جا مانده ایم و شرح دل ما خجالت است ...
زائـر شدن، پیاده ،یقینا سعادت است ...
ویزا، بلیط، کرب و بلا ،مال خوب هاست!
سهم چو من،پیامکِ "هستم به یادت" است...
جا مانده ایم و شرح دل ما خجالت است ...
زائـر شدن، پیاده ،یقینا سعادت است ...
ویزا، بلیط، کرب و بلا ،مال خوب هاست!
سهم چو من،پیامکِ "هستم به یادت" است...
حقیقت این است که تعداد آیات در موضوع رجعت خیلی زیاد است و نیاز به تفسیر و شرح دارند که از حوصله بحث خارج است. علمای علم کلام حدود 13، 14 آیه را در بحث رجعت به عنوان دلائل اثبات رجعت مطرح کرده اند، که در این مقاله و مقاله های بعدی تعدادی از آنها را بررسی می کنیم.
رجعت در قرآن
آیات
82 تا 85 سوره نحل و آیات 55 و 56 و73 و 259و 243 بقره و آیه 110 مائده و
همچنین داستان اصحاب کهف در سوره کهف و آیات فراوان دیگری بر اصل رجعت
دلالت دارد.
آیه شریفه "إنّ الذی فرض علیک القرآن لرادک إلی معاد"
(85 قصص ) دلالت بر رجعت دارد و خطاب به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و
سلم) می فرماید آن کسی که قرآن را بر تو فرض و واجب کرده، او تو را برمی
گرداند. البته این برگرداندن یک معنا و مصداقش برگرداندن پیغمبر(صلی الله
علیه و آله و سلم) در همان دوران حیاتش به مکه است، چون در حالی که
پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه خارج می شد این آیه نازل شد که
غصه نخور دوباره به مکه بر می گردی.
این یک مصداق بود اما مصداق
دیگر بر حسب آنچه که در روایات آمده برگشتن پیامبر عظیم الشأن در دوران
رجعت است که از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه نقل شده که فرمود:
پیغمبر شما دوباره به دنیا برخواهد گشت.
از امام صادق(علیه السلام)
نقل شده که فرمود: نه، به خدا، دنیا تمام نمی شود تا اینکه خداوند متعال
پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام) را در این
نقطه یعنی کنار کوفه با هم جمع کند، در آنجا مسجدی را بنا می کنند که 12
هزار در داشته باشد. آن مسجد در دوره آخرالزمان یعنی زمان ظهور حضرت
مهدی(علیه السلام) است.
از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده که
فرمود: مراد از آیه، رجعت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی شماست و
از امام باقر(علیه السلام) هم نقل شده که فرمود: خداوند جابر را رحمت کند
علمش به حدی رسیده بود که تأویل آیه "إن الذی فرض علیک القرآن" را می فهمید که مراد از تأویل این آیه رجعت است.
این
روایت که بخشی از آن بیان شد با صراحت می فرماید که یکی از مصادیق معاد در
آیه "إن الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد" رجعت پیغمبر(صلی الله علیه و
آله و سلم) به دنیاست چون خطاب در این آیه پیامبر عظیم الشأن اسلام است.
ممکن است مصادیق دیگری هم داشته باشد.
بنابراین اگر آیه ای را می
خوانیم و به دنبالش روایتی را مبنی بر اینکه مراد از این آیه رجعت است، در
واقع عمدتاً از باب جری و تطبیق و مصداق است.
خلاصه سخن
آیات متعددی در قرآن به موضوع رجعت اشاره دارند. یکی از این آیات، آیه مشهور "إن الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد"
است و رجعت یکی از مصادیق آیه است و مصداق دیگر هم این بود که ای پیغمبر
غصه نخور ما تو را دوباره به مکه برمی گردانیم چنان که همین طور هم شد و
پیغمبر دوباره به مکه برگشت.
منبع: radiomaaref.ir
tebyan.net
شیخ رجبعلی خیاط به همراه شیخ حسن تزودی در امامزاده صالح تهران نشسته بودند که جناب شیخ می گوید :
【« یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما» ؛】
حسین جان،ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم
و در رکاب شما به شهادت می رسیدم
وقتی اینگونه آرزو می کند، می بینند هوا ابری شد ویک تکه ابر بالای سر آنهاقرارگرفت و شروع کرد به باریدن تگرگ
شیخ رجبعلی خیاط فرار می کند و به امامزاده پناه می برد.
وقتی بارش تگرگ تمام می شود، شیخ از امامزاده بیرون می آید و برایش مکاشفه زیبایی رخ می دهد.
