ایا عزاداری و گریه بر میت شرک بستن به خداست؟
بررسی دلالت محتوایی برخی از روایات در مساله تحریم گریه بر میت:
این دست از روایاتی که در این گفتار تقدیم حضورتان می شود ، از جمله روایاتی است که به زعم کج اندیشان وهابی استوانه های استدلالی ایشان را در مساله تحریم گریه بر میت بیان می کند که در این بخش به هر یک از روایات به طور جدا پرداخته و مورد بررسی قرار خواهیم داد .
*عایشه مىگوید: «پس از خبر شهادت جعفر بن ابیطالب و زید بن حارثه و عبداللّه بن رواحه، پیامبر (صلی الله علیه و آله) جلوس داشتند و از چهره مبارکشان حزن و اندوه آشکار بود. من از کنار در نگاه مىکردم؛ فاتاه رجل فقال یا رسول اللّه (صلی الله علیه و آله)! ان نساء جعفر، فذکر من بکائهن. قال: فارجع الیهن فأسکتهن، فان أبین فاحث فى وجوههن التراب». (1) مردى آمد و عرض کرد: اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زنان جعفر برایش گریه مىکنند. حضرت فرمود: برگرد و آنان را ساکت کن و اگر ساکت نشدند خاک بر صورتشان بریز.
بنا به شواهدی روایت فوق عارى از واقعیت است؛ چرا که:
الف : این روایت با روایات دیگرى که از ترغیب پیامبر اکرم بر گریه کردن حکایت داشت، در تعارض است . (2)
ب : در سند روایت فوق، شخصى بنام « محمد بن اسحاق بن یسار بن خیار » وجود دارد، که در نزد محدثان اهل سنت و علماى علم رجال آن طایفه مورد اعتنا نیست و آنان روایات ذکر شده توسط او را « ضعیف » و « جعلى » مىدانند. عن ابن نمیر: انه یحدث عن المجهولین احادیث باطلة. و عن احمد: یشتهى الحدیث فیاخذ کتب الناس فیضعها فى کتبه. و عنه ایضا: کان ابن اسحاق یدلّس. و عن ابى عبداللَّه: کان لایبالى عن من یحکى. و عنه ایضا: لیس بحجة. و عن احمد: لم یکن یحتج به فى السنن. و عن یحیى بن معین: لیس بذاک، ضعیف. و عنه ایضا: سقیم لیس بالقوى. و عن النسائى: لیس بالقوى.(3)
*روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از کنار قبرى عبور مىکرد، بازماندگان آن مرده را دید که بر او مىگریند، آنگاه این سخن را بر زبان جارى ساخت: « کسى سنگینى عمل دیگرى را بر دوش نمىکشد ». (4)
شیخ صدوق روایت کرده است: «لا بأس بکسب النائحه اذا قالت صدقاً»؛ تأمین معاش از راه برپایى مجالس نوحهسرایى و شیون و زارى در صورتى که همراه با سخنان حق و راست باشد مانعى ندارد
در این روایت نیز دو نکته قابل توجه است.
الف: لحن پیامبر خدا در متن روایت هیچگونه دلالتی بر تحریم گریه بر میت ندارد.
ب: ابن ملیکه از ماجرایى یاد مىکند که بر ساختگى بودن دلالت این روایت بر تحریم گریه گواهى مىدهد؛ او مىگوید:
یکى از دختران عثمان درگذشت، به همراه عبداللَّه بن عمر و عبداللَّه بن عباس در تشییع جنازه او شرکت جستیم. در میان آن دو نشسته بودم که عبداللَّه بن عمر از گریه مردم شِکوه کرد و به فرزند عثمان چنین گفت:
چرا مردم را از گریه باز نمىدارید؟ همانا از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که مىفرمود: « مرده به خاطر گریه خویشانش عذاب مىشود » !. در آن حال، ابن عباس رو به ابن عمر کرده، گفت: « عمر گوینده این حرف است ». زیرا هنگامى که عمر بر اثر شدت زخم در بستر مرگ بود، صهیب نزد او آمد و بر بالیناش گریه و ناله سر داد. عمر از این عمل صهیب ناراحت شد و گفت: آیا بر من گریه مىکنى، در حالیکه پیامبر فرموده است که مرده به دلیل گریه نزدیکانش در عذاب خواهد بود! او در ادامه چنین بیان داشت:
پس از درگذشت عمر، این سخن وى را براى عایشه بازگو کردم، وى در پاسخ چنین بیان داشت:
« رحم اللَّه عمر، واللَّه ما حدث رسول اللَّه، لیعذ ب.. و لکن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قال: ان اللَّه لیزید الکافر ببکاء اهله علیه؛ خدا عمر را رحمت کند! سوگند به خدا که هرگز پیامبر چنین سخنى را بر لب نیاورده است، بلکه ایشان چنین بیان داشت: خداوند عذاب کافر را با گریه بستگانش افزون مىکند. » سپس عایشه سخن خود را با این جمله پى گرفت:
« حسبکم کتاب اللَّه و لا تزر وازرة وزر اخرى(5). قرآن شما را در این باره کفایت مىکند که فرمود: هیچکس گناه دیگرى را به دوش نمىکشد. »
آنگاه ابن عباس بر این جمله تاکید کرد که پروردگار مىخنداند و مىگریاند.
