، حدّی به خانه ی امام حسن (ع) و حدّی به خانه ی امام حسین (ع) ؛ خدا انشاءالله مبارک کند .

آن مرد وقتی آن را خواند ، گریه اش گرفت . بعد گفت: آقا من راضی شدم ، به من خیلی عنایت فرمودید . امام (ع) فرمودند : آن ده هزار دیناری که به من دادی ، به مصرف مستحقّّان رساندم و ضامن شدم که این خانه را در بهشت به تو بدهند. مرد خیلی خوشحال شد و رفت. وقتی به خانه اش در جَبَل رسید ، همه ی اهل خانه اش را جمع کرد و گفت : من از شما خواهش می کنم وقتی مُردم، این قباله را در کفنم بگذارید . مدتی گذشت و او از دنیا رفت وآن قباله را در کفنش گذاشتند. روز بعد که سر قبرش رفتند ، دیدند آن قباله روی قبر افتاده و پشت آن نوشته شده : امام صادق (ع) به وعده شان وفا کردند .


کامل این ماجرا در کتاب منتهی المال شیخ عباس قمی نقل شده است.

  • طاهره نظیفی
۱۶
آذر
چرا نماز را به زبان عربى مى خوانیم؟

( برگرفته از کتاب « پاسخ به پرسش های مذهبی » - حضرت آیت الله مکارم شیرازی دامت برکاته)

سؤال: چرا باید نماز را به زبان عربى خواند و حال آن که هرکس باید خدا را به زبان خودش بخواند، آیا این موضوع با جهانى بودن دین اسلام منافات ندارد؟
 
پاسخ: اتّفاقاً خواندن نماز به زبان عربى یکى از نشانه هاى جهانى بودن دین اسلام است،زیرا جمعیّتى که در یک صف قرار مى گیرند و در یک جبهه واحد فعّالیّت مى کنند، ناگزیرند زبان واحدى داشته باشند که به وسیله آن تفاهم کنند; یعنى، علاوه بر زبان مادرى و محلّى، یک «زبان عمومى و جهانى» هم داشته باشند و وحدت جمعیّت بدون این قسمت مسلّماً کامل نیست.
امروز عدّه اى از متفکّران معتقدند تا دنیا به صورت یک کشور در نیاید، مردم جهان روى سعادت را نخواهند دید و براى این که این موضوع جامه عمل به خود بپوشد، نقشه هایى طرح کرده اند و یکى از موادّ برنامه آنها به وجود آوردن یک زبان بین المللى و جهانى است.
خلاصه این که خواندن نماز به یک زبان از طرف تمام مسلمانان، رمز وحدت و نشانه یگانگى مسلمانان است و با توجّه به این که زبان عربى به اعتراف اهل فن یکى از وسیعترین و جامع ترین زبان هاى دنیاست، این حقیقت روشنتر مى شود که: تمام فرق مسلمانان مى تواند آن را به عنوان یک زبان بین المللى بشناسند و از آن به عنوان حسن تفاهم و همبستگى استفاده کنند.
علاوه بر این، خواندن نماز به یک صورت معیّن، آن را از دستبرد و تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بى اساس که بر اثر مداخله افراد غیر وارد - هنگام ترجمه آن به زبان هاى دیگر - رخ مى دهد، نگاه مى دارد و به این وسیله روح این عبادت اسلامى محفوظ تر مى ماند; منتها بر هر مسلمانى لازم است به قدر توانایى با زبان دینى خود آشنا باشد و بداند با خداى خود چه مى گوید و اتّفاقاً یاد گرفتن ترجمه نماز که در یک صفحه کتاب خلاصه مى شود، به اندازه اى ساده و آسان است که ممکن است آن را در یک ساعت - براى تمام عمر - یاد گرفت.
کوتاه سخن این که: همان طور که مى دانیم مسأله توحید و یگانگى، در تمام اصول و فروع اسلام یک زیربناى اساسى محسوب مى گردد و نماز به سوى قبله واحد و در اوقات معیّن و به یک زبان مشخّص، نمونه اى از این وحدت است.
اگر به هنگام مراسم حج در مکّه باشیم و نماز جماعتى را که صدها هزار نفر از نژادها و ملّیّت هاى مختلف از سراسر جهان در آن شرکت مى جویند و همه با هم مى گویند «اللهُ اکبر»... مشاهده کنیم، آن گاه به عظمت و عمق این دستور آشنا مى شویم که اگر هریک، این جمله روح پرور یا سایر اذکار نماز را به زبان محلّى خود مى گفت چه هرج و مرج زشتى در آن روى مى داد.

  • طاهره نظیفی
۱۶
آذر
ابسم الله الرّحمن الرّحیم


[ باب پنجاه و پنجمِ کتابِ « حیاة القلوبِ » علاّمه مولا محمّد باقر مجلسی رضوانُ الله علیه ، ج‏4 ، ص : 1559 تا 1571 ؛

( دوره پنج جلدی ) ؛ انتشارات سرور ؛ چاپ ششم ؛ قم ؛ 1384 ش ]

............. حیاة القلوب ، ج‏4 ، ص : 1561 .............

حق تعالى مى‏فرماید : یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ . قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ وَ اللَّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ [ سوره ی تحریم 1 و 2 ]

یعنى : « اى پیغمبر بزرگوار ! چرا حرام مى‏گردانى چیزى را که حلال کرده است خدا از براى تو ؟ آیا طلب مى‏کنى خشنودى زنان خود را ؟ و خدا آمرزنده و مهربان است ، بدرستى که خدا مقرّر گردانیده است از براى شما گشودن و بر هم زدن قسمهاى شما را و خدا دوست و یاور شماست و او دانا و حکیم است » .

