دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی
۰۸
آذر



یکی از آموزه‌های دستوری قرآن، صدقه است.

در بسیاری از روایات، بخشش، سخاوتمندی و صدقه دادن با دو اثر جذب منفعت و دفع بلا مورد تاکید قرار گرفته است. از این رو صدقه دادن در هر روز به ویژه برای دفع بلا و رفع گرفتاری‌ها به عنوان مستحب معرفی شده و از مومنان خواسته شده تا با صدقه دادن خود را بیمه کنند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حدیثی درباره ارزش این عمل فرمودند: «سرزمین قیامت تماما آتش است، مگر سایه مؤمن؛ زیرا که صدقه او بر سرش سایه می‏‌افکند .»[1]
امام صادق علیه السلام نیز در حدیثی این چنین می‌فرمایند: «بخشنده، بخشنده نباشد مگر آن گاه که سه خصلت داشته باشد: در توانگری و تنگدستی مال خویش را ببخشد، آن را به کسی که مستحقّ است ببخشد و تشکّری که در برابر خوبی خود به کسی دریافت می‏‌کند بیشتر و ارزشمندتر از آن چیزی بداند که به او داده‏ است.»[2]
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز فرمودند: «صدقه، سپری است در برابر آتش .»[3]


منابع روایات:
۱- الکافی: ۴ / ۳ / ۶ منتخب میزان‌الحکمة: ۵۶۸
۲- بحارالأنوار: ۷۸ / ۲۳۱ / ۲۷ منتخب میزان‌الحکمة: ۱۲۲
۳- وسائل الشیعه: ۶ / ۲۵۸ / ۱۷ منتخب میزان‌الحکمة: ۳۱۸

  • طاهره نظیفی
۰۸
آذر



یکی از صلحا بر بالین بیماری حاضر شد و او را در سکرات مرگ دید. از او پرسید که تلخی جان کندن را چگونه مییابی؟ بیمار در پاسخ گفت: کام خود را شیرین مییابم و هیچ تلخی در آن احساس نمیکنم. آن مرد صالح در عجب ماند که چه چیزی باعث شده که شربتی که در مذاق خاص و عام تلخ است در مذاق این بیمار شیرین باشد؟

آن بیمار وقتی تعجب او را دید گفت: از این در شگفت نمان زیرا در روایتی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله شنیده بودم که آن حضرت فرموده بود: هر کس بسیار بر من صلوات بفرستد از تلخی جان کندن در ایمن باشد و من مدتی است که شربت شیرین صلوات را مینوشم لذا اثر تلخی در جان خود نمیبینم و از این جهان شیرین کام و نیکو سرانجام میروم.
  • طاهره نظیفی
۰۸
آذر



کسی که یک مشکل اخلاقی دارد، مثلا بسیار پول دوست است، این مشکل یک جایی گریبان‌گیر او می‌شود. ممکن است مدتی امتحانی در رابطه با پول پیش نیاید. اما اگر زمانی امتحانی پیش بیاید ممکن است او در همانجا به خاطر همان خُلقِ بد، زمین بخورد و ممکن است بعد از زمین خوردن دیگر بلند نشود. این مسئله بسیار بدی است و ترس دارد.

شخص دیگری ترسو است. ممکن است یک جا به خاطر این ترس زمین بخورد و دیگر بلند نشود.

همه ما یک روزی امتحانی داریم.

حتی اگر در طول عمر هیچ امتحانی پیش نیاید شیطان هنگام مرگ می‌آید و به هرکجا که بتواند چنگ می‌زند و نمی‌گذارد انسان با اعتقاد به خدا از دنیا برود.

در یک امری در دل شک می‌اندازد. در یک جایی اعتقاد را از بین می‌برد. این یک مطلب مسلم است.

البته اینطور نیست که در طول عمر هیچ امتحانی پیش نیاید، اما بر فرض اگر هم چنین اتفاقی بیفتد، حضور شیطان در هنگام مرگ یک امر قطعی و بسیار جدی است. اگر ما یک جایی مشکل داشته باشیم از همانجا زمین می‌خوریم.

