یه کاسه انگور
سه شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۵ ب.ظ
و یه کاسه انگور اورد برا حضرت
حضرت انگور اول رو در دهان گذاشتند و لبخند زدند
سپس انگور دوم
همینطور حبه حبه میخوردند و تبسم می نمودند
و مرد فقیر از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید و همینطور خوشحالی اش بیشتر میشد با دیدن صورت متبسم پیامبر
اصحاب متعجب بودند چون پیامبر عادت داشت هرچه ک براشان می اوردند اصحاب را در ان شریک میکردند
ولی تا اخر کاسه انگور رو تنهایی تناول فرمودند
و مرد از خوشحالی میخاست پرواز کند
پیامبر از او تشکر نمود و مرد مرخص شد
اصحاب عرض کردند یا رسول الله شما همیشه اصحاب را شریک میکردید
و ...
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند
حبه اول را که خوردم متوجه شدم انگور تلخ است
ترسیدم اگر یکی از شما از آن بچشد و چیزی اظهار کند خوشحالی مرد خراب شود و دلش بشکند..
بخاطر همین به تنهایی خوردم...
- ۹۳/۰۷/۰۸