و علىّ بن ابراهیم به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که : این آیات در وقتى نازل شد که عایشه و حفصه مطلع شدند که حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم با ماریه نزدیکى کرده است و حضرت سوگند یاد کرد که دیگر با ماریه نزدیکى نکند ، پس حق تعالى این آیات را فرستاد و امر کرد آن جناب را که کفاره قسم خود را بدهد و ترک مقاربت ماریه ننماید.

و ایضا روایت کرده است که : سبب نزول این آیات آن بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روزى در خانه حفصه بود و ماریه قبطیّه آن جناب را خدمت مى‏نمود ، پس حفصه پى کارى رفت و حضرت با ماریه مقاربت نمود ، چون حفصه بر این امر مطلع شد غضبناک گردید و گفت :

یا رسول اللّه ! در روز نوبت من و در فراش من با کنیزى مقاربت مى‏کنى ؟ پس آن جناب شرمنده شد و فرمود : این سخن را بگذار که ماریه را بر خود حرام گردانیدم و دیگر هرگز با -

.......... حیاة القلوب ، ج‏4 ، ص : 1562 .............

او نزدیکى نخواهم کرد ؛ پس این آیات نازل شد . [ تفسیر قمی2 / 375 ]

و شیخ طبرسى روایت کرده است که : عادت آن حضرت چنین بود که چون از نماز بامداد فارغ مى‏شد یک یک زنان خود را مى‏دید ، و چون براى حفصه عسلى به هدیه آورده بودند هرگاه حضرت به خانه او مى‏رفت از براى عسل خوردن ، حضرت را ساعتى نگاه مى‏داشت ، چون عایشه این حالت را مشاهده کرد به غیرت آمد و با چند زن دیگر توطئه کرد که : هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به نزد شما بیاید بگویید که ما از تو بوى مغافیر مى‏شنویم- و آن صمغى بود بدبو که چون مگس عسل بر آن مى‏نشست عسل بد بو مى‏شد- ؛ و مى‏دانست بر حضرت بسیار دشوار است که از او بوى بدى استشمام نمایند .

پس چون حضرت به نزد سوده رفت او از ترس عایشه گفت که : یا رسول اللّه ! این چه بوى بد است که از تو مى‏شنوم ، مگر مغافیر خورده‏اى ؟ حضرت فرمود : نه و لیکن عسلى نزد حفصه خوردم .

و به نزد هر زنى که مى‏رفت این را مى‏گفتند تا آنکه به نزد عایشه آمد ، پس او بینى خود را گرفت و گفت : چرا بوى مغافیر مى‏شنوم از تو ؟

حضرت فرمود که : نزد حفصه عسلى خوردم .

عایشه گفت : شاید مگس آن عسل بر مغافیر نشسته باشد .

حضرت فرمود : بخدا سوگند مى‏خورم که دیگر عسل نخورم .

بعضى گفته‏اند که : حضرت عسل را نزد امّ سلمه تناول نموده بود ؛ و بعضى گفته‏اند که نزد زینب بنت جَحش تناول کرده بود و عایشه و حفصه با یکدیگر توطئه کردند که هرگاه حضرت پیش ایشان بیاید بگویند که ما از تو بوى مغافیر مى‏شنویم ، و به این سبب آن جناب عسل را بر خود حرام گردانید . [ مجمع البیان 5 / 313 ]

و ایضا شیخ طبرسى و جمعى از مفسّران عامّه روایت کرده‏اند که : روزى حضرت‏ -

............. حیاة القلوب ، ج‏4 ، ص : 1563 .............

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در خانه حفصه بود و حفصه رخصت طلبید که به خانه پدر خود برود ، و چون مرخص شد و بیرون رفت حضرت ماریه را طلبید و با او خلوت کرد ، چون حفصه برگشت در خانه را بسته دید ، پس صبر کرد تا حضرت در را گشود و از روى مبارکش عرق مى‏ریخت ، پس حفصه با حضرت معاتبه بسیارى کرد ، حضرت در جواب فرمود : او جاریه من است و حق تعالى بر من حلال گردانیده است و لیکن از براى خاطر تو بر خودم حرام کردم او را و این سخن نزد تو امانت است به دیگرى مگو .

پس چون آن جناب از خانه او بیرون رفت او سنگى گرفت و کوبید دیوارى را که در میان خانه او و خانه عایشه بود و گفت : بشارت باد تو را که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم کنیز خود ماریه را بر خود حرام گردانید و ما از دست او راحت یافتیم ؛ و آنچه گذشته بود به عایشه نقل کرد زیرا که او و عایشه با یکدیگر متفق بودند و معاونت یکدیگر مى‏نمودند بر اسرار سایر زنان آن جناب .

پس این آیات نازل شد و حضرت حفصه را طلاق گفت و از همه زنان خود بیست و نه روز کناره کرد و در غرفه ماریه با او بسر مى‏برد تا آنکه حق تعالى آیه تخییر را فرستاد ؛ و بعضى گفته‏اند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در روز نوبت عایشه با ماریه خلوت کرد و حفصه بر آن حال مطلع شد ، پس حضرت حفصه را گفت که : اعلام مکن عایشه را که من ماریه را بر خود حرام کردم ، پس حفصه بزودى عایشه را خبر داد و گفت : این سخن را به کسى اظهار مکن ، پس حق تعالى این آیات را فرستاد : وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هذا قالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ [ سوره تحریم3 ] « و یاد کنید اى مؤمنان چون راز گفت پیغمبر بسوى بعضى از زنان خود سخنى را- که تحریم ماریه است یا عسل یا پادشاهى ابو بکر و عمر چنانکه بعد از این مذکور خواهد شد- پس چون خبر کرد- حفصه عایشه را - به آن راز و مطلع گردانید خدا پیغمبر خود را بر آن شناسانید و خبر داد پیغمبر حفصه را به بعضى از آن سخنان که او -

............. حیاة القلوب ، ج‏4 ، ص : 1564 ............

