که به اربعین بخواند فقرا و اغنیا را
.
.
کودکان کوچکی که در مسیر راه میزبانی زائران زیارت کربلاء را می کند
#اربعین
در زنانشویی چه دائم، و چه غیر دائم باید
صیغه خوانده شود، و تنها راضی بودن زن و مرد، و هم چنین نوشتن ـ بنا بر
احتیاط واجب ـ کافی نیست، و صیغه عقد را یا خود زن و مرد می خوانند، و یا
دیگری را وکیل می کنند که از طرف آنان بخواند.
سوال: آیا عدم امکان ازدواج را می توان بهانه ای برای انجام گناهان دانست؟
در
مورد این پرسش باید بیان نمود که این تنها اراده و ایمان انسان هاست که می
تواند در جلوگیری از افتادن انسان ها در دام گناهان مختلف، نقش اساسی را
داشته باشد و عوامل دیگر؛ همانند ازدواج؛ تنها می توانند کمکی برای او
باشند، نه این که ضمانت کاملی جهت عدم تکرار گناه در اختیار او قرار دهند!
انسانی که قبل از ازدواج نمی تواند هیچ گونه کنترلی بر غرایز خود داشته
باشد، معلوم نیست که ازدواج بتواند او را کاملا از افتادن به گناه باز
دارد، بلکه تجربه نشان می دهد افرادی که در زمان تجردشان آدم های لاابالی و
بی قید نسبت به این گونه مسائل بودند بعد از تأهل نیز معمولا به همان حالت
سابقشان باقی ماندند.
در روایات ما نیز به این نکته مهم اشاره شده
با این تعبیر که: شخصی که ازدواج می نماید، نصف دین خود را بیمه نموده،
اما باید با ترس از خداوند، مراقب نصف دیگر آن باشد (کلینی، محمد بن یعقوب،
کافی، ج 5، ص 328). شخصی که خداوند را حاضر و ناظر اعمال خود نداند، حتی
بعد از ازدواج هم، ممکن است با فراهم شدن زمینه های گناه، نتواند از آن
صرف نظر نماید. و علاوه بر آن، ازدواج، تنها در شرایطی، می تواند مانع برخی
انواع گناه شود، اما گناهان دیگری همانند غیبت و دروغ و تکبر و جرایم مالی
را نمی توان با ازدواج از بین برد. بر همین اساس، باید در مرحله اول تلاش
نمایید تا ایمان و اراده خود را تقویت نموده و با کمک آن؛ حتی اگر شرایط
ازدواج هم فراهم نشود؛ به مبارزه با گناهان پرداخته و با اسوه قرار دادن
انسان هایی همانند یوسف پیامبر(علیه السلام) که در سخت ترین شرایط نیز در
مقابل گناه مقاومت نمود، در مقابل شیطان سر تسلیم فرود نیاورید.
نکته
جالب دیگری که در این زمینه وجود دارد، این است که خداوند به اشخاصی که
توانایی ازدواج را ندارند، دستور فرموده که عفت پیشه نمایند (نور، 33) و
اگر چنین کاری محال بود، مطمئنا خداوند چنین امری را صادر نمی فرمود، زیرا
از حکمت خداوند به دور است که با دانستن این که موضوعی، غیر ممکن است، از
بندگان خود درخواست انجام آن را نماید. بر این اساس، مبارزه با خواهش های
نفسانی؛ هرچند دشوار باشد؛ اما غیر ممکن نیست.
چند مسئله از آیة الله سیستانی دام ظله:
ـ
در زناشویی چه دائم، و چه غیر دائم باید صیغه خوانده شود، و تنها راضی
بودن زن و مرد، و هم چنین نوشتن ـ بنا بر احتیاط واجب ـ کافی نیست، و صیغه
عقد را یا خود زن و مرد می خوانند، و یا دیگری را وکیل می کنند که از طرف
آنان بخواند.
ـ وکیل لازم نیست مرد باشد، زن هم میتواند برای خواندن صیغه عقد از طرف دیگری، وکیل شود.
ـ
دختری که به حدّ بلوغ رسیده و رشیده است، یعنی مصلحت خود را تشخیص می دهد،
اگر بخواهد شوهر کند، چنان چه باکره باشد و متصدی امور زندگانی خویش
نباشد، باید از پدر، یا جدّ پدری خود اجازه بگیرد، بلکه ـ بنا بر احتیاط
واجب ـ اگر خود متصدی امور زندگانی خویش باشد نیز باید اجازه بگیرد، و
اجازه مادر و برادر لازم نیست.
