دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی

شیخ بهایی عالمی که پیش از مرگ از وفات خود مطلع شد

چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۲۰ ب.ظ

 

ولادت

محمد بن حسین بن عبد الصمد حارثى، معروف به «بهاء الدین» و «شیخ بهایى» از علمای بزرگ و ذوالفنون اسلام و شیعه در سال 953 هجرى قمری (ظاهرا 17 ذیحجه) در شهر بعلبک لبنان و به گفته برخی دیگر، در روستاى جبع (زادگاه شهید ثانى) به دنیا آمد.

نسب

نسب شیخ بهایی به حارث همدانى، صحابى جلیل القدر امیر المؤمنین علی علیه‌السلام مى‌‏رسد. حارث همدانى در جنگ صفین و جمل از یاوران استوار امیر مؤمنان بود.

سفر شیخ بهایی به ایران

شیخ بهایى در دوران کودکى همراه پدر بزرگوار خود، که از علماى مبرّز جهان تشیع بود و نزد سلاطین نیز از موقعیت ممتازى برخوردار بود، به ایران سفر کرد.

مقدارى از تحصیلات خود را در وطن فرا گرفته بود که به اصفهان وارد شد و در آنجا نیز با جدیت تمام به تحصیل علوم مختلف پرداخت.

شیخ بهایی در مدت کوتاهى مقبولیت عام یافت و از سوى شاه عباس صفوى، نهایت احترام براى او رعایت مى‌‏شد.

شیخ بهایى پس از شیخ على فشار، منصب شیخ الاسلامى دولت صفویه را عهده‏‌‌دار شد و از امکانات این دولت شیعى نهایت استفاده را براى ترویج تشیع نمود.

تلاش شیخ بهایی در زمان صفویه

حکومت صفویه مذهب شیعه را مذهب رسمى کشور اعلام کرد. علمای بلند آوازه شیعه براى استفاده از این موقعیت طلایى، به دربار صفویه راه یافتند تا بتوانند شاهان صفوى را براى گسترش تشیع به خدمت بگیرند.

فرصتهاى ناب پیش آمده در دوره صفویه، اندیشه‌وران تیزبین شیعى را بر آن داشت که با تمام تنفرى که از پادشاهان صفوى داشتند براى ترویج فرهنگ اسلام راستین به دربار راه یابند و خدمتهاى فرهنگى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى شایانى بنمایند.

تشویق پادشاهان صفوى به باز سازى و احداث مساجد، مدارس علمیه، زیارتگاه‌ها، کاروانسراها و... از فعالیت‌هاى علماى شیعى است.

با تلاش جانفرساى این اندیشوران، صفویه بستر مناسبى براى جریان یافتن رود پر تلاطم فرهنگ عاشورا گردید و حوزه‌هاى علمیه شیعه با تلاش آنها جان گرفت و ایران میزبان فقیهان بزرگ جهان شد.

کوشش بى امان علمای شیعه دستاوردهاى بسیار گرانبهایى در برداشت. همکارى مجتهدان شیعه با پادشاهان صفوى فقط و فقط براى ترویج دین بود.

گفتار امام خمینی(ره) درباره علمای دوران صفوی

حضرت امام خمینى (ره) در این‌باره مى‌فرماید: «یک طایفه از علما، اینها گذشت کرده‏‌اند از یک مقاماتى و متصل شده‌‏اند به یک سلاطینى.

با اینکه مى‌‏دیدند که مردم مخالفند لکن براى ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامى و ترویج مذهب حق اینها متصل شده‏‌اند به یک سلاطینى، و این سلاطین را وادار کرده‌‏اند- خواهى نخواهى- براى ترویج مذهب، مذهب دیانت، مذهب تشیع. اینها آخوند دربارى نبودند. این اشتباهى است که بعض نویسندگان ما مى‏‌کنند. سلاطینْ اطرافیانِ آقایان بودند. الآن هم حجره شاه سلطان حسین در چهارباغ اصفهان، در مدرسه چهارباغ اصفهان، الآن هم حجره‌‏اش هست.