خیانت کرده بود و اعراض کرد از بعضى دیگر که مروّت نمود و بر روى او نگفت ، پس چون خبر داد پیغمبر حفصه را به آنچه خدا او را به آن مطّلع ساخته بود حفصه گفت : کى خبر داد تو را به این که من راز تو را آشکار کردم ؟ حضرت فرمود که : خبر داد مرا خداوند علیم خبیر » . [ مجمع البیان 5 / 314 ؛ اسباب النّزول 459 ؛ تفسیر بغوی4 / 363 ؛ تفسیر خازن4 / 312 ]

و علىّ بن ابراهیم و عیّاشى روایت کرده‏اند که : چون حفصه بر قصّه ماریه مطلع شد و حضرت را در آن باب عتاب نمود حضرت فرمود : دست از من بدار که براى خاطر تو ماریه را بر خود حرام گردانیدم و رازى به تو مى‏گویم که اگر آن راز را به دیگرى خبر دهى بر تو خواهد بود لعنت خدا و لعنت ملائکه و لعنت جمیع مردمان .

حفصه گفت : چنین باشد ، بگو آن راز کدام است ؟

حضرت فرمود : راز آن است که ابو بکر بعد از من به جور خلیفه خواهد شد و بعد از او پدر تو خلیفه خواهد شد .

حفصه گفت : کى تو را خبر داده است به این امر ؟

حضرت فرمود : خدا مرا خبر داده است .

پس حفصه در همان روز این خبر را به عایشه رسانید ، و عایشه پدر خود ابوبکر را به آن راز مطّلع گردانید ، پس ابوبکر به نزد عمر آمد و گفت : عایشه از حفصه خبرى نقل کرد و من اعتمادى بر قول او ندارم ، تو از حفصه سؤال نما که آن خبر راست است یا نه ؟

پس عمر به نزد حفصه آمد و گفت : این چه خبر است که عایشه از تو نقل مى‏کند ؟

حفصه در ابتداى حال منکر شد و گفت : من به او سخنى نگفته‏ام .

عمر گفت : اگر این سخن راست است از ما مخفى مدار تا آنکه ما پیشتر در کار خود تدبیرى بکنیم .

چون حفصه این را شنید گفت : بلى ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم چنین گفت .

پس آن دو مرد و دو زن با یکدیگر اتفاق کردند که آن جناب را به زهر شهید کنند .

............. حیاة القلوب ، ج‏4 ، ص : 1565 ............

پس جبرئیل علیه السّلام بر آن حضرت نازل شد و این آیات را آورد و آن رازى که خدا فرموده این راز بود ؛ و آنچه خدا پیغمبرش را بر آن مطلع گردانید افشاى این راز و اراده قتل آن جناب بود که ایشان بر آن عازم شده بودند ؛ و آنچه حق تعالى فرموده که حضرت بعضى را اظهار نمود و بعضى را اعراض فرمود و اظهار ننمود مراد آن است که آن جناب حفصه را گفت که چرا آن رازى را که به تو سپردم افشا کردى و از لعنت خدا و رسول و ملائکه نترسیدى ؛ و آنچه اراده کرده بودند از قتل آن حضرت حق تعالى او را بر آن مطلع گردانیده بود به ایشان اظهار ننمود ، پس حق تعالى در مقام معاتبه ایشان و اتمام حجّت بر ایشان فرستاد : إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ. عَسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَیِّباتٍ وَ أَبْکاراً [ سوره تحریم4 و 5 ] یعنى : « اگر توبه کنید- اى عایشه و حفصه- بسوى خدا از آنچه کردید بتحقیق که میل کرد دلهاى شما بسوى کفر و ضلالت ، و اگر معاونت یکدیگر نمایید بر آزار آن حضرت پس بدرستى که خدا یاور و مددکار پیغمبران است و جبرئیل و شایسته مؤمنان- که به اتّفاق خاصّه و عامّه امیر المؤمنین است [ تفسیر فرات کوفی 489 – 491 ؛ طرائف 99 ؛ تأویل الآیات الظّاهرة 2 / 698 و 699 ؛ تفسیر حبری 324 ؛ مناقب ابن المغازلی 235 ؛ کفایة الطّالب 137 ؛ شواهد التّنزیل 2 / 341 – 352 ] - مددکار اویند و تمام ملائکه بعد از این یاور اویند ، شاید پروردگار او اگر طلاق دهد شما را آنکه بدل شما به او عطا کند زنانى چند بهتر از شماها که مسلمانان باشند و ایمان‏آورندگان باشند و نمازگزارندگان و فرمانبرداران باشند و توبه‏کنندگان و عبادت کنندگان و روزه‏داران باشند ، و بعضى شوهر دیدگان و بعضى دختران باکره باشند » .

پس حق تعالى براى دفع استبعاد جاهلان که نگویند که چون تواند بود که زنان پیغمبر کافر و منافق باشند مثلى براى ایشان بیان فرمود و کفر ایشان را در آن مثل بر هر عاقل هویدا گردانید چنانکه بعد از این آیات فرموده است که : ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ‏ -

............ حیاة القلوب ، ج‏4 ، ص : 1566 ..............

نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ [ سوره تحریم10 ] یعنى : « بیان کرد خدا مثلى براى آنان که کافر شدند و آن مثل حال زن نوح و زن لوط است که بودند آن دو زن در زیر فرمان دو بنده شایسته از بندگان ما پس خیانت کردند با آن دو بنده به نفاق و کفر ، پس دفع نکردند آن دو پیغمبر از ایشان از عذاب خدا چیزى را و گفته خواهد شد در روز قیامت یا گفته شود به ایشان در عالم برزخ که : داخل شوید در آتش جهنم با کافران دیگر که داخل مى‏شوند » . [ تفسیر قمی2 / 376 – 377 ؛ مجمع البیان 5 / 314 به نقل از عیّاشی ]

و علىّ بن ابراهیم روایت کرده است که : یک خیانت ایشان بیرون رفتن عایشه بود با طلحه و زبیر بسوى بصره به جنگ امیر المؤمنین علیه السّلام و حضرت صاحب الاَمر عایشه را زنده خواهد کرد و براى این حد خواهد زد . [ رجوع شود به تفسیر قمی 2 / 377 ]

مؤلف گوید که : حق تعالى در این آیات کریمه کفر و نفاقِ عایشه و حفصه و اتّفاق ایشان را بر ایذا و اضرار حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بر وجهى ظاهر و هویدا گردانیده که بر هیچ عاقل مستور و مخفى نیست و در نهایت صراحت این آیات در کفر ایشان است .

زمخشرى و فخر رازى با نهایت تعصّب و عناد گفته‏اند که : در این دو تمثیل که حق تعالى در این آیه و آیه بعد از این در باب زن فرعون بیان کرده کنایه عظیمى است به دو مادر مؤمنان به سبب آنچه از ایشان صادر شد از اتّفاق بر آزار آن حضرت و افشاى راز آن حضرت نمودن و حق تعالى در این مثلها بیان آن نموده که با وجود کفر و نفاق روابط نسبى و سببى نفع نمى‏بخشد هر چند انتساب به اشرف خلق که پیغمبرانند بوده باشد ؛ و با وجود ایمان ، انتساب به کافران ضرر نمى‏رساند هر چند کافرى مانند فرعون بوده باشد . [ کشّاف 4 / 571 ؛ تفسیر فخر رازی 30 / 49 ]

و بدان که معاتبه‏اى که حق تعالى با حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در اوّل سوره فرموده معلوم است‏ -

............. حیاة القلوب ، ج‏4 ، ص : 1567 ...............

که از غایت لطف و مرحمت است نسبت به آن حضرت که چرا از براى رضاجویى زنان خود بر خود حرام مى‏گردانى لذّت چند را که خدا براى تو حلال گردانیده است و منع حضرت خود را از آن لذّات خصوصاً وقتى که ظاهراً متضمّن مصلحتى باشد بر حضرت حرام نبوده که فعل آن حضرت متضمّن معصیتى باشد ، و در حقیقت معاتبه که از آیه مفهوم مى‏شود آن نیز تعریضى است براى آن دو کس که براى خاطر ایشان چرا باید خود را از لذّتى چند ممنوع گردانى و در گفتن امر خلافت ابو بکر و عمر آن دو نفر .

اگر حدیث واقع باشد مصالح بسیار هست از امتحان ایشان و ظهور کفر و نفاق ایشان و سایر مصالحى که عقول اکثر خلق از ادراک آنها قاصر است مانند مصلحت در خلق کردن شیطان و غالب گردانیدن شهوات بر نفس انسان و قادر گردانیدن ایشان بر فساد و طغیان ، و مؤمن باید که در هر باب در مقام تسلیم باشد و راه شبهه و اعتراض را بر خود نگشاید و وساوس شیطان را به خود راه ندهد و آنچه از ائمّه دین به او رسد مبادرت به انکار آنها ننماید و علمش را به ایشان گذارد .

و شیخ طوسى و سیّد ابن طاووس به سند معتبر از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده‏اند که آن حضرت فرمود : روزى به خدمت حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم رفتم و ابو بکر و عمر نزد آن حضرت بودند پس میان آن حضرت و میان عایشه نشستم ، عایشه گفت که : نیافتى جایى به غیر از دامن من و دامن رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ؟ حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که :

ساکت شو اى عایشه و آزار مکن مرا در حقّ على بدرستى که او برادر من است در آخرت و او امیر مؤمنان است ، حق تعالى او را در روز قیامت بر صراط خواهد نشانید پس دوستان خود را داخل بهشت خواهد کرد و دشمنان خود را داخل جهنم . [ امالی شیخ طوسی 290 ؛ الیقین 134 ]

و ابن بابویه به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است سه کس بودند که بر حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم دروغ بسیار مى‏بستند : ابو هریره و انس بن مالک و عایشه . [ خصال 190 ]

............ حیاة القلوب ، ج‏4 ، ص : 1568 ............

و ابن بابویه و برقى به سند معتبر از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده‏اند که : چون حضرت قائم آل محمّد علیه السّلام ظاهر شود عایشه را زنده گرداند تا آنکه او را حد بزند و تا آنکه انتقام بکشد براى حضرت فاطمه علیها السّلام .

راوى گفت : فداى تو شوم به چه سبب او را حدّ مى‏زند ؟

فرمود : براى افترائى که بر مادر ابراهیم گفت .

