میرسد روزی که ای شاه وفا می بینمت
عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود
میرسد روزی که با حال بکا می بینمت
میرسد روزی که تکیه میدهی بر کعبه و
در کنار خانه ی امن خدا می بینمت
ابجد کبیر:
(الف=1)،(ب=2)،(ج=3)،(د=4)،(ه=5)،(و=6)،(ز=7)،(ح=8)،
(ط =9)،(ی=10)،(ک =20 )،( ل=30 )،(م = 40 )،(ن=50 )،
(س=60 )،(ع = 70)،(ف = 80 )،(ص=90 )،(ق= 100 )،
(ر=200 )،(ش= 300 )،(ت= 400 )،(ث= 500 )،(خ=600 )،
(ذ = 700 )،(ض = 800 )،(ظ = 900 )،(غ = 1000 ) .
ابجد صغیر"
(الف=1)،(ب=2)،(ج=3)،(د=4)،(ه=5)،(و=6)،(ز=7)،(ح=8)،
(ط=9)،(ی=10)،(ک=8)،(ل=6)،(م=4)،(ن=2)،(س=0)،(ع=10)،
(ف=8)،(ص=6)،(ق=4)،(ر=8)،(ش=0)،(ت=4)،(ث=8)،(خ=0)،
(ذ=4)،(ض=8)،(ظ=0)،(غ=4).
2- داعش موجب بد بین شدن به دین اسلام و مسلمانان میگردد که غرب در تحقق آن است قدر مسلم اینست که غرب به هر شکل ممکن میخواهد مسلمانان منفور ملتهای دنیا گردنند وداعش با سفاکی خود در شکل گیری این عقیده پیشقدم است
3-پرچمهای سیاه در برخی از روایات ذکر شده است که برای مثال در حدیثی که به حضرت علی (ع) منسوب است که باظهور آخرین حجت وذخیره الهی همراه است
4- انتخاب شعار لااله الا الله ومحمد رسول الله در پرچمهای سیاه در واقع آشکار نمودن نیات ابوسفیان ملعون است که برای زدودن احکام شریعت الهی و محو دین پیامبر از هیچ کوششی دریغ ننمود که اینبار توسط خلف تکفیریش ابوبکر بغدادی تحقق میابد
5- برای سبقت در بدبین نمودن به دین بغدادی وهم قطارانش به شیوه هایی متوسل شده اند که فقط از انسانهایی بی رحم انتظار میرود ذبح سر شیعیان ومباح شمردن ناموس آنان واموال آنان وآزار وشکنجه بی گناهان حتی کودکان نمونه ای از وحشیت این بی خبران از خدا وپیامبر میباشد
6-اگر به شیوه رسول خدا (ص) وحتی خلفا بعد از پیامبر نگاه کنیم روش این قوم خونخوار با هیچ کدام منطبق نیست بنابراین حربه این فزقه ظاله با شکست مواجه میشود وانسانهای مومن مرز بندی جدی مابین اقدامات اینها و متولیان دین ایحاد میکنند ولی از طرف دیگر انسانهایی با حقیقت اسلام آشنایی ندارند اسلام را با این افرداد جانی وقاتل میشناسند اینجاست که هرکس باید با هر روشی اسلام را به مسیحیان ویهودیان وپیروان ادیان الهی وغیر الهی معرفی میکنند
7- استکبار ونوکر دست نشانده اش اسرائیل با طرح ریزی شکل گیری داعش در واقع میخواستند مسیحییان ویهودیان را به دین اسلام بدبین سازند واز گسترش اسلام دز سرزمینهای خود به این شکل جلوگیری نمایند
8-مکر وحیله برای دین از طرف خداوند پاسخ داده میشود وآنچه با هدف زدودن تفکر دین الهی ومحو شیعه وارد میدان کارزارشده است چگونه با اتحاد میان شیعه وسنی توسط مرجعیت ودعوت به جهاد مانند موشها به دنبال جای سوراخ میگردد واین نتیجه کار نیست وآن زمانی مشخص میشود که همه اقشار ملتها برای تحقق اهداف مرجعیت به دنبال یکسره کردن کار حامیان داعش گردنند وبرای همین بر مسلمانان اعم از شیعه وسنی واجب است هر گونه اقدامی که موجبب متضرر شدن حامیان داعش میگردد کوتاهی نکنند
