امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: 
همه خیرها در آن زمان است، زیرا قائم ما قیام می کند و همه این حوادث را از بین می برد.
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: 
همه خیرها در آن زمان است، زیرا قائم ما قیام می کند و همه این حوادث را از بین می برد.


حضرت امیرالمومنین، امام علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند:
«اَلصِّدْقُ اَمانَةُ اللِّسانِ» (1)
راستگویى و صداقت، امانتدارى زبان است.
این نکته امیر مۆمنان گفت از «صدق» و امانتِ زبان گفت
تا وردِ زبان خویش، سازی «اَلصِّدْقُ اَمانَةُ اللِّسانْ» گفت
************
«خَیْرُ الْمَواهِبِ الْعَقْلُ» (2)
بهترین بخشش هاى خداوند، عقل است.
آدمی را، گره گشا، عقل است روشنی بخش و رهنما، عقل است
سَرورِ مۆمنان، علی فرمود: بهترین بخششِ خدا، عقل است
************
« اَلْمَعْصِیَهُ تَمْنَعُ الاِْجابَةَ» (3)
گناه، سبب اجابت نشدنِ دعا، مى شود.
هر گناهی، حساب می گردد همه، رنج و عذاب می گردد
مرتضی گفت: «با وجود گناه کِیْ دعا، مستجاب می گردد؟»
************
« مَنْ حَسُنَتْ سیرَتُهُ، لَمْ یَخَفْ اَحَداً» (4)
انسان نیکو سرشت، از هیچ کس نمى هراسد.
مۆمن از ابتلا، نمی ترسد از غم و، از بلا نمی ترسد
مردِ خوش باطن و نکو سیرت از کسی جز خدا نمی ترسد
************
« اَلصَّمْتُ وَقارٌ» (5)
خاموشى، سبب وقار و هیبت انسان است.
مسلمان در دو عالَم، رستگار است و از بیهوده گویی، برکنار است
خموشی، پیشه کُن، ای دوست! زیرا علی فرمود: «خاموشی، وقار است»
************
« اَلْحَسُودُ مَغْمُومٌ » (6)
حسادت پیشه، همواره اندوهناک و غمگین است.
حسادت عادتی شوم است، ای دوست! و از اخلاقِ مذموم است، ای دوست!
علی با شادی و، شور و شعف گفت: «حسادت پیشه، مغموم است» ای دوست!
************
« اَلْعَیْشُ یَحْلُو وَ یَمُرُّ» (7)
زندگانى، گاه تلخ است و گاه شیرین.
رسم دیرین روزگار این است یک زمان، تلخ و گاه شیرین است
آدمی، در میان «خوف» و «رجا» گاه، شادان و گاه غمگین است
************
« اَلاِْخلاصُ مِلاکُ الْعِبادَةِ » (8)
معیار بندگى و عبودیّت پروردگار، خلوص نیّت است.
از بین برنده ریا، اخلاص است روشنگرِ روح و جان ما اخلاص است
اندیشه غیر، در دلت راه مده معیار عبادتِ خدا، اخلاص است
************
« اَلْعِلْمُ اَصْلُ الْحِلْمِ » (9)
دانش، اساس و بنیانِ بُردبارى است.
سرمایه فوز و رستگاری، علم است درمان و علاج بی قراری، علم است
کوتاه سخن، این که علی، نورِ یقین فرمود: «اساس بُردباری، علم است»
************
« اَلْغَمُّ مَرَضُ النَّفْسِ » (10)
غم و اندوه، بیمارى روح و جان آدمى است.
غم و اندوه، جان را می گدازد ز سر، تا استخوان را، می گدازد
جهان را، تیره می سازد بر انسان زمین و آسمان را می گدازد
پی نوشت:
1) غررالحکم، ص 65...،2) همان، ص 420...،3) همان، ص 201.
4) همان، ص 253...،5) همان، ص 31....،6) همان، ص 36.
7) همان، ص 138....،8) همان، ص 215....،9) همان، ص 249.
10) همان، ص 101.
منبع: کتاب « علی علیه السلام در آیینه نهج البلاغه»، حسین نمازی
tebyan.net
برای سه چیز بعد از سلام نماز، انسان باید دو سجده سهو بجا آورد:
اول: آن که در بین نماز، سهوا حرف بزند.
دوم: آن که یک سجده را فراموش کند.
سوم: آن که در نماز چهار رکعتی بعد از سجده دوم شک کند که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت.
و در دو مورد هم احتیاط واجب آن است که سجده سهو بنماید:
اول: در جایی که نباید نماز را سلام دهد، مثلا در رکعت اول سهوا سلام بدهد.دوم: آن که تشهد را فراموش کند.