راوى پرسید که : چرا حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم او را حد نزد و حق تعالى حدّ او را تأخیر فرمود که قائم آل محمّد علیه السّلام این حدّ را جارى گرداند ؟

حضرت فرمود : براى آنکه حق تعالى محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را براى رحمت فرستاده است و قائم علیه السّلام را براى انتقام و عذاب خواهد فرستاد . [ علل الشّرایع 580 ؛ محاسن 2 / 70 ]

شیخ طوسى به سند معتبر از امّ سلمه روایت کرده است که : حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در حجَّة الوداع زنان خود را همه با خود به حج برد و در هر شب و روزى با یکى از ایشان بسر مى‏برد با آنکه محرم بود براى رعایت عدالت در میان ایشان ، پس چون نوبت به عایشه رسید در شب و روزى که نوبت او بود حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم با حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام خلوت کرد و در عرض راه با او راز مى‏گفت و راز ایشان بسیار به طول انجامید ، پس این بر عایشه گران آمد و گفت : مى‏خواهم بروم بسوى على و به زبان خود او را آزار کنم که چرا حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را بازگرفته است از من در نوبت من . و من هر چند او را نهى کردم فایده نبخشید و راحله خود را دوانید تا به ایشان رسید پس ناگاه گریان بسوى من برگشت . گفتم : چرا مى‏گریى ؟ گفت : به حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم رسیدم و گفتم : اى پسر ابو طالب ! تو پیوسته حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را از من حبس مى‏کنى .

حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که : حایل مشو میان من و على بدرستى که نمى‏ترسد از او در حقّ من کسى ، و بحقّ خداوندى که جانم بدست قدرت اوست که دشمن نمى‏دارد او را مؤمنى و دوست نمى‏دارد او را کافرى ، و بدرستى که حق بعد از من با على است به هر سو -

............... حیاة القلوب ، ج‏4 ، ص : 1569 .............

که على میل مى‏کند حق با او میل مى‏کند و حق از او جدا نمى‏شود تا هر دو نزد حوض کوثر بر من وارد شوند .

امّ سلمه گفت : من گفتم به عایشه که : من تو را منع کردم و سخن مرا نشنیدى . [ امالی شیخ طوسی 475 ]

و ابن طاووس به سندهاى معتبر از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود : پیش از آنکه آیه حجاب نازل شود روزى من رفتم به خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و آن حضرت در خانه عایشه بود پس میان آن حضرت و میان عایشه نشستم ، عایشه گفت : اى پسر ابو طالب ! جایى براى نشستنگاه خود به غیر از دامن من نیافتى ؟ دور شو از من . پس حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم دست خود را بر میان دو کتف او زد و فرمود : واى بر تو چه مى‏خواهى از امیر مؤمنان و بهترین اوصیاى پیغمبران و کشاننده رو سفیدان و دست و پا سفیدان . [ الیقین 456 ]

و کلینى به سند معتبر روایت کرده است که : ابن امّ مکتوم- که مؤذّن حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بود و نابینا بود- روزى به خدمت آن حضرت آمد و عایشه و حفصه نزد آن حضرت نشسته بودند پس حضرت به ایشان گفت : برخیزید و داخل حجره شوید ، ایشان گفتند که : او نابیناست ، حضرت فرمود : اگر او شما را نمى‏بیند شما او را مى‏بینید [ کافی 5 / 534 ] ؛ و به روایت دیگر فرمود : اگر او نابیناست شما نابینا نیستید . [ مکارم الأخلاق 233 ]

و ایضا به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که : حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم عایشه را در ماه شوال به عقد خود در آورد . [کافی 5 / 563 ]

و ایضا به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که : حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شبى نزد عایشه خوابیده بود ، در میان شب بر خاست و مشغول نماز نافله‏ -

........................... حیاة القلوب ، ج‏4 ، ص : 1570 ...............

شد، چون عایشه بیدار شد و حضرت را در جاى خود ندید گمان کرد حضرت به نزد کنیز او رفته است ، پس بى‏تابانه بر خاست و به تفحّص آن حضرت مى‏گردید ناگاه پاى شومش بر گردن مبارک آن حضرت آمد در هنگامى که حضرت در سجده بود و مى‏گریست و با خداوند خود مناجات مى‏کرد و مى‏گفت : « سجد لک سوادی و خیالی و آمن بک فؤادی و ابوء الیک بالنّعم و اعترف لک بالذّنب العظیم ، عملت سوء و ظلمت نفسی فاغفر لی انّه لا یغفر الذّنب العظیم الّا انت ، اعوذ بعفوک من عقوبتک و اعوذ برضاک من سخطک و اعوذ برحمتک من نقمتک و اعوذ بک منک لا ابلغ مدحک و الثّناء علیک انت کما اثنیت على نفسک استغفرک و اتوب الیک » پس چون حضرت از سجده فارغ شد فرمود : اى عایشه ! گردن مرا به درد آوردى ، از چه چیز ترسیدى ، آیا مى‏ترسیدى که من به نزد کنیز تو بروم ؟ [کافی 3 / 524 ]

مؤلّف گوید که : بسیارى از اخبار عایشه در میان جنگ جمل مذکور خواهد شد ان شاء اللّه.

* * * * *

[پایان باب 55 ]



  • طاهره نظیفی
۱۶
آذر

پرسش:

امام چندم ما دنبال اسرا بودند؟ چه کسی تیر را به گلوی علی اکبر زد؟ چه کسی از سپاه عمر بن سهد جدا شد و توبه کرد؟ با نفرین امام حسین مردم کدام شهر مورد خشم والیان خود بودند؟

پاسخ:

با سلام و عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری اباعبدالله

امام سجاد و امام باقر(ع) همراه اسرا در کربلا بودند.

