دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی

۱۷۹ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۲
آبان

3293.jpgیک دلال پوست گوسفند رفته بود خواستگاری، پرسیدند شغل شما چیه؟ گفت؛ متخصص «دامپیوتر» هستم! پرسیدند؛ سخت‌افزار یا نرم‌افزار؟ گفت؛ هیچکدام پشم‌افزار!

3295.jpgیک سارق را برای انتقال به زندان در اختیار ماموری گذاشته بودند. در بین راه سارق از مامور پرسید؛ کبریت داری؟ مامور گفت؛ نه! و سارق گفت؛ پس دستبندم را باز کن از بقالی کبریت بخرم! و رفت که رفت.

3296.jpgقاضی به یک جیب‌بر گفت؛ خجالت نمی‌کشی که دستت را توی جیب این آقا کرده‌ای؟ دزد گفت؛ قربان! تصور کردم که جیب خودم است! قاضی پرسید؛ پس چرا پول‌ها را درآوردی؟ و جیب‌بر جواب داد؛ یعنی می‌فرمائید اختیار جیب خودم را هم ندارم؟!

3298.jpgگزارشگر تلویزیون از رهگذری پرسید؛ آقا این خیابان کجا می‌رود؟ رهگذر گفت؛ با سلام خدمت رئیس صدا و سیما و مسئول شبکه و همه فیلمبرداران و صدابرداران و خبرنگاران صدا و سیما، بنده 40 سال است ساکن این خیابان هستم و تا حالا ندیده‌ام که جایی برود!

3299.jpgیارو با سرعت از چراغ‌قرمز رد شد و یک عابر را زیر گرفت و کشت، افسر راهنمایی بهش گفت؛ چراغ قرمز به این بزرگی را ندیدی؟ و یارو گفت؛ چراغ را دیدم ولی شما را ندیدم!

3280.jpgمعلم به دانش‌آموزی گفت؛ فعل نشستن را صرف کن. دانش‌آموز گفت؛ من بنشینم، تو بنشینی، او بنشیند، شما بنشینید و ما بنشینیم... معلم پرسید پس آنها بنشینند چی شد؟ و دانش‌آموز جواب داد؛ آقا اجازه! دیگه جا نیست که آنها هم بنشینند!

32776.jpgالاغ یارو مرده بود، عده‌ای برای تسلیت نزد او رفتند و دلداریش دادند که امیدواریم آخرین غم شما باشد! هرچه خاک آن حیوان زبان‌بسته است، عمر شما باشد و... هنگام خداحافظی یارو به آنها گفت؛ غم و ماتم مرا بیشتر کردید، چون اصلا نمی‌دانستم که الاغ مرحوم بنده این همه فک و‌فامیل دارد!

3278.jpgافسر راهنمایی ماشینی را متوقف کرد و گفت؛ 180 کیلومتر سرعت داشتی، راننده گفت؛ فوقش 120 کیلومتر بود. افسر گفت؛ این هم زیاده‌ و جریمه داره، یارو گفت؛ نه بابا! فقط 80 کیلومتر بود، اصلا 60 تا بود، شاید هم 40تا و ... افسر راهنمایی گفت؛ یواش‌تر! اینجوری که داری سرعت کم می‌کنی ممکنه یکی از پشت باهات تصادف کنه!

3279.jpgگفت: حالا بر فرض انجام همه این خواسته‌ها، آن وقت به ایران اعلام می‌کند که برنامه هسته‌ای‌اش صلح‌آمیز است؟
گفتم: ای عوام! آن وقت به آمریکا اعلام می‌کند که با خیال راحت می‌تواند به ایران حمله کند.!

3271.jpgمی‌گویند شخصی نزد قاضی رفت و از شخص دیگری شکایت کرد. قاضی گفت؛ حق با توست. ساعتی بعد طرف مقابل آمد و ماجرای دعوای خود را شرح داد. قاضی گفت؛ بله، حق با توست. منشی دادگاه به قاضی گفت؛ این دیگر چه جور قضاوت کردن است؟ و قاضی فکری کرد و گفت؛ آره، مثل اینکه حق با تو هم هست!

  • طاهره نظیفی
۲۲
آبان

دانشجویی سرکلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود. استاد پرسید: «آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟» کسی پاسخ نداد. دوباره استاد پرسید: «آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟» دوباره کسی پاسخ نداد. برای سومین بار استاد پرسید: «آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟» این بار هم کسی پاسخ نداد. استاد با قاطعیت گفت: «با این وصف، خدا وجود ندارد. دانشجویی که به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود، اجازه خواست تا صحبت کند. استاد پذیرفت . دانشجو از جایش برخاست و از هم کلاسی هایش پرسید: «آیا در کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟ همه سکوت کردند. دوباره پرسید آیا در کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟ همچنان کسی چیزی نگفت. و باز پرسید آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟ وقتی برای سومین بار کسی پاسخ نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که «با این وصف ،استاد مغز ندارد!»


برگرفته از www.Morabbee.ir
  • طاهره نظیفی
۲۲
آبان


مردی ﺑﺎ ﻳﻚ ﺟﻤﻠﻪ همسرش را ﺭﻧﺠﺎﻧﺪ. اﻣﺎ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ. اﺯ ﺭاﻩ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝ همسرﺶ ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ. اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ اﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻛﺮﺩ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: براﻱ ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻲ؛ ﺟﻮاﻥ ﺑﺎ ﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ. ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ: اﻣﺸﺐ ﺑﺎﻟﺸﻲ اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳﻚ ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮ ﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭا ﻛﺮﺩی ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﮕﻮﻳﻢ. ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭا ﺑﻪ آن کار ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯ ﺳﺮﻣﺎﻱ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﻭﻟﻲ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ اﺩاﻣﻪ ﺩاد ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻃﻠﻮﻉ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻛﺎﺭﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ. ﺑﺎﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩی ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺣﺎﻻﭼﻪ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻢ؟ ﭘﻴﺮﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ. اﻭ ﺑﺎ ﺳﺮاﺳﻴﻤﮕﻲ ﮔﻔﺖ: اﻣﺎ اﻳﻦ ﻏﻴﺮممکن اﺳﺖ؛ ﺑﺴﻴﺎﺭی اﺯ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺑﺎﺩ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ. ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ... ﻛﻠﻤﺎﺗﻲ ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میﻛﻨﻲ ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺸﺖ. ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ، ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭ ﺑﺮاﺑﺮ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩاﺭی ﺩﻗﺖ ﻛﻦ!