در زمان‌های قدیم مکرر داستانی را نقل می‌کردند:

یک آقایی یک ظرف عتیقه داشت که بسیار آن را دوست داشت. مریض شد و حالش بسیار سخت شد. مدام به او می‌گفتند که لا اله الا الله بگو. او رویش را به سمت دیگری می‌گرداند.

اطرافیان گفتند که ما فکر می‌کردیم این مسلمان و مؤمن است و خدا را قبول دارد. پراکنده شدند و او را طرد کردند. خدا مرحمت کرد و او در آن زمان از دنیا نرفت و حالش خوب شد. بعد متوجه شد هیچ کس به او اعتنایی نمی‌کند.

بعد همه را جمع کرد و گفت واقعیت این است که من این ظرف را بسیار دوست داشتم. در آن لحظه که شما به من می‌گفتید لااله‌الاالله بگو، شیطان به من می‌گفت اگر بگویی این ظرف را می‌شکنم.

 اینها مثال و داستان و قصه است. ممکن است واقعیت داشته باشد و ممکن است واقعیت نداشته باشد. اما مطلبی که بیان شده درست است.

اگر انسان مشکلی داشته باشد، آن مشکل انسان را زمین می‌زند. اگر فهم انسان صحیح باشد و معارف درست کسب کرده باشد و اخلاقیاتش درست باشد، هیچگاه نمی‌لغزد.