شب عاشورا 32 تن از لشکر عمر سعد به لشکر امام حسین(ع) ملحق شدند.(1)

مشهور آن است که یزید بن زیاد و حر بن یزید ریاحی توبه کرده و به شهادت رسیدند. یزید بن زیاد از کسانی بود که همراه عمر بن سعد (از کوفه) برای جنگ با امام حسین(ع) بیرون آمده بود، ولی وقتی سپاه عمر بن سعد پیشنهادها و شروط امام حسین(ع) را نپذیرفت تصمیم گرفت با حضرت جنگ کند. وی به امام پیوست.(2) یزید بن زیاد از کسانی بود که با خطبة حرّ هدایت شد و در زمرة یاران ابی عبدالله(ع) به فیض شهادت نائل گردید.(3)

حر بن زیاد ریاحی نیز از رؤسای کوفیان بود. به درخواست ابن زیاد، برای مبارزه با امام حسین(ع) فراخوانده شد و به فرماندهی لشکر ابن زیاد انتخاب گردید و مأمور شد که آب را به روی امام حسین(ع) ببندد. ولی در اثر عنایت خداوند و توجه امام حسین(ع) به وی، به جبهه حق پیوست و توبه کنان کنار خیمه‌های امام آمد و اظهار پشیمانی کرد و سپس اذن میدان طلبید. سرانجام بعد از جنگ با دشمن به شهادت رسید.(4)

در روز عاشورا حرمله بن کاهل اسدی گلوی علی‌اصغر(ع) تیر زد و او را به شهادت رساند.(5)

امام حسین(ع) روز عاشورا مردم کوفه را نفرین نموده فرمود: ای کوفیان! رویتان زشت و سیاه باد! و غم و اندوه قرینتان، و به سختی و مرگ گرفتار شوید.(6)

همچنین امام حسین(ع) در خطبة دیگر آنان را نفرین کرده می‌فرماید: خداوندا غلام ثقیف (حجاج بن یوسف) را بر آنان مسلّط کن... تا انتقام من و دوستان و اهل بیت و همرادارانم را از آنها بگیرد.(7)

پی‌نوشت‌ها:

1ـ دمع السّجوم، ترجمه نفس المهوم، ص 259.

2ـ تاریخ طبری، ج 5ن ص 428.

3ـ مقتل ابی مخنف، ترجمه جواد سلیمانی، ص 158.

4ـ جواد محدثی، فرهنگ عاشورا.

5ـ دمع السّجوم، ترجمه نفس المهموم، ص 371.

6ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 88.

7ـ مقتل الخوارزمی، ج 2، ص 6؛ تاریخ ابن عساکر، ترجمه الامام الحسین)، ص 216.

  • طاهره نظیفی
۱۶
آذر

1) کدام یک از قلمروهای رسالت در امامت تداوم نمی یابد ؟ ( 5/ ) ص62
الف : مرجعیت علمی
ب : ولایت و رهبری
ج : ولایت معنوی
د : دریافت وحی

د: دریافت وحی

2) آیه مبارکه « افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیرا ، آیا در قرآن نمی اندیشند اگر نزد غیر خدا می بود در آن ناسازگاری می یافتند » بر کدام از جنبه های اعجاز دلالت دارد ؟ ( 5/ ) ص 41
الف : نشانه های لفظی و ظاهری
ب : انسجام و وحدت درونی ، در عین نزول تدریجی
ج : امی بودن رسول خدا
د : تازگی و شادابی دائمی

ب: انسجام و وحدت درونی، در عین نزول تدریجی

3) حدیث منزلت بر چه امری دلالت دارد ؟ ( 5 / ) ص 67تا29
الف : حضرت محمد ( ص ) آخرین پیام آور الهی است
ب : امام علی ( ع ) جانشین پیامبر ( ص ) است
ج : جایگاه حضرت علی ( ع ) را نسبت به پیامبر ( ص ) مشخص می کند
د : برهه امور بیان شده در گزینه الف ، ب و ج دلالت دارد

د: برهمه‌ی امور بیان شده در گزینه‌های الف، ب و ج دلالت دارد

4) آیه زیربه کدام یک از زمینه های تشکیل خانواده اشاره دارد . ( 5/ ) ص167تا164
«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها »
الف : رفع نیاز جنسی
ب : تسهیل در رشد معنوی اعضای خانواده
ج : به دست آوردن آرامش و انس روحی
د : رشد و پرورش فرزندان

ج: به دست آوردن آرامش و انس روحی با همسر

5) کدام یک از عبارات زیر درست و کدام یک نادرست است ؟
الف : هر ولی فقیهی مرجع تقلید نیز هست (5/ ) ص141
ب : خدا فراموشی سبب خود فراموشی است ( 5/ ) ص153
ج : منشأ اختلاف و چنددینی ، وجود پیامبران متعدد است . ( 5/ ) ص26

الف: درست است. ب - درست است . ج - نادرست است.

6) عبارات زیر را تکمیل کنید :
الف : غیبت امام زمان ( عج ) در مقابل ظهور است نه در مقابل .......................... ( 5/ ) ص110
ب : از نظر امام صادق ( ع ) مرد مناسب همسری کسی است که پاکدامن باشد و بر .................. توانا باشد.(5/) ص171

الف: حضور
ب : « تأمین زندگی »‌یا برآورده کردن نیازهای زندگی یا دخل و خرج زندگی (هر یک از این عبارات و عبارت‌هایی شبیه به آن‌‌ها درست است.)