برگرفته از www.Morabbee.ir
  • طاهره نظیفی
۲۲
آبان


بسمه تعالی

1. فریدن دوان دوان با خوشحالی به مادر گفت: 20 گرفتم. مادر با شادی بوسیدش و گفت: آفرین از چه درسی؟ 8 از حساب و 7 از املا و 5 از انشا. جمعا می شود 20.
2. یزدگرد سوم را چه کسی کشت؟ با گریه: آقاما نکشتیم.
3. صفر بی ارزش: پس لطفا یک صفر جلوی این 2 بگذارید.
4. هندوستان کجاست؟ آقا هر چی گم می شود از ما می پرسید.
5. بگو ببینم بوش، کارتر و بن چه جنایاتی مرتکب شده اند؟ آقا ما پشت سر مرده حرف نمی زنیم.
6. صدام با خودش قول داد هر کار خطایی کرد یک نقطه روی بدنش بگذارد تا شب نشده پلنگ شد.
7. فایده گاو: هر وقت اشتباه کردیم نام او را روی ما می گذارند.
8. ( بچه کارمند ) می توانی بگویی بلندترین روزهای سال کدامند؟ طبق نظر پدرم 15 و آخر هر برج.
9. ( وقت اخراج ) مدرسه قبلی ات ازت راضی بودند؟ بله. وقت رفتنم بین معلمان و شاگردان شرینی پخش می کردند.
10. باور کردنی نیست که یک نفر این همه غلط داشته باشد! شاگرد با غرور و خوشحالی گفت: کار یک نفر نبود مادر و پدرم هم کمک کردند.
11. ( ستاره شناسی ) مشتری را چگونه می شناسیم؟ آقا از فروشنده بپرسید.
12. شاه سلطان حسین چگونه بر تخت نشست؟ چهارزانو
13. طولانی ترین جنگ: جنگ مالک و مستاجر. 
14. جعبه کمک های اولیه: پنبه، پماد سوختنی، کافور، نار چسب، کافور چرا؟ آهان کافور برای جعبه کمک های اولیه.
15. چرا پر کردن نمک دان اینقدر طول کشید؟ چون سوراخ های آن خیلی تنگ بود.
16. علم ثابت کرد شکر در آب حل می شود پس هیچ رقت زیر باران نرو چون شیرین ترین دوستم را از دست می دهم.
17. یک پیرزن اکس می خوره می گه: من کوکب 14 سال دارم.
18. یک گنجشک اکس می خوره به جای جیک جیک می گه جیکس جیکس
19. یک نفر از سکوت خوشش می یاد میره نوار خالی می خره.
20. تو از حبس ابد می ترسی یا از اعدام؟از زنم و زنمم از سوسک.
21. یک نفر سنگ می زنه میگ: آقا الان صدای من پخش می شه؟ می گن: بله. میگه: حتی توی نانوایی. می گن: بله. می گه: خب بهرام نون نخر مامانت خریده.
22. گرگه رفت در خونه شنگول و منگول: منم مادرتون زود باشین درو باز کنید! دروغ نگو تو مادر ما نیستی ما آیفون تصویری داریم دیدیم که گرگی.
23. سوسک با دوستش در بیمارستان بود، خدا بد نده چی شده؟ چیر مهمی نیست مادرمو با لنگه کفش زدند.
24. با لجن جمله بساز: همه با من لجن.
25. این پازل را بعد از 2 سال حل کردم. رو جعبه اش نوشته بود 7 تا 10 سال.
26. با صدام جمله بساز: داشتم با تلفن صحبت می کردم یک هو صدام قطع شد.
27.  همه چیزای خوب خانوم ها هستند خورشید خانم - پروانه خانم - مهتاب خانم - همه بدا مردها هستند آقا گرگه - آقادزده -
28. چرا سی دی هایت اینقدر خش دارند؟ آخه آهنگ های مورد علاقه ام را با سوزن علامتگذاری کردم.
29. چوپونه با گوسفندها لجبازی می کنه میره چمن ها رو می زنه.
30. یه گاو سرما می خوره به جای شیر بستنی می ده.
31.   پسرم همیشه سعی کن روی پای خودت وایسی! واسه چی؟ پدر: برای اینکه الان روی پای من ایستادی.
32. عروس میره گل می چینه شهرداری میگیرتش.
33. چرا قرصهایت را سر وقت نمی خوری؟ می خواهم میکروب ها را غافلگیر کنم.
34. هزارپا میره خواستگاری مورچه، مورچه با فیس و إفاده می گه: من حوصله شستن این همه جوراب را ندارم.
35. سوسکه با مادرش قهر می کنه، میره کنار دمپایی می خوابه.
36. تمساح میره گدایی میگه: به من مارمولک بدبخت کمک کنید.
37. میل دارید عکسهایتان را چه جوری بگیرم؟ مجّانی بگیر.
38. فواید پیام بازرگانی چیست؟ وسطش فیلم پخش می کنند.
39. چرا شلوارت تا زانو اتو شده؟ چون سیم اتو کوتاه بود.
40. من 2تا کیک در یخچال گذاشته بودم ولی فقط یکی مونده چرا؟ چون اون یکی را ندیدم.
41. یکبار کچل رفت سلمونی همه خندیدند گفت: چیه! اومدم آب بخورم.
42. حلزون هم خونه داره هم ماشین! پس بهش زن می دن.
43. شنیدم زانتیا داری! از ایدز و سرطان که بهتره.
44. شنیدی رئیس قبرستان را گفتند؟! چرا؟ چون سؤالات شب اول قبر را لو داده.
45. یکی زنگ می زنه هواشناسی می گه: آقا دست شم درد نکنه بابت هوای خوبی که دیروز فرستادید.
46. یکی میره ورزش صبحگاهی می بینه شلوغه برمیگرده.
47. داوود سرشو داخل جوی آب می کنه. میگن چرا؟ میچه: می خواهم دز جریان باشم.
48. مغازه پدرش آتیش می گیره، روی مغازه پدرش می نویسد: این مغازه به علت پدرسوختگی تعطیل است.
49. فرق تفنگ و عینک: عینک را می زنند و می بینند ولی تفنگ را اول می بینند بعد می زنند.
50. ژاپنی به گوساله میگه: نی نی گاو!
51. فایده دندان کرسی چیست؟ ما را در زمستان گرم می کند.
52. یارو میره مکه، توی مراسم که باید به شیطون سنگ بزنه یهو سنگش تموم می شه. برای اینکه کم نیاره فُحش می ده.
53. با هواپیما میاد تهران، توی فرودگاه به رفیقش میگه اگه می دونستم اینقدر نزدیکه پیاده می اومدم.
54. با شمشمیر جمله بساز: فدات شدم شیر می خوای.
55. با زیرشلواری چرا بیرون اومدی؟ آخه شهر ما خانه مامان.
56. دختربچه ای برای داداشش لالایی می خونه، بعد از نیم ساعت بچه می گه: خواهر ساکت شو می خوام بخوابم.
57. میره لباس فروشی می گه: آقا شلوار نخی دارید! بله. قوبوت دو نخ بده!
58. به یکی می گن: چرا اینقدر خالی بندی؟ دو تا از انگشتاشو نشون می ده می گه به این پنج دلیل.
59. آقای دکتر مشکل من اینه که کسی من را تحویل نمی گیرد.دکتر می گه: لطفاً بیمار بعدی.
60. چه کبک زیبایی شکارش کنم!  نه، این که کلاغه! نه، دیروز داداشش رو زدم امروز لباس سیاه پوشیده. 
61. عزیزم مگه زبان نداری که دستت را دراز می کنی وسط سفره، زبان درم. زبانم وسط سفره نمی رسه.
62. یارو یک سکه می اندازه هوا، شیر میاد فرار می کنه.
63. فایده این پل چیه؟ کشتی ها از زیرش رد میشن.
64. گدا: بی زحمت 4000 تومان بده ناهار بخورم. من خودم هم ناهار خوردم پس 8000 تومان بده میهمان من باش.
65. ادعای پیامبری می کنه! پس کتابت کو؟! هنوز چاپ نشده فعلاً جزوه بنویسید.
66. با ابریشم جمله بساز: هوا، ابری شم خوبه.
67. دو نفر بیرون سوراخ لایه اوزن را می دوزند خوشان اون ور می مونند.
68. دانشمندان، دستگاه گاو سنج می سازند از یک آمریکایی و اسراییلی و انگلیسی دعوت می کنند. دستگاه را امتحان می کنند انگلیسیه 50 درصد گاو، آمریکایی 95 درصد گاو، به اسرائیلی که می رسه دستگاه می گه: صد رحمت به گاو.
69. بنفش چه رنگیه؟ قرمز را دیدی! آبیش.
70. جلوی پمپ بنزین سیگار نکش! من جلوی بابام هم سیگار می کشم.