  • طاهره نظیفی
۰۸
آذر

افسران -  قرار حاج ‏آقا با دوست دختر و دوست پسرهای اصفهانی!
hosein3همانطورکه می دانید در اینترنت سایتی به نام کلوب وجود دارد که دختر و پسرها عضو آن می شوند و در مباحث مختلف شرکت می نمایند. یکی از کلوب های این سایت کلوب اصفهان است که بعضی دختر و پسرهای اصفهانی عضو این کلوب هستند.
یک روز که در کلوب اینترنتی اصفهانی دیدم دختر و پسرهای کلوب قرار ملاقات دست جمعی گذاشتند. این قرار ها غالبا با هدف پیدا کردن دوست دختر و یا دوست پسر جدید صورت می گیرد. تصمیم گرفتم برای ارتباط با جوانان با بچه های کلوب اصفهانی ها قاطی بشوم! با مدیر کلوب تماس گرفتم و گفتم من هم می یام سر قرار!
مدیر کلوب که داشت از تعجب شاخ در می آورد اولش با تردید جواب درستی نداد بعد دید دست بردار نیستم به ناچار قبول کرد.
آخر ماه رمضان، قرار دوست دختر و پسرهای اینترنتی، لب زاینده رود، کنار پل فلزی، نزدیک غروب....(چه عشقولانه!!)
با یکی از رفقای اینترنتی هماهنگ کردم، با ماشین آمد دنبالم که با هم برویم سر قرار. طبیعی بود یک کم استرس داشتم . یک آخوند، لب زاینده رود، قراری که بین 60 پسر و دخترهای که قرار دوستی و رفاقت با هم می گذارند.
وقتی رسیدم چند نفری سر قرار آمده بودند نزدیکهای غروب بود کم کم داشت افطار می شد لذا مدیر کلوب رفته بود برای بچه ها، افطار یا همان شام تهیه کند . وقتی دختر و پسرها من را می دیدند که به طرفشان می روم، اولش فکر می کردند که آمدم برای گیر دادن، لذا بعضی ها می خواستند فرار کنند بعضی ها پیش خودشون می گفتند بابا بگذار حال آخونده رو می گیریم. اما کی دیده بود یک آخوند با لباس برود لب زاینده رود برای امر به معروف!
وقتی خبر دار می شدند که حاج اقا هم مثل آنها سر قرارآمده ، دستشان را روی سرشان می گذاشتند تا اندازه شاخی که از تعجب در اورده بودند ببنند. بعضی ها پیش خودشان می گفتند این دیگه کجا بود. به هر حال 60 نفر کم و پیش آمدند وهمه فهمیدند در قرار دوست دختر و دوست پسرهای اصفهانی یک آخوند هم شرکت کرده است.
اذان مغرب که شروع شد هر کسی گوشه ای نشسته بود ویاری پیدا کرده بود. وقتی فرصت را مناسب دیدم، گفتم: « شما که همتون روزه هستید. هنوز هم که غذا از رستوان نیامده پس بیاید نماز را بخوانیم.»
دختر و پسرها این بار راستی راستی داشتند از تعجب شاخ در می آوردند یک لحظه همه با تعجب به من نگاه کردند من هم تا کسی مخالفتی نکرده بود گفتم : «تا غذا می آورند اگر موافق باشید نماز را بخوانیم که نماز که تمام شد زود افطار کنیم!»
خوشبختانه شیر آب هم نزدیک بود هیچ کس بهانه ایی برای وضونداشتن نمی توانست بگیرد. من هم سریع یک سنگ پیدا کردم و رفتم و جلو رو به قبله نشستم .چندتایی از بچه ها که مثبت تر بودند پشت سر من نشستند بقیه هم خوب دیدند اگر نیایند خیلی ضایع بازی است آمدند .
یکی از دختر ها که فکر می کرد خیلی زرنگ است گفت: «ما که نمی تونیم بیایم چون چادر نداریم»
من هم گفتم : «خانم ها اگر حجاب و پوششان کامل باشد بدون چادر هم می شود نماز بخوانند»
بالاخره بر هر شکلی بود نماز جماعت با حضور 60 نفر دوست دختر و دوست پسر های قرار اینترنتی برگزار شد
بین نماز سخنرانی 6 ثانیه ای کردم که متن کامل سخنرانی این بود: «بنام دوست که هرچه هست از اوست. سکوت-تفکر-حرکت» بعد هم نماز را با حداکثر سرعت نماز راخواندم.
جاتون خالی نماز که تمام شد غذا مفصل رفقای اینترنتی هم ار رستوران رسید. سفره را انداختند وسط پارک و....
اما بعد از شام یا همان افطار، همه دختر و پسر ها دور هم حلقه زدند و نشستند و یکی یکی خودشان را معرفی می کردند و یک چند دقیقه کوچولو صحبت می کردند. که من فلان هستم من فلون هستم!
نوبت حاج اقا که رسید، جلسه ساکت ساکت شد! همه نفس ها در سینه حبس شده بود
این طوری شروع کردم: «می خواهم از عشق هایی ارزشمندی که بین شما و دوست دختر و یا دوست پسرهایتان هست صحبت کنم»
حالا دیگه راستی راستی کسی نفس هم نمی کشید بعضی ها هم سرشون طوری آورده بودند جلو که مثلا حرف من را کاملا متوجه بشوند و یک وقت چیزی از این صحنه هیجان انگیز از دست ندهند.
من هم دیدم تنور داغ است نان را چسباندم وادامه دادم: «کی گفته عشق بده کی گفته .. اگر می خواهید عاشق بشوید باید فلان شود... فرق دوست داشتن و عشق این است که ... دل بستگی و وابستگی تفاوت دارد سرچشمه دلبستگی ...»
سرتون را درد نیارم بحث که داغ داغ شد از رابطه ی عشق به همسر و خیانت به همسر آینده در دوستی ها قبل از ازدواج را وارد بحثم کردم و به لطف امام رضا توانستم به آنها بقبولانم که چنین ارتباطهایی در کوتاه مدت و بلند مدت چقدر ضرر دارد.
جالب اینکه صحبت من قرار بود در حد دو دقیقه مثل دیگران باشد به اصرار خودشان تا نیم ساعت الی 45 دقیقه افزایش پیدا کرد تازه آخرش یادشون رفته بود که اول آمدنم چپ چپ نگاهم می کردند . حالا هر چی می خواستم بروم نمی گذاشتند. به سختی گفتم بابا من خودم جلسه و منبر دارم نمی توانم بیشتر از این باشم.
بعداز حرفهای من بچه ها دور من ریختند و یکی یکی و در هم بر هم سوال می کردند وبرای مشاوره از من ای دی گرفتند و بیش از نصف افراد هم شماره تلفن گرفتند و تا مدتها بعد از ان جلسه علاوه بر تماس تلفنی آنها و و در خواست راهنمایی با ایمیل و اینترنت، چند نفری هم حضوری آمدند و مشاوره گرفتند.
شاید بعضی ها مخالف حضور روحانی در چنین جمعی و اینگونه امر به معروف و نهی از منکر باشند. بعضی اگر از چنین مراسمی خبردار شوند، با این دخترها و پسرها به اسم دین و نظام و همه مقدسات، تند برخورد می کنند و جلسه شان را به هم می زنند. شاید آنها نمی دانند که اثر چنین کاری، ایجاد تنفر نسبت به دین و مقدسات است.