او امام حسین ع را زیارت می کند و حضرت به او می فرمایند:
شیخ رجبعلی !
روز عاشورا مثل این تگرگ تیر به جانب من و یارانم می بارید؛ ولی هیچ کدام جا خالی نکردند ...
و در برابر تیرها مقاوم و راست قامت ایستادند،دیدی که چگونه از دست این تگرگ ها فرار کردی.
مگر می شود هرکسی ادعای عشق والا را داشته باشد؟
شیطان عصر عاشورا دست بر دست می کوبید و میگفت عجب اشتباهی کردم که این جماعت نابخرد را تحریک به قتل حسین(ع) کردم
شیطانک ها گفتند؛ تو قسم خورده بودی جهنمی کنی انسان را که کردی، چرا ناراحتی؟
گفت: چندین تن جهنمی شدند اما از امروزاز صدقه سر شفاعت حسین میلیاردها انسان بهشتی می شوند...
حسین باب درهای رحمت را گشود
امیر المؤمنین می فرمایند :زمانی که میت را داخل در قبر می کنند خداوند دو ملک به سراغ او می فرستد.(اسم آنها منکر و نکیر است )اول چیزی که از آن سؤال می کنند از پروردگارش است ، سپس ازپیامبر و بعد از آن از امام و ولی او سوال خواهند نمود .
پس از آنکه میت را در قبر گذاشتند و با خاک رویش را پوشاندند باذن الهی دو فرشته از جانب خدا ، به صورت هولناک و وحشت انگیز وارد قبر می شود. آن دو فرشته به فرموده امیر المؤمنین : موی بدنشان آنقدر بلند است که روی زمین کشیده می شود و با انیاب خود زمین را می شکافند ، صدائی دارند چون رعد قاصف ، دیدگانی چون برق خاطف ، برقی که چشم را می زند ، میت را مورد سوال قرار می دهند .لحظات هولناک ، وحشتناک ، سخت و کمر شکن برای میت آغاز می شود . سعادتمند کسی است که در دنیا مؤمن بوده و با انجام اعمال نیک توشه و آذوقه برای آخرت مهیا کرده باشد .
اولین سوال قبر درباره پروردگار بی همتاست خواهد بود:
پروردگارت چیست ؟
اگر میت مؤمن باشد و از بندگان خاص خدا در جواب کلمه طبیة
( لا اله الا الله
) به زبانش جاری خواهد شد و اگر مؤمن نباشد زبانش بند خواهد آمد و پس از آن دچار
عذاب الهی خواهد شد .
دومین سؤال
دربارة رسول خدا (ص) پرسیده می شود : پیغمبرت کیست ؟ سبک بال آن کسی است که در
پاسخ بگوید :(اشهد ان محمداً رسول الله )
.
سومین سوال از
ولی و امام هر کس خواهد بود . چه کسی را پیشوا و امام و رهبر خویش قرار دادی ؟سعادتمند
کسی آن کسی است که بگوید اشهد ان امیر المؤمنین علیاً ولی الله ؛ اگر میت توانست
به این سوالات پاسخ صحیح بگوید ،قبر او تا آنجا که چشمش کار کند گشاده خواهد شد و
دری از درهای بهشت را برویش باز می کنند و به وی می گویند :
با دیدة روشن و
با خرسندی خاطر بخواب آن طور که جوان نورس و آسوده خاطر می خوابد و این دعای خیر
همان است که خدای تعالی درباره اش فرمود : (بهشتیان آن روز بهترین جایگاه و
زیباترین خوابگاه را دارند )
البته پاسخ به
سوالات خیلی سخت خواهد بود و دشمن بزرگ انسان یعنی شیطان هم در قبر هم بیکار
نخواهد نشست و انسان را آنجا هم رها نکرده و همواره سعی در گمراهی و انحراف خواهد
نمود ، کسی که در دنیا مطیع شیطان بوده زبانش بند خواهد آمد و به این سوالات
نخواهد توانست پاسخ بگوید یعنی (اگر میت دشمن پروردگارش باشد ، فرشته ای بصورت زشت
ترین صورت و جامه و بدترین چیز نزدش می آید و به وی می گوید :
بشارت باد تو را
به ضیافتی از حمیم دوزخ ، جایگاه آتشی افروخته و او نیز شوینده خود را می شناسد و
حایل خود را سوگند می دهد که مرا به طرف قبر مبر و چون داخل قبرش می کنند ،
دوفرشته ممتحن نزدش می آیند و کفنش را از بدنش انداخته ، می پرسند :پرورگار تو و
پیغمبرت کیست ؟ و چه دینی داری ؟
می گوید : نمی
دانم .