9- بکار بردن لفظ حکومت اسلامی از کشورهای غربی به جای داعش در حقیقت منحرف کردن ذهن مردم دنیا از جکومت اسلامی اصلی که توسط حجت خدا تشکیل خواهد شد میگردد
10- ایالات متحده آمریکا که به بهانه دفاع از حقوق بشر به کشورهای دنیا اقدام به شرارت میکند چرا از خودشان که به گفته کلینتون از طراحان اصلی شکل گیری داعش است این سوال را نمی کنند که نقض کننده حقوق بشر ما هستیم چرا از طرفداران حقوق بشر آمریکا مورد مجازات قرار نمیگیرد چرا دیوان بین المللی لاهه حرفی از جنایات آمریکا واسرائیل به میان نمی آورد
11- شکل گیری داعش توسط استکبار در واقع تحقق شکل گیری اسرائیل بزرگ برای خاورمیانه میباشد اما در این میان خرید زمینهای توسط عده ای از سرمایه داران یهودی به تحقق آرزوی خام استکبار کمک شایانی میکند اما انشالله مردم مسلمان عراق با پیوستن به جبهه های رزم سرزمینهای اشغالی خویش را از دست تروریستها آزاد خواهند
12-فتنه های آخرزمان طبق روایات معصومین در مورد دین با شکلها ورنگ های متفاوت صورت میگیرد واین مهم اتحادو آمادگی و استقامت در دین را برای مسلمانان حتمی میسازد که تنها در سایه اتحاد واستقامت وایمان میتوان در برابر فتنه ها سربلند گشت
سیّد بن طاووس از کتاب عتیق به سند خود از محمد بن ربیع حاجب (دربان) نقل مىکند: روزى منصور در قصر خود، «قبّة الخضراء» نشسته بود، که به آن کاخ، کاخ سرخ مىگفتند، و این جریان، قبل از کشتن محمد و ابراهیم (نوادگان امام حسن علیه السّلام) بود.
منصور داراى روز مخصوصى بود که در آن روز مىنشست، و آن را روز کشتار مىنامید، قبل از آن، امام صادق علیه السّلام را از مدینه احضار کرده بود [و آن حضرت، در عراق به سر مىبرد].
منصور آن روز را تا شب، و شب را تا آخرهاى شب در کاخ به سر مىبرد، آنگاه پدرم «ربیع» را طلبید و به او گفت:
«اى ربیع! تو خود مىدانى که در نزد من داراى چه مقام ارجمندى هستى، و به قدرى تو را رازدار و محرم اسرار خود مىدانم که گاهى تو را به آن اسرار آگاه مىکنم، ولى از بانوان حرم پنهان مىدارم!!».
ربیع گفت: «این موقعیّت من، از فضل خدا و مرحمت امیر مؤمنان است، ولى بالآخره دوستى و خصوصى بودن هم پایانى دارد، منصور گفت: آرى، چنین است، همین ساعت، نزد جعفر بن محمّد (امام صادق «ع») بر و او را در هر حال که دیدى، به اینجا بیاور، مواظب باش که او در وضع خود تغییرى ندهد».
گفتم: انّا للّه، این احضار، سوگند به خدا نشانه مرگ و هلاکت است، من اگر امام را بیاورم، آن چهرهاى که من از منصور دیدم، او را خواهد کشت، و آخرتم بر باد خواهد رفت و اگر او را نیاورم و در اجراى فرمان منصور سهل انگارى کنم؛ من و فرزندانم را مىکشد و اموالم را غارت مىکند، در دوراهى اختیار دنیا یا
آخرت قرار گرفتم، دلم به دنیا مایل شد. محمّد بن ربیع مىگوید: پدرم مرا طلبید، من در میان فرزندان او، از همه بىرحمتر و خشنتر بودم، به من گفت: «به خانه جعفر بن محمّد الصّادق علیه السّلام برو و از بالاى بام به خانه او وارد شو، منتظر گشودن در نباش، تا در این فرصت، او وضع خانه خود را تغییر دهد، بلکه از پشت بام سر زده به خانه او وارد شو، و در همان حال او را بیاور».