خاطره از حجه الاسلام مسلم داوودنژاد، مشاور فرهنگی در دانشگاه های استان اصفهان
  • طاهره نظیفی
۰۸
آذر
















  • طاهره نظیفی
۰۸
آذر










لعنت بر وهابیت کثیف


  • طاهره نظیفی
۰۸
آذر














  • طاهره نظیفی
۰۸
آذر

 

درس اول(جلوه های حکمت و تدبیر)

1-  توصیه قران کریم به تصاویر جهان و وظایف انسان ها را توضیح دهید

قران کریم از انسان ها می خواهد که درباره ی این تصویر بیندیشند و با عقل واستدلال و منطق آن را بپزیرند.از این رو مردم را دعوت می کند به پدیده های پیرامون خود نظر کنند.پدیده های چون آمد وشد شب و روز،خورشید،ماه،ستارگان،کوه ها،دشت ها،سپیده دم،گیاهان،جانوران،مراحل خلقت انسان،حرکت ابرها و نزول باران که انسان ها در زندگی روزانه ی خود مشاهده می کند وتفکر در آن ها برای هرکس امکان پذیر است.

2- نتیجه ی عدم خردمندی در تصاویر جهان را بنویسید؟هر کس خردمندی پیشه نکند وبه درستی نیندیشد،زیان آن را خواهد دید و جایگاه خود در جهان را نخواهد شناخت.

3- در مورد عدم خردمندی در آفرینش آسمان ها و زمین:  سعدی می گوید:

این همه نقش عجب بر در و دیواروجود                      هرکه فکرت نکند،نقش بود بر دیوار

4- ویژگی های جهان خیالی را بنویسید؟

1- بی هدفی 2- رابطه ی میان علت و ملول قانون مشخص نیست3- خالقی آگاه و حکیم متصور نیست

 

  • طاهره نظیفی
۰۷
آذر


سوال : آیا روح وجود دارد؛ به چه دلیل؟

جواب : شخصیت واقعى آدمى را، جوهر مستقلى به نام «روح» تشکیل مى دهد که هم چون گنجى در ویرانه ى تن پنهان، و سرچشمه ى عقل، ادراک، شعور و احساس انسانى است؛ چنان که مولانا مى گوید:

هست اندر این تن جرم صغیر *** روح رخشانى و دنیاى کبیر

روح چون گنجى زیر دره اى *** آفتابى در دل یک ذره اى

جان گشاید سوى بالا بال ها *** تن فکنده در زمین چنگال ها

دلایل روشن و بى شمار عقلى و نقلى بر اثبات روح انسانى وجود دارد که به نمونه هایى از آن اشاره مى شود:

  • طاهره نظیفی
۰۷
آذر

بخش اصیل وجود انسان، آن جنبه ای از انسان است که هویت، شخصیت و انسانیت او بدان وابسته است. مجموعة افکار، عواطف، احساسات، تمایلات، تجارب و خاطرات هر شخص، وجه امتیاز او از سایر افراد انسانی است. اگر ثابت شود که مجموعه افکار و تجارب و خاطرات و خصوصیات اخلاقی و... در هر شخصی، چیزی جز فرآیندهای الکترو شیمیایی مغز و  اعصاب او نیست. در این صورت، اصالت با جسم آدمی خواهد بود و هویت و انسانیت هر فرد به جسم مادی او بستگی خواهد داشت و در صورت اثبات عکس این مطلب، اصالت از آن روح خواهد بود.