می گویند :هرگز
ندانی و هدایت نشوی پس او را با گرزی آنچنان نی زنند که تمامی جنبنده هایی که خدا
آفریده ، به غیر از جن و انس همه از آن ضربت تکان می خورند .
آنگاه دری از
درهای جهنم برویش باز نموده ، به او می گویند :
بخواب با بدترین
حال ، آنگاه قبرش را آن قدر تنگ می شو که بر اندامش می چسبد ، آنطور که نوک نیزه
به غلافش بطوریکه دماغش یعنی مغز سرش از بین ناخن ها و گوشتش بیرون آید و خداوند
مار و عقرب زمین و حشرات آن را بر او مسلط می کند تا نیشش بزنند و او بدین حال
خواهد بود ، تا خداوند از قبرش مبعوث کند ، در این مدت آنقدر در فشار است که
دائماً آرزو می کند کاش می شد که قیامت قیام کند .
پس طبق همین
روایات میتوان سوالات را در 13 ردیف دسته بندی کرد...
از خدا، از
پیامبر، از دین، از کتاب، از امام، از عُمر، از اموال، از دوستان، از قبله، از
نماز، از زکات، از حج، از روزه.
پاسخ این سؤالات
چیست؟
خدا
پاسخ: سؤال سختی
هست! خدای من همان خدایی است که خدایی جز او نیست. همان خدای رحمان و رحیم. همان
خدایی که من را خلق کرد و به من روزی داد و مرا تنها نگذاشت.
پیامبر
پاسخ: حضرت محمد
بن عبدالله صلی الله علیه و آله
دین
پاسخ: دین مبین
اسلام
کتاب
پاسخ: قرآن کریم
امام
پاسخ:
امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام؛ به همراه یازده تن از فرزندان پاک ایشان علیهم
السلام.
عُمر (عُمرمان را
در چه راهی فانی کردهایم؟)
پاسخ: حدود 18
سال درس خواندم. مدرک گرفتم. رفتم سرکار برای کسب روزی حلال. عبادت خدا هم انجام
دادم. به مردم خدمت کردم. با اهل خانواده خوش اخلاق بودم. جای شما خالی به زیارت
معصومین علیهم السلام رفتم. به فقیران تا جایی که توان داشتم کمک کردم.
اموال (اموالمان
را در چه راهی خرج کردهایم؟)
پاسخ: هزینه های
زندگی را پرداخت کردم تا خانوادهام راحتتر زندگی کنند. پول مدرسه بچهام را
دادم. برایش عروسی گرفتم. (به صورت مجاز) بخشی از پولم رو صرف تهیه مسکن کردم و یک
عمر به صاحب خانه اجاره دادم!
دوستان (با چه
کسانی دوست بودهایم؟)
پاسخ: با آدمهای
خوبی دوست بودم. اهل نماز و روزه و خمس بودند.
قبله
پاسخ: کعبه
نماز
پاسخ: از همان
اول سن تکلیف، نمازهایم را خواندهام. گاهی قضا شدند و گاهی یادم رفت. اما این
اواخر سعی کردم قضای آنها را بخوانم.
زکات
پاسخ: پرداخت
کردهام
از حج
پاسخ: مستطیع
بودم و رفتم. (یا مستطیع نبودم و نرفتم با اینکه خیلی دوست داشتم بروم)
روزه
پاسخ: از همان
روز اول، همهی روزههایم را گرفتم
*سؤالات فوق به سه
دسته تقسیم میشوند:
1ـ سؤالات اعتقادی:
خدا، پیامبر، دین، کتاب، امام، قبله
2ـ سؤالاتی که
مرتبط با اعمال هستند؛ این سؤالات خودشان دو دسته هستند:
الف) اعمال ثابت
و روزانه یک مسلمان:
نماز، زکات، حج،
روزه
ب) اعمالی که
مرتبط با روش زندگی ما هستند:
دوستان، اموال،
عُمر
شاید بتوان گفت
که با یک زندگی عادی و بدون مشقت، 10 سؤال از سؤالات فوق را بتوانیم به راحتی پاسخ
دهیم. (دسته اول و دوم)
به نظر میرسد
دسته سوم سؤالات هستند که افرادی مثل من، در پاسخ دادن به آن با مشکل مواجه هستند.
مخصوصاً سؤالی که در مورد «عُمر» پرسیده میشود.
نظر شما چیست؟
اشتهای همین مغز سفیدی که زیر جمجمه جا خوش کرده و فقط 2 درصد از کل وزن بدن را تشکیل میدهد، ده برابر از ارگانهای دیگر بیشتر است. برای همین باید حواستان به تغذیهی آن باشد. یعنی باید نرونها یا همان سلولهای عصبی را با مواد مغذی خوب و متنوع تغذیه کنید.