محمّد بن ربیع مىگوید: به خانه آن حضرت رفتم، شب از نیمه گذشته بود، دستور دادم نردبانها گذاردند، و از دیوار بالا رفتم، به خانه نگاه کردم، دیدم: آن حضرت پیراهنى پوشیده و لباسى به دوش افکنده و نماز مىخواند، وقتى که نمازش به پایان رسید، گفتم دعوت امیر مؤمنان [منصور دوانیقى] را هم اکنون اجابت کن، فرمود: «بگذار دعا بخوانم و لباسم را بپوشم».
گفتم: هیچگونه اجازه ندارى، وضع خود را تغییر دهى!فرمود: بگذار خود را شستشو دهم.
گفتم: اجازه ندارم، و خود را مشغول نکن، من نمىگذارم وضع خود را تغییر دهى، به این ترتیب با سر و پاى برهنه، او را با همان پیراهن و لباس، بیرون آوردم، سنّ او از هفتاد تجاوز کرده بود «1».
وقتى که مقدارى از راه را پیمود، خسته شد، دلم به حالش سوخت، گفتم: بر استرى اجاره شده که همراه ما بود، سوار شد، به راه خود ادامه دادیم تا نزد پدرم ربیع آمدیم، در آن وقت شنیدم منصور به ربیع مىگوید: «واى بر تو اى ربیع!» این مرد دیر کرد»، و مکرّر ربیع را به آوردن امام، تحریص مىکرد، همین که چشم ربیع به امام افتاد و او را به آن حال دید، گریه کرده، زیرا ربیع، شیعه بود.
امام صادق علیه السّلام فرمود: «اى ربیع! مىدانم که به ما تمایل دارى (از شیعیان ما هستى)، بگذارد دو رکعت نماز بخوانم و دعا کنم.ربیع گفت: «آنچه مىخواهى بخوان».آن حضرت، دو رکعت به طور اختصار نماز خواند، سپس مشغول دعا شد که کلمات دعا را نمىفهمیدم، ولى دعاى طولانى بود، در تمام این وقت، منصور، به ربیع مىگفت: زودتر، زودتر!
هنگامى که امام، دعاى طولانى خود را به پایان رسانید، ربیع بازوان امام را گرفت و آن حضرت را نزد منصور روانه کرد، هنگامى که امام به صحن ایوان رسید، لبهایش را به چیزى حرکت مىداد، ولى نمىفهمیدم که چه مىگوید، سپس آن حضرت را نزد منصور بردم، همین که چشم منصور به چهره امام افتاد، گفت: «اى جعفر! تو دست از حسادت و سرکشى و تباهى نسبت به بنى عبّاس برنمىدارى، ولى خداوند هم تو را در برابر این کارهایت چیزى، جز شدّت حسد و سختى بر تو نمىافزاید، و تو با این کارها به مقصود خود نخواهى رسید».
امام صادق علیه السّلام در پاسخ فرمود: «سوگند به خدا، اى رئیس مؤمنان، هیچکدام از این کارها را نکردهام، در عصر خلافت بنى امیّه که مىدانى آنها از همه بیشتر دشمن ما و شما بودند، و هیچگونه حقّ رهبرى نداشتند، در عین حال سوگند به خدا من پرچم مخالفت بر ضدّ آنها برنیفراشتم، و آنها نسبت به من، چیزى از کسى نشنیدند، با آن همه ستمهائى که به من نمودند، اکنون چگونه بر ضدّ شما قد علم کنم، با اینکه تو پسر عمویم هستى، و در خویشاوندى از همه مردم به من نزدیکتر مىباشى، و عطا و نیکى تو، از همه، به من بیشتر است» «1».