7) چرا قرآن کریم مردم را به مطالعة سرگذشت اقوام گذشته دعوت کرده است ؟ (5/) ص85تا83

عباراتی شبیه به هر یک از عبارات زیر درست است.
- تا از سرنوشت گذشتگان عبرت بگیرند.
- تا کارهایی که سبب نابودی آن‌ها شده را بشناسند و آن‌ها را انجام ندهند.
- تاکارهای بد آنان را تکرار نکنند.

8) از مسئولیت های مشخص منتظر امام زمان ( عج ) دو مورد را نام ببرید . ( 5/ ) ص125تا124 ب : ولی فقیه

)دو مورد از موارد زیر کفایت می‌کند:
- تقویت ایمان
- ایجاد آمادگی یا آماده شدن برای زمان حضور امام (عج)
- تقویت محبت و معرفت به امام (عج) یا ( شناخت درست امام )
- پیروی از امام عصر (عج) یا انجام دادن کارهایی که امام می‌پسندد.
- دعا برای ظهور امام(عج)

9) دو راه مناسب از راههای شناخت همسر آینده خود که مناسب با فرهنگ اسلامی باشد را بیان کنید ؟( 5/ ) ص173

دو مورد از موارد زیر کفایت می‌کند:
- تحقیق درباره‌ی خانواده‌ی همسر و اعضای خانواده در محل زندگی و کار
- شناخت دوستان همسر و افرادی که با آن‌‌ها معاشرت دارد.
- تحقیق درباره‌ی روحیات و خلقیات همسر در محیط کار یا محل تحصیل
- معاشرت خانواده‌های دو طرف با یک‌دیگر
- مشورت با افراد قابل اعتمادو دارای تجربه
- گفت‌وگو با یک‌دیگر در جلسات حضوری و طرح نظریات و دیدگاه‌ها درباره‌ی موضوعات مختلف

10) پیام آیه زیر را بنویسید : ( 5/ ) ص 156تا155
من کان یرید العزه فللّه العزه جمیعاً . هر کس عزت و سر بلندی می خواهد همه عزت از آن خداست .

هرکدام از موارد زیر بیان شود درست است :
- راه پرورش عزت و کرامت نفس، پیروی از فرمان‌های خداست.
- خداوند سرچشمه عزت است . برای به دست آوردن عزت باید به سوی خدا رفت و از دستوراتش اطاعت کرد.
- بدون اطاعت و پیروی از خداوند نمی‌توان به عزت و کرامت رسید.

11) علت غیبت امام عصر ( عج ) چیست ؟ ( 1 ) ص109

هرکدام از عبارات زیر نوشته شود درست است و کفایت می‌کند.
- قدرناشناسی و ناسپاسی مردم و در خطر بودن جان آن امام بزرگوار
- حاکمان بنی‌عباس می‌خواستند ایشان را از بین ببرند و مردم هم لیاقت نداشتند.

12) رابطه میان کرامت نفس و گناه را توضیح دهید ؟ ( 1 ) ص 153تا150

هر توضیحی که معنای زیر را برساند کامل است:
انسانی که کرامت نفس داشته باشد از گناه دوری می‌کند و گناه سبب می‌شود که کرامت نفس انسان از بین برود.

13) در عصر غیبت مرجعیت علمی و حکومت اسلامی در چه شکل هایی استمرار می یابند ؟ ( 1 ) ص136

مرجعیت علمی در شکل مرجعیت فقیه یا (مرجع تقلید) ادامه می‌یابد و حکومت اسلامی در چهارچوب ولایت فقیه استمرار می‌یابد

14) دو مورد از دلایل ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را نام ببرید ؟ ( 1 ) ص 55تا53

ضرورت تشکیل حکومت اسلامی سه دلیل دارد که عبارتنداز: 1- جامعیت دین اسلام 2- ضرورت اجرای احکام اسلامی مانند عدالت اجتماعی 3- ضرورت پذیرش ولایت الهی و دوری از حکومت طاغوت .
(ذکر دو دلیل کافی است . اما اگر دانش‌آموز به جای آوردن این عناوین، توضیحات آن را آورده باشد درست است و لازم نیست عین این عناوین ذکر شود )

15) انتظار ظهور امام زمان ( عج ) چه تأثیری در شخص منتظر می گذارد ؟ ( 1 ) ص 121

انتظار ظهور امام زمان (عج) سبب می‌شود که انسان برای جلب رضایت و خشنودی امام تلاش کند کارهای خوب و نیک انجام دهد و از کارهای ناشایست دوری گزیند و به آینده امیدوار باشد و با شور و نشاط به فعالیت بپردازد.

16) آیا نقش هایی که اسلام برعهدة اعضای خانواده قرار داده می توان جابه جا کرد ؟ چرا ؟ ( 1 ) ص 186تا181

خیر، زیرا نقش‌ها و وظایفی که اسلام بر عهده‌ی اعضاء خانواده قرار داده، متناسب با ویژگی‌های زن و مرد مشخص شده است و این ویژگی‌ها متفاوت است لذا وظایف آن‌ها نیز متفاوت می شود پس نمی‌توان آن نقش‌ها را جابه جا کرد.

17) میان انتخاب ولی فقیه و مرجع تقلید چه تفاوتی وجود دارد ؟ ( 1 ) ص141

( 1 )

در انتخاب مرجع هر فرد، از راه‌هایی که مشخص شده، مرجع تقلید خود را انتخاب می‌کند اما ولی فقیه در یک انتخاب عمومی، انتخاب می‌شود و مورد قبول مردم قرار می‌گیرد.
توجه : اگر دانش‌آموزان به این نکته اشاره کنند که ( انتخاب مرجع یک وظیفه‌ی شخصی است و هر شخص مرجع تقلید خود را انتخاب می‌کند لذا مراجع تقلید زیاد هستند امّا ولی فقیه از میان فقها برگزیده می‌شود و یک نفر است و مورد قبول مردم است ) نیز درست است.