خداوند مواد غذایی مفیدی آفریده است که نرونها را تقویت میکند و شما را به رویای انیشتین شدن نزدیکتر میسازد. با ما همراه باشید تا با این مواد غذایی بیشتر آشنا شوید.
ماهیهای چرب (ماهی آزاد، ساردین و.....)
بیش از 50 درصد مغز از چربیها تشکیل شده و بیش از 70 درصد این چربیها اسیدهای چربی هستند که به خانوادهی پُر آوازهی امگا3ها تعلق دارند. این چربیها در ساخت و حفاظت از سلولهای مغز و همچنین در بهبود عملکرد آنها نقش مهمی دارند. کمبود امگا 3 ها باعث افت عملکرد ذهنی شده و اختلالاتی در حافظهی ما ایجاد میکند. ماهیهای چرب بهترین منبع امگا 3 ها هستند. اگر اهل خوردن ماهی نیستید توصیه میکنیم از روغن گردو یا روغن کلزا استفاده کنید.
حبوبات عدس، نخود و ...
مغز برای ادامهی فعالیت خود از قندها استفاده میکند. در واقع این ارگان خوش اشتها هر ساعت بیش از 5 گرم قند مصرف میکند اما آن را ذخیره نمیکند. قند باید از راه مصرف مواد غذایی و از طریق جریان خون به مغز برسد. نتایج پژوهشهای متعدد نشان داده که عملکرد خوب ذهن، توانایی یادگیری و به یادسپاری وقایع به میزان گلوکز خون بستگی دارد.
اما توجه داشته باشید منظورمان این نیست همین حالا یک جعبه شیرینی را تا آخر نوش جان کنید. زیادهروی در مصرف شیرینیجات هیچ کمکی به انیشتین شدن نمیکند. چون که مغز نمیتواند قند بیش از حد را تحمل کند. در واقع زیادهروی در مصرف قند باعث خستگی و کاهش تمرکز شما خواهد شد. در این میان عنوان قهرمانی به قندهایی تعلق میگیرد که به قندهای پیچیده معروف هستند و شاخص گلیسمی پایینی دارند. حبوبات سرشار از این قندها هستند و شاخص گلیسمی آنها پایین است. برای همین میتوانند میزان گلوکز خون را تنظیم و مغز را به خوبی تغذیه کنند.
تخم مرغ حاوی لسیتین و فسفولیپیدها است که در ساخت غشای سلولهای مغزی نقش دارند. این مادهی غذایی سرشار از اسید آمینههایی است که برای ساخت ناقلهای عصبی اصلی (نروترانسمتورها) لازم و ضروریاند.
موز
موز سرشار از منیزیم است که برای سلولهای مغز مفید میباشد. این میوهی خندان همچنین منبع خوب ویتامین B6 است. در واقع یک عدد موز یک چهارم نیاز روزانهی ما به این ویتامین را تأمین میکند. ویتامین B6 برای جذب و استفادهی منیزیم و همچنین برای سوخت و ساز اسیدهای آمینه و بهبود عملکرد سیستم عصبی لازم است. در واقع ما برای این که آرام، متفکر و محتاط باشیم به این ویتامین نیاز داریم. اگر موز دوست ندارید آلو خشک میل کنید.
جگر
مغز از حدود 20 درصد اکسیژن مورد نیاز بدن استفاده میکند. بدن ما برای حمل اکسیژن به آهن نیاز دارد. خوشبختانه جگر میتواند آهن مورد نیاز را تأمین کند. علاوه بر این جگر منبع فوقالعادهی ویتامینهای گروه B است. متخصصان معتقدند که ویتامینهای گروه B به خصوص B9، B12، B1 و B6 عملکرد ذهنی و قدرت درک افراد را بالا میبرد.
میوههای قرمز رنگ
میوههای کوچک قرمز مثل توت فرنگی، تمشک، انگور فرنگی سیاه، مورد صحرایی، شاه توت و غیره منبع ویتامین C و ریز مغذیهای آنتیاکسیدانی (آنتوسیانینها، پولیفنولها، فلاوونوئیدها و غیره) میباشند. این ریزمغذیها نه تنها با رادیکالهای آزاد مقابله میکنند بلکه گردش خون را بالا برده و مویرگها را تقویت میکنند. همین امر باعث میشود که اکسیژن بیشتری به مغز برسد. اگر میوههای قرمز را دوست ندارید کیوی یا سیر میل کنید.