ـ اگر زنی را برای مردی بدون اجازه
آنان عقد کنند، و بعداً زن و مرد آن عقد را اجازه نمایند، عقد صحیح است، و
برای اجازه کافی است سخنی بگوید، یا کاری انجام دهد که بر رضایت او، دلالت
داشته باشد.
ـ یک نفر میتواند برای خواندن صیغه عقد دائم، یا غیر
دائم از طرف دو نفر وکیل شود، و نیز انسان میتواند از طرف زن وکیل شود و
او را برای خود به طور دائم یا غیر دائم عقد کند، ولی احتیاط مستحب آن است
که عقد را دو نفر بخوانند.
عده ای از زن ها که ازدواج با آنان حرام است (طبق رساله امام خمینی ره)
ـ ازدواج با زن هایی که مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند حرام است.
ـ عمه و خاله پدر و عمه و خاله پدر پدر، و عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند.
ـ
پدر و جد شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسری و دختری او هر چه پایین
آیند چه در موقع عقد باشند، یا بعدا به دنیا بیایند به زن او محرم هستند.
ـ اگر زنی را برای خود عقد کند، دائمه باشد، یا صیغه تا وقتی که آن زن در عقد او است نمی تواند با خواهر آن زن ازدواج نماید.
ـ اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج کند باید از او جدا شود و بعدا هم نمی تواند او را برای خود عقد کند.
ـ
اگر کسی در حال احرام که یکی از کارهای حج است با زنی ازدواج نماید عقد او
باطل است، و چنان چه می دانسته که زن گرفتن بر او حرام است، دیگر نمی
تواند آن زن را عقد کند.
ـ اگر مرد طواف نساء را که یکی از کارهای
حج است بجا نیاورد، زنش که به واسطه محرم شدن بر او حرام شده بود حلال نمی
شود. و نیز اگر زن طواف نساء نکند، شوهرش بر او حلال نمی شود، ولی اگر بعدا
طواف نساء را انجام دهند به یکدیگر حلال می شوند.
سوال: ازدواج شیعه با اهل سنت در موارد ذیل چه حکمی دارد؟ الف) ازدواج زن شیعه با مرد سنی ب) ازدواج مرد شیعه با زن سنی
آیة الله خامنه ای(دام ظلّه):
الف) اگر خوف انحراف از مذهب نباشد مانعی ندارد.
ب) مانع ندارد.
آیة الله سیستانی(دام ظلّه):
الف) اگر بیم انحراف و گمراهی باشد، جایز نیست.
ب) ازدواج مومن (شیعه) با زن سنی غیر ناصبی جایز است مگر خوف گمراهی رود که حرام است.
آیة الله صافی گلپایگانی(دام ظلّه):
الف) بنابر قول مشهور جائز نیست. واله العالم
ب) اشکالی در جواز ازدواج مرد شیعه با زن سنی غیر ناصی نیست.
آیة الله مکارم شیرازی(دام ظلّه):
الف) اشکال دارد.
آیة الله نوری همدانی(دام ظلّه):
الف) اگر مطمئن است که هویّت مذهبی خود را حفظ می کند، اشکال ندارد.
ب) اگر مطمئن است هویت مذهبی خود را حفظ می کند جایز است.
آیة الله وحید خراسانی(دام ظلّه):
الف)
برای زن شیعه جایز است که با مرد سنی ازدواج کند، البته کراهت دارد بلکه
بنابر احتیاط مستحب ترک کند مگر زمانی که بترسد از گمراهی پس در این صورت
حرام است.
ب) برای مرد شعیه جایز است ازدواج با زن سنی، مگر از گمراهی بترسد.
منابع:
استفتائات موجود در واحد پاسخ به سوالات جامعة الزهراء قم
رساله امام خمینی ره ـ سایت حوزه
سایت اسلام کوئیست
پایگاه اطلاع رسانی آیة الله سیستانی دام ظله
تبیان
یکی از دلایل موجود در باره اصل رجعت که
از مسلمات اعتقادات شیعه است آیات قرآن کریم می باشد. روایات فراوانی این
آیات را به رجعت تأویل یا تفسیر کرده اند. نکته ای که باید تذکر و توضیح
داده شود اینکه بسیاری از روایات وقتی آیه را توضیح می دهند مرادشان از باب
جری یا تطبیق است یعنی می خواهند بگویند یکی از مصادیق این آیه که یک حکم
کلی دارد، این است.