71. چندتا حیوان نام ببر که پرواز کنه: کبوتر، کلاغ، گاو. گاو که پرواز نمی کنه؟یهو دیدی پرواز کرد!
72. یکی خوابش سنگینه، تختش شکست.
73. به یکی عکس گودزیلا نشون می دن میگن شما به این چی می گی؟ گفت: من غلط می کنم به این چیزی بگم.
74. ( طلبکار ) بابات کی میاد! وقتی شما برید.
75. هزارپا از صبح که کفشهاشو می پوشه به 999 می رسه. شب شده باید آن ها را در بیاره.
76. به کسی که نمره تک می آورد می گویند: تک آور.
77. دخترت را به چه کسی شوهر دادی؟ غریبه نیست دامادمونه.
78. چند سالته؟ 15 سال. وای بر تو! چقدر عقبی! همسالانت الآن 25 سال دارند.
79. ( یادآوری ) می دانی من مدتی است  شروع کردم به نوشتن خاطراتم. راستی به آن جایی که من به تو 10 هزار تومان قرض دادم رسیدی؟
80. ( دادگاه ) قاضی: هر کس حرف میزنه از دادگاه بیرون می کنم. دزد: آقای قاضی ما حرف زدیم ما را بیرون کن.
81. با تکراری فیلم بساز - دیشب تلویزیون فیلم سینمایی داشت.
82. مخالف پیروزی آقا استقلال
83. حسابرسی: زنگ حساب کجا بودی؟ داشتیم حساب فریدون را می رسیدیم.
84. مهمان از پسر صاحب خانه پرسید: شام کی میخوریم؟ هر وقت شما رفتید.
85. گارسون: تو همون نیستی که برای من رفتی غذا بیاوری از چند دقیقه پیش! ماشاءالله چقدر بزرگ شدی.
86. یک نفر میره وام بگیره، ضامن نداشت منفجر شد.
87. جویای کار: حقوق چقدر است؟ ماهی 200 هزار تومان بعداً بیشتر می شود. پس من میروم بعداً می آیم.
88. مورچه به فیل گفت: یک دقیقه پات بلند کن. فیل: چرا! مورچه: برای اینکه ببینم دمپایی من را نپوشیدی!
89. جهانگرد یعنی پولدار بیکار.
90. هزارپا از درخت به زمین افتاد گفت: پام پام پام پام پام پام پام
91. مهران کجا به دنیا اومدی؟ - بیمارستان. - مگر مریض بودی؟
92. گنجشک با موتوری تصادف می کنه بیهوش میشه. وقتی به هوش میاد توی قفسه میگه چه خاکی به سرم شد. وای دیدی متوریه مرد!
93. چرا تعداد دو قلوها زیاد شده؟ چون کسی جرأت نمی کنه تنهایی پا به این دنیای وحشتناک بگذارد.
94. مار، تخم می کنه یا بچه می زاید؟ دومی. از این دُم بریده هر چی بگی برمیاد.
95. در کافی شاپ اولی به گارسون گفت: من کوکاکولا می خورم. دومی گفت: من پپسی کولا می خورم. سومی برای اینکه کم نیاورد، گفت: من دراکولا می خورم.
96. چرا به مرغ بیچاره آب جوش می دهی؟ میخوام برام تخم مرغ آبپز بگذارد.
97. پسری از بالای درخت افتاد گفت: خوب شد نمردم وگرنه بابام منو میکشت.
98. کمبوجیه چطور پادشاهی بود؟ پادشاه بدی بودچون همیشه از کمبود بودجه شکایت می کرد.
99. از اقدامات شاه اسماعیل چه بود؟ هی چیزی نبود فقط چند صفحه تاریخ به کتاب تاریخ ما اضافه کرد.
100.  اگه توی ماشین به جای بنزین، ماست بریزیم چه می شود؟ چیزی نمی شود. به جای بوق بوق میگه دوغ دوغ.
101.  چرا می گویند زبان مادری، نمی گویند زبان پدری؟ چون مادر در خانه به پدر مجال حرف زدن نمی دهد.
102. مردی برای پرسیدن اوضاع درسی پسرش به مدرسه رفت به مدیر گفت: شما نیم ساعت دیر اومدی. مدیر گفت: چون فرزندتان نیم ساعت پیش برای تشیع جنازه شما اجازه گرفت.
103.  زن در مشاجره با همسرش گفت من دارم میرم. مرد اعتنا نکرد. گفت میرم با مادرم برمیگردم. مرد گفت: آخه عزیزم ای پرستوی عاشق، من که چیزی نگفتم.
104.  شخصی برای دزدی به خانه ای رفت. هر چه گشت چیزی نیافت. صاحب خانه گفت: نگرد چیزی که تو شب دنبالش می گردی ما در طول روز پیدا نکردیم.
105.  - محل تولد - کودک به مادر گفت: شما کجا به دنیا اومدی؟ - یزد. پدرم کجا؟ - چابهار. خود من کجا؟ - زابل. پس ما چه طوری همدیگر را پیدا کردیم.
106.  مامان! همسایه بغلی خیلی گداست. - چرا؟ چون بچه اش یک 5 ریالی قورت داده مامانش هی تو سرش می زنه.
107.  زن: صادقانه بگویید شما قبلاً ازدواج نکردید! مرد: به جون بچه ام نه.
108.  چرا این کُتلت اینقدر بدمزّه است؟ چون سوخت، من هم بهش پماد سوختگی زدم.
109.  شاعر در مجلسی شعری از حافظ را به نام خود خواند. گفتند از حافظ است. گفت: حافظ از من دزدیده است.
110.  بچه ای به کتاب فروشی رفت. آقا یک تقویم می خواهم. چه نوع؟ از نوعی که تعطیلی زیاد داشته باشد.
111.  دارم برای خودم نامه می نویسم. چی نوشتی؟ - هنوز به دستم نرسیده.
112.  چرا موهات را با شامپو بدون آب می شوری؟ چون روش نوشته برای موهای خشک.
113.  صدا چه می کنی؟ کنار آب دریا میخوام خودکُشی کنم. معطل چی هستی؟ آخه میترسم آب سرد باشه، سرما بخورم.
114.  چه شاهتی میان صفر دماسنج و ورقه امتحانی است؟ هر کدم صفرشان تن آدم را می لرزاند.
115.  رنگت پریده؟! - به خاطر سوال ها بود نه به خاطر جواب هایی که دادم.
116.  یکی پشت بام خانه اش را آسفالت می کنه، آسفالت زیاد میاره سرعت گیر درست می کنه.
117.  گنجشکه با فیله دعوا می کرد. فیل با خرطوم زد به گنجشکه، تمام پرهاش ریخت. گنجشک گفت: کجاشو دیدی تازه لباسمو در آوردم.
118.  آیا هرگز به فکرت رسیده با میخ از سوراخ قلکت پول در بیاری؟ - نه ولی از راهنمایت متشکرم.
119.  ساده لوحی با زنش دعوا می کرد. زن گفت: گیر عجب مرد ساده ای افتادم. مرد گفت: خودت گیر عجب مرد ساده ای افتادی.
120.  در بهشت زن نیست. - چرا؟ چون شما گفتید در بهشت سکوت لذت بخش حاکم است.
121.  من اومدم خودم را بیمه کنم. کارمند بیمه: درمقابل چه حوادثی؟ حوادث حاصل از کتک های زنم.
122.  ببینم طلا بیشتر در کجا یافت میشه؟ اگر می دونستم الآن اینجا نبودم.
123.  آقا بلیط بده بعد برو تو. نمیدهم، اگر آدم بودی اون یکی را که دیروز دادم پاره نمی کردی!
124.  انگلیسی گربه؛ کت. جای گربه؛ جاکت. پای گربه؛ پاکت. بچه گربه؛ نیم کت.
125.  مورچه با فیل ازدواج می کنه. یک روز دعواشون میشه. فیل خواست مورچه را له کنه. مورچه گفت: به بچه فیل داخل شکمم، رحم کن.
126.  تا کی میخوای در رفتن به مدرسه لجبازی کنی؟ تا آخر خرداد.
127.  ساده لوحی اسبش را گم کرد. به هر کسی میرسید می گفت: آقا! شما اسبی ندیده اید که من همراهش باشم.
128.  آقا صفر ارزش داره؟ نه پسرم. پس یک صفر بی ارزش کنار 2 بذار.
129.  حسن تو چرا درس نمی خونی؟ از غلامحسین که همیشه شاگرد اول هست چی کم داری؟ گفت: معلومه. یک غلام کم دارم.
130.  قدرت من الآن هم که پیر شدم با جوانی فرق نکرده. - از کجا می دونی؟ چون در خانه ما سنگ بزرگی است که در جوانی نتونستم تکانش بدهم و الآ هم که پیر شدم نمی توانم.
