خدایا
توفیق عمل به علم 
را به همه ی ما عنایت بفرما
الهی آمین یا رب العالمین
به امید ظهور 







یک زندانی که قصد فرار داشت بطور مخفیانه خود را در یکی از اتاقک های قطار جا داده بود
و بعد از حرکت فهمیده بود که در یخچال قطار قرار دارد.
زندانی مطمئن بود که در طی چندین ساعتی که در یخچال قرار دارد منجمد خواهد شد
و دقیقاً اینطور هم شد. اما بعد از رسیدن به مقصد مشاهده کردند
که زندانی یخ زده در حالی که یخچال قطار خاموش بوده است
و این نشان میدهد که شخص زندانی به خود تلقین کرده که منجمد خواهد شد
و این تلقین برای او حکم یک تصویر ذهنی مطابق با افکار او داشته
و همین باعث شده که سلولهای بدن وی واقعاً سرما را حس کرده و کم کم منجمد شود.
در داستانی دیگر
نمونه دیگر آزمایشی بود که به پیشنهاد یکی از روانشناسان بر روی دو تن از مجرمین
محکوم به اعدام انجام شد. آزمایش به این صورت بود
که مجرم اول را با چشمانی بسته در حضور مجرم دوم
با بریدن شاهرگ دستش او را به مجازات رساندند.
در این هنگام نفر دوم با چشمان خود شاهد مرگ او بر اثر خونریزی شدید بود
سپس چشمان نفر دوم را نیز بستند و این بار شاهرگ دست وی را
فقط با تیغه ای خط کشیدند و در این حین کیسه آب گرم نیز
بالای دست اوشروع به ریختن میکرد این در حالی بود که
دست او به هیچ وجه زخمی نشده بود. اما شاهدان یعنی پزشکان و روانشناسان
با کمال ناباوری دیدند که مجرم دوم نیز پس از چند دقیقه جان خود را از دست داد
چراکه او مطمئن بود که شاهرگ دستش به مانند نفر اول بریده شده و خونریزی می کند.
ریخته شدن خون را نیز بر روی دست خود حس می کرده است.
در واقع تصویر ذهنی او چنین بوده که تا چند لحظه دیگر به مانند نفر اول هلاک می شود
و همین طور هم شد.
روزى حضرت امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) محتاج به قرض شد
چادر حضرت فاطمه (علیها السلام) را پیش مرد یهودى که نامش زید بود، رهن گذاشت
و قدرى جو قرض گرفت یهودى آن چادر را به خانه برد و در اتاقى گذاشت
وقتى شب شد زن آن مرد یهودى به آن اتاق رفت
ناگاه نورى را از آن چادر دید که تمام اتاق را روشن کرده بود
وقتى زن آن حالت شگفت را دید فریاد زد:شوهر خود را خواست
آنچه را دیده بود براى شوهرش بازگو کرد
یهودى شگفت زده شده بود
و فراموش کرده بود که چادر حضرت فاطمه (علیهاالسلام) در آن خانه است
با سرعت داخل اتاق شد، دید که اشعه نورانى چادر آن خورشید عصمت است
و مانند ماه درخشان خانه را روشن کرده است .
یهودى از مشاهده این حالت تعجبش بیشتر شد
یهودى همراه با زنش به خانه خویشان خود دویدند و 80 نفر از ایشان حاضر شدند
و این را دیدند از برکت شعله چادر فاطمه (علیهاالسلام ) همگى اسلام آوردند
روزی مردی خواب عجیبی دید، او دید که پیش فرشتههاست و به کارهای آنها نگاه میکند
هنگام ورود، دستهبزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند
و تند تند نامههایی را که توسط پیکها از زمین میرسند، بازمیکنند،
و آنها را داخل جعبه میگذارند. مرد از فرشتهای پرسید، شما چکار میکنید؟
فرشته در حالی که داشت نامهای را باز میکرد، گفت: این جا بخش دریافت است
و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل میگیریم. مرد کمی جلوتر رفت،
باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت میگذارند
و آنها را توسط پیکهایی به زمین میفرستند.مرد پرسید: شماها چکار میکنید؟
یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است
ما الطاف و رحمتهای خداوندی را برای بندگان میفرستیم.
مرد جلوتر رفت و دید یک فرشتهای بی کار نشسته استمرد با تعجب از فرشته پرسید
شما چرا بیکارید؟فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است.
مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواببفرستند اما فقط عده بسیار کمی جواب میدهند.
مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه میتوانند جواببفرستند؟
فرشته پاسخ داد: بسیار ساده فقط کافیست بگویند “خدایا شکر”


مولای غریبم. . . .
یکی میانمان آنقدر عاشق نشد
که مثل یعـقـوب در نبودنت اشک بریزد
تا دست کم برایمان پـیـراهنی بفرستی. . . .
گر بر کَنم دل از تو و بردارم از تو مهر * آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم
اللهم عجل لولیک الفرج ...