حقیقت این است که تعداد آیات در موضوع رجعت خیلی
زیاد است و نیاز به تفسیر و شرح دارند که از حوصله بحث خارج است. علمای
علم کلام حدود 13، 14 آیه را در بحث رجعت به عنوان دلائل اثبات رجعت مطرح
کرده اند، که در این مقاله و مقاله های بعدی تعدادی از آنها را بررسی می
کنیم.
رجعت در قرآن
آیات
82 تا 85 سوره نحل و آیات 55 و 56 و73 و 259و 243 بقره و آیه 110 مائده و
همچنین داستان اصحاب کهف در سوره کهف و آیات فراوان دیگری بر اصل رجعت
دلالت دارد.
آیه شریفه "إنّ الذی فرض علیک القرآن لرادک إلی معاد"
(85 قصص ) دلالت بر رجعت دارد و خطاب به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و
سلم) می فرماید آن کسی که قرآن را بر تو فرض و واجب کرده، او تو را برمی
گرداند. البته این برگرداندن یک معنا و مصداقش برگرداندن پیغمبر(صلی الله
علیه و آله و سلم) در همان دوران حیاتش به مکه است، چون در حالی که
پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه خارج می شد این آیه نازل شد که
غصه نخور دوباره به مکه بر می گردی.
این یک مصداق بود اما مصداق
دیگر بر حسب آنچه که در روایات آمده برگشتن پیامبر عظیم الشأن در دوران
رجعت است که از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه نقل شده که فرمود:
پیغمبر شما دوباره به دنیا برخواهد گشت.
از امام صادق(علیه السلام)
نقل شده که فرمود: نه، به خدا، دنیا تمام نمی شود تا اینکه خداوند متعال
پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام) را در این
نقطه یعنی کنار کوفه با هم جمع کند، در آنجا مسجدی را بنا می کنند که 12
هزار در داشته باشد. آن مسجد در دوره آخرالزمان یعنی زمان ظهور حضرت
مهدی(علیه السلام) است.
از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده که
فرمود: مراد از آیه، رجعت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی شماست و
از امام باقر(علیه السلام) هم نقل شده که فرمود: خداوند جابر را رحمت کند
علمش به حدی رسیده بود که تأویل آیه "إن الذی فرض علیک القرآن" را می فهمید که مراد از تأویل این آیه رجعت است.
این
روایت که بخشی از آن بیان شد با صراحت می فرماید که یکی از مصادیق معاد در
آیه "إن الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد" رجعت پیغمبر(صلی الله علیه و
آله و سلم) به دنیاست چون خطاب در این آیه پیامبر عظیم الشأن اسلام است.
ممکن است مصادیق دیگری هم داشته باشد.
بنابراین اگر آیه ای را می
خوانیم و به دنبالش روایتی را مبنی بر اینکه مراد از این آیه رجعت است، در
واقع عمدتاً از باب جری و تطبیق و مصداق است.
خلاصه سخن
آیات متعددی در قرآن به موضوع رجعت اشاره دارند. یکی از این آیات، آیه مشهور "إن الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد"
است و رجعت یکی از مصادیق آیه است و مصداق دیگر هم این بود که ای پیغمبر
غصه نخور ما تو را دوباره به مکه برمی گردانیم چنان که همین طور هم شد و
پیغمبر دوباره به مکه برگشت.
منبع: radiomaaref.ir
tebyan.net
هر کس سوره فجر را دائم بخواند، با امام حسین علیه السلام در بهشت خواهد بود
امام صادق (علیه السلام) فرمود: "هر کس در خواندن سوره فجر مداومت داشته باشد، با امام حسین علیه السلام در درجه َاش در بهشت خواهد بود" (تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، استرآبادى، على ، تصحیح حسین استاد ولى، قم، مؤسسة النشر الإسلامی ، 1409 ق )
اهل بیت عصمت علیهم السلام، راز این پیوند را در آیات پایانی سوره نشانی داده اند.
