دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی
۰۶
آذر


افسران - ܓ✿ Arbain
افسران - ܓ✿ Arbain
افسران - ܓ✿ Arbain
mohajer2به جزاز علی که آرد پسری ابوالعجائب
که به اربعین بخواند فقرا و اغنیا را
.
.
کودکان کوچکی که در مسیر راه میزبانی زائران زیارت کربلاء را می کند

  • طاهره نظیفی
۰۶
آذر


افسران - ♡❤ قلب
cheraqi♡❤ قلب

پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله :

فِی الانسانِ مُضغَةٌ اِذا هیَ سَلِمَت وَ صَحَّت سَلِمَ بِها سائرُ الجَسَدِ، فَاذا سَقِمَت سَقِمَ بِها سائرُ الجَسَدِ وَ فَسَدَ، وَ هِیَ القَلبُ؛

در انسان پاره گوشتی است که اگر آن سالم و درست باشد، دیگر اعضای بدنش هم با آن سالم می‏ شوند و هرگاه آن بیمار شود، دیگر اعضای بدنش بیمار و فاسد می ‏گردند. آن پاره گوشت، قلب است.

خصال ج1، ص 31
  • طاهره نظیفی
۰۳
آذر


پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود: شدیدترین ساعات بر میت شب اول قبر است. این همان شب اولی است که او را دفن می کنند. اما چون تحیری دارد که هنوز خود را نیافته و نمی‌خواهد در آن قبر زندگی کند ترس دارد.
در توصیه‌های دینی ما اکیداً گفته شده که مراعات حالات اولیه‌ی میت را بکنید. که او خود را بیابد و در درک آن حالات و رفع سردرگمی و گیجی او را کمک بدهید.
 
1ـ در قدم اول گفته شده که هنگام غسل آب داغ بر روی فرد نریخته و ادب بدن را حفظ کنید. در روایت داریم که با او مدارا کرده و مهربان باشید. چون شخص میت در آن جا حضور داشته و گمان می‌کند که همان بدن است. چه بسا زمانی که می‌خواهند او را چپ و راست کنند اذیت می‌شود. او مانند تنه‌ی درخت نیست که هر کاری خواستند بکنند و آب داغ هم بر روی او بریزند!
 در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که خدا غضب می‌کند بر کسی که با مؤمن ضعیفی مدارا نمی‌کند. این میّت الان مؤمن ضعیف است و دست او از همه جا کوتاه بوده و کاری از او بر نمی‌آید بنابراین باید مراعات او را کرد.
2ـ در قدم دوم گفته شده وقتی او را تشییع می‌کنید و به سمت قبر می‌برید، آهسته آهسته ببرید. با شتاب نبرده و ناگهان او را وارد قبر نکنید. چون او هنوز خود را نیافته و خیلی سخت است که بدن او وارد حفره شود.
 امام صادق علیه السلام فرمودند که میّت را در چند قدمی قبر بر روی زمین بگذارید، چند لحظه صبر کنید. بعد بلند کنید و یک مقدار جلوتر ببرید، برای بار دوم بر روی زمین بگذارید. باز یک مقدار جلوتر ببرید و برای بار سوم همین کار را تکرار کنید. در آخر در کنار قبر بر روی زمین بگذارید، چون قبر وحشت‌های زیادی دارد. بگذارید آمادگی پیدا کند. برای بار چهارم او را بلند کنید و بدن را وارد قبر کنید.
چقدر خوب است افرادی که این آداب را می‌دانند و می‌خواهند این کارها را بکنند در موقع دفن زیارت عاشورا بخوانند. یا صدای قرآن و ذکر و صلوات بلند شود. ما نمی‌دانیم ارتباط آن چیست ولی فقط می‌دانیم که ذکر به میت کمک می‌کند که زودتر خود را بیابد.
 
3ـ در قدم سوم گفته شده که وقتی اورا داخل قبر می‌گذارید تلقین همراه با تکان دادن بکنید.
 یعنی شخصی که وارد قبر می‌شود میت را تکان داده و به او تفهیم کند که کجا است. به او بگوید توجه داشته باش، حواس خود را جمع کن و نترس. وقتی که دو ملک می‌آیند و از تو سؤال می‌کنند به آن‌ها این جواب‌ها را بده.
 
4ـ در قدم چهارم گفته شده که وقتی روی قبر را پوشاندند، نزدیکان میت که او در زمان حیات با آن‌ها انس داشته و صدای آن‌ها برای او آشنا است در کنار او بمانند. یک بار دیگر از روی قبر و در قسمت بالای سر او را تلقین کنند. حضرت زهرا علیها السلام در وصیت خود به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که بعد از مرگ من بالای سر من بنشین.
به درستی که این ساعتی است که میت نیاز دارد که افراد زنده یک انسی با او داشته باشند. یک دفعه نرفته و او را تنها نگذارند. متأسفانه گاهی اوقات در این زمان برخی از افراد به زور بستگان میت را از سر قبر دور می‌کنند. درست است که امکان دارد برخی از بستگان خیلی بی تابی کنند ولی این بی‌تابی کردن‌ها در آن زمان باید به گونه‌ای باشد که بیشتر به درد فرد متوفی بخورد. یعنی انسان فقط نخواهد که غم خود را تخلیه کند. چند نفر از آشنایان او بمانند و این تلقینات را انجام دهند. این کارها قدم به قدم باعث می‌شود که فرد متوفی انس بگیرد.

شادی روح سردار رشید اسلام حاج حسین خرازی صلوات
  • طاهره نظیفی
۰۳
آذر


آخرین سفیر و رسول الهى ، حضرت محمّد بن عبداللّه صلّى اللّه علیه و آله ، در آخرین روزهاى عمر پر برکت خود، خلیفه اش امیرالمؤ منین علىّ بن ابى طالب علیه السلام را کنار بستر خویش خواند و پس از توصیه هائى پیرامون مسائل مهمّ در امور مختلف ، فرمود: یا علىّ! تنها کسى که مرا غسل مى دهد تو هستى.