131.  تو چقدر کثیفی. چند وقته حمام نرفتی؟ از وقتی که معلم تاریخ گفت: امیرکبیر را در حمام کشتند.
132.  مرغی عکس تخم مرغ را قاب کرده بود به دیوار زده بود. دوستش پرسید: این چیه؟ گفت: عکس بچگی من هست.
133.  معلم فیزیک: الآن سکه 500 ریال را داخل اسید کلریدریک می اندازم آیا حل میشود:  نه. چرا؟ چون آقا اگر حل می شد شما اون داخل اسید نمی انداختید.
134.  چند کلاس درس خوندی؟ کلاس اول رفتم پدرم مُرد. کلاس دوم مادر مرد. ترسیدم کلاس سوم را بخوانم خودم بمیرم.
135.  فرق تفنگ و مسلسل چیست؟ تفنگ حرف زدن پدرم هست و مسلسل حرف زدن مادر.
136.  آقا یک نصف قرص سردرد بدید. چرا؟ چون نصف سرم درد می کنه.
137.  اگر من 20 سکه داشته باشم و یک سوم اون را به تو بدهم چی واسه خودم می مونه. تشکر صمیمانه.
138.  پزشک از بچه پرسید: از چی احساس ناراحتی می کنی. بچه گفت: دکتر جون از مدرسه.
139.  بوش به وزیر بهداری عراق میگه: خیلی ها نتونستند من را بشناسند. چطور شما ظرف چند روز من را شناختید؟ گفت: قربان! رشته من جانو شناسی است.
140.  بچه گمشده بود به پلیس می گه: آقا شما یک خانم بدون من ندیدید!
141.  معلم: کی میدونه گاو چندتا استخوان داره؟ آقا اجازه! قصّاب سر کوچه ما میدونه.
142.  دزدی در باغ ملانصرالدین آمد، چه می کنی؟ نردبان میفروشم. در باغ نردبان خودم هست، هرکجا دلم می خواهد می فروشم.
143.  کارنامه ات را چرا روی بخاری گذاشتی؟ چون میخوام نمره هایم بالای صفر بیاید.
144.  تا حالا ساندویچ خوردی؟ بله، همون که آخرش مزّه کاغذ میده!
145.  آدیس بابا، مؤنث یا مذکر؟ مذکره، چون اگرمؤنث بود بهش میگفتند آدیس آننه.
146.  بازرس از دزد می پرسه چرا بدون اجازه وارد شدی؟ چون هرچی صبر کردم دعوتم نکرد.
147.  خواستگار: من در دنیا نه بابا دارم نه مادر نه برادر نه خواهر فقط یه زن و بچه دارم.
148.  این مریض را چطور بیهوش کردی؟ هزینه جراحی را آرام زیر گوشش گفتم بیهوش شد.
149. اگر کسی بنزین بخورد، آنقدر سرعتش زیاد می شود  که در عرض چند دقیقه به آن دنیا می رود.
150.  زندگی تا کی ادامه داره؟ تا وقتی که بهشت و جهنم پر شود.
151.  چند سال داری؟ 35 سال. ده سال قبل هم که همین را گفتی! حرف مرد یکی هست.
152.  طبل بخر! مزاحم همسایه ها می شوی. قول می دهم وقتی بزنم که همسایه ها خوابند.
153.  چرا به این زودی برای پسرت زن گرفتی! گرفتم که بزرگ شود عاقل شود. اگر عاقلتر شود که زن نمی گیرد.
154.  همه ی شب ها بیدارم. نه عاشقم و نه بیمار. پس دزدی!
155.  مورچه گردن فیل را گرفت. همه گفتند: مورچه خفه اش کن زودی چپش کن.
156.  رفتم ساحل تا ماهی بگیرم! با تور یا قلّات؟ - با اسکناس.
157.  محمدخان قاجار چه کرد؟ هیچ کار، فقط یک سال من را مردود کرد.
158.  فکر کنم نمی بایستی به من صفر میدادی! حق با شماست ولی چه کنم که کمتر از صفر نداریم.
159.  چرا خدا مرد را قبل از زن آفرید؟ برای اینکه فرصت داشته باشه چند دقیقه حرف بزنه.
160.  بچه اش را انداخت بالا، یادش رفت بگیرتش.
161.  دست و پات شکسته! چون از مرحله پرت شدم.
162.  نوشابه گرم بود، با نعلبکی خورد.
163.  شما اهل مطالعه اید؟ نخیر، من اهل ایرانم.
164.  پادشاهی به عابدی گفت: یاد من هم میکنی! هر وقت خدا را فراموش کنم، از شما یاد میکنم.
165.  جمله امری الاغ ها: هین.
166.  شعار گداها: گدایی کن تا محتاج مردم نشوی.
167.  چرا دروازه بان چاق شد؟ زیرا روزی 20تا گل خورده.
168.  معلم: پسرم، من جای پدرت! هر مشکلی داری به من بگو. آقا میشه 500 تومان به من بدهید بروم سینما!
169.  در شهر شما آثار باستانی هست؟ نه، ولی می خواهند چند تا بسازند.
170.  حالت چطوره؟ تازه موکتش کردم.
171.  توی خیابون تا چشمش به پوست موز افتاد گفت: ای وای، دوباره باید زمین بخورم.
172.  چرا شش ماه هست که با همسرت حرف نمی زنی؟ چون نمی خواهم وسط حرفش بپرم.
173.  آقای دکتر! از درد، جانم به لب رسید. مرا بکش و راحتم کنید. آقای دکتر: اختیار دارید عزیزم. من به وظیفه ام عمل می کنم.
174.  چرا مشق ننوشتی؟ چون میخواستم درس عبرت دیگران بشوم.
175.  معلم بی سواد است! روی تخته می نوسید و ما می خوانیم.
176.  از روی کتاب می شود آینده را پیش بینی کرد؟ بله. مادرم می تواند. مادرم با دیدن کتاب من و پرسیدن چند سوال می فهمد چه بلایی آخر سال سرم می آید.
177.  چرا دیر آمدی! دو نفر سر کوچه بر سر پول دعوا می کردند. به تو چه ربط داره؟ پول ها زیر پای من بود.
178.  محتویات نوشابه: گاز داره، آب داره. اگر برق و تلفن هم داشت یک سرویس کامل بود.
179.  این همه قاشق در معده ات چه می کند؟ خودتان گفتید روزی دو قاشق!
180.  بوش: راننده ام را اخراج کردم. برای بار دوازده ام نزدیک بود من به کشتن بده. - خواهش می کنم یک فرصت دیگه بهش بده.
181.  خجالت نمی کشی نیم ساعت دیر سر کلاس اومدی؟ پدرم گفت برای یادگیری هیچ وقت دیر نیست.
182.  سه چیز نام ببر که از شیر گرفته شده باشد. ماست و پنیر و بچه همسایه. چرا بچه همسایه؟! چون یک روز پیش از شیر گرفتنش.
183.  صیغه زدم را صرف کن: زدم، زدی، دعوا شد.
184.  دبیر فیزیک: یک مثال از فضای خال نام ببر. آقا، شکم خانواده ما آخر برج.
185.  چرا زنگ دوم دندانت درد گرفت؟ چون زنگ دوم ریاضی داریم.
186.  کارنامه: چند تا تجدید آوردی؟ کتبی و شفاهی.
187.  امروز می خواستم شما را با قله اورست آشنا کنم. ببخشید، ظهر ناهار برمیگردیم؟
188.  معلم: شیخ مشرف الدین مصلح ین عبدالله سعدی شیرازی را می شناسید؟ آقا، ما آن سه نفر اول را نمی دانیم اما سعدی را می شناسیم.
189.  یه خوردنی بگویید که بدون گذاشتن در دهان خورده شود. آقا، کتکی که ما از بابامون خوردیم.
190.  معلم تاریخ با من لج است چرا؟ چون سوال هایی می پرسد که مربوط به پیش از تاریخ تولد من است.
191.  حسن کچل: همه بچه ها روز شنبه سرشان را از ته بزنند. حسن کچل: آقا ما هم بزنیم.
192.  چرا سرتان را روی بخاری گرفتید؟ برای اینکه سرم گرم شود.
193.  هادی  عایق را تعریف کن! آقای، هادی برادرم است و عایق را هم نمی شناسم.
194.  معلم شیمی: آب از چه درست شده است؟ از آی با کلاه و ب بزرگ.
195.  شجاع کیه: کسی که درس بلد نیست و دستش را بالا می گیرد.
196.  نیک شهر در کدام استان است؟ این که راحت هست پس بگو نه سوالش راحت هست نه جوابش.
197.  چرا گریه می کنی؟ معلم از کلاس بیرونم کرد. چرا؟ نمیدانم، من خواب بودم.
198.  کانال سوئز کجاست؟ نمی دانم. تلویزیون ما فقط شش کانال می گیره. نمی دانم کجاست