از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده اند که: «اقرءوا سورة الفجر فی فرائضکم و نوافلکم، فإنها سورة الحسین بن علی "
"سوره ی فجر را در نمازهای واجب و مستحب تان بخوانید، زیرا این سوره، سوره
حسین بن علی (علیهما السلام) است." یکی از حاضران (ابو اسامه) پس از بیان
امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: چگونه این سوره، سوره امام حسین (علیه
السلام) شده است؟
حضرت فرمود: مگر این بخش از آیه و کلام خداوند را نشنیده َاید که می فرماید: "یا أیتها النفس المطمئنة ارجعی إلى ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی "
این آیه درباره حسین بن علی علیهماالسّلام است؛ چرا که آن بزرگوار صاحب
نفس مطمئنه بود و از خدا راضی بود و خدا نیز از او راضی بود، و یاران آن
بزرگوار از خاندان محمد (صلی الله و علیه و آله) از خداوند راضی بودند و
خداوند نیز از آن ها راضی بود، و این سوره فقط درباره حسین بن علی و شیعیان
او و شیعیان آل محمد (صلی الله و علیه و آله) می باشد." (البرهان فى تفسیر
القرآن، بحرانى، هاشم بن سلیمان ، ج 5، ص: 658)
گویا همه چیز دست
به دست هم داده تا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، در میان همه ی
هادیان الهی بشریت، یگانه و ویژه باشد. قطعاً مأموریت ویژه و خاص امام حسین
علیه السلام از سوی خدای متعال تعیین شده بود؛ پس طراحی تمامِ این صحنه ی
ماندگار و فوق العاده، کارِ همان خدای فوق العاده است.
اعتقاد ما این است که راهنمایانِ
الهی، از جانبِ خود حرفی نمی زنند و اقدامی نمی کنند مگر این که دستورِ رب
العالمین باشد و در راستای مأموریت خاصشان. این را در مورد پیامبر گرامی
اسلام صلی الله علیه و آله به صراحت از قرآن کریم می شنویم: و ما ینطق عن الهوی إن هو الا وحی یوحی
(نجم، 3-4) (پیامبر از روى هواى نفس سخن نمى گوید آنچه مى گوید تنها وحى
الهى است ) و در مورد اوصیای آن حضرت هم آن گونه که در چهارچوب تعریف
امامت و تفاوتش با نبوت بگنجد، این مفهوم قابل تعمیم است.
اقدام و مأموریت ویژه ی امام حسین
علیه السلام، سال 60و 61 هجری وقتش رسیده بود. زمانی که با خلیفه شدن یزید،
کار امت پیامبر صلی الله و علیه وآله به جاهای باریک کشیده شد. یزیدِ
معلوم الحال آمده بود تا تیشه ای که پدرش معاویه، موذیانه و کم کم به شاخ و
برگ اسلام می زد، او یکسره به ریشه بزند و از جای برکند.
مأموریت
امام، مثل پدر و برادر بزرگوارش، حفظ دین خداست. این وظیفه، گاه با تاکتیک
سکوت، گاه با جنگی حساب شده یا صلحی هوشمندانه و گاه با یک انقلاب تحول
آفرین به انجام می رسد و شرایط زمانه ی امام حسین علیه السلام، این شیوه ی
آخر را می طلبد.
امام در وصیت خود به محمد حنفیه، از راز این قیام
تاریخ ساز پرده برمی دارد و آن چیزی نیست جز وظیفه ی حفظ و اصلاح امت اسلام
و احیای سیره ی پیامبر صلی الله علیه و آله:
"...و أنّی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و إنّما خرجت
لطلب الاصلاح فی أمّة جدّی صلّى اللّه علیه و آله، ارید أن آمر بالمعروف و
أنهى عن المنکر، و أسیر بسیرة جدّی محمد صلّى اللّه علیه و آله و أبی علیّ
بن أبی طالب علیه السلام " (تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین
علیه السلام)، حسینى موسوى، محمد بن أبیطالب ، ج 2، ص: 160)
گاهی انجام یک وظیفه، با هزینه ای
گران و مصیبت و ابتلایی بزرگ همراه است. اینجاست که رضایت داشتن از خدا،
اراده ها و برنامه های او، و ایستادگی بر انجام وظیفه ی خدایی، کاری می کند
کارستان. مثلاً آدمی را در مسیر "راضیة مرضیة" قرار می دهد یا آدم را لایق
شهادت در کربلا می کند یا ندای "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" را به گوش
انسان می رساند.
همان طور که خوانده و شنیده اید، در
جای جای صحنه ی کربلا آثار رضایت قلبی از این ایثار بزرگ، به چشم می خورد.