حضرت علىّ بن ابى طالب علیه السلام اظهار داشت : فدایت گردم ! آیا من به تنهائى توان غسل دادن جسد مطهّر شما را دارم ؟
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: جبرئیل علیه السلام مرا به این موضوع دستور داد و او هم از خداوند متعال چنین دستورى را گرفته بود.

حضرت علىّ علیه السلام اظهار داشت : یا رسول اللّه ! چنانچه به تنهائى توان غسل شما را نداشتم ، آیا مجاز هستم که از شخص دیگرى کمک بگیرم؟

در این موقع جبرئیل علیه السلام به پیامبر خاتم خطاب کرد: اى محمّد! به علىّ بفرما: که خدایت تو را سلام مى رساند و دستور مى دهد: خودت باید پسر عمویت رسول خدا را غسل دهى.

و این سنّت الهى است که پیغمبر را فقط خلیفه او غسل مى دهد.

پس از آن پیغمبر خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اى علىّ! توجّه داشته باش که تو تنها نخواهى بود؛ زیرا کمک دهندگانى از طرف خداوند رحمان خواهند آمد تا تو را در غسل من یارى نمایند و آن ها بهترین یار و یاور مى باشند.

حضرت علىّ علیه السلام سؤال نمود: یا رسول اللّه ! فدایت گردم ! آن نیروهائى که مرا در این امر کمک مى نمایند، چه کسانى هستند؟

پاسخ داد: جبرئیل ، میکائیل ، اسرافیل ، ملک الموت ، اسماعیلِ ماءمور بر آسمان دنیا، ایشان در غسل من ، تو را کمک خواهند نمود.
پس در این هنگام ، حضرت علىّ علیه السلام جهت تواضع در پیشگاه مقدّس الهى ، سر به سجده نهاد و عرضه داشت :

« الحمد للّه الّذى جعل لى اءعوانا و إخوانا، هم امناء اللّه تعالى »

یعنى ، شکر و سپاس خداوندى را که براى من در غسل پیامبرش یارانى مى فرستد که اءمینان عرش اویند.

منبع:کتاب چهل داستان از رسول اکرم(ص)
  • طاهره نظیفی
۰۳
آذر

 

دعاهای قنوت

بسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

ربَنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا وَهَب لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحمَةَ اِنَّکَ انتَ الوَهّاب

پروردگارا! دلهایمان را،بعد از آنکه هدایت کردی از راه حق منحرف مگردان؛و از سوی خود رحمتی بر ما ببخش زیرا توییی بخشنده       آل عمران آیه 8

 

ربَنا اِنَنَا سَمِعنا مُنادِیاً یُنادِی لِلایمانَ اَن امَنوا بِرَبَّکُم فُامَنّا رَبَنا فَاغفِرلَنا ذُنُوبَنا وَ کَفَّر عَنَّا سَیَئاتِنا وَ تَوَفَنا مَعَ الاَبرَار

پروردگارا! گناهان ما را ببخش و بدی های ما را بپوشان؛ وما را با نیکان ودر مسیر آنها بمیران       آل عمران آیه 193

 

ربَ اَعُوذُ بِکَ مِن هَمَزاتِ الشَیاطین وَ اَعُوذُ بِکَ رَبَّ اَن یَحضُرُون

پروردگارا! از وسوسه های شیاطین به تو پناه می برم؛و پروردگارا از این که آنان نزد من حاضر شوند به تو پناه می برم       سوره مومنون آیه 97 و 98

 

ربَّ اغفِر وَ اَرحَم وَ انتَ خَیرُ الراحِمین

پروردگارا! مرا بیامرز و رحمت کن؛ و تو بهترین رحم کنندگانی       سوره مومنون آیه 118

 

 

ربَّناُ افرِغ عَلَینا صَبراً وَ ثَبِت اِقدامَنا وَانصُرنا عَلَی القَومِ الکافِرین

پروردگارا! شکیبایی و استقامت را بر ما فرو ریز؛ وقدم های ما را ثابت بدار؛ و ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان       سوره بقره آیه 250

 

 

ربنا اتِنَا مَا وَعَدتَّنا عَلّی رُسُلِکَ وَ لا تُخزِنا یَومَ القیامَة اِنّکَ لا تُخلِفُ المیعاد

پروردگارا! آنچه را به وسیله پیامبرانت به ما وعده فرمودی به ما عطا کن؛ و نا را در روز رستاخیز،رسوا مگردان؛ زیرا تو هیچگاه از وعده ی خود تخلف نمی کنی       آل عمران آیه 194

 

 

ربَّنا اصرِف عَنَا عَذابَ جَهنَّمَ اِنَّ عَذابَها کانَ غَرَاما

پروردگارا!عذاب جهنم را از ما بر طرف گردان که عذابش سخت و پر دوام است       سوره فرقان آیه65

 

 

رَبَ اجعَلنی مُقیمَ الصَلاةِ وَ مِن ذُریَتی رَبَنا وَ تَقَبَل دُعاء

پروردگارا! مرا و فرزندانم را برپا کننده ی نماز قرار ده و و دعای مرا بپذیر       سوره ابراهیم آیه40

 

 

ربنا اغفِرلی وَ لِوِلِدیَ وللِمومِنِینَ یَومَ یَقُومُ الحِساب

پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مومنان را در آن روزی که حساب بر پا می شود، بیامرز       سوره ابراهیم آیه 41

 

 

ربَ ادخِلنِی مُدخَلَ صِدق وَ اَخرِجنِی مُخرَجَ صِدق وَاجعَل لُی مِن لَّدُنکَ سُلطاناً نصیراً