  • طاهره نظیفی
۲۲
آبان

 

روش مطالعه درس دین و زندگی پیش دانشگاهی 

موضوعات، سبک طرح دروس پیش‌دانشگاهی و نگارششان و حتی اهداف پیش‌روی مولف محترم کتاب کاملا با مباحث سال دوم و سوم متفاوت است و اگر بخواهیم با همان نگاه سال سوم خود به این کتاب بنگریم با مشکل مواجه خواهیم شد. دین و زندگی پیش‌دانشگاهی در نیم سال اول مبتنی بر مطالبی است که در وهله اول فهم آنها در اولویت قرار دارد و پس از تفهیم و درک آن مباحث است که به بررسی نکات عینی داخل کتاب می‌پردازیم.

ما شش درس پیش‌روی خود داریم که در چینشی منطقی از درس نخست تا درس آخر آن با یکدیگر مرتبط هستند، به‌طور مثال اگر ما نکات پیرامون ذات خداوند را در درس اول متوجه نشویم نمی‌توانیم توحید ذاتی در درس دوم را فرا بگیریم و به تبع آن در فهم توحید افعالی نیز با مشکل مواجه می‌شویم، اگر این مباحث مربوط به توحید نظری (ذاتی - افعالی - صفاتی) را یاد نگیریم. فهم مطالب درس سوم که نتیجه آنها می‌باشد مشکل می‌گردد و عدم تسلط بر توحید عبادی در درس سوم نقص یادگیری اخلاص در بندگی در درس چهار را در بر دارد و در آن هنگام است که توبه و بازگشت به این توحید عبادی برای ما در درس پنجم نامفهوم می‌گردد. همچنین عدم تسلط بر توحید افعالی و رابطه اختیار انسان با افعال خداوند سبب آن می‌گردد که مهمترین درس این کتاب، یعنی قضا و قدر الهی در درس ششم را از دست دهیم. لذا ضروری است که به نکات زیر در باب هر درس دقت فرمایید:

درس یکم: این درس به برهان امکان و وجوب و اثبات آن می‌پردازد. دسته‌بندی مباحث استدلالی در مقدمه، ارتباط مفاهیم با آیات ابتدای درس، روابط علی معلولی ذیل آیات و همچنین ارتباط میان آیات، اشعار و روایات بخش دوم (خداوند نور هستی) از مهمترین مباحث مطرح و ویژه این درس می‌باشند.

درس دوم: بعد از اثبات وجود خدا در درس نخست به عنوان منشا وجود هستی، در درس دوم به بررسی یگانگی خداوند در ذات، افعال و صفاتش می‌پردازیم. نکته قابل توجه در این قسمت آن است که نخست هر شاخه از توحید و شرک مرتبط با آن را مستقلا بررسی کنیم، هرکدام از تعاریف و توصیفات مربوط به آنها را تقسیم کنیم و بدانیم که ممکن است هرکدام از آن جملات ذیل هرکدام از شاخه‌های توحید یا شرک در صورت سوال طرح شود و مفهوم مرتبط با آن خواسته شود، نکته مهم دیگر ارتباط هر آیه یا ذکر و عبارت با توحید مرتبط با آن است. در ضمن مثال‌های توضیحی نیز بسیار مهم است مانند آنکه اعتقاد به خدای آب و خدای باد چه نوع شرکی است؟ پاسخ: شرک ذاتی.