اینها او را کشاندنش تو [ى‏] حجره نه اینکه او اینها را کشیده است دنبال خودش. اینها اغراض سیاسى داشتند، اغراض دینى داشتند.

نباید یک کسى تا به گوشش خورد که مثلًا مجلسى- رضوان اللَّه علیه- محقق ثانى- رضوان اللَّه علیه- نمى‏دانم شیخ بهائى- رضوان اللَّه علیه- با اینها روابط داشتند و مى‌‏رفتند سراغ اینها همراهى شان مى‌‏کردند، خیال کنند که اینها مانده بودند براى جاه و- عرض مى‏‌کنم- عزت، و احتیاج داشتند به اینکه شاه سلطان حسین و شاه عباس به آنها عنایتى بکنند! این حرفها نبوده در کار. آنها گذشت کردند؛ یک گذشت، یک مجاهده نفسانى کرده‌‏اند براى اینکه این مذهب را به وسیله آنها، به دست آنها [ترویج کنند].»

شیخ بهایى با اینکه در دربار بود، زاهدانه مى‌زیست. خانه‌‌اش پناهگاه فقیران و نیازمندان بود. او از قدرتى که در دربار داشت براى گشایش کار مردم استفاده مى‌‌کرد. سیاست او هدایت کارگزاران حکومت صفوى بود و در این راه تا اندازه‌اى موفق شد.

سفرهای طولانی شیخ بهایی

وى پس از مدتى قصد سفر کرد و مسافرتى طولانى را آغاز نمود.

یکى از عواملى که باعث این سفر شد علاقه شیخ بهایی به سیاحت و دیدن و تجربه اندوزى بود.

عامل دیگر که سهم مهمى در این سفرها داشت حسادت اطرافیان بود که نمى‏‌توانستند موقعیت و احترام شیخ بهایی را در دربار صفوى تحمل کنند. (شیخ در بعضى نوشته‏هاى خود به این مطلب اشاره کرده است.)

شیخ بهایی که اوضاع را چنین مى‏‌دید براى رهایى از حسادت اطرافیان یا عزلت اختیار مى‌‏کرد یا براى مدتى دست به سفر مى‌‏زد.

شیخ بهایى، حدود 30 سال از عمر خود را در سفر گذراند و به شهرها و کشورهاى گوناگون سفر نمود، از جمله:

1- اولین سفر او از بعلبک به اصفهان بود که تا رسیدن به مراتب بالاى علمى در آنجا سکنى گزید.

2- به سبب عواملى که ذکر شد از اصفهان به عراق و حجاز رفت و عتبات عالیات را زیارت نموده و حج خانه خدا را نیز به انجام رساند.

3- در سفرى به مشهد مقدس همراه شاه عباس، فاصله اصفهان تا مشهد رضوى را پیاده طى نمود.

4- سفرى به کشور مصر داشت و در آنجا کتاب معروف خود، کشکول را تألیف کرد.

5- سفر به کشورهاى روم و شام و بیت المقدس را پس از مراجعت از مصر در دستور کار خود قرار داد.

6- از شام عازم حلب شد و در پایان عمر خویش به اصفهان برگشت و سالیانى چند در آن دیار ساکن شد.

متأسفانه جز چند یادداشت مختصر توسط بعضى اطرافیان و همراهان شیخ، سفرنامه‌‏‌اى از این سفر 30 ساله شیخ به دست ما نرسیده، در حالى که اگر شیخ در طول سفرهاى خود سفرنامه‌‏اى تهیه مى‌‏نمود یکى از گرانقدرترین و با ارزش‏ترین اسناد تاریخى گشته و سفرنامه‏‌اى منحصر به فرد مى‏‌شد.

شیخ در این سفرها بیشتر به لباس سیاحان و مردم عادى سفر مى‌‏کرد و ناشناس بود.