18) آیه زیر را ترجمه کنید : الف : وجعل بینکم موده و رحمه ( 1 ) ص164 ب : و وصینا الانسان (5/ ) ص179 ان فی ذلک لایات بوالدیه احساناً لقوم یتفکرون حملته امه کرها مادرش با دشواری او را حمل کرد ووضعته کرها و به دشواری وضع حمل کرد

الف: و میان شما (بین شما)‌دوستی و رحمت قرار دادیم (5/0 نمره) در آن نشانه‌هایی است (25/0 نمره) برای قومی که می‌اندیشند (فکر می‌کنند) (25/0 نمره) ب: و سفارش (وصیت) کردیم انسان را (25/0 نمره) به نیکی (احسان) به پدر و مادرش (25/0 نمره)

19)آیه زیر را ترجمه کنید سپس بنویسید که به کدام یک از قلمروها ی رسالت اشاره دارد ؟ ( 5/1 ) 54تا51 قل اطیعوا اللّه والرسول .................... فان تولوا پس اگر روی بر تابند فان اللّه لا یحب الکافرین ....................

ترجمه: بگو اطاعت (پیروی) کنید خدا را و پیامبر (رسول ) را (5/0 نمره) خداوند کافران را دوست ندارد . (5/0 نمره) این آیه به قلمرو ولایت و سرپرستی جامعه برای اجرای قوانین الهی دلالت دارد . (5/0 نمره) آوردن عبارت « ولایت ظاهری» نیز کفایت می‌کند.

20) مردم نسبت به حکومت اسلامی چه مسئولیتی دارند ؟ ( 5/1 ) ص144

ممکن است به این سؤال به دو شیوه‌ی کلی و مصداقی جواب داده شود که هر دو درست است و نوشتن یکی از آن دو شیوه کفایت می‌کند.
جواب کلی: افراد جامعه وظیفه دارند تلاش کنند که حکومت و نظام ادامه یابد و در همه‌ی زمینه‌ها رشد و پیشرفت نماید
جواب مصداقی: (آوردن دو مصداق از مصادیق زیر کفایت می‌کند ) مثلاً دانش‌آموز بگوید که باید تلاش کنیم و درس بخوانیم تا کشور را رشد دهیم، از کشور خود در مقابل دشمنان دفاع نمائیم .(به مسئولان امر به معروف و نهی از منکر نمائیم. اگر جایی خطایی صورت می‌گیرد برای رفع آن‌ها تلاش کنیم و ...

21) چرا امامان بزرگوار شیعه از شیوه های متفاوت در مبارزه با حاکمان استفاده کرده اند ؟ ( 2 ) ص103

امامان بزرگوار با توجه به شرایط زمان خود شیوه‌ی مبارزه با حکومت‌ها را انتخاب می‌کردند تا با انتخاب روش مناسب زمان خود هم اسلام را حفظ کنند و هم به مرور زمان و به تدریج پایه‌های حکومت‌های ستم سست شود

موضوعات مرتبط: نمونه سوال دین و زندگی 3
[ پنجشنبه بیستم تیر ۱۳۸۷ ] [ 21:53 ] [ بهنام کامجو ]
  • طاهره نظیفی
۱۶
آذر
متن دومین پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به جوانان کشورهای غربی به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم


به عموم جوانان در کشورهای غربی


حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسف باراست که چنین رویدادی بستر سخن را بسازد، اما واقعیت این است که اگر مسائل دردناک زمینه ای برای چاره اندیشی و محملی برای هم فکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی درهرنقطه از جهان به خودی خود برای هم نوعان اندوه باراست.
منظر کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان می دهد، مادری که شادی خانواده اش به عزا مبدّل می شود، شوهری که پیکر بی جان همسرش را شتابان به سویی می برد، و تماشاگری که نمی داند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنیانگیزد. هر کس که از محبّت و انسانیّت بهره ای برده باشد از دیدن این صحنه ها متأثر و متألّم می شود، چه در فرانسه رخ دهد چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک و نیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع منزجر و بیزارند. امّا مسأله این است که رنج های امروز اگر مایه ی ساختن فردایی بهتر و ایمن تر نشود، فقط به خاطره هایی تلخ و بی ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز قادر خواهید بود راه هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه هایی شوید که غرب را به نقطه کنونی رسانده است.

 

  • طاهره نظیفی
۱۶
آذر
نمی دانم نام آیت الله شفتی را شنیده اید یا خیر؟ اما داستان جالب و آموزنده ای است. یکی ازعلمای ربانی قرن دوازدهم مرحوم سید محمد باقر شفتی رشتی معروف به حجه الاسلام شفتی است که ازمجتهدین برازنده و پرهیزکار بود. مرقد شریفش درکنار مسجد سید اصفهان، معروف ومزار علاقمندان است.

این عالم درایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری فقیر بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد، گاهی ازشدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت.
روزی پول مختصری به وی می رسد. چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، درمسیر راه ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده وشیر می خوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت.

ایشان به خود خطاب کرده و گفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این سگ برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت.
خود آیت الله شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که سربه آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او درحق من دعا می کند.
ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن.
من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بودکه من به آن سگ گرسنه نمودم، واو را برخودم ترجیح دادم.

منبع: اقتباس ازکتاب صدویک حکایت ص 158

  • طاهره نظیفی