دلایل عقلی اصالت روح.
آن دسته از ادلة عقلی که از عهدة اثبات وجود جوهری غیر مادی در انسان به خوبی برآیند و بتوانند نفس را به عنوان محور و فاعل شناسایی و احساس و تجربه و میل و اراده به کرسی قبول بنشانند، خود دلیلی بر اصالت روح خواهد بود و به کار اثبات اصالت روح نیز خواهد آمد.(که برای اثبات تجرد روح صدها دلیل در کتابهای مختلف آمده است)
یکی از شواهد اصالت روح این است که اجزاء و سلول های بدن همواره در حال عوض شدن هستند به طوری که حتی در طول زندگی چندین بار تمام سلول های بدن عوض می شوند در حالی که هویت و شخصیت فرد باقی است و این انسان همان انسان است.
شواهد تجربی نیز وجود دارد که به ضمیمة قضایایی عقلی می توان آن ها را در قالب براهینی عقلی بر اصالت روح عرضه داشت:
1. تله پاتی ذهنی: برخی از فیلسوفان و محققان علوم تجربی، بر این باورند که در تله پاتی، ارتباطی که بین دو نفر برقرار می شود، به هیچ وجه به واسطة عامل فیزیکی و مادی (جسم) نیست، بلکه این ارتباط ذهنی و نفسانی است و دو نفس انسانی با یکدیگر به طور ناشناخته ای ارتباط برقرار می کنند.
در آزمایش هایی که در این باره انجام می گیرد، معمولاً کیفیت کار بدین صورت است که نزد یکی از دو نفری که از قدرت تله پاتی برخوردارند، به عنوان فرستنده  کارت هایی به ترتیب دلخواه و متنوع چیده می شود و شخص دیگر به عنوان گیرنده، که ممکن است در شهر و حتی کشور دیگری باشد، از نحوة چیده شدن کارت ها خبر می دهد. در مواردی، خبرها به قدری دقیق است که احتمال اتفاقی بودن صحت آنها کاملاً منتفی است و فاصله میان آن دو به قدری زیاد است که احتمال تماس فیزیکی و دخالت جسم در این امر وجود ندارد.[1]
2. مشاهدة جسم خود (آتوسکپی): گاهی برخی مبتلایان به سکتة قلبی یا افرادی که دچار سانحة رانندگی شدید شده اند، می گویند که در آن لحظات، در خارج از جسم خویش به مشاهدة بدن خود مشغول شده اند و به وضوح کلیه اقداماتی را که برای زنده نگاهداشتن آنها انجام می پذیرفته، مشاهده کرده اند. این حالت را آتوسکپی می نامند. در این حالت، ا گر چه بدن چون شیئی بی جان روی زمین یا تخت بیمارستان افتاده، ولی نفس با شعور کامل نظاره گر و درک کنندة محیط اطراف اوست. نکتة قابل توجه آن است که بسیاری از خبرهایی که نسبت به اوضاع و ا حوال آن زمان توسط این افراد عرضه می شود، با واقعیت مطابقت می کند. این نکته بیانگر آن است که نمی توان این مشاهدات را توهمات ذهنی آن اشخاص دانست (نظیر توهمات معتادان)، زیرا مشتمل بر اخبار و اطلاعات صحیحی از جهان خارج است.
دکتر «ریموند مودی» در کتاب حیات بعد از حیات نمونه هایی از این مشاهدات را ذکر کرده است و دکتر «میشل سابوم» نیز تحت تأثیر کتاب او به مدت پنج سال تحقیقاتی در مورد آتوسکپی به عمل آورد. آتوسکپی به خوبی نشان می دهد که محور و کانون شعور آدمی در خارج از مغز و جسم او واقع شده و نفس انسان قادر است که بدون استمداد از جسم او و در حالی که بدن کاملاً بیهوش است و ابزار طبیعی مشاهده و درک تعطیل است، از محیط خود شناخت و آگاهی داشته باشد.[2]
3. رؤیاهای صادقانه: در رؤیاهای صادقانه انسان ها با حقایق و شناخت هایی رو به رو می شوند که جسم مادی در تحقق آنها فاقد هر گونه نقشی است. بنابراین محور و فاعل عمل شناسایی و درک، نفس انسان است نه مغز و اعصاب او، و بدون وساطت و وجود مغز و اعصاب نیز درک و شناخت ممکن است، پس اصالت از آن روح آدمی است.[3]