در چهره ی بشاش و رضایتمندِ امام در همه ی مصیبت ها، در شور و شوق یاران
برای یاری دین خدا و یاوری ولی خدا، در شتاب حضرت عباس علیه السلام برای
پاسخ به العطش کودکان، در استواری و استحکام مادر وهب برای فرستادن فرزندش
به میدان و خلاصه "رضایت از انجام وظیفه ی خدایی" در قلب های اهالی عاشورا
موج می زند.
گویا همه چیز دست به دست هم داده تا حضرت اباعبدالله
الحسین علیه السلام، در میان همه ی هادیان الهی بشریت، یگانه و ویژه باشد.
قطعاً مأموریت ویژه و خاص امام حسین علیه السلام از سوی خدای متعال تعیین
شده بود؛ پس طراحی تمامِ این صحنه ی ماندگار و فوق العاده، کارِ همان خدای
فوق العاده است.
اعتقاد ما این است که راهنمایانِ
الهی، از جانبِ خود حرفی نمی زنند و اقدامی نمی کنند مگر این که دستورِ رب
العالمین باشد و در راستای مأموریت خاصشان. این را در مورد پیامبر گرامی
اسلام صلی الله علیه و آله به صراحت از قرآن کریم می شنویم: وَمَا یَنطِق عَنِ الْهَوَى* إِنْ هوَ إِلَّا وَحْیٌ یوحَى
(نجم، 3-4) (پیامبر از روى هواى نفس سخن نمى گوید آنچه مى گوید تنها وحى
الهى است ) و در مورد اوصیای آن حضرت هم آن گونه که در چهارچوب تعریف
امامت و تفاوتش با نبوت بگنجد، این مفهوم قابل تعمیم است.
نمونه ای دیگر از این رضایت، در کلام
امام حسین علیه السلام جاریست: شبى که صبحش حسین علیه السّلام تصمیم داشت
از مکّه حرکت کند محمّد بن حنفیّه شبانه به نزد امام حسین علیه السلام رفت و
گفت: برادرم، دیدى که اهل کوفه با پدرت و برادرت چه حیله و مکرى بکار
بردند، و من می ترسم که حال تو نیز مانند حال پدر و برادرت گردد، اگر رأیت
به ماندن در مکّه باشد عزیزترین فردى خواهى بود که در حرم الهى است و کسى
را به تو دسترسى نخواهد بود، فرمود: برادرم، می ترسم یزید بن معاویة به
ناگاه مرا بکشد و احترام این خانه با کشته شدن من از میان برود...
محمّد
بن حنفیّه گفت: اگر از چنین پیش آمدى می ترسى به سوى یمن و یا یکى از
بیابان هاى دور دست برو که از هر جهت محفوظ باشى و کسى را به تو دسترسى
نباشد فرمود: تا ببینم، چون سحر شد حسین علیه السلام کوچ کرد. خبر کوچ کردن
حسین علیه السلام به محمّد بن حنفیّه رسید، آمد و زمام شترى را که حضرت
سوار بر آن بود بگرفت و عرض کرد: برادر! مگر وعده نفرمودى که پیشنهاد مرا
مورد توجّه قرار دهى؟ فرمود: چرا، عرض کرد: پس چرا با این شتاب بیرون می
روى؟ فرمود: پس از آنکه از تو جدا شدم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله نزد
من آمد و فرمود: "یَا حسَیْن اخْرجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ
یَرَاکَ قَتِیلا" حسین بیرون برو که مشیّت خداوندى بر این است که تو را
کشته ببیند، محمّد بن حنفیّه گفت: انّا اللَّه و انّا الیه راجعون، حال که
تو با این وضع بیرون می روى پس همراه بردن این زنان چه معنى دارد؟ فرمود:
رسول خدا صلى اللَّه علیه و اله بمن فرمود:" إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهنَّ سَبَایَا"
مشیّت خدا بر این شده است که آنان را نیز اسیر و گرفتار ببیند. این بگفت و
با محمّد خداحافظى فرموده و حرکت کرد. (اللهوف علی قتلی الطفوف (ترجمه سید
احمد فهری) ص: 100)
یک نکته عاشورایی:
مسلمانِ
پیرو حسین بن علی علیهماالسلام که نفس مطمئنة و راضیة و مرضیة است- هیچ
وقت بی وظیفه نمی ماند. هر کجا هست، در برابر مسلمانیِ خودش و همه خواهران و
برادران ایمانی اش، وظیفه دارد. باید فرزند زمان خود باشد تا حسینی شود.
منبع:tebyan.net