درس سوم: این درس در حقیقت ادامه مباحث درس دوم و یا به بیانی بهتر ثمره و نتیجه آن است. نکته قابل توجه و بسیار مهم در مطالعه این درس آن است که نخست متن درس را مطالعه نمایید زمانی که تا مباحث دژ مستحکم توحید را خواندید به بررسی آیات ابتدای درس و مفاهیم کلی و جزئی هر قسمت در آن بپردازید، بعد از اتمام این قسمت، بخش پایانی درس یعنی علل عدم تحقق اعتقاد به توحید در زندگی مردم عصر حاضر را مطالعه می‌کنیم، در این مبحث رابطه بین نکات در هر بند بسیار مهم است و دقت خاصی در مطالعه نیاز دارد.

درس چهارم: در حقیقت همان ادامه درس سوم و بیان کامل‌تر آن است. مباحث این درس را می‌توانیم به دو دسته تقسیم کنیم. قسمت اول: تعریف اخلاص و ثمرات آن و قسمت دوم، راه‌های تقویت اخلاص. در قسمت اول: ابتدا مفهوم اخلاص را مطالعه نمایید سپس به بررسی آیات ابتدای درس بپردازید و پس از آن ثمرات اخلاص. شما برای فراگیری مباحث مرتبط با ثمرات اخلاص میتوانید آن را نیز به دو قسمت تقسیم نمایید: 1 - ثمرات اولیه 2 - ثمرات متعالی و سپس نکات مرتبط را به صورت خلاصه‌برداری بنویسید تا بهتر در حافظه شما ملکه گردد.

در قسمت دوم: ما با پنج عنوان مواجه‌ایم، در این بخش نکات ذیل هر تیتر را خوب مطالعه نمایید بالاخص ارتباط نکات هر بخش با یکدیگر و با عنوان آیات با تیتر که در طرح سوال بسیار مورد توجه قرار می‌گیرند.

درس پنجم: در واقع این درس راه درمان کوتاهی‌های معنوی و بازگشت به مسیر توحید عبادی را ترسیم می‌کند. مباحث هر بخش را به همان صورتی که در گذشته گفته بودم به صورت بخش بخش تقسیم نمایید تا بر متن درس تسلط خوبی پیدا نمایید.

توجه داشته باشید نکات پیرامون آیات توبه، پیرایش‌گری توبه روایات و آیه مرتبط با آن و همچنین مراحل توبه از نکات مهم و برجسته‌ای برخوردارند و دقت ویژه‌ای در مطالعه آنها مبذول فرمایید.

درس ششم: شاید به جرات بتوان گفت در میان دروس هر سه کتاب دوم و سوم و پیش از اهمیت خاصی برخوردار است، درسی که می‌توان آن را به دو بخش کلی تقسیم نمود 1- اختیار و اثبات آن 2- قضا و قدرالهی.

چ1 - بخش اول، اختیار: نخست متن درس را مطالعه فرمایید. دلایل وجدانی - درونی اثبات اختیار را با نکات مرتبط با هر سر تیتر فراگیرید، سپس به بررسی آیات مرتبط با اختیار بپردازید. سپس این بخش را با مطالعه فرایند آگاهی از اختیار به پایان رسانید.

2 - بخش دوم، قضا و قدرالهی: مطالب در این بخش به همراه مثال‌های مرتبط با آن برای فهم بیشتر دانش‌آموزان، از گستردگی خاصی برخوردار است که شاید یک مقدار پراکندگی مطالب را در بردارد، لذا توصیه می‌گردد عزیزان سعی نمایند این قسمت را به صورت خلاصه‌نویسی فرا گیرند و پس از آنکه مفهوم قضا و قدر برای شما ملکه شد مباحث پایانی درس اعم از علل و روابط عام با اراده خداوند و رابطه اختیار انسان با اراده خدا و ارتباط قضا و قدر و شناخت آن با پیشرفت دانش بشری بپردازید. در پایان، همانگونه که در گذشته عرض کرده‌ام در مطالعه دین و زندگی، تکرار مفاهیم نقش اصلی در فراگیری را ایفا می‌کند و تست زدن و مرور تستی مانند دروس اختصاصی اهمیت بالای ندارند مگر آنکه هدفمند باشند و خود نیز در خدمت مرور مجدد.

  • طاهره نظیفی
۲۲
آبان

درس پنجم  - تداوم رسالت بوسیله امامت

پیامبر اکرم در میان مردم 3 وظیفه مهم داشت:

2-      دریافت و ابلاغ وحی               2- تعلیم و تبیین تعالیم دین   3-ولایت ظاهری                        

هنگامی که پیامبر اکرم از دنیا رفت با توجه به تکامل دین  ،  نیاز به وحی در جامعه وجود نداشت     ولی در مورد دو وظیفه دیگر پیامبر ،  باید بعد از او  افرادی معصوم باشند که بتوانند بدون اشتباه و خطا  ،  تعالیم دین را تعلیم دهند (مرجعیت علمی) و زمام امور مردم را در دست داشته باشند (ولایت ظاهری ) وهمچنین  واسطه فیض الهی که به وسیله ولایت معنوی اعمال می گردد در جامعه تعطیل نشود.

این افراد به عنوان نگهبانان دین بعد از پیامبر همان امامان معصوم علیهم السلام  هستند که به عترت مشهور می باشند

ضرورت شناخت امام :

پیامبر اکرم (ص) در یک حدیث  ضرورت شناخت امام   را این گونه بیان می کند :

من مات  ولم یعرف امام زمانه مات میتهً جاهلیه  ،

هر کس بمیرد و امام  زمان خودش را نشناخته باشد به مرگ جاهلی مرده است

تعیین امام :

در  این قسمت به احادیثی اشاره می شود  که در آنها  پیامبر اکرم  صراحتا جانشین خودش را معرفی کرده است

نام حدیث یا آیه

متن حدیث یا آیه

ترجمه

پیام – چگونگی اثبات امامت علی ( علیه السلام)

حدیث یوم الدار

(یوم الانذار)

این حدیث پس از گذشت سه سال از بعثت در مراسم دعوت40 تن ازخویشاوندان پیامبر  بیان شده است

هما

ا این (علی ) ، برادر من ، وصی و جانشین من در میان شما خواهد بود، فرمانش را بشنوید و از او اطاعت کنید

پیامبر اکرم در اولین شبی که تمام خویشاوندان را در خانه خود دعوت به دین می کرد ، اولین کسی که به او ایمان آورد را به جانشینی انتخاب کرد و او کسی نبود جز علی

ع)

آیه ولایت

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَهُمْ رَکِعُونَ

ولی شما تنها خدا ورسول او وکسانی که ایمان آوردند وکسانی که نماز بر پا می دارند وصدقه می دهند در حالی که رکوع می کنند

ü      هنگامی که علی(ع) در مسجد انگشتر خود را به فقیر بخشید این آیه نازل شد  و پیامبر با شتاب به سوی مسجد آمد و ولایت و سرپرستی جامعه بعد از پیامبر را برای علی(ع) تثبیت کرد.