پروردگارا!مرا در هر کار با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز؛ و از سوی خود،حجتی یاری کننده برایم قرار ده       سوره اسرا آیه 80

 

 

ربنَا اتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحمَة وَهَیَیَ لنَاَ مَن اَمرِنا رُشدا

پروردگارا! از سوی خودت رحمتی به ما عطا کن، و از کار فرو بسته ما راه نجاتی برایمان فراهم ساز       سوره کهف آیه10

 

 

ربَ اشرَح لی صَدری وَ یَسِّرلی اَمری وَاحلُل عُقدَةَ مَّن لَّسانی یَفَقهُوا قَوُلی

پروردگارا!سینه ام را گشاده کن؛و کارم را برایم آسان گردان؛ و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند       سوره طه آیه 25

 

 

لا اِلهَ اَلا اَنت سُبحانَکَ اِنی کُنتُ مِنَ الظالِمین

جز تو معبودی نیست؛منزهی تو!من از ستمکاران بودم       سوره انبیا آیه 87

 

 

ربَّنا هَب لَنَا مِن ازوَاجِنا وَ ذُریَتِنا قِرَُّةَ اَعیُن وَاجعَلنَا لَلمُتَقینَ اِمَاما

پروردگارا! همسران و فرزندانمان را مایه چشم ما قرار ده، و ما را برای پیشوایی پرهیزکاران گردان       سوره فرقان آیه 84

 

 

ربَّنَا ظَلَمنَا اَنفُسَنَا وَ اِن لَّم تَغفِر لَنا وَ تَرحَمنا لَنَکُونََّن مِنَ الخاسِرین

پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم؛ و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی، به یقین از زیانکاران خواهیم بود       سوره اعراف آیه 23

 

 

ربَّ اِنّی لِما انَزَلتَ اِلَیَّ مِن خَیر فَقیر

پروردگارا!به هر خیر و نیکی که تو بر من فرو فرستی نیازمندم       سوره قصص آیه24

 

 

ربَّ اغفِرلی وَلَوَلِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتی مُومِناً وَلِلمُومِنینَ وَالمُومِنات

پروردگارا! مرا و پدر ومادر و همه ی کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند و جمیع مردان و زنان با ایمان را بیامرز       سوره نوح آیه28

 

  • طاهره نظیفی
۰۳
آذر
  علائم ظهور امام زمان عج :

 روایاتی که در مورد حوادث قبل از ظهور و علائم ظهور رسیده بسیار و متنوع است؛
 
برخی از این روایات جوّ اجتماعات و بویژه وضع جوامع اسلامی را پیش از ظهور تشریح می کند،

و برخی دیگر حوادثی را که نزدیک به ظهور واقع می شوند شرح می دهد، و برخی هم بروز

اموری عجیب را بیان می نمایند. بررسی همۀ این روایات با پیچیدگی ها و رمزهایی که در برخی

وجود دارد بعهدۀ کتابهای مفصّل است، و علاقمندان می توانند به کتابها و متونی که این روایات را

نقل کرده اند مراجعه نمایند؛ ما در این مقال چند علامت را که روشنتر و به درک نزدیکترند ذکر

می کنیم: الف- روایاتی که جوّ قبل از ظهور را مشخص می سازد.


1- شیوع ظلم و جور و فسق و گناه وبی دینی در سراسر جهان و در جوامع اسلامی: در بسیاری

از روایات که پیشوایان، قیام مبارک امام زمان (عج) را نوید داده اند، به این که «قیام آن گرامی

در وقتی است که ظلم و جور جهان را فرا گرفته باشد» نیز تصریح فرموده اند. و در پاره ای از

روایات هم یادآوری کرده اند که پیش از ظهور امام قائم (ع) ، و بویژه نزدیک به ظهور او، حتی

در جوامع اسلامی فسق و فجور انواع گناهان و زشتیها رواج کامل خواهد یافت، و از آن جمله به

این فجایع اشاره فرموده اند: شراب خواری و خرید و فروش مسکرات آشکارا انجام می شود،

رباخواری رواج می یابد، زنا و اعمال شنیع دیگر متداول و شایع و آشکار می گردد، قساوت،

تقلّب ، نفاق، رشوه خواری، ریاکاری، بدعت، غیبت و سخن چینی بسیار است؛

بی عفّتی و بی حیایی و ظلم و ستم عمومی خواهد بود، و زنان بی حجاب و با لباس های زننده در

اجتماع آشکار می شوند، مردان در لباس و آرایش شبیه زنان می شوند،

امر به معروف و نهی از منکر ترک می گردد،

 و مؤمنان خوار و بی مقدار و محزون بوده و توانائی جلوگیری از گناهان و زشتیهارا

نخواهند داشت.

کفرو الحاد و بی دینی رواج یافته و به اسلام و قرآن عمل نمی شود، فرزندان

نسبت به پدران و مادران آزار و بی حرمتی روا داشته و کوچکتر احترام بزرگتر را رعایت نمی

کند و بزرگتر به کوچکتر ترحم نمی نماید و صلۀ رحم مراعات نمی شود.

خمس و زکات پرداخت نمی شود و یا به مصرف صحیح خود نمی رسد،

 بیگانگان و کافران و اهل باطل بر مسلمانان چیره

می شوند و مسلمانان با خود باختگی در همۀ امور و در لباس و گفتار و کردار از آنان تقلید و

پیروی می کنند و حدود الهی تعطیل می شود و ... .