روایت گر این ماجرا مىگوید: چون سخن ابن عباس به پایان رسید، عبداللَّه بن عمر سکوت کرد و سخنى نگفت. (6)
عایشه در پاسخ به گفتگویی دیگر شبیه به این می گوید:
« انکم لتحدثون عن غیر کاذبین و لا مکذوبین و لکن السمع یخطى؛ عمر و فرزند او عبداللَّه،از روى عمد و آگاهى نسبت دروغ به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ندادهاند، بلکه حدیث را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اشتباه شنیدهاند. » (7)
*در سیره حلبى نقل شده: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آغاز از نوحهخوانى خانمهاى انصار جلوگیرى کرد، پس از آن گروهى از انصار خدمت آن حضرت رفتند و اظهار داشتند که بر اثر گریه و نوحه بر اموات، نوعى راحتى مىیابیم؛ شما اجازه بفرمایید گریه کنیم. آن حضرت فرمود: با این شرط اجازه مىدهم که موهاى خود را پریشان و گریبانها را پاره نکنید و از زخمى کردن صورت پرهیز نمایید». (8) با توجه به روایات نقل شده روشن مىشود که از دیدگاه اهلسنت برپایى مجالس سوگوارى و عزا در صورتى که همراه با اعمال خلاف شرع همچنون پریشان کردن موى، پاره کردن گریبان، زخمى کردن صورت و... نباشد مانعى ندارد و نمىتوان در منابع آنها استدلالى مبنى بر حرمت اصل برپایى مجالس عزا جستجو کرد.
با این وجود به فرض در اختیار داشتن دلیل محکم و قوى نمىتوان جز کراهت، چیز دیگرى از آن برداشت نمود؛ بدین جهت در شرح نووى از برخى علماى مالکیه نقل مىشود که گریه حرام نیست، آنچه حرام است اعمال و رفتارهاى دوران جاهلیت است و بایستى از آن اعمال جلوگیرى کرد. (9)
*در منابع شیعى نیز همچون منابع اهلسنت روایاتى وجود دارد که به ظاهر از نوحهسرایى جلوگیرى کرده و آن را منع مىکند. که در برخی از کتابهایی که با قلمهای مسموم وهابیت برای شیعیان به نگارش درآمده آنها را به عنوان مۆید نظریات خویش بیان داشته و عقیده اهل سنت و شیعه را در این مساله زیر سئوال برده است. در ادامه بحث به این روایات و پاسخهاى آنها پرداخته مىشود.
1. جابر بن عبداللّه انصارى مىگوید: «از امام باقر (علیه السلام) درباره جزع سۆال کردم. فرمود: اشد الجزع الصراخ بالویل و لطم الوجه و الصدر و جز الشعر من النواصى و من أقام النواحة فقد ترک الصبر و أخذ فى غیر طریقه؛ (10) شدیدترین مرتبه جزع، عبارت است از فریاد همراه با واى کردن، مضروب ساختن صورت و سینه، و کندن موى از پیشانى و هر کس گریه کند و فریاد بزند، صبر و شکیبایى را رها کرده و در غیر آن راه قرار گرفته است.
2. امام صادق (علیه السلام) مىفرماید: «نهى رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) عن الرنة عند المصیبة و نهى عن النیاحة و الاستماع الیها»؛ (11) رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از فریاد و داد کشیدن، نوحهسرایى کردن و بلکه از گوش دادن به آن در مصیبتها منع کردهاند.
3. عمرو بن ابى مقدام مىگوید از امام ابوالحسن و امام باقر (علیه السلام) شنیدم که درباره آیه (و لا یعصینک فى معروف) (12) . فرمودند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به دخترش فاطمه فرمود: «اذا أنامت فلا تخمشى على وجهاً و لا ترخى على شعراً و لا تنادى بالویل و لا یقیمن على نائحة»؛ (13) پس از مرگ من هرگز صورت نخراشید، موى خود را پریشان نسازید، داد و فریاد نکنید و مجلسى که همراه داد و فریاد است نداشته باشید.
از تمامى روایاتى که در این باره آمده به خوبى روشن مىشود که از ویژگیهاى برجسته مۆمنان آن است که همواره در مصایب و سختیها، صبر و شکیبایى داشته و از جزع و فزع، سخنان بیهوده و دروغ پرهیز کنند چنان که قرآن مىفرماید: (و بشّر الصابرین الّذین اذا أصابتهم المصیبة قالوا انّا للّه و انّا الیه راجعون) (14) .
در تبیین و توضیح این روایات شایسته است به چند مطلب پرداخته شود. نخست تحقیق و تفحص در محتواى هر دو دسته نشان مىدهد که بین روایات مذکور و روایات عزادارى هیچ گونه ناسازگارى وجود ندارد؛ زیرا این دسته از روایات اصل برپایى مجالس عزا را منع نمىکند بلکه از هر عملى که با قضا و قدر الهى منافات داشته باشد - نظیر داد کشیدن، گریبان پاره کردن، سخن باطل گفتن و...- جلوگیرى مىنماید . اما دسته دیگر از روایات اصل عزادارى را مشروع بلکه مستحب مىداند. از این رو در پارهاى از روایات آمده که نیاحه در صورتى که همراه سخنان حق باشد مانعى ندارد بلکه مىتوان از راه کسب نمود. ابوبصیر مىگوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «لا بأس بأجر النائحة التى تنوح على المیت»؛ (15) پاداش دادن به کسانیکه مجالس نوحه براى میت بر پا مىکنند اشکالى ندارد. شیخ صدوق روایت کرده است: «لا بأس بکسب النائحه اذا قالت صدقاً»؛ (16) تأمین معاش از راه برپایى مجالس نوحهسرایى و شیون و زارى در صورتى که همراه با سخنان حق و راست باشد مانعى ندارد. امیرالمۆمنین فرمود: «مروا اهالیکم بالقول الحسن عند موتاکم...»؛ (17) بستگان میت را به سخنان نیک دستور دهید.
در جاى دیگر امام صادق (علیه السلام) در پاسخ پاداش نوحهسرایى فرمود: «قد نیح على رسول اللّه (ص)»؛ (18) پس از رحلت پیامبر بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نوحهسرایى شد.
در برخى از روایات آمده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از نیاحه جلوگیرى کردهاند؛ قال ابو سعید خدرى: «لعن رسول اللّه النائحه و المستعمة»؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کسى را در مجالس عزا شیون نماید و کسى را که به آن گوش کند نفرین کرده است. روشن است که مقصود از نیاحه، گریه همراه با شیون است و کلمه وا گفتن؛ چون در عصر جاهلیت در هنگام عزا مىگفتند: واحیلاه و واعضدا؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آن جلوگیرى کرده است. بنابراین این گونه روایات به رسوماتى که از عصر جاهلیت در میان مسلمانان باقى مانده اشاره دارد چنان که در ارشاد السارى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت مىکند که فرمود: «چهار چیز در میان امت من از دوران جاهلیت باقى مانده است؛ یکى از آنها نیاح است». (19) سپس مىنویسد: «در عصر جاهلیت در هنگام عزا مىگفتند واحیلاه و واعضداه و این سخنان از نظر شرعى صحیح نیست». وى در باب مایکره من النیاحة على المیت مىنویسد: «و النیاحة رفع الصوت بالند»؛ بلند کردن صدا همراه با ندبه و گفتن وا... در برخى از روایات آمده است که «لیس منا من شق الجیوب»؛ یعنى از پیروان ما نیست کسى که گریبان را پاره نماید؛ البته مقصود آن نیست که از دین خارج شده است زیرا روشن است که انسان با معصیت کافر نمىشود بلکه مقصود آن است که از هدایت ما بیرون است. (20)
از دیدگاه اهلسنت برپایى مجالس سوگوارى و عزا در صورتى که همراه با اعمال خلاف شرع همچنون پریشان کردن موى، پاره کردن گریبان، زخمى کردن صورت و... نباشد مانعى ندارد و نمىتوان در منابع آنها استدلالى مبنى بر حرمت اصل برپایى مجالس عزا جستجو کرد
نتیجه گیری:
از آنچه گذشت چنین به دست مىآید که روایات برآمده از منابع اهل سنت یا دلالت صریحی بر مساله تحریم نداشته و یا مانند روایت عزای جعفر ابن ابیطالب، اگر هم تصریح بر حرمت داشته باشند، از نظر رجال راویت کننده مخدوش بوده ، و معارضات فراوان روایی دارد. از سویی دیگر مفهوم و معنای برآمده از آن که تصریح در تحریم دارد، مخالفانی دارد که چنانکه گذشت،همسر پیامبر و ابن عباس و ابن ملیکه از آن جمله اند.