ü      این جریان یک معیار و ملاک برای ولایت پس از پیامبر مشخص کرد

آیه تطهیر

إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً

همانا خدا اراده کرده که دور گرداند ازشما اهل بیت پلیدی و ناپاکی را وشما را کاملا پاک وطاهر قرار دهد

ü      هنگامی که پیامبر اکرم در خانه  ام سلمه  ، علی (ع) و همسرش فاطمه و فرزندان آن ها امام حسن و امام حسین را در زیر عبا جمع کرد آیه تطهیر نازل شد

ü      این آیه نشانه ای شد بر طهارت و پاکی و معصومیت از گناه و پلیدی های اهل بیت علیهم السلام

حدیث جابر

وقتی آیه شریفه « یا ایها الذین آمنوا  اطیعوا الله  و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم   ای مومنان  اطاعت کنید از خدا و رسول و اولی الامر» نازل شد  ، جابر ابن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم در مورد اولی الامر پرسید که چه کسانی هستند و پیامبر اکرم اسامی 12 امام را به ترتیب برای جابر بیان فرمود. و تکلیف  همه را برای پیروی از امامان شیعه مشخص کرد.

- پیامبر در این حدیث فرمود که امام پنجم  محمد بن علی در تورات به باقر معروف است

- در این حدیث پیامبر بیان می دارد که امام دوازدهم هم نام و هم کنیه اوست

حدیث منزلت

انت منی بمنزله هارون من موسی الا اَنَّه لا نبی بعدی

نسبت ت

به من مانند نسبت هارون است به موسی با این تفاوت که بعد از من  پیامبری نخواهد آمد

پیامبر اکرم(ص) به علی(ع) فرمود:تو برای من مانند هارون به موسی هستی یعنی همان طور که هارون جانشین موسی  بود تو هم جانشین من هستی.

( وقتی خداوند موسی را مأمور مبارزه با فرعون کرد  ، آن حضرت  از خداوند در خواست کرد که هارون را پشتیبان و شریک او قرار دهد)

حدیث ثقلین

انی تارک  فیکم الثقلین

کتاب الله  و عترتی  اهل بیتی  و ما تمسکتم بهما  لن تضلوا ابدا

و انهما  لن یفترقا  حتی یرد ا  علیّ الحوض

من دو چیز گران بها را  در میان شما باقی می گذارم :  کتاب خدا و عترتم اهل بیت را  تا وقتی به این دو تمسک جوئید  هرگز گمراه نمی شوید

و این دو هیچ گاه از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند

ü      با توجه به حدیث ثقلین قرآن و اهل بیت لازم و ملزوم یکدیگر هستند.

ü       چون قرآن همیشگی است وجود امام معصوم در کنار آن همیشگی خواهد بود.

ü       هرکس به قرآن و اهل بیت تمسک جوید هرگز گمراه نمی شود.

ü       قرآن و اهل بیت هیچ گاه از هم جدا نیستند.

ü       این آیه بیان گر پیوند مستحکم بین قرآن ومعصومین است.

ü      این آیه سند پاکی و طهارت و معصومیت ائمه اطهار (ع) است

ü      حضرت زهرا جزء اهل بیت است  و مانند دیگر معصومین از مقام عصمت برخوردار است

آیه ابلاغ

یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِى الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ‏

ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت به تو نازل شده ابلاغ کن و اگر این کار را انجام ندهی رسالت را تمام نکرده ای و خداوند تو را از گزند مردم حفظ خواهد کرد و خداوند کافران را هدایت نخواهد کرد

(این آیه در روز هیجدهم ذیحجه در محل غدیر خم بر پیامبر نازل شد و خدا ماموریت ابلاغ و اعلان ولایت علی(ع) را به او واگذار کرد)

ü      این آیه  در حجه الوداع(آخرین حج پیامبر) نازل گردیده است.

ü      رکن اصلى اسلام، امامت و حکومت است. «وان لم‏تفعل فما بلّغتَ رسالته»

ü       با توجه به آیات قرآن تعیین علی(ع) به امامت مردم به اندازه تمام دین و تکمیل دین بوده است. و ان لم تفعل  فما بلغت رسالته

ü      خداوند می دانسته ممکن است از مردم نافرمانی کنند به همین دلیل به پیامبر فرمود تو را حفظ خواهم کرد

ü       منظور از کلمه (مولی)در حدیث سرپرست و اولی به تصرف است.

ü      خداوند با دستور به پیامبر او را موظف به تعیین جانشین علی (ع) کرده است.

ü      حضرت علی(ع)و 11 فرزندش جانشینی پیامبر را به عهده دارند.

ü      این حدیث را حدود 110 نفر  از صحابه  بدون واسطه نقل کرده اند

ü      حدیث غدیر توسط  350  نفر از محدثین اهل سنت روایت شده است

هر که را باشم منش مولا و دوست      ابن عم  من ، علی مولای اوست

حدیث غدیر

من  کنت مولا ه  فهذا  علیٌّ مولاه

هر کس  من ولی و سرپرست  اویم  علی نیز  ولی و سرپرست اوس

  • طاهره نظیفی
۲۲
آبان

 

جواب این سوال که امام علی بالاتراست یا انبیاء را از خود حضرت بشنویم :

از صعصعة بن صوحان روایت است که وى هنگامى که على علیه السلام به حکومت رسید بر آن حضرت وارد شد وگفت : اى امیرمؤمنان ، شما برترید یا آدم ابوالبشر ؟ فرمود : خودستایى زشت است ، [ ولى بدان که ] خداوند به آدم فرمود : ( تو وهمسرت در بهشت جاى گزینید واز همه چیز بخورید جز این درخت . . . ) [ ولى آدم از آن درخت خورد ] اما با آن که خداوند بیشتر چیزها را براى من مباح کرده بود من از آنها دست کشیدم و پیرامون آنها نگشتم . پرسید : شما برترید یا نوح ؟ فرمود : نوح قوم خود را نفرین کرد ومن هیچ گاه بر ظالمان وغاصبان به حق خودم نفرین نکردم ، وفرزند نوح کافر بود ولى دو فرزند من سرور جوانان اهل بهشتند . پرسید : شما برترید یا موسى ؟ فرمود : خداوند موسى را به نزد فرعون فرستاد وموسى گفت : ( مى ترسم که مرا بکشند ) ، ( 2 ) ولى من هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه واله وسلم مرا براى تبلیغ سوره برائت فرستاد که آن را در موسم حج بر قریش قرائت کنم هیچ نترسیدم با آن که بسیارى از سران وگردان آنها را کشته بودم ، رفتم وآن سوره را بر آنان قرائت کردم واز آنان نترسیدم . پرسید : شما برترید یا عیسى بن مریم ؟ فرمود : مادر عیسى در بیت المقدس * بود ، چون هنگام زایمان او فرا رسید شنید که کسى مى گفت : بیرون رو که اینجا پرستشگاه است نه زایشگاه ، اما مادر من فاطمه بنت اسد چون هنگام زایمانش فرا رسید در حرم بود ، پس دیوار کعبه شکافت وشنید که کسى مى گوید : داخل شو ، واو داخل در وسط خانه شد ومن در آنجا به دنیا آمدم ، واین فضیلت را هیچ کس پیش از من وپس از من دارا نبوده ونیست .



تاریخ : سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 | 21:05 | نویسنده : محمد
  • طاهره نظیفی
۲۲
آبان

 

آیت الله العظمی وحید خراسانی در پاسخ به سوالی در خصوص توجه در نماز، رعایت امور هشتگانه را توصیه کرد.

به گزارش مرکز خبر حوزه، متن سوال و پاسخ این مرجع تقلید به این شرح است:

سؤال چه کنیم تا در نماز حواسمان پرت نشده و توجّه‌مان به خدای تعالی باشد؟

پاسخ: بعضی از اموری که برای حضور قلب در نماز سفارش شده است عبارتند از:

اول: وضو را باتوجه و حضور قلب انجام دهد، از امام رضا(ع) روایت شده که وضو موجب طهارت و تزکیه‌ی دل است (وسائل الشیعه ‌١/ ‌٣٦٧ ابواب وضو باب‌١ حدیث ‌٩)

دوم: در عظمت نماز و در روایاتی که درباره‌ی نماز وارد شده تأمّل نماید.

سوم: مانند کسی نماز بخواند که گویا با نماز وداع می‌کند و دیگر فرصت نماز خواندن را نخواهد یافت (مجالس صدوق و ثواب الاعمال عن ابن‌ ابی‌یعفور قال «قال ابوعبدالله الصادق‌٧ اذا صلّیت صلاة فریضة فصلّها لوقتها صلاة مودّع یخاف ان لا یعود الیها ابدا»)

چهارم: وقتی روبه قبله می‌نماید سعی کند که دنیا و مافیها و خلق و آنچه به آن مشغولند را فراموش نماید و قلب خود را از آنها تهی نماید.

پنجم: به معانی نماز توجه نموده و نماز را با تأنّی و آرامش بخواند.

ششم: اینکه بداند از آن هنگام که وارد نماز می‌شود، تا آن لحظه ای که از نماز خارج می‌شود، خدای تعالی به او رو کرده و نظر می‌نماید، و ملکی بالای سر او ایستاده و می‌گوید: ای نمازگزار اگر می‌دانستی چه کسی به تو نظر می‌نماید و با چه کسی مناجات می‌کنی هرگز از او رو بر نمی‌گرداندی و ابداً از جای خود بر نمی‌خواستی (کافی عن ابی‌جعفر‌٧ قال: «قال رسول‌الله (ص) اذا قام العبد المؤمن فی صلاته نظر الله عزوجل الیه (اقبل الله الیه) حتی ینصرف ... و وکّل الله به ملکاً قائماً علی رأسه یقول له ایها المصلی لو تعلم من ینظر الیک و من تناجی ما التفتّ و لازلت من موضعک ابداً» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائض باب ‌٨ حدیث ‌٥ از کافی)

هفتم: اینکه بداند که در حال نماز از بالای سرش تا کرانه‌ی آسمان، رحمت خدا براو سایه انداخته و ملائکه الهی از اطراف او تا افق سماء او را در بر گرفته‌اند. (عنه (ص) ... و اظّلته الرحمة من فوق رأسه الی افق السماء و الملائکة تحفّه من حوله الی افق السماء...» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائض باب ‌٨ حدیث ‌٥ از کافی)

هشتم: آنچه در نماز مکروه است به جا نیاورید و به آنچه فضیلت نماز را می‌افزاید اهتمام نمائید مثل انگشتر عقیق به دست نمودن و لباس پاکیزه پوشیدن و خود را خوشبو نمودن و شانه و مسواک زدن.


  • طاهره نظیفی
۲۲
آبان

 

 

جواد ملکوتی خواه مسئول گروه نانو فناوری سبز در گفتگو با خبرنگار مهر در رابطه با ویژگیهای طلا به عنوان یک فلز، خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آن و عارضه هایی که استفاده از آن برای مردان ایجاد می کند، به تحقیقات متعددی اشاره کرد که طی سالهای مختلف در کشورهای غربی درباره مضرات استفاده از طلا انجام شده است.

جواد ملکوتی خواه گفت: طلا، عنصر شیمیایی است که در جدول تناوبی با نشان
Au، لاتین aurum
و عدد اتمی 79 وجود دارد. طلا فلزی نرم، براق، زرد رنگ، چکش‌خوار، قابل انعطاف است که به دو صورت یک ظرفیتی و سه ظرفیتی وارد واکنشهای شیمیایی می شود و به علت اینکه با هیچ ترکیب شیمیایی واکنش ندارد، پایدارترین فلز در طبیعیت شناخته شده و تنها دو واکنش شیمیایی کلر و تیزاب سلطانی هستند که می توانند روی طلا تأثیر بگدارند.

وی افزود: طلا از واژه سانسکریت
Jval  گرفته می شود واژه آنگلوساکسون آن gold و به لاتین aurum  گفته می شود. از دوران هیروگلیف مصری از 2600 قبل از میلاد در کتاب عهد عتیق فلز طلا برای اولین بار به عنوان یک فلز درخشان با ارزش مورد اشاره قرار می گیرد.

این محقق و پژوهشگر اظهار داشت: طلا بعنوان نمادی برای پاکی، ارزش، سلطنت درجهان شناخته شده است و کیمیاگران که طلا را خدای فلزات معرفی می کردند و تمام آرزویشان این بود که فلزاتی چون مس را به طلا تبدیل کنند. این نکته قابل توجه است که این آرزو تحقق یافته است، در سالهای اخیر دانشمندان روسی توانسته اند با استفاده از یک مکانیسم طبیعی و استفاده از سیستم بیولوژیکی بدن مرغ مس را به طلا تبدیل کنند. یکی از توانمندیهای نانوفناوری این است که آرزوهای کیمیاگران را چون رسیدن به اکسیر جوانی و تبدیل مس به طلا تحقق بخشیده است.

  • طاهره نظیفی
۲۲
آبان

ماخذ نامگذاری سوره های قرآن مجید
1-سوره الحمد به معنی ستایش: ماخذ نام گذاری با حساب کردن بسم الله آیه دوم سوره است .

2- سوره البقره به معنی گاو- گاومخصوصی که دستور ذبح آن از طرف خداوند به قوم بنی اسرائیل داده شد – ماخذ نام گذاری آیه ی 67 سوره بقره است .
3-سوره آل عمران به معنی عمران پدر حضرت مریم است ماخذ نام گذاری آیه 33سوره است .
4-سوره نساء به معنی زنان (این سوره مشتمل بر احکام و حقوق زنان می باشد ) ماخذ نام گذاری آیه اول سوره است .
5-سوره مائده به معنی سفره ی آراسته از غذا ( راجع به تقاضای حواریون عیسی است که از او خواستند سفره آراسته از غذا برای آنان نازل کند ) ماخذ نام گذاری آیه 112 سوره است .
6-سوره انعام به معنی چهارپایان ( در سوره حکم حلیت و حرمت آن بیان شده است ) ماخذ نام گذاری آیه 136سوره است .

  • طاهره نظیفی