 و بسیاری از فجایع دیگر که با عبارات گوناگون در روایات پیشوایان ما ذکر شده است


 ب – حوادث پیش از ظهور 2 و3- «خروج سفیانی» و «فرورفتن سپاه سفیانی به زمین» :


از علاماتی که پیشوایان معصوم ما بر آن بسیار تأکید کرده و صریح و روشن بیان فرموده اند،

خروج سفیانی است؛

«سفیانی» طبق پاره ای از روایات مردی اموی و از نسل یزید بن معاویة بن

ابی سفیان و از پلید ترین مردم استف نامش «عثمان بن عنبسه» است و با خاندان نبوّت و امامت

و شیعیان دشمنی ویژه ای دارد، سرخ چهره و کبود چشم و آبله رو و بد منظر و ستمگر و

خیانتکار است، در شام (سابق که مشتمل بر دمشق و فلسطین واردن و حمص و قنسرین است)

قیام و به سرعت پنج شهر را تصرف می کند، و با سپاهی بزرگ به سوی کوفه در عراق می آید و

در شهرهای عراق و بویژه در نجف و کوفه جنایات بزرگی مرتکب می شود، و سپاهی دیگر به

سوی مدینه در عربستان می فرستد

، سپاه سفیانی در مدینه به قتل و غارت می پردازند و از آنجا به سوی مکه می روند، و سپاه

سفیانی در بیابانی میان مدینه و مکه به فرمان خدای متعال به زمین فرو می روند؛

 آنگاه امام قائم (ع) پس از جریاناتی از مکه به مدینه و از مدینه به سوی عراق و کوفه می آید، و

سفیانی از عراق به شام و دمشق فرار می کند، و امام سپاهی را به تعقیب او روانه می فرماید که

سرانجام او را در بیت المقدس هلاک کرده و سرش را جدا می سازند.

 4- بنابر روایات ائمه (ع)، سید حسنی مردی از بزرگان شیعیان است که در ایران و از ناحیه

«دیلم و قزوین» (کوهستانهای شمالی قزوین که یک قسمت آن دیلمان نام دارد) خروج و قیام می

کند. مردی خداجو و بزرگوار است که ادّعای امامت و مهدویت نمی کند، و فقط مردم را به اسلام و

روش ائمه معصومین (ع) دعوت می نماید، و کارش بالا می گیرد و پیروان بسیار پیدا می کند، و

مطاع و رئیس است و مانند سلطان عادلی حکومت می کند، و هنگامی که با سپاهیان و یاران خود

در کوفه است به او خبر می دهند که امام قائم (ع) با یاران

و پیروان خود به نواحی کوفه آمده است، سید حسنی با لشکریان خود با امام (ع) ملاقات می کند؛

امام صادق(ع) فرموده اند که سید حسنی امام را می شناسد اما برای آنکه به یاران و پیروان خود

امامت و فضایل امام را ثابت کند آشنائی خود را آشکار نمی سازد، و از امام می خواهد که دلائل

امامت را ارائه دهد، وامام (ع) ارائه می فرماید و معجزاتی آشکار می فرماید، و سید حسنی با امام

بیعت می کند و پیروان او نیز با امام بیعت می کنند، بجر گروهی حدود چهار هزار نفر( دشمنان

اهل بیت یا وهابیون و تکفیریان) که نمی پذیرند و به امام (ع) نسبت سحر و جادوگری می دهند،

و امام (ع) پس از سه روز موعظه و نصیحت، چون می پذیرند و ایمان نمی آورند، دستور قتل

آنها را صادر می فرمایند و همۀ آنان به فرمان امام کشته می شوند. 


5- «ندای آسمانی» : یکی دیگر از علامات مشهور، ندای آسمانی است

 و آن چنان است که پس از ظهور امام غائب در مکّه، بانگی بسیار مهیب و رسا از آسمان شنیده

می شود که امام را با اسم و نسب به همگان معرفی می کند، و این ندا از آیات الهی است؛ در این

ندا به مردم توصیه می شود که با امام بیعت کنید تا هدایت یابید و مخالفت حکم او را ننمایید که

گمراه می شوید.

و ندای دیگری قبل از ظهور صورت می گیرد که برای تثبیت حقانیت حضرت علی (ع) و شیعیان او خواهد بود.

 6- «نزول عیسی مسیح (ع) و اقتدای او به حضرت مهدی (ع)» :

در پاره ای از روایات نزول عیسی مسیح (ع) از آسمان و اقتدای او در نماز به حضرت مهدی

(ع) جزو اموری که همراه ظهور آن حضرت صورت می گیرد ذکر شده است . رسول گرامی اسلام

(ص) به دختر خود فاطمه زهرا (س) فرمودند: «ومنّا والله الّذی لا اله الّا هو مهدی هذه الامّة الّذی

یصلّی خلفه عیسی بن مریم» (و به خدائی که پروردگاری جز او نیست سوگند که مهدی این امت از

ما است همانکه عیسی بن مریم پشت سر او نماز می خواند). علائم و نشانه های دیگری نز در

کتاب ها جمع آوری شده است؛ امّا آیا این علائم همه واقع می شوند یا ممکن است در آنها تغییراتی

بوجود آید موضوعی است که در جای خود بررسی و مقرر شده و فرموده اند علائم بر دو قسم است:
حتمی و غیر حتمی، و آنچه حتمی است واقع می شود.

 در پاره¬ای روایات فرموده اند حتی حتمیّات هم ممکن است تغییر یابد، و آنچه تغییر پذیر نیست

چیزهایی است که خدای متعال وعده فرموده و خداوند خلف وعده نمی فرماید: «انّ الله لایخلف

المیعاد» بدیهی است روایاتی که محتومات را نیز قابل تغییر می داند حالت انتظار را درجامعۀ شیعه

قوی ترمی سازد تا همیشه منتظر باشند و خود را آماده سازند زیرا ممکن است علائم واقع نشده

باشد ودر عین حال آن حضرت ظهور نماید.
  • طاهره نظیفی
۰۳
آذر

  • تأثیر معجزه آسای ذکر بسم الله در گوشت‌ حیوانات‌    


تحقیقات‌ دانشمندان، تأثیر معجزه آسای یکی دی
  • تحقیقات‌ دانشمندان، تأثیر معجزه آسای یکی دیگر از دستورات‌ دین مبین اسلام را روشن ساخت‌.