منصور، ساعتى سر به زیر انداخت، در آن وقت، روى نمد نشسته بود و در جانب چپ بر بالشى تکیه نموده بود، و شمشیرى در زیر مسندش بود، که هرگاه در کاخ مىنشست، از آن شمشیر دور نمىشد، آنگاه به امام گفت: «نادرست گفتى و به راه انحراف رفتى»، سپس گوشه مسندش را بلند کرد، و بستهاى کاغذ بیرون آورد و آن را نزد امام افکند، و گفت: «اینها نامههاى تو است که براى مردم خراسان فرستادهاى و آنها را به بیعتشکنى از من دعوت نمودهاى، و به بیعت با خودت فرا خواندهاى».
امام صادق علیه السّلام فرمود: «سوگند به خدا، اى رئیس مؤمنان، این کارها را من نکردهام، و چنین نخواستهام و روش من چنین نبوده است، بلکه من در هر حال به اطاعت تو اعتقاد دارم، و سنّ و سال من هم به مرحلهاى رسید که اگر خواسته باشم کارى کنم، ضعف پیرى، مرا از آن بازمىدارد، مرا در یکى از زندانهاى خود تحت نظر بگیر تا مرگ من فرا رسد، زیرا مرگ به من نزدیک شده است».
منصور گفت: نه، هرگز چنین نمىکنم، سپس دست برد و آن شمشیر را به اندازه یک وجب از غلاف بیرون کشید و دست بر قبضه شمشیر انداخت.
ربیع مىگوید: گفتم: انّا للّه، سوگند به خدا کار امام تمام شد. سپس منصور، شمشیر را در غلاف کرد و گفت: «اى جعفر! آیا با این موى سفید و آن نسبى که دارى حیا نمىکنى که سخن نادرست مىگوئى و موجب اختلاف بین مسلمانان مىشود، مىخواهى خون مردم را بریزى، و فتنه و آشوب در بین ملّت و سران مملکت، پدید آورى».
امام صادق علیه السّلام فرمود: «سوگند به خدا، اى رئیس مؤمنان، چنین نیست، و این نامهها از من نیست، و خطّ و مهر آنها از آن من نمىباشد». منصور [که چون میر غضبى خشن و قلدر شده بود] دست به سوى شمشیرش برد، آن را به اندازه یک ذراع [مقدار سر انگشتها تا آرنج] از غلاف بیرون کشید.
ربیع مىگوید: با خود گفتم: انّا للّه کار امام تمام شد، و با خود گفتم اگر منصور به من مأموریت دهد، مخالفت خواهم کرد، چرا که مىپنداشتم او شمشیرش را به من بدهد و فرمان دهد که امام را به قتل برسانم. با خود گفتم: اگر منصور چنین کند، خودش را خواهم کشت، گرچه موجب کشته شدن خودم و فرزندانم شود، از خیالى که در آغاز کار نمودم، توبه کردم، باز دیدم منصور، با کمال خشونت، امام را سرزنش مىکند، و آن حضرت، عذرخواهى مىنماید.
در این هنگام دیدم، منصور، شمشیرش را به قدرى از میان غلاف بیرون کشید که اندکى از آن در غلاف باقى ماند، من گفتم: انّا للّه، امام از دست رفت، در این هنگام منصور، شمشیر را در میان غلاف نهاد، و ساعتى سر به زیر افکند، سپس سرش را بلند کرده و گفت: اى ربیع به گمانم راست مىگوئى، آن صندوقچه را که در فلان جا است بیاور، صندوقچه را آوردم، منصور گفت: دستت را در آن فرو بر، و بر محاسن او (امام) بگذار، آن صندوقچه، پر از عطر قیمتى بود، از آن عطر بر محاسن امام علیه السّلام نهادم، محاسن آقا که سفید بود، بر اثر آن عطر که سیاه رنگ بود، سیاه شد.