![]() |
|||||
|
هدف از ارائه این مبحث این است که دانش آموز:
قضیه شرطی منفصله به اعتبار امکان اجتماع و رفع طرفین و یا عدم امکان، به سه نوع تقسیم بندی می شود، که در این مبحث به شرح و تفصیل آن ها خواهیم پرداخت.
همانطور که در مبحث گذشته ذکر گردید، قضیه شرطیه به اعتبار نسبت، به متصله و منفصله تقسیم می شوند و علاوه بر این ها تقسیمات دیگری را نیز برای قضایای شرطیه ذکر کرده اند که در این جا ما فقط به ذکر انواع ذکر شده در کتاب درسی شما خواهیم پرداخت. قضیه شرطیه منفصله به اعتبار امکان اجتماع و رفع طرفین و یا عدم امکان به سه نوع ذیل تقسیم می شود:
1- منفصل حقیقی(حقیقه):
منفصل حقیقی قضیه ایی است که در آن حکم شود به امتناع اجتماع و ارتفاع طرفین در ایجاب و امکان اجتماع و ارتفاع طرقین در سلب یعنی اگر قضیه موجبه باشد هم اجتماع و هم ارتفاع طرفین محال است و اگر سالبه باشد اجتماع و ارتفاع طرفین ممکن است از دو طرف قضیه منفصله حقیقه، همیشه یکی صادق و یکی کاذب است، درواقع درست بودن دو طرف قضیه محال است و غلط بودن دو طرف قضیه محال است به همین دلیل انفصال میان دو طرف را انفصال حقیقی و تام دانسته اند.
مثال برای موجبه: عدد صحیح یا زوج است یا فرد؛ که اجتماع و ارتفاع زوج و فرد محال است، درواقع اینجا نمی شود گفت عدد صحیح هم زوج باشد و هم فرد.
مثال برای سالبه: چنین نیست که حیوان یا ناطق باشد یا قابل آموزش دادن؛ ناطق و قابلیت آموزش پذیری در انسان جمع می شوند و در غیر انسان رفع می شود. قضیه منفصله حقیقه موارد استعمال زیادی را در علم منطق دارد.
2- منفصل غیرقابل جمع در صدق(مانعه الجمع)
منفصله مانعه الجمع قضیه ایی است که در آن به تنافی یا عدم تنافی طرفین در صدق حکم شود ( به عبارت دیگر جمع دو طرف آن در درست بودن محال است اما غلط بودن طرفین ممکن است یعنی محال است که هر دو طرف آن درست باشد اما می تواند هر دو طرف آن غلط باشد و یا یک طرف درست و طرف دیگر غلط باشد ).
مثال برای ایجاب: جسم یا سفید است یا سیاه، اجتماع سیاه و سفید در جسم واحد محال است اما ارتفاع آن ها ممکن است، مثلا جسم می تواند نه سفید باشد و نه سیاه بلکه می تواند آبی باشد.
مثال برای سلب: چنین نیست که جسم یا غیر سفید باشد یا غیر سیاه، اجتماع غیر سفید و غیر سیاه در جسم آبی ممکن است اما رفعشان محال است زیرا رفع غیر سفید و غیر سیاه در جسم واحد یعنی ایجاب سفید و سیاه در آن جسم و آن محال است.
3- مانعه الرفع، مانعه الخلو یا منفصل غیر قابل جمع در کذب:
منفصله مانعه الخلو قضیه ایی است که در آن تنافی یا عدم تنافی طرفین، در کذب محال است و در صدق ممکن باشد( به عبارت دیگر ارتفاع و خلو طرفین محال و اجتماع آن ها ممکن باشد یعنی محال است که هر دو طرف آن غلط باشد البته ممکن است که یک طرف آن درست و طرف دیگر غلط باشد و یا هر دو طرف درست باشد(درست برعکس مانعه الجمع )). یعنی اگر قضیه موجبه باشد، اجتماع طرفین ممکن و ارتفاع آن ها محال است و اگر قضیه سالبه باشد ارتفاع طرفین ممکن و اجتماع آن ها محال است.
مثال برای موجبه: در هر تصادف رانندگی یا این راننده مقصر است یا آن راننده دیگر. در این مثال اجتماع هر دو ممکن است؛ یعنی ممکن است هر دو راننده مقصر باشند اما ارتفاع هر دو محال است یعنی ممکن نیست هر دو بی تقصیر باشد.
مثال برای سالبه: نه چنین نیست که جسم یا سفید باشد یا سیاه، معنی آن این است که اجتماع طرفین محال و ارتفاع آن ها ممکن است.