    نتایج تحقیقات‌ یک‌ گروه سی نفره، از دانشمندان علوم پزشکی ، در کشور سوریه نشان می دهد؛ ذکر "بسم الله" درهنگام ذبح حیوانات‌، سبب‌ تأثیر معجزه آسای [سلامت‌] گوشت‌ احشام و پرندگان می شود.

    تحقیقات‌ سه ساله، روی اختلاف‌ گوشت‌ حیوانات‌ قربانی شده با ذکر "بسم الله" با گوشت‌ حیواناتی که بدون ذکراین واژه ی مقدس‌ ذبح شده اند; نشان می دهد، در گوشت‌ قربانی هایی که بدون ذکر "بسم الله " ذبح شده اند، لختهی خون و باکتری و میکروب‌های در حال تکثیر، دیده می شود; اما این موارد در گوشت‌ حیواناتی که با ذکر "بسم الله" ذبح شده اند، مشاهده نشده است‌.

    سخنگوی این گروه، اضافه می کند: نتایج این تحقیق، همچنین؛ نشان می دهد که در ذبح اسلامی، حیوانات‌ کمتر اذیت‌ می شوند و در گوشت‌ حیواناتی که به روش‌ غربی ذبح می شوند؛ مسایلی نظیر فسادزودرس‌ دیده می شود

    نتیجه اخلاقی

    انشالله توفیق بیابیم تا از همین امروز هر کاری که میخواهیم انجام دهیم با ذکر

    ((بسم الله الرّحمن الرّحیم)) باشد انشاالله



    • طاهره نظیفی
    ۰۳
    آذر



    حکم ازدواج شیعه با سنی,ازدواج شیعه با سنی

    در زنانشویی چه دائم، و چه غیر دائم باید صیغه خوانده شود، و تنها راضی بودن زن و مرد، و هم چنین نوشتن ـ بنا بر احتیاط واجب ـ کافی نیست، و صیغه عقد را یا خود زن و مرد می خوانند، و یا دیگری را وکیل می کنند که از طرف آنان بخواند.

    سوال: آیا عدم امکان ازدواج را می توان بهانه ای برای انجام گناهان دانست؟
    در مورد این پرسش باید بیان نمود که این تنها اراده و ایمان انسان هاست که می تواند در جلوگیری از افتادن انسان ها در دام گناهان مختلف، نقش اساسی را داشته باشد و عوامل دیگر؛ همانند ازدواج؛ تنها می توانند کمکی برای او باشند، نه این که ضمانت کاملی جهت عدم تکرار گناه در اختیار او قرار دهند! انسانی که قبل از ازدواج نمی تواند هیچ گونه کنترلی بر غرایز خود داشته باشد، معلوم نیست که ازدواج بتواند او را کاملا از افتادن به گناه باز دارد، بلکه تجربه نشان می دهد افرادی که در زمان تجردشان آدم های لاابالی و بی قید نسبت به این گونه مسائل بودند بعد از تأهل نیز معمولا به همان حالت سابقشان باقی ماندند.

    در روایات ما نیز به این نکته مهم اشاره شده با این تعبیر که: شخصی که ازدواج می ‌نماید، نصف دین خود را بیمه نموده، اما باید با ترس از خداوند، مراقب نصف دیگر آن باشد (کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 328). شخصی که خداوند را حاضر و ناظر اعمال خود نداند، حتی بعد از ازدواج هم، ممکن است با فراهم شدن زمینه ‌های گناه، نتواند از آن صرف نظر نماید. و علاوه بر آن، ازدواج، تنها در شرایطی، می تواند مانع برخی انواع گناه شود، اما گناهان دیگری همانند غیبت و دروغ و تکبر و جرایم مالی را نمی توان با ازدواج از بین برد. بر همین اساس، باید در مرحله اول تلاش نمایید تا ایمان و اراده خود را تقویت نموده و با کمک آن؛ حتی اگر شرایط ازدواج هم فراهم نشود؛ به مبارزه با گناهان پرداخته و با اسوه قرار دادن انسان هایی همانند یوسف پیامبر(علیه السلام) که در سخت ‌ترین شرایط نیز در مقابل گناه مقاومت نمود، در مقابل شیطان سر تسلیم فرود نیاورید.

    نکته جالب دیگری که در این زمینه وجود دارد، این است که خداوند به اشخاصی که توانایی ازدواج را ندارند، دستور فرموده که عفت پیشه نمایند (نور، 33) و اگر چنین کاری محال بود، مطمئنا خداوند چنین امری را صادر نمی فرمود، زیرا از حکمت خداوند به دور است که با دانستن این که موضوعی، غیر ممکن است، از بندگان خود درخواست انجام آن را نماید. بر این اساس، مبارزه با خواهش های نفسانی؛ هرچند دشوار باشد؛ اما غیر ممکن نیست.

     چند مسئله از آیة الله سیستانی دام ظله:
    ـ در زناشویی چه دائم، و چه غیر دائم باید صیغه خوانده شود، و تنها راضی بودن زن و مرد، و هم چنین نوشتن ـ بنا بر احتیاط واجب ـ کافی نیست، و صیغه عقد را یا خود زن و مرد می خوانند، و یا دیگری را وکیل می کنند که از طرف آنان بخواند.

    ـ وکیل لازم نیست مرد باشد، زن هم می‌تواند برای خواندن صیغه عقد از طرف دیگری، وکیل شود.

