الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده. الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر. الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده. الهى ! سالیانى مىپنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم. الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است. الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ایم و تنها تو کاره اى. الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد. الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود. الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم. الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم. الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت... هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام. الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد. الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد. الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم. الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر. الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر. الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما. الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی. الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.
الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم . الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .
ملائکه را خداوند برای چه آفرید؟ مگر خودش به تنهایی نمیتوانست هستی را تدبیر کند؟
پاسخ :
تفاوت موجودات جهان آفرینش با
یکدیگر موجب شده تا هستی دارای نظام و قانون باشد. بنابراین امکان ندارد
هیچ یک از کارهای خداوند بدون نظام و قانون انجام گیرد. از جمله این
قوانین، انجام امور هستی از راه علل و اسباب است. در روایتی از امام
صادقعلیه السلام چنین نقل شده: خداوند نمیخواهد امور هستی را اجرا کند
مگر از راه علل و اسباب؛ "عن ابی عبداللَّهعلیه السلام انه قال: اَبی
اللَّه اَنْ یَجْرِی الاَشْیاءَ اِلاَّ بِالاَشْیاءَ اِلاَّ
بِالاَسْبابِ"؛(1) همانند مغفرت پروردگار که از طریق نفوس کُمَّلین و ارواح
بزرگ انبیا و اولیا به گناهکاران میرسد و به آن شفاعت میگویند، یا مانند
برنامه وحی که بدون واسطه انجام نمیگیرد و همه مردم از جانب خدا به نبوّت
بر انگیخته نمیشوند.(2) با توجه به این مقدمه میگوییم: یکی از آن
علل و اسباب، خلقت و وجود ملائکه برای اداره و انجام امور جهان هستی
میباشد؛ با مطالعه در آیات قرآن و روایات، نظایر این را زیاد مشاهده
میکنیم. علامه طباطبایی در این رابطه میفرمایند: به طوری که از آیات
قرآن کریم استفاده میشود، فرشتگان در ابداع و ایجاد موجودات از ناحیه خدای
متعال و برگشتن آنها به سوی او، بین خدا و خلق واسطه هستند. وساطت ملائکه
در وقت ظهور، مرگ، قبض روح، سؤال و جواب، عذاب قبر، میراندن تمام انسانها
در نفخ صور، زنده کردن آنان در نفخه دوم و محشور کردن آنان، دادن نامه
اعمال.، رسیدگی به حساب مردم و سوق دادن آنان به سوی بهشت یا دوزخ بسیار
واضح است. آیات دالّ بر این وساطت بسیار زیاد است و احتیاجی به بیان آنها
نیست؛ روایاتی که در این رابطه از ناحیه رسول خداصلی الله علیه وآله و اهل
بیتعلیهم السلام وارد شده نیز بیش از آن است که به شمار آید.
همچنین
وساطت ملائکه در مرحله تشریع دین، یعنی نازل شدن وحی، دفع شیطانها از
مداخله در آن، دلگرمی و یاری دادن رسول خداصلی الله علیه وآله، تأیید
مؤمنین و طلب مغفرت از خدا برای آنان نیز جای تردید و بحث ندارد. خداوند
متعال گاهی اوامر خود را به دست ایشان جاری میسازد و گاهی همان امر را
بدون وساطت ملائکه انجام میدهد و این بر اساس تصادف و اتفاق نیست. اینکه
خدای تعالی ملائکه را واسطه بین خود و حوادث دانسته و به عبارتی ملائکه را
اسبابی معرفی کرده که حوادث از آنان صادر میشود، برای این است که این دو
نوع سببیّت در طول هم هستند نه عرض هم؛ به این معنا که سبب قریب، علت
پیدایش حادثه است و سبب بعید (خداوند) علت پیدایش سبب قریب است. بنابراین
منافاتی ندارد، در عین اینکه حوادث را به ملائکه نسبت میدهیم به خداوند
متعال هم نسبت دهیم و بگوییم تنها سبب در عالم، خدای تعالی است، چون تنها
ربّ عالم اوست(3). 2- وجود خود ملائکه دارای آثار و برکات بسیار زیادی
است که بدون آنها آن آثار وجود ندارد، که ما تنها به ذکر دو نمونه اکتفا
میکنیم. الف: زندیقی (بی دینی) از امام صادقعلیه السلام سؤال کرد که
چرا خداوند ملائکه را موکل بندگانش قرار داده است تا اعمالش را چه به نفعش
چه به ضررش بنویسند و حال آنکه خداوند خودش آگاه به اسرار و خفیّات است. امامعلیه
السلام در جواب فرمود: خداوند آنها را بهکار گرفته و شاهد بر خلقش قرار
داده تا بندگان وقتی که میبینند مراقبانی این چنین، همیشه با آنها هستند
بیشتر مواظبت بر طاعت خداوند داشته باشند و بیشتر خود را در مقابل معصیت
خدا کنترل کنند، چه بسا میشود که بندهای تصمیم جدی بر معصیتی میگیرد،
ولی به یاد ملائکه میافتد، لذا مراعات میکند و خود را نگه میدارد و
میگوید: خداوند مرا میبیند و نگهبانانم علیه من شهادت میدهند.(4) ب:
در جنگ بدر، پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله و مسلمانان به خداوند
استغاثه میکردند و از او کمک میخواستند، خدا هم تعداد چند هزار تن از
ملائکه را برای کمک به آنها فرستاد و این فقط به خاطر بشارت و اطمینان قلب
آنها بود.(5) 3- فیض و رحمت بیمنتهای الهی تمام هستی را در بر گرفته
و همه موجودات به اندازه وجودشان از آن فیض و رحمت بهرهمند میشوند،
چنانکه در دعای کمیل میخوانیم: "و برحمتک التی وسعت کلّ شیء". هر
چیزی که در جهان هستی استحقاق وجود یافتن و خلق شدن داشته و وجود او نسبت
به عدمش رجحان داشته، فیض و رحمت خداوند شامل حالش شده است، مانند ملائکه
که از شریفترین مخلوقات الهی هستند. درود و سلام الهی بر آنان باد! پی نوشت ها: 1) علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 2، طبع دوم، بیروت، انتشارات دار احیاء التراث العربی، 1403 ه. ق، ص 90، روایت 15. 2) مطهری، مرتضی، عدل الهی، (مجموعه آثار ج 1)، طبع هشتم، قم، انتشارات صدرا، 1377 ه.ق، ص 258. 3) علامه طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج 20، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص 296. 4)
قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 8، قم، انتشارات اسوه، ط اول 1414 ه. ق، ص
100. به نقل از بحار الانوار، ج 59 ص 180، از احتجاج طبرسی. 5) انفال، 9 و 10.