سپس منصور گفت: «امام علیه السّلام را بر بهترین و چالاکترین اسبهاى من سوار کن، و ده هزار درهم به او بده، و او را با کمال احترام، تا خانهاش بدرقه کن، وقتى که به خانهاش رسید، او را مخیّر ساز که اگر خواست در نزد ما با کمال احترام بماند، و یا به مدینه جدّش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بازگردد»، ما که بسیار خوشحال بودیم، به سلامتى از نزد منصور، بیرون آمدیم، در حالى که از کار و تصمیم منصور در شگفت بودیم
الأنوار البهیة
هوالفتاح العلیم
برای نوشتن پیام آیات به نکات زیر توجه شود
1- ترجمه صحیح آیات وتسلط افراد به معنای آیات میتواند در رسیدن به مفاهیم وپیام آیات کمک شایانی نماید بنابراین ترجمه، دانستن معنی تک تک کلمات میباشد وپیام استخراج مفهوم آیه با توجه به کلمات کلیدی است.
2-کلمات کلیدی هر آیه وقسمتهای مختلف آن مورد توجه قرار گیرد برای مثال درخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ
کلمات کلیدی آیه فوق عبارتند ازالف )خلق ( آفریدن ،آفرینش ..)وکه معنای آن باید مورد توجه قرار گیرد ب)بالحق (هدفمندی، حقانیت) بادر نظر گرفتن کلمات کلید میتوان این پیام را برای آیه فوق ذکر کرد((آفرینش مخلوقات هدفمند است وبرای مومنان نشانه های در آن وجود دارد.
3- کلمات کلیدی حاوی مطالبی در خور توجه است مثلا در آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ در همین آیه کلمه(( اطیعوا ))معنای وجوب را میرساند وبا وجه به همان کلمه کلیدی می توان پیام آیه را به این شکل نوشت (( اطاعت از خداوند وپیامبر وصاحبان امر بر مومنان واجب است)
4- مطابقت(تطبیق) آیات بامطالب کتاب نکته قابل توجه است که باید بهآن بیشتر توجه شود مثلا آیه إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ با بحث قدر الهی مطابقت دارد یا آیه وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً با بحث قائده نفی سبیل مطابقت دارد
5- دانستن قواعد عربی نیز در فهم آیات مهم می باشد چنانکه در بار ه کلمات ((لام که بر سر افعال می آید یا اینکه نون تاکید و اسمیه بودن جمله یا آمدن حروف مشبه بالفعل ..))موجب تاکید وحتمیت میباشد شاهد برای موارد فوق میتواند این آیه باشداللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا
6-اطلاع از برخی از قواعد مورد قبول در ترجمه به نوشتن پیام آیه می انجامد مثلا اینکه در جمله ای که دوموردمنفی باشد میتوان مثبت معنا نمود با دقت در این آیه میتوان به کاربرد آن درترجمه رسید وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الأرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ شواهد مثال در این آیه عبارتند از((الف :مَا خَلَقْنَا ب:بَاطِلا )) ترجمه مورد قبول آن میشود (( آسمان وزمین را هدفمند آفریدیم))
7- معنای اصطلاحی از مواردی است که نباید از آن غافل بود چنانکه در آیه أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الأرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ منظور این است که محال است مومنان مانند کافران لحاظ شوند که از ضرورت عدالت خداوند بحث مینماید
8- تدبر در آیه همچناکه مورد تاکید خداوند است در فهم نکات واستخراج مفاهیم بسیار سودمند است برای مثال در این ایه ((إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ ))که توفی جان ستمگران توسط فرشتگان عذاب مورد بحث میباشد
9-اطلاع ازمباحث علوم قرآنی ،قصص قرآنی واحادیث ارزشمند معصومین(ع)در فهم برخی واژه گان مهم میبتاشدهمچنانکه در این آیه وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ ... آگاهی مخاطب از داستان ورود حضرت موسی (ع) درفهم معنی شیعه مطلوب ومورد انتظار است
10- اطلاع از شان نزول آیات وکمک گرفتن از احادیث معصومین نیز در فهم آیات سودمند میباشد چنانکه در آیات زیر شان نزول وحدیث رسول اکرم (ص) به استخراج نکات آیات میانجامد
الفَّ) ِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ
ب) إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً .