پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۱:۴۷ ب.ظ
|
|
|

اینکه گفته می شود گاهی شیطان خود را به صورت یک انسان ظاهر می کند. و یا حتی به ظاهر حیوانات یا موجودات دیگر. گاهی در ظاهر یک دوست، گاهی خویشاوند و گاهی.... آیا روایاتی در اسلام وجود دارد که بر این مطلب صحه گذارد؟
شیطان مورد سؤال شما، همان است که به علت تمرّد از فرمان الهی، از درگاه حق رانده شد، که طبق نصّ قرآن از آتش آفریده شده(1) و نام او ابلیس است. ابلیس از طایفه جنیان است. جن مانند انسان موجودی مادی است که دارای روح می باشد. علامه مجلسی درباره حقیقت جن و شیطان میفرماید: "اختلافی بین مسلمانان نیست که شیطان و جن از اجسام لطیفی هستند که در برخی از جاها دیده می شوند و دارای حرکات سریعی هستند و در مجرای خون بنی آدم نیز می توانند حرکت کنند".(2). بنابراین، جن و شیطان می توانند به صورتهای مختلف در آیند و معنایش این است که شیطان در قوه حس و ادراک آدمی می تواند به صورتهای گوناگون ظاهر شود، به طور مثال زمانی به صورت پیرمردی که ابروانش بر چشمانش افتاده بود، نزد رسول خدا ظاهر شد،(3) یا در مِنا به صورت یک مرد که رکوع و سجده می کرد، دیده شد.(4). پس شیطان می تواند به صورت انسانی درآید. برای پیامبران به این صورت ظاهر شده است و امکان دارد برای انسانها معمولی نیز به صورت انسانی یا صورتهای دیگر در آید، که هیچ منافاتی با جنس شیطان، یعنی آتش ندارد، همان طور که فرشتگان به صورت آدمی ظاهر می شوند. بعضی از دانشمندان در سبب این امر گفتهاند که چون چنین موجوداتی مانند هوا از اجسام لطیف اند، تغییر شکل آنها به صورت اجسام و موجودات مختلف امکان دارد. در شأن نزول آیه 30 سوره انفال آمده است که گروهی از قریش و اشراف مکه جمع شدند درباره خطری که از ناحیه پیامبر اکرم(ص) آنها را تهدید میکرد، چارهای بیندیشند و با هم مشروت کنند، که در هنگام مشروت ابوجهل گفت: از هر قبیلهای جوانی شجاع و دلیر انتخاب کرده و به دست هر یک شمشیر برندهای میدهیم که دسته جمعی او را به قتل برسانند و خونش را در همه قبایل پخش شود، تا دیگر طایفه بنیهاشم قدرت بر خونخواهی از قریش را نداشته باشند. در این هنگام شیطان که به صورت پیرمردی از اهل نجد در بین آنها ظاهر شده بود، گفت: نظر این جوان، ابوجهل بهتر است، پس سریعاً اقدام به چنین کاری بنمایید.(5). در شأن نزول آیه 48 سوره انفال آمده است: هنگامی که سران قریش تصمیم راسخ برای حرکت به سوی «بدر» گرفتند، از جمله طایفه بنیکنانه بیمناک بودند و نزدیک بود که از تصمیم خود منصرف شوند؛ زیرا قبلاً نیز با هم خصومت داشتند. در این هنگام ابلیس در چهره شخصی به اسم «سراقه بن مالک» که از اشراف قبیله کنانه بود؛ به سراغ آنها آمد و به آنها اطمینان داد که با شما موافق و هماهنگم و کسی بر شما غالب نخواهد شد و در میدان بدر شرکت کرد;(6). اما هنگامی که نزول ملائکه را مشاهده کرد عقبنشینی کرده و فرار نمود. هنگام فرار حارث بن هاشم در حالی که دست او را «ابلیس» گرفته بود، گفت: کجا میروی؟ آیا ما را در این موقعیت رها میکنی؟ گفت: من میبینم چیزی را که شما نمیبینید. پس او را به عقب رانده و فرار کرد و هنگامی که قریش به مکه بازگشتند گفتن: سراقه بن مالک سبب فرار قریسش شد این سخن به گوش سراقه بن مالک رسید تا جایی که خیلی ناراحت شد و گفت: قسم به خدا من به هیچ وجه از این موضوع آگاهی پیدا نکردم مگر زمانی که از شکست شما با خبر شدم و آن شخص من نبودم و قریش پی بردند که کار شیطان بوده است نه سراقْ بن مالک. 3. در روایت آمده است: «ابلیس با لباس رنگارنگی نزد حضرت موسی(ع) آمده، آن حضرت پرسید: این لباس رنگارنگ برای چیست؟ گفت: برای ربودن و فریب دادن قلبهای فرزندان آدم است...».(7) کار شیطان و لشکریانش، وسوسه و به انحراف کشاندن انسانهاست، چنانکه ابلیس بعد از رانده شدن از درگاه خداوند گفت: (لاقعهدن لهم صراطک المستقیم # ثم لایتنهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اکثرهم شاکرین);(8)من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین میکنم، سپس از پیشرو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان میروم، و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهی یافت. در روایتی در توضیح این آیه شریفه امام باقر(ع) میفرماید: «از جلو میآیم؛ یعنی امر آخرت را برای آنها ضعیف جلوه میدهم، از عقب می آیم؛ یعنی آنها را به جمعآوری اموال و بخل ورزیدن در ادای حقوق شرعیه، وسوسه میکنم، تا اموال برای ورثه بماند، از طرف راست میآیم؛ یعنی دین آنها را با زیبا جلوه دادن گمراهی، و ایجاد شبهه از بین میبرم، از طرف چپ می آیم؛ یعنی آنها را به دوست داشتن لذتها وا میدارم و شهوت را بر قلبهای آنان غالب میگردانم».(9(. بنابراین شیاطین با شکلهای گوناگون سعی میکنند تا انسان را از راه راست منحرف نمایند؛ اما وسوسه های آنها هر چند قوی و نیرومند باشد، ولی از انسان سلب اختیار نمیکند، بلکه انسان میتواند با نیروی عقل و ایمان و توکل به خدا در مقابل آن ایستادگی نماید، چنانکه خداوند سبحان میفرماید: (انه لیس له سلطان علی الذین امنوا و عل ربهم یتوکلون# انما سلطانه علی الذین یتولونه);(10) او بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل میکنند، تسلطی ندارد، تسلط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیده اند. پرسش: آیا ملائکه با جن فرق دارند؟
پاسخ: دوست عزیز با بررسی آیات و روایات متعدد، میتوان ویژگیهای زیر را برای فرشتگان برشمرد: 1. موجودات شریف و ارزشمندی هستند که واسطه بین خداوند متعال و عالم محسوس به شمار میآیند و در همه حوادث بزرگ و کوچک جهان نقش دارند؛ بر هر امری با توجه به ابعاد و جنبههای مختلف آن یک یا چند فرشته گمارده شده است، نقش فرشتگان در حوادث و جریانها، اجرای فرمان الاهی و تثبیت آن در جایگاه ویژهاش است. قرآن کریم در این باره میفرماید: «لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون؛ آنها در هیچ سخنی بر خداوند پیشی نمیگیرند و مطیع امر خداوندند.»(11) 2. در فرشتگان سرکشی و نافرمانی وجود ندارد؛ چون ارادهای مستقل از اراده خداوند ندارند تا چیزی خلاف خواست او بخواهند. قرآن در این مورد میفرماید:«لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون؛ فرمان خداوند را مخالفت نمیکنند و امر او را اطاعت میکنند.» (12) 3. فرشتگان، با وجود فراوانی و کثرت، از نظر مقام و درجه مختلفند. برخی برتر از برخی دیگرند و عدهای فرمانده و عدهای فرمانبردارند. آن که فرمانده است به امر الاهی امر میکند و فرمان میدهد و آن که فرمانبر است نیز به دستور الاهی مطیع و فرمانبردار است و همگی در این ویژگی که از خود اراده و اختیاری ندارند، مشترکند؛ چنان که قرآن میفرماید: «و ما منّا اِلاّ و له مقام معلوم؛ هر کدام از ما فرشتگان دارای رتبه و جایگاه معین و مشخصی است».(13) 4. چون کارهای فرشتگان به امر خداوند و اراده او است و خداوند در همه امورش غالب و چیره است - «و الله غالبٌ علی امره؛ خداوند بر کارش مسلط و چیره است (14) و هیچ چیز در آسمانها و زمین او را عاجز و مغلوب نمیسازد،(15). فرشتگان نیز که فرمانبرداران حق بوده، اراده و خواستی جز اراده و خواست او ندارند و همواره چیره و پیروزند. (16) اما اجنه: در عالم هستی برخی از موجودات غیرمحسوس اند و به حواس طبیعی و عادی قابل درک نیستند. یکی از این موجودات جن است. جن که در اصل معنا مفهوم «پوشیدگی» دارد، از چشم انسان پوشیده است. قرآن وجود این موجود را تصدیق کرده و سورهای به نام «جن» نیز در قرآن وجود دارد. در قرآن گاهی از این موجود به «جان» نیز یاد میشود (17) ماهیت و حقیقت این موجودات چندان برای ما روشن نیست ولی از پارهای آیات و روایات میتوان برخی از مشخصات این موجود دست یافت، از جمله: 1- از آتش آفریده شده و خلق آن پیش از خلق انسان است (18) 2- جن نیز مانند انسان مکلف و مسؤول است (19) 3- دستهای از آنها مؤمن و گروهی کافر، عدهای از آنها نیککردار و برخی از آنها زشتکردارند (20) 4- بعضی از آنها مرد و مذکر و پارهای دیگر زن و مؤنث هستند و تولید نسل نیز میکنند (21) 5- آنها زندگی میکنند و میمیرند (22). (23) 6- دارای شعور و ارادهاند و میتوانند با سرعت حرکت کنند. مانند قصه حضرت سلیمان و تخت بلقیس - ملکه سبا - (24) 7- مسخّر انسان میگردند. البته در این رابطه تنها در قرآن به قضیه حضرت سلیمان اشاره شده است که علاوه بر پرندگان، وحوش و انسانها،جنها نیز در اختیار و به فرمان حضرت سلیمان بودند (25) 8- در روایات آمده است که جن مؤمن برای پیامبران و امامان، مسخر میشوند و خدمت میکنند و کسانی که به اذن الهی ولایتی دارند نیزمیتوانند جنیان کافر را تحت فرمان خویش درآورند، (26) 9- از پارهای آیات قرآنی و روایات معلوم میشود که جنیان به پیامبر خدا(ص) ایمان آوردهاند (27)
منابع: (1)- ص/76 (2)- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 60، ص 283. (3)- محدث قمی، سفینه البحار، واژه بَلَس، ص 102؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ترجمه خواجوی، ص 431. (4)- همان. (5)- مجمع البیان، طبرسی، ج 4، ص 477، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات. (6)- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 19، ص 31، مؤسسه الوفأ. (7)- الکافی، کلینی، ج 2، ص 314، دارالکتب الاسلامیه. (8)- اعراف/16و17 (9)- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 60، ص 152، مؤسسه الوفأ بیروت. (10)- نحل/99و100 (11)- انبیا/27 (12)- تحریم/6 (13)- صافات/164. (14)- یوسف/21 (15)- فاطر/44 (16)- المیزان، ج17، ص12، ذیل آیه اول سوره فاطر. (17)- الرحمن/39 و حجر/27. (18)- حجر/ 27 و الرحمن/ 15. (19)- ذاریات/ 56. (20)- جن/ 11 و 14 و 15 و احقاف/31 (21)- جن/6 (22)- احقاف، آیه 18. (23)- المیزان، علامه سید محمد حسین طباطبایی، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ پنجم1371، ج 20، ص 41. (24)- نمل، آیه 39 -38. (25)- نمل آیات 17 تا 39 - سبأ، آیه 14 - 12 - انبیاء، آیه 82. (26)- مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، چاپدوم 1378 - ص 312 - 313. (27)- جن، آیه 1 - احقاف، آیه 32 - 29.
|
-
۰
۰
- ۹۲/۰۸/۳۰