در روایات منقول از شیعه نیز دغدغه اصلی روایات اینست که در مراسم عزا ،رفتاری که خلاف قضا و قدر الهى باشد انجام نگیرد، از جمله سخنان باطل که در دوران جاهلیت بر زبان جارى مىگشته گفته نشود، صورتها را زخمى نکنند و... (21) از سویی دیگر نیز آنچه از سیره صحابه رسول خدا بر می آید اینست که ، برخی از آنان در هنگام رحلت پیامبر گرامی ندبه سر داده و با صدای بلند در فراق ایشان می گریستند. اگر ندبه - به معناى بلند کردن صدا اشکال داشته باشد باید تمامى صحابه و مردم مدینه را که گریهها و ندبههاى آنان مانند ضجههاى مردم در حال احرام حج بوده گناهکار بدانیم که بر خلاف دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) عمل کردند. آیا جمله خلیفه اول که در فوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: وا نبیاه! وا خلیلاه! و وا... از مصادیق نیاحه نیست؟ آیا مرثیه و نیاحه فاطمه زهرا (علیهاالسلام) که از مصادیق آیه تطهیر بوده و معصوم و از هر خطا و اشتباهى مبرى مىباشند حرام بوده است؟ و نعوذ بالله آن حضرت مرتکب گناه شده است؟ از همه مهمتر، مرثیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مرگ سعد بن خوله و دهها مورد دیگر که در زندگى صحابه و صحابیات وجود دارد را چگونه مىتوان توجیه کرد؟
پی نوشتها:
1- کنز العمال، ج 15، ص 732
2- سنن النسائى، ج 4، ص 19؛ مسند احمد، ج 2، ص 323- المستدرک على الصحیحین، ج 1، ص 381.
3- رجوع شود به تهذیب الکمال، ج 16، ص 80 -70.
4- صحیح بخارى، ج 1، ص 223- ارشاد السارى، ج 2، ص 404
5- سوره فاطر، آیه 18
6- مسند احمد، ج 1، ص 41؛ جامع الاصول، ج 11، ص 99.
7- مسند احمد، ج 1، ص 42؛ جامع الاصول، ج 11، ص 93، شماره 8563.
8- سیره حلبى، على بن برهان الدین حلبى شافعى، ص 255، واقعه احد
9- شرح نووى، ج 4، کتاب الجنائز.
10- وسائل الشیعه، ج 2، ص 915، باب کراهة الصراخ بالویل و العویل و...
11- همان.
12- سوره ممتحنه، آیه 12.
13- وسائل الشیعه، ج 2، ص 915، باب کراهة الصراخ بالویل و العویل و...
14- سوره بقره، آیه 156
15- وسائل الشیعه،، ج 12، ص 91، ابواب ما یکسب به.
16- همان.
17- همان.
18- همان، ج 2، ص 892، باب جواز النوح و البکاء على المیّت.
19- ارشاد السارى، ج 2، ص 404، باب ما یکره من النیاحة على المیت.
20- همان، ج 2، ص 406.
21- در وسائل الشعیه، باب کراهة الصیاح عل المیّت و شق الثوب، نیز روایاتى آمده که پاره کردن گریبان را مذموم می داند
- ۹۴/۰۸/۳۰