مطالبی از بزرگان حلب و شام و... در دست است که شیخ بهایی را در لباس سیاحان دیده‌‌‏اند و هنگامى که شیخ بهایی در جلسه‌‏‌اى لب به سخن گشوده، از فضائلش او را شناخته‌‏‌اند و شیخ فورا آن شهر را ترک گفته که نزد عموم شناخته نشود.

جامعیت علمی، اجتماعی و سیاسی‏ شیخ بهایی

یکى از خصایص شیخ بهایى جامعیتش در علوم و فنون مختلف است. بسیار جامع بود و آثارش نیز گویای این مطلب است.

در علوم‌ اصول، فقه، منطق، کلام، فلسفه، حدیث، رجال، هیئت، ریاضیات، عرفان، شعر و ادبیات و علوم غریبه تبحر داشت.

کتاب‌های متعدد و رساله‌های گوناگونی از شیخ بهایی در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک بر جای مانده است.

به پاس خدمات وی به علم ستاره‌‌شناسی، یونسکو سال 2009 را به نام او سال «نجوم و شیخ بهایی» نامگذاری کرد.

در عرصه اجتماعی، شیخ بهایی منصب شیخ الاسلامى دولت صفویه را عهده‌‏‌‌دار شد و از امکانات این دولت شیعى نهایت استفاده را براى ترویج تشیع نمود.

خدمات عمرانی شیخ بهائی

هنر معماری شیخ بهایی یادگارهای زیادی دارد که در تاریخ اصفهان و ایران، بلکه جهان، پرآوازه است.

این دانشمند بزرگ، در این زمینه منشأ آثار گران‌‌‌قدری شد که مهمترین خدمات شیخ‌ بهایی در رونق بخشیدن به شهر اصفهان عبارتند از:

مسجد امام، ساعت شاخص اوقات شرعی، حمام شیخ بهایی، شهر نجف‌آباد و طرح تقسیم آب زاینده‌‌‌رود.

آثار معماری و مهندسی شیخ بهائی را از حیث انتساب می‌‌توان به دو دسته تقسیم کرد؛

اول، آثاری که نسبت آنها به شیخ، قوی است، مانند اثر مهندسی تقسیم آب زاینده رود برای هفت ناحیه از نواحی اصفهان که خصوصیّات آن به تفصیل در سندی که به طومار شیخ بهائی شهرت دارد آمده است.

دوم، آثاری که به گزارش منابع مختلف به شیخ بهائی منتسب است، مانند طرّاحی کاریز نجف آباد معروف به قنات زرّین کمر، تعیین دقیق قبله مسجد امام اصفهان، طرّاحی نقشه حصار نجف، طرّاحی و ساخت شاخص ظهر شرعی در مغرب مسجد شاه اصفهان و نیز در صحن حرم مطهّر حضرت رضا علیه‌السلام، طرح دیواری در صحن حرم حضرت علی علیه‌السلام در نجف اشرف به قسمی که زوال شمس را در تمام ایّام سال مشخص می‌کند، طرّاحی صحن و سرای مشهد مقدّس به صورت یک شش ضلعی، اختراع سفیدآب که در اصفهان به سفیدآب شیخ معروف است، ساختن منارجنبان، طرّاحی گنبد مسجدشاه اصفهان که صدا را هفت مرتبه منعکس می‌کند، و ساختن ساعتی که نیاز به کوک کردن نداشت و حمّام معروف شیخ بهائی در اصفهان.

استادان شیخ بهایی

از اساتید شیخ بهایى، اطلاع دقیقی در دست نیست جز آنکه او شاگرد پدر خویش، حسین بن عبد الصمد بوده و از او اجازه روایت دارد.

استاد دیگرش، شهید ثانى است.

شاگردان‏ شیخ بهایی

اسامى شاگردان شیخ به ده‌‏ها نفر مى‌‏رسد که در بین آنان علمایى والا مقام دیده مى‌‏شود، از جمله:

1- ملا صدرا معروف به صدرالمتالهین شیرازی نویسنده کتاب معروف «حکمت متعالیه در اسفار اربعه» و پایه گذار مکتب حکمت متعالیه

2- ملا محسن فیض کاشانى که نظیر شیخ بهایی، مشربى عرفانى دارد

3- فیاض لاهیجی

4-  مولا محمد صالح مازندرانى

5- علامه محمد تقى مجلسى، معروف به مجلسى اول

6- سلطان العلماء، صاحب حاشیه بر معالم و شرح لمعه

7- سید حسن بن سید حیدر کرکى و ...

تألیفات‏ شیخ بهایی

با وجود سفرهاى طولانى و منصب‏هاى اجرایى که شیخ با استفاده از آنها به ترویج مکتب تشیع مبادرت مى‌‌‏ورزید و کارهاى عمرانى فراوان مانند بناهاى به یاد ماندنى در شهرهاى مختلف از جمله مرقد امیر المؤمنین علیه السلام، مسجد امام اصفهان و...؛ شیخ بهایى هیچ گاه از امر مهم تألیف و تصنیف غافل نمانده به طورى که در علوم مختلف تألیفاتى دارد که رقم آنها به بیش از 80 عنوان مى‏‌رسد.

آثارش عبارتند از:

1- اثبات الانوار الالهیه

2- الاثنى عشریات الخمس فى الطهاره و الصلاه و الزکوه و الصوم و الحج

3- الاثنى عشریه فى الحج

4- الاثنى عشریه فى الزکوه و الخمس

5- الاثنى عشریه فى الصلوه

6- الاثنى عشریه فى الصوم

7- الاثنى عشریه فى الطهاره

8- اسرار البلاغه : در حاشیه کتاب (مخلاه) در مصر چاپ شد.

9- الاسطرلاب یا صحیفه - عربى ، هیئت

10- اسطرلاب یا (تحفه حاتمیه) یا (هفتاد باب) - فارسى ، هیئت

11- بحر الحساب - ریاضیات

12- التحفه فى تحدید الکر وزنا و مساحتا یا (رساله الکر) - با (مشرق الشمسین) چاپ شد.

13- تشریح الافلاک - در علم هیئت است که در هند و ایران چاپ شد.

14- تضاریس الارض - با (شرح چغمینى) چاپ شد.

15- توشیح المقاصد یا (توضیح المقاصد): درباره وقایع ایام سال و وفیات علماست که در مصر و ایران چاپ شد.

16- التهذیب یا (تهذیب البیان) - درباره علم نحو

17- جامع عباسى: درباره علم فقه که در ایران چاپ شد.

18- جواب ثلث مسائل عجیبه

19- جواب المسائل الشیخ صالح الجزایرى

20- جواب المسائل المدنیات

21- جهة القبله

22- حاشیه اثنى عشریه صاحب معالم

23- حاشیه تشریح الافلاک

24- حاشیه تفسیر بیضاوى

25- حاشیه تکمله خفرى

26- حاشیه بر (خلاصه الاقول) نوشته علامه

27- حاشیه بر (خلاصه الحساب)

28- حاشیه بر کتاب ذکرى از شهید اول

29- حاشیه رجال نجاشى

30- حاشیه بر (زبدة الاصول)

31- حاشیه بر (شرح عضدى بر مختصر الاصول)

32- حاشیه فهرست شیخ منتجب الدین

33- حاشیه بر (القواعد الکلیه الاصولیه و الفرعیه) نوشته شهید اول.

34- حاشیه تفسیر کشاف زمخشرى

35- حاشیه مختلف علامه

36- حاشیه مطول - ادبیات عرب

37- حاشیه معالم العلماء

38- حاشیه من لایحضرء الفقیه - حدیث

39- الحبل المتین فى احکام الدین - در حدیث است که در ایران چاپ شده است.

40- حدائق الصالحین فى شرح صحیفه سید الساجدین علیه السلام: از این کتاب فقط بخش کوچکى به نام الحدیقه الهلالیه که شرح دعاى رویت هلال است، موجود است که همراه شرح صحیفه سید نعمت الله جزایرى، در تهران چاپ شد.