    ـ دختری که به حدّ بلوغ رسیده و رشیده است، یعنی مصلحت خود را تشخیص می دهد، اگر بخواهد شوهر کند، چنان چه باکره باشد و متصدی امور زندگانی خویش نباشد، باید از پدر، یا جدّ پدری خود اجازه بگیرد، بلکه ـ بنا بر احتیاط واجب ـ اگر خود متصدی امور زندگانی خویش باشد نیز باید اجازه بگیرد، و اجازه مادر و برادر لازم نیست.

    ـ اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد کنند، و بعداً زن و مرد آن عقد را اجازه نمایند، عقد صحیح است، و برای اجازه کافی است سخنی بگوید، یا کاری انجام دهد که بر رضایت او، دلالت داشته باشد.

    ـ یک نفر می‌تواند برای خواندن صیغه عقد دائم، یا غیر دائم از طرف دو نفر وکیل شود، و نیز انسان می‌تواند از طرف زن وکیل شود و او را برای خود به طور دائم یا غیر دائم عقد کند، ولی احتیاط مستحب آن است که عقد را دو نفر بخوانند.
     
    عده ای از زن ها که ازدواج با آنان حرام است (طبق رساله امام خمینی ره)
    ـ ازدواج با زن هایی که مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند حرام است.

    ـ عمه و خاله پدر و عمه و خاله پدر پدر، و عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند.

    ـ پدر و جد شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسری و دختری او هر چه پایین آیند چه در موقع عقد باشند، یا بعدا به دنیا بیایند به زن او محرم هستند.

    ـ اگر زنی را برای خود عقد کند، دائمه باشد، یا صیغه تا وقتی که آن زن در عقد او است نمی تواند با خواهر آن زن ازدواج نماید.

    ـ اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج کند باید از او جدا شود و بعدا هم نمی تواند او را برای خود عقد کند.

    ـ اگر کسی در حال احرام که یکی از کارهای حج است با زنی ازدواج نماید عقد او باطل است، و چنان چه می دانسته که زن گرفتن بر او حرام است، دیگر نمی تواند آن زن را عقد کند.

    ـ اگر مرد طواف نساء را که یکی از کارهای حج است بجا نیاورد، زنش که به واسطه محرم شدن بر او حرام شده بود حلال نمی شود. و نیز اگر زن طواف نساء نکند، شوهرش بر او حلال نمی شود، ولی اگر بعدا طواف نساء را انجام دهند به یکدیگر حلال می شوند.


    سوال: ازدواج شیعه با اهل سنت در موارد ذیل چه حکمی دارد؟ الف) ازدواج زن شیعه با مرد سنی ب) ازدواج مرد شیعه با زن سنی


    آیة الله خامنه ای(دام ظلّه):
    الف) اگر خوف انحراف از مذهب نباشد مانعی ندارد.

    ب) مانع ندارد.
     
    آیة الله سیستانی(دام ظلّه):
    الف) اگر بیم انحراف و گمراهی باشد، جایز نیست.

    ب) ازدواج مومن (شیعه) با زن سنی غیر ناصبی جایز است مگر خوف گمراهی رود که حرام است.

     آیة الله صافی گلپایگانی(دام ظلّه):
    الف) بنابر قول مشهور جائز نیست. واله العالم

    ب) اشکالی در جواز ازدواج مرد شیعه با زن سنی غیر ناصی نیست.

     آیة الله مکارم شیرازی(دام ظلّه):
    الف) اشکال دارد.

     آیة الله نوری همدانی(دام ظلّه):
    الف) اگر مطمئن است که هویّت مذهبی خود را حفظ می کند، اشکال ندارد.

    ب) اگر مطمئن است هویت مذهبی خود را حفظ می کند جایز است.
     
    آیة الله وحید خراسانی(دام ظلّه):
    الف) برای زن شیعه جایز است که با مرد سنی ازدواج کند، البته کراهت دارد بلکه بنابر احتیاط مستحب ترک کند مگر زمانی که بترسد از گمراهی پس در این صورت حرام است.

    ب) برای مرد شعیه جایز است ازدواج با زن سنی، مگر از گمراهی بترسد.

     


    منابع:
    استفتائات موجود در واحد پاسخ به سوالات جامعة الزهراء قم
    رساله امام خمینی ره ـ سایت حوزه
    سایت اسلام کوئیست
    پایگاه اطلاع رسانی آیة الله سیستانی دام ظله

    تبیان

    • طاهره نظیفی
    ۰۳
    آذر



    رجعت پیامبر در آخر الزمان,رجعت در قرآن

    یکی از دلایل موجود در باره اصل رجعت که از مسلمات اعتقادات شیعه است آیات قرآن کریم می باشد. روایات فراوانی این آیات را به رجعت تأویل یا تفسیر کرده اند. نکته ای که باید تذکر و توضیح داده شود اینکه بسیاری از روایات وقتی آیه را توضیح می دهند مرادشان از باب جری یا تطبیق است یعنی می خواهند بگویند یکی از مصادیق این آیه که یک حکم کلی دارد، این است.

    حقیقت این است که تعداد آیات در موضوع رجعت خیلی زیاد است و نیاز به تفسیر و شرح دارند که از حوصله بحث خارج است. علمای علم کلام حدود 13، 14 آیه را در بحث رجعت به عنوان دلائل اثبات رجعت مطرح کرده اند، که در این مقاله و مقاله های بعدی تعدادی از آنها را بررسی می کنیم.


    رجعت در قرآن
    آیات 82 تا 85 سوره نحل و آیات 55 و 56 و73 و 259و 243 بقره و آیه 110 مائده و همچنین داستان اصحاب کهف در سوره کهف و آیات فراوان دیگری بر اصل رجعت دلالت دارد.

    آیه شریفه "إنّ الذی فرض علیک القرآن لرادک إلی معاد" (85 قصص ) دلالت بر رجعت دارد و خطاب به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید آن کسی که قرآن را بر تو فرض و واجب کرده، او تو را برمی گرداند. البته این برگرداندن یک معنا و  مصداقش برگرداندن پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در همان دوران حیاتش به مکه است، چون در حالی که پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه خارج می شد این آیه نازل شد که غصه نخور دوباره به مکه بر می گردی.