اگر انسان اشتباها یا به خیال این که نمازش تمام شده حرف بزند باید دو سجده سهو بجا آورد.
برای حرفی که از آه کشیدن و سرفه پیدا می شود، سجده سهو واجب نیست، ولی اگر مثلا سهوا آخ یا آه بگوید، باید سجده سهو نماید.
اگر چیزی را که غلط خوانده دوباره صحیح بخواند برای دوباره خواندن آن سجده سهو واجب نیست .
اگر در نماز سهوا مدتی حرف بزند و تمام آنها یک مرتبه حساب شود، دو سجده سهو بعد از سلام نماز کافی است .
اگر سهوا تسبیحات اربعه را نگوید یا بیشتر یا کمتر از سه مرتبه بگوید احتیاط مستحب آن است که بعد از نماز دو سجده
سهو بجا آورد.
اگر در جایی که نباید سلام نماز را بگوید سهوا بگوید: "السلام علینا و علی عباد الله الصالحین " یا بگوید: "السلام علیکم و رحمة الله و برکاته "باید دو سجده سهو بنماید، ولی اگر اشتباها مقداری از این دو سلام را بگوید، یا بگوید: "السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته " احتیاط مستحب آن است که دو سجده سهو بجا آورد.
اگر در جایی که نباید سلام دهد اشتباها هر سه سلام را بگوید دو سجده سهو کافی است .
اگر یک سجده یا تشهد را فراموش کند و پیش از رکوع رکعت بعد یادش بیاید باید برگردد و بجا آورد.
اگر در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید که یک سجده یا تشهد را از رکعت پیش فراموش کرده باید بعد از سلام نماز سجده یا
تشهد را قضا نماید و بعد از آن دو سجده سهو بجا آورد.
اگر سجده سهو را بعد از سلام نماز عمدا بجا نیاورد معصیت کرده و واجب است هر چه زودتر آن را انجام دهد و چنانچه سهوا بجا نیاورد هر وقت یادش آمد باید فورا انجام دهد و لازم نیست نماز را دوباره بخواند.
اگر شک دارد که سجده سهو بر او واجب شده یا نه لازم نیست بجا آورد.
کسی که شک دارد مثلا دو سجده سهو بر او واجب شده یا چهار تا، اگر دو سجده بنماید کافی است .
اگر بداند یکی از دو سجده سهو را بجا نیاورده باید دو سجده سهو بجا آورد و اگر بداند سهوا سه سجده کرده، باید دوباره دو سجده سهو بنماید.
منبع:تبیان
خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
بنده: خدایا !خسته ام!نمی توانم.
خدا: بنده ی من ، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.
خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است
خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدایا !امروز خیلی خسته ام!آیا راه دیگری ندارد؟
خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!
خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله
بنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم
خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد
خدا:ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به
اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید
خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!
خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو
نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد
ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد…شاید توبه کرد…
بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی
من آنچنان گوش فرا میدهم کهانگارهمین یک بنده را دارم
و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.

امام صادق علیه السلام فرمودند: یاد مرگ، خواهش هاى نفس را مى میراند و رویشگاه هاى غفلت را ریشه کن مى کند و دل را با وعده هاى خدا نیرو مى بخشد و طبع را نازک مى سازد و پرچم هاى هوس را درهم مى شکند و آتش حرص را خاموش مى سازد و دنیا را در نظر کوچک مى کند. (بحار الأنوار ج6، ص133، ح32)
در این مقاله درباره مرگ مطالبی را مورد بررسی قرار خواهیم داد:
مرگ از نگاه فلاسفه اسلامى این است که نفس آدمى تدبیر بدن را رها نموده و از بدن منقطع گردد. البته این دیدگاه نشأت گرفته از قرآن و روایات است که ماهیت مرگ را فنا و نیستى نمىدانند.
در متون اسلامى، تعبیرات مختلفى پیرامون مرگ وجود دارد که همه در یک جهت مشترک اند و آن این که مرگ، فنا و نابودى نبوده، بلکه انتقال از خانهاى به خانه دیگر است؛ زیرا که انسان، مرکب از روح و بدن است و با مرگ که فقدان حیات و زندگى بدن ظاهرى است، روح به جهان آخرت منتقل مىشود، و بدین لحاز مرگ به انسان نسبت داده مىشود.
مرگ، دریافت روح توسط فرشته مرگ است همانند زمان خواب. مرگ، یک خواب طولانى است و خواب، یک مرگ موقت، پس مرگ وفات است نه فوت و هلاکت و نابودى. مرگ تولدى دوباره از رحم طبیعت است که در اثر این تولد به جهان دیگرى وارد مىشود که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست، همچون دنیاى رحم مادر که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست.
مرگ پل و گذرگاهى است که با عبور از آن، انسان به عرصه جدیدى گام مىنهد و از سختی ها نجات مىیابد و این در صورتى است که خانه دنیا را آباد و خانه آخرت را خراب نکرده باشد.
در پاسخ به این که آیا مىشود مرگ را به تأخیر انداخت، چنین مىتوان گفت که در آیات و روایات با دوگونه اجل آشنا مىشویم: اجل معلق و اجل حتمى که با اسامى دیگرى هم در نصوص دینى از آنان یاد شده است.
"اجل معلق" هر شخص، عبارت است از آن مدتى که بناست در این دنیا زندگى کند، اما قابل تقلیل و افزایش است. مثلاً با انجام صله رحم و دادن صدقه مىتوان، این اجل را به تأخیر انداخت و با عاق والدین و قطع رحم آن را کم نمود، و این همان اجلى است که در لوح محو و اثبات ثبت شده است.
اما "اجل حتمى" همان است که قابل تغییر نیست و در ام الکتاب مکتوب است.
چون مۆمن، به عالم آخرت ایمان دارد، اعمال خود را برای رسیدن به خوشبختی آن عالم، جهتدهی میکند. لذا بعد از خروج از عالم دنیا، رحمت و نعمتهای الهی نصیب او میشود. و همه اتفاقاتی که برای او میافتد، همه شیرین و لذتبخش خواهد بود. ملاقات با فرشته مرگ (عزرائیل)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، امیرالمۆمنین (علیه السلام) و دیگر معصومان و فرشتگان، برای او سرشار از لذت است؛ زیرا آنها او را به رحمت و نعمت دائمی الهی بشارت داده و نسبت به او بسیار مهربانند. هر چند که ممکن است مۆمن با مرگی دردناک از دنیا برود، ولی این نوع مرگ، موجب تطهیر او و بخشش گناهانش میشود.
در مقابل؛ افراد کافر که تمام همّ و تلاش خود را بر آباد کردن دنیایشان قرار داده بودند، با دستی خالی وارد عالم دیگر میشوند، در حالیکه خدای خود را نسبت به خود، خشمناک ساختهاند. او که هیچکاری برای جلب رحمت الهی به سوی خود انجام نداده، وقایعی که در هنگام مرگ و بعد از آن برایش واقع میشود، همه جلوه غضب و خشم الهی خواهد بود. فرشتگان الهی با قهر و غضب به سراغ او آمده و جانش را به شدّت میگیرند و او را به جایی دردناک منتقل میکنند.
برگشت به خدا که در برخی آیات قرآن بدان اشاره شده، با تقرب و نزدیک شدن به او لزوماً به یک معنا نیستند و نزدیک شدن به معنای مادی آن نیز در مورد خداوند متصور نیست.
آیاتی که به مرگ انسان می پردازند بیانگر آن می باشند که پس از مرگ به خدا برگشت می کنیم، نه این که به او نزدیک می شویم، تا این که دوری از خدا را در این دنیا از آنها استنباط کنیم. رجوع و بازگشت به خداوند به این معنا است که ما از تمام این عوامل و زندگی مادی رها می شویم و تمام حجاب هایی که بر ما وجود داشت از بین می رود و ما با نگاهی شفاف می توانیم علت و مالک حقیقی را ببینیم. این برگشت به خداوند نیز تنها به انسان اختصاص ندارد، بلکه تمام موجودات به مبدأ هستی برگشت می کنند.
انتقال روح انسان پس از مرگ به قالب انسانی دیگر یا حیوان و ... عقیده قائلین به تناسخ است و از نظر اسلام باطل و مردود است. روح پس از مفارقت بدن در دنیا، در عالم برزخ در بدنی مثالی جای گرفته و تا آغاز قیامت از حیات برزخی برخوردار می گردد. عالم برزخ که گاهی از آن به عالم قبر و عالم ارواح تعبیر شده، عالمی میان دنیا و آخرت است. دلیل وجود چنین عالمی برخی آیات و روایات است.
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منابع:
سایت اسلام کوئیست
سایت آوینی
کوه صفا را از آن جهت به این نام خوانده اند که صفی الله، یعنی برگزیده خدا (حضرت آدم) بر آن فرود آمد و کوه مروه را از آن رو به این نام نامیده اند که مراة، یعنی زن (همسر حضرت آدم) بر آن فرود آمد

آنچه از آیات قرآن در سوره های بقره، اعراف و طه در بیان داستان خلقت حضرت آدم (علیه السلام) برمی آید این است که: آدم (علیه السلام) در اصل و در آغاز برای این خلق شده بود که در زمین زندگی کند و نیز در زمین بمیرد، منتهی راه زمینی شدن آدم (علیه السلام) همین بوده که نخست در بهشت منزل گیرد، و برتریش بر ملائکه، و لیاقتش برای خلافت اثبات شود، و سپس ملائکه مأمور به سجده برای او شوند، و آنگاه در بهشت منزلش دهند و از نزدیکی به آن درخت نهیش کنند و او (به تحریک ابلیس) از آن بخورد و در نتیجه عورتش ظاهر گردد و در آخر به زمین هبوط کنند.
از مجموع آیات و سیاق آنها برمی آید که: آخرین عامل و علتی که باعث زمینی شدن آن دو شد همان مسئله ظاهر شدن عیب آن دو بود، و عیب نامبرده هم به قرینه این آیه (... بر آن شدند که از برگهای بهشت بر خود بپوشانند) همان عورت آن دو بوده، و معلوم است که این دو عضو مظهر همه تمایلات حیوانی است چون مستلزم غذا خوردن و نمو نیز هستند. ابلیس نیز جز این هدفی نداشته که به هر وسیله شده، عیب آن دو را ظاهر سازد.
پس معلوم می شود که علت بیرون شدن از بهشت و زمینی شدن حضرت آدم و حوا “علیهما السلام“ آن خطیئه نبود. بلکه آدم و حوا (علیه السلام) از آغاز برای زندگی زمینی آفریده شده بودند و ارتکاب آن خطیئه فقط سبب ظاهر گشتن عیب آنان گردید که به وسیله وسوسه شیطان لعین صورت گرفته است.[1]
لغت شناسان در اصل کلمه«آدم»اختلاف نظر دارند. برخی آن را واژه عبری و گرفته شده از«اَدم و اَدمه»به معنی زمین یا خاک سطح زمین، و برخی آن را سریانی به معنای ساخته شده از خاک،دانسته اند.
بعضی از روایات اشاره دارد که پس از هبوط حضرت آدم و حوا از بهشت به زمین، هر دو در مکه فرود آمدند. حضرت آدم بر کوه صفا و حضرت حوا بر کوه مروه فرود آمدند؛ همان دو کوهی که حاجیان هفت بار بین آن ها می روند و باز می گردند
راغب اصفهانی چهار وجه برای نام گذاری آدم ذکر نموده است:
1ـجسم او از خاک روی زمین است.
2ـ گندمگون.
3ـاز ترکیب و عناصر و نیروهای گوناگون آفریده شده است.
4ـبر اثر روح خدائی که در او دمیده شده نیکو گردیده است.
بیشتر مفسران وجه نامگذاری آدم را با استناد به احادیث آفریده شدن او از خاک روی زمین ذکر کرده و آن را عـَـلـَـم دانسته اند.[2]
با توجه به مقدمه گفته شده حال این سوال مطرح است که حضرت آدم و حوا که برای زندگی بر روی زمین خلق شده اند، پس از هبوط به زمین، در کجا ساکن شدند؟
لغت شناسان در اصل کلمه«آدم»اختلاف نظردارند. برخی آن را واژه عبری و گرفته شده از«اَدم و اَدمه»به معنی زمین یا خاک سطح زمین، و برخی آن را سریانی به معنای ساخته شده از خاک،دانسته اند
بعضی از روایات اشاره دارد که پس از هبوط حضرت آدم و حوا از بهشت به زمین، هر دو در مکه فرود آمدند. حضرت آدم بر کوه صفا و حضرت حوا بر کوه مروه فرود آمدند؛ همان دو کوهی که حاجیان هفت بار بین آن ها می روند و باز می گردند.
مرحوم علامه طباطبایی در این باره می گوید: «کوه صفا را از آن جهت به این نام خوانده اند که صفی الله، یعنی برگزیده خدا (حضرت آدم) بر آن فرود آمد و کوه مروه را از آن رو به این نام نامیده اند که مراة، یعنی زن (همسر حضرت آدم) بر آن فرود آمد. [3]
پی نوشت ها:
[1].ترجمه المیزان، ج 1، ص 117 – 195.
[2].دائره المعارف قرآن کریم، واژه آدم، ج 1 ص 125- 124.
[3].المیزان، ج 1ص 39.
بخش قرآن تبیان
منبع :