41- الحریریه: در حاشیه شرح رسائل آخوند خراسانى، در تهران چاپ شد.

42- حواشى شرح التذکره

43- خلاصه الحساب: درباره حساب، جبر و هندسه که تا چند دهه پیش، جزو کتب درسى بود و در حوزه‌هاى علمیه و مکتب‌هاى مدارس جدید تدریس مى‌شد.

44- درایه الحدیث یا (الوجیزه فى الدرایه) - با (خلاصه الاقوال) علامه چاپ شد.

45- رساله احکام سجود التلاوه

46- رساله فى استحباب السوره فى الرد على بعض معاصریه

47- رساله فى ان انوار سائر الکواکب مستفاده من الشمس - درباره اینکه نور سایر سیارات از خورشید گرفته شده است.

48- رساله فى حل اشکالى عطارد و القمر

49- رساله فى ذبایح اهل الکتاب

50- رساله فى الزکوه عجیبه

51- رساله فى الصوم عجیبه

52- رساله فى قصر الصلوه فى الاماکن الاربعه یا (فى القصر و التخییر فى السفر)

53- رساله فى معرفه القبله

54- رساله فى المواریث

55- رساله فى نسبه اعظم الجبال الى قطر الارض

56- رساله القبله

57- زبده الاصول یا (الزبده فى اصول الفقه)

58- سوانح الحجاز یا (سوانح سفر الحجاز) یا (نان و حلوا)

59- شرح اثنى عشریه صاحب معالم

60- شرح الاربعین یا (اربعون حدیثا) یا (اربعین بهایى)

61- شرح دعاى صباح صحیفه سجادیه

62- شرح (شرح چغمینى) قاضى زاده رومى

63- شرح (القرائض النصریه) خواجه نصیر الدین طوسى

64- الصراط المستقیم

65- صمدیه یا (القوائد الصمدیه) - درباره علم نحو که براى برادرش ‍ عبدالصمد نوشته است و هنوز در حوزه هاى علمیه تدریس مى شود.

66- العروه الوثقى - در تفسیر سوره حمد که همراه کتاب (مشرق الشمسین) چاپ شد.

67- عین الحیات - تفسیر

68- کشکول - بارها چاپ شده است.

69- المخلاه - مانند کشکول داراى مطالب متنوع است.

70- مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین - فقه ، تفسیر و حدیث

71- مفتاح الفلاح فى عمل الیوم و اللیله - دعا

72- مخلص الهیئه

73- وسیله الفوز و الامان فى مدح صاحب الزمان (عج) - شعر

74- شرح تفسیر بیضاوى

75- حل حروف القرآن

76- شرح من لایحضره الفقیه - حدیث

77- ترجمه رساله امامیه به فارسى، رساله امامیه نامه امام رضا علیه السلام به مأمون است.

78- حاشیه بر (شرح تهذیب الاصول) نوشته عمیدى.

79- مختصر اصول، فارسى، چاپ سال 1267 ق.

80- جبر و مقابله

81- رساله در حساب - فارسى

82- فالنامه

83- رساله در کرویت زمین

84- رساله (جوهر فرد): شیخ بهایى با استناد به ریاضى و هندسه با اقامه 9 دلیل، جزء لایتجزى را ابطال کرده است.

اشعار شیخ بهایی

شیخ بهایى از شاعران نامدار دوران صفویه است. وى در اشعارش به بهایى تخلص می‌کرد. از وى اشعار بسیارى به زبان‌‌هاى فارسى و عربى به یادگار مانده است.

شعری در تفسیر حدیث «حب وطن از ایمان است»

پیامبر گرامى (ص) در روایتی فرموده است: «حب الوطن من الایمان» علاقه به وطن، جزء ایمان است.