برخی از دلایل نقلی اصالت روح
1. «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی»[4] (ای نفس مطمئنه باز گرد به طرف ربّت در حالی که تو راضی و مورد رضا هستی، پس داخل شو در بندگانم و داخل شو در جنتم.)
این آیه به روشنی دلالت دارد بر اینکه شخصیت نفس پس از مرگ باقی است و مورد خطاب محبت آمیز الهی قرار می گیرد.[5]
2. «و حاق بآل فرعون سوء العذاب النار یعرضون علیها غدواً و عشیاً و یوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب»[6]
و فرعونیان را عذاب سخت فرا گرفت (اینک هر) صبح و شام بر آتش عرضه می شوند و روزی که رستاخیز بر پا شود فریاد رسد که فرعونیان را در سخت ترین عذاب درآورید.
از آنجا که عذاب کردن مستلزم وجود داشتن و صاحب آگاهی و شعور بودن عذاب شونده است، معلوم می شود که درک و شعور و لذت و رنج آدمی، به نفس و روح است نه جسم او، زیرا جسم فرعونیان به واسطة مرگ نابود شده است.[7]
3. قل یتوفّاکم ملک الموت الذی و کل بکم؛[8]
بگو: فرشتة مرگ که بر شما گمارده شده، جانتان را می ستاند.
توفی و کلمات هم خانوادة آن به معنی صیانت «حفظ کردن و همه چیز را گرفتن است. از این نوع آیات چنین استنباط می شود که در هنگام مرگ چیزی به طور کامل گرفته و حفظ می شود و آن چیز، غیر از جسمی است که متلاشی و مضمحل می شود که از آن با ضمیر «کم» و «هم» یاد شده است.[9]
4. فَإذا سویته وَ‌ نفختُ‌ فیه مِن روحی فقعوالَهُ‌ سجدین.[10]
پس وقتی آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم پیش او به سجده در افتید.


اشکال:
همانطور که گذشت یکی از شواهد اصالت روح وحدت شخصیت انسان است، بعضی تصور می کنند سلول های مغزی عوض نمی شوند و می گویند: در کتاب های فیزیولوژی خوانده ایم که تعداد سلول های مغزی از آغاز تا آخر عمر یکسان است. یعنی هرگز کم و زیاد نمی گردد، بلکه فقط بزرگ می شوند، بنابراین ما یک واحد ثابت در مجموع بدن داریم که همان سلول های مغزی است، و این حافظ وحدت شخصیت ما است. اما این اشتباه بزرگی است، زیرا آنها که این سخن را می گویند، دو مسأله را با یکدیگر اشتباه کرده اند، آنچه در علم امروز ثابت شده است، این است که سلول های مغزی در آغاز تا پایان عمر از نظر تعداد ثابت است، و کم و زیاد نمی شود، نه  اینکه ذرات تشکیل د هندة این سلول ها تعویض نمی گردد، زیرا سلول های بدن دائماً غذا دریافت می کنند و نیز تدریجاً ذرات کهنه را از دست می دهند.[11] اگر چه با دلایلی که برای مجرد بودن نفس ذکر شده دیگر جا برای این گفتارها نمی ماند.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج 5.
2. مسألة روح، شهید مطهری.
3. راز جاودانگی، عباس یزدانی.
4. اسفار، صدر المتألهین، ج 8.
5. انسان از دیدگاه اسلام، احمد واعظی.
 
پی نوشت ها:
[1] . واعظی، احمد، انسان از دیدگاه اسلام، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، تهران، انتشارات سمت، 1377، ص 45.
[2] . همان، ص 46 ـ 45.
[3] . همان، ص 47 ـ 46.
[4] . فجر/ 36 ـ 37.
[5] . مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، قم، مؤسسة در راه حق، 1367، ج 1، ص 450.
[6] . فاطر/ 46 و 45.
[7] . انسان از دیدگاه اسلام، همان، ص 36 ـ 35.
[8] . سجده/ 11.
[9] . انسان از دیدگاه اسلام، همان، ص 26.
[10] . حجر/ 29.
[11] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1377، ج 5، ص 299.

  • طاهره نظیفی