    این یک مصداق بود اما مصداق دیگر بر حسب آنچه که در روایات آمده برگشتن پیامبر عظیم الشأن در دوران رجعت است که از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه نقل شده که فرمود: پیغمبر شما دوباره به دنیا برخواهد گشت.

    از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: نه، به خدا، دنیا تمام نمی شود تا اینکه خداوند متعال پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام) را در این نقطه یعنی کنار کوفه با هم جمع کند، در آنجا مسجدی را بنا می کنند که 12 هزار در داشته باشد. آن مسجد در دوره آخرالزمان یعنی زمان ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) است.

    از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده که فرمود: مراد از آیه، رجعت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی شماست و از امام باقر(علیه السلام) هم نقل شده که فرمود: خداوند جابر را رحمت کند علمش به حدی رسیده بود که تأویل آیه "إن الذی فرض علیک القرآن" را می فهمید که مراد از تأویل این آیه رجعت است.

    این روایت که بخشی از آن بیان شد با صراحت می فرماید که یکی از مصادیق معاد در آیه "إن الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد" رجعت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیاست چون خطاب در این آیه پیامبر عظیم الشأن اسلام است. ممکن است مصادیق دیگری هم داشته باشد.

    بنابراین اگر آیه ای را می خوانیم و به دنبالش روایتی را مبنی بر اینکه مراد از این آیه رجعت است، در واقع عمدتاً از باب جری و تطبیق و مصداق است.

     خلاصه سخن
    آیات متعددی در قرآن به موضوع رجعت اشاره دارند. یکی از این آیات، آیه مشهور "إن الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد" است و رجعت یکی از مصادیق آیه است و مصداق دیگر هم این بود که ای پیغمبر غصه نخور ما تو را دوباره به مکه برمی گردانیم چنان که همین طور هم شد و پیغمبر دوباره به مکه برگشت.

    منبع: radiomaaref.ir
    tebyan.net

    • طاهره نظیفی
    ۰۳
    آذر



    واندن  سوره فجر,ثواب خواندن  سوره فجر

    هر کس سوره فجر را دائم بخواند، با امام حسین علیه السلام در بهشت خواهد بود

     

    امام صادق (علیه السلام) فرمود: "هر کس در خواندن سوره فجر مداومت داشته باشد، با امام حسین علیه السلام در درجه َاش در بهشت خواهد بود" (تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، استرآبادى، على ، تصحیح حسین استاد ولى، قم، مؤسسة النشر الإسلامی ، 1409 ق )


    اهل بیت عصمت علیهم السلام، راز این پیوند را در آیات پایانی سوره نشانی داده اند.


    از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده اند که: «اقرءوا سورة الفجر فی فرائضکم و نوافلکم، فإنها سورة الحسین بن علی " "سوره ی فجر را در نمازهای واجب و مستحب تان بخوانید، زیرا این سوره، سوره حسین بن علی (علیهما السلام) است." یکی از حاضران (ابو اسامه) پس از بیان امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: چگونه این سوره، سوره امام حسین (علیه السلام) شده است؟


    حضرت فرمود: مگر این بخش از آیه و کلام خداوند را نشنیده َاید که می فرماید: "یا أیتها النفس المطمئنة ارجعی إلى ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی " این آیه درباره حسین بن علی علیهماالسّلام است؛ چرا که آن بزرگوار صاحب نفس مطمئنه بود و از خدا راضی بود و خدا نیز از او راضی بود، و یاران آن بزرگوار از خاندان محمد (صلی الله و علیه و آله) از خداوند راضی بودند و خداوند نیز از آن ها راضی بود، و این سوره فقط درباره حسین بن علی و شیعیان او و شیعیان آل محمد (صلی الله و علیه و آله) می باشد." (البرهان فى تفسیر القرآن، بحرانى، هاشم بن سلیمان ، ج 5، ص: 658)

    گویا همه چیز دست به دست هم داده تا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، در میان همه ی هادیان الهی بشریت، یگانه و ویژه باشد. قطعاً مأموریت ویژه و خاص امام حسین علیه السلام از سوی خدای متعال تعیین شده بود؛ پس طراحی تمامِ این صحنه ی ماندگار و فوق العاده، کارِ همان خدای فوق العاده است.


    اعتقاد ما این است که راهنمایانِ الهی، از جانبِ خود حرفی نمی زنند و اقدامی نمی کنند مگر این که دستورِ رب العالمین باشد و در راستای مأموریت خاصشان. این را در مورد پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به صراحت از قرآن کریم می شنویم: و ما ینطق عن الهوی إن هو الا وحی یوحی (نجم، 3-4) (پیامبر از روى هواى نفس سخن نمى گوید آنچه مى گوید تنها وحى الهى است ) و در مورد اوصیای آن حضرت هم آن  گونه که در چهارچوب تعریف امامت و تفاوتش با نبوت بگنجد، این مفهوم قابل تعمیم است.


    اقدام و مأموریت ویژه ی امام حسین علیه السلام، سال 60و 61 هجری وقتش رسیده بود. زمانی که با خلیفه شدن یزید، کار امت پیامبر صلی الله و علیه وآله به جاهای باریک کشیده شد. یزیدِ معلوم الحال آمده بود تا تیشه ای که پدرش معاویه، موذیانه و کم کم به شاخ و برگ اسلام می زد، او یکسره به ریشه بزند و از جای برکند.

    مأموریت امام، مثل پدر و برادر بزرگوارش، حفظ دین خداست. این وظیفه، گاه با تاکتیک سکوت، گاه با جنگی حساب شده یا صلحی هوشمندانه و گاه با  یک انقلاب تحول آفرین به انجام می رسد و شرایط زمانه ی امام حسین علیه السلام، این شیوه ی آخر را می طلبد.

    امام در وصیت خود به محمد حنفیه، از راز این قیام تاریخ ساز پرده برمی دارد و آن چیزی نیست جز وظیفه ی حفظ و اصلاح امت اسلام و احیای سیره ی پیامبر صلی الله علیه و آله:  "...و أنّی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و إنّما خرجت لطلب الاصلاح فی أمّة جدّی صلّى اللّه علیه و آله، ارید أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنکر، و أسیر بسیرة جدّی محمد صلّى اللّه علیه و آله و أبی علیّ بن أبی طالب علیه السلام " (تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، حسینى موسوى، محمد بن أبیطالب ، ج 2، ص: 160)


    گاهی انجام یک وظیفه، با هزینه ای گران و مصیبت و ابتلایی بزرگ همراه است. اینجاست که رضایت داشتن از خدا، اراده ها و برنامه های او، و ایستادگی بر انجام وظیفه ی خدایی، کاری می کند کارستان. مثلاً آدمی را در مسیر "راضیة مرضیة" قرار می دهد یا آدم را لایق شهادت در کربلا می کند یا ندای "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" را به گوش انسان می رساند.


    همان طور که خوانده و شنیده اید، در جای جای صحنه ی کربلا آثار رضایت قلبی از این ایثار بزرگ، به چشم می خورد. در چهره ی بشاش و رضایتمندِ امام در همه ی مصیبت ها، در شور و شوق یاران برای یاری دین خدا و یاوری ولی خدا، در شتاب حضرت عباس علیه السلام برای پاسخ به العطش کودکان، در استواری و استحکام مادر وهب برای فرستادن فرزندش به میدان و خلاصه "رضایت از انجام وظیفه ی خدایی" در قلب های اهالی عاشورا موج می زند.

     گویا همه چیز دست به دست هم داده تا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، در میان همه ی هادیان الهی بشریت، یگانه و ویژه باشد. قطعاً مأموریت ویژه و خاص امام حسین علیه السلام از سوی خدای متعال تعیین شده بود؛ پس طراحی تمامِ این صحنه ی ماندگار و فوق العاده، کارِ همان خدای فوق العاده است.


    اعتقاد ما این است که راهنمایانِ الهی، از جانبِ خود حرفی نمی زنند و اقدامی نمی کنند مگر این که دستورِ رب العالمین باشد و در راستای مأموریت خاصشان. این را در مورد پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به صراحت از قرآن کریم می شنویم: وَمَا یَنطِق عَنِ الْهَوَى* إِنْ هوَ إِلَّا وَحْیٌ یوحَى (نجم، 3-4) (پیامبر از روى هواى نفس سخن نمى گوید آنچه مى گوید تنها وحى الهى است ) و در مورد اوصیای آن حضرت هم آن  گونه که در چهارچوب تعریف امامت و تفاوتش با نبوت بگنجد، این مفهوم قابل تعمیم است.


    نمونه ای دیگر از این رضایت، در کلام امام حسین علیه السلام جاریست: شبى که صبحش حسین علیه السّلام تصمیم داشت از مکّه حرکت کند محمّد بن حنفیّه شبانه به نزد امام حسین علیه السلام رفت و گفت: برادرم، دیدى که اهل کوفه با پدرت و برادرت چه حیله و مکرى بکار بردند، و من می ترسم که حال تو نیز مانند حال پدر و برادرت گردد، اگر رأیت به ماندن در مکّه باشد عزیزترین فردى خواهى بود که در حرم الهى است و کسى را به تو دسترسى نخواهد بود، فرمود: برادرم، می ترسم یزید بن معاویة به ناگاه مرا بکشد و احترام این خانه با کشته شدن من از میان برود...

    محمّد بن حنفیّه گفت: اگر از چنین پیش آمدى می ترسى به سوى یمن و یا یکى از بیابان هاى دور دست برو که از هر جهت محفوظ باشى و کسى را به تو دسترسى نباشد فرمود: تا ببینم، چون سحر شد حسین علیه السلام کوچ کرد. خبر کوچ کردن حسین علیه السلام به محمّد بن حنفیّه رسید، آمد و زمام شترى را که حضرت سوار بر آن بود بگرفت و عرض کرد: برادر! مگر وعده نفرمودى که پیشنهاد مرا مورد توجّه قرار دهى؟ فرمود: چرا، عرض کرد: پس چرا با این شتاب بیرون می روى؟ فرمود: پس از آنکه از تو جدا شدم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله نزد من آمد و فرمود: "یَا حسَیْن اخْرجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلا" حسین بیرون برو که مشیّت خداوندى بر این است که تو را کشته ببیند، محمّد بن حنفیّه گفت: انّا اللَّه و انّا الیه راجعون، حال که تو با این وضع بیرون می روى پس همراه بردن این زنان چه معنى دارد؟ فرمود: رسول خدا صلى اللَّه علیه و اله بمن فرمود:" إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهنَّ سَبَایَا" مشیّت خدا بر این شده است که آنان را نیز اسیر و گرفتار ببیند. این بگفت و با محمّد خداحافظى فرموده و حرکت کرد. (اللهوف علی قتلی الطفوف (ترجمه سید احمد فهری) ص: 100)


    یک نکته عاشورایی:
    مسلمانِ پیرو حسین بن علی علیهماالسلام که نفس مطمئنة و راضیة و مرضیة است-  هیچ وقت بی وظیفه نمی ماند. هر کجا هست، در برابر مسلمانیِ خودش و همه خواهران و برادران ایمانی اش، وظیفه دارد. باید فرزند زمان خود باشد تا حسینی شود.

     

    منبع:tebyan.net

    
    • طاهره نظیفی