شیخ بهایى تفسیرى بسیار نغز و عمیق از این حدیث ارائه مى‌کند که بسیار در خور تامل است. تقریبا همه افرادى که این حدیث را معنا کرده‌اند وطن را وطن جغرافیایى و زادگاه دانسته‌اند، برخى از روشنفکران نیز این حدیث را تاییدی بر ناسیونالیسم، وطن پرستى و ملى‌گرایى تفسیر کرده‌اند. اما شیخ بهایى در تفسیرى از این حدیث چنین مى‌سراید:

این وطن مصر و عراق و شام نیست / این وطن شهرى است کو را نام نیست

زانکه از دنیاست این اوطان تمام / مدح دنیا کى کند خیر الانام

اى خوش آن کو یابد از توفیق بهر /  کآورد رو سوى آن بى نام شهر

تو در این اوطان غریبى اى پسر / خو به غربت کرده‌‌اى، خاکت به سر

آنقدر در شهر تن، مانده اى اسیر /  کان وطن یکباره رفتت از ضمیر

رو بتاب از جسم و جان را شاد کن /  موطن اصلى خود را یاد کن

زین جهان تا آن جهان بسیار نیست /  در میان جز یک نفس در کار نیست

تا به چندان شاهباز پر فتوح / باز مانى دور از اقلیم روح

شعر زیبای دیگری از شیخ بهایی

آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار / از دست رفت صبرم، ای ناقه! پای بردار

ای ساربان، ! خدا را؛ پیوسته متصل ساز / ایوار را به شبگیر، شبگیر را به ایوار

در کیش عشقبازان، راحت روا نباشد / ای دیده! اشک می‌‌ریز، ای سینه! باش افگار

هر سنگ و خار این راه، سنجاب دان و قاقم / راه زیارت است این، نه راه گشت بازار

با زائران محرم، شرط است آنکه باشد / غسل زیارت ما، از اشک چشم خونبار

ما عاشقان مستیم، سر را ز پا ندانیم / این نکته‌‌ها بگیرید، بر مردمان هشیار

در راه عشق اگر سر، بر جای پا نهادیم / بر ما مگیر نکته، ما را ز دست مگذار

در فال ما نیاید جز عاشقی و مستی / در کار ما بهائی کرد استخاره صد بار

شیخ بهایى به اشعار حافظ و مولوى علاقه وافرى داشت. دیوان اشعار حافظ و مولوى الهام گرفته از آیات و روایات است و مضامین عرفانى بلندى را در بر دارد. شیخ بهایى درباره مولوى چنین سروده است:

من نمى‌گویم آن عالى جناب / هست پیغمبر، ولى دارد کتاب

مثنوى معنوى مولوى / هست قرآنى، به لفظ پهلوى (یعنی فارسی)

ماجرای وفات‏ شیخ بهایی

زمانى شیخ بهایى به همراه گروهى از شاگردانش براى خواندن فاتحه به قبرستان رفت.

بر سر قبرها مى‌‌نشست و فاتحه‌‌اى نثار گذشتگان مى‌‌کرد تا اینکه به قبر بابارکن‌الدین رسید. آوایى شنید که سخت او را تکان داد. از شاگردان پرسید: شنیدید چه گفت: گفتند: نه!

شیخ بهایى پس از آن، حال دیگرى داشت و همواره در حال دعا و گریه و زارى بود. مدتى بعد، شاگردانش از او پرسیدند آن روز چه شنیدى؟ گفت: به من گفتند آماده مرگ باشم.

شش ماه گذشت و دوازدهم شوال 1030 قمری (یا 1031 ق) فرا رسید و روح ملکوتی آن عارف و عالم بزرگ به سوى معبود پر کشید.

بیش از 50 هزار نفر در تشییع جنازه او شرکت داشتند. اصفهان پایتخت صفویه غرق در ماتم بود.

علامه محمدتقى مجلسى بر وى نماز گزارد و سپس پیکرش را به مشهد مقدس بردند و بنا به وصیتش در جوار مرقد امام رضا علیه‌السلام به خاک سپردند.

اکنون آرامگاه شیخ بهایى(ره) در یکى از رواق‌هاى حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام قرار دارد.


  • طاهره نظیفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی