دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

دین وزندگی

اگر : هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی خوشبختی برای همه ی همکاران و دانش آموزان عزیزم

الهى ! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهى ! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهى ! یا من یعفو عن الکثیر و یعطى الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ! سالیانى مى‏پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم که دین تو حافظ ما است احمدک اللهم.
الهى ! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است.
الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى و ما همه هیچکاره ‏ایم و تنها تو کاره اى.
الهى ! از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى ! شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متکلم اینهمه کلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى ! واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم.
الهى ! چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.
الهى ! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت...
هی دل چگونه کالای است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای پیش دل شکسته ام.
الهی عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بایدکرد
الهی همه از تو دوا خواهند حسن از تو درد خواهد.
الهی اگر تقسیم شود به من بیشتر از این که دادی نمی رسد فلک الحمد.
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست،دم از دیدن خورشید آفرین چون زنیم.
الهی همه گویند بده حسن گوید بگیر.
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نا اهل را بپذیر.
الهی به فضلت سینه بی کینه ام دادی بجودت شرح صدرم عطا بفرما.
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارائی منی.
الهی دندان دادی نان دادی، جان دادی جانان بده.

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .

الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

طبقه بندی موضوعی

۵۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۹
خرداد

 

 



میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت

میرسد روزی که ای شاه وفا می بینمت

عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود

میرسد روزی که با حال بکا می بینمت

میرسد روزی که تکیه میدهی بر کعبه و

در کنار خانه ی امن خدا می بینمت


  • طاهره نظیفی
۰۹
خرداد
  • طاهره نظیفی
۰۹
خرداد


افسران - میلاد حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک
ای سرو بوستان ایستادگی! ای زیباترین گل باغ حسین! ای جوان رعنا و رشید حسین! ای علی را یادگار! ای علی اکبر! سلام و درود بی پایان بر صورت و سیرت پیامبر گونه ات./ میلاد حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک
  • طاهره نظیفی
۰۹
خرداد


جاثیه و نام دیگرش «الشرایعة» 1 چهل و پنجمین سوره قرآن است که مکی و 37 آیه دارد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در فضیلت این سوره فرموده است: هر کس سوره جاثیه را قرائت کند، خداوند عیب های او را می پوشاند و حالت ترس و نگرانی او را هنگام حسابرسی آرام می کند. 2

از امام صادق علیه السلام روایت شده است: هر کس سوره جاثیه را قرائت نماید پاداشش این است که هرگز آتش به او نمی رسد و صدای زوزه آتش جهنم را نمی شنود و با حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم همراه خواهد بود. 3

آثار و برکات سوره جاثیه

1) در امان ماندن ازشر حاکم قدرتمند
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هر کس سوره جاثیه را بنویسد و برگردن آویزد از حمله هر حاکم و سلطان ستمگری در امان خواهد ماند و نزد مردم با هیبت و شکوه و محبوب و آبرومند خواهد بود و این عنایتی است که از جانب خداوند است. 4

2) در امان بودن از شر سخن چین
ازامام صادق علیه السلام نقل شده است: اگر سوره جاثیه را بنویسند به همراه داشته باشند از شر هر سخن چینی در امان خواهند ماند و غیبت او را نمی کنند و اگر هنگام ولادت نوزاد بر او آویزند همواره در حفظ و حراست الهی خواهد بود. 5

3) در امان ماندن از شر جن
همچنین در روایت دیگری از ایشان آمده: اگر سوره جاثیه را بنویسند و به همراه داشته باشند در خواب و بیداری از هر گونه عامل ترساننده و خطر آفرین در امن خواهند ماند و اگر هنگام خواب این سوره را زیر سر نهند از شر جن در امانند. 6

=========================
پی نوشت:
(1) درمان با قرآن، ص96
(2) مجمع البیان،ج9، ص118
(3)ثواب الاعمال، ص114
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص23
(5)همان،ص231
(6)الامان من اخطار الاسفار و الازمان، ص89

منابع: قرآن درمانی روحی و جسمی
درمان با قرآن، محمدرضا کریمی
تبیان
  • طاهره نظیفی
۰۵
خرداد


-
4
+
8

 ابجد کبیر:

(الف=1)،(ب=2)،(ج=3)،(د=4)،(ه=5)،(و=6)،(ز=7)،(ح=8)،

(ط =9)،(ی=10)،(ک =20 )،( ل=30 )،(م = 40 )،(ن=50 )،

(س=60 )،(ع = 70)،(ف = 80 )،(ص=90 )،(ق= 100 )،

(ر=200 )،(ش= 300 )،(ت= 400 )،(ث= 500 )،(خ=600 )،

(ذ = 700 )،(ض = 800 )،(ظ = 900 )،(غ = 1000 ) .

ابجد صغیر"

   (الف=1)،(ب=2)،(ج=3)،(د=4)،(ه=5)،(و=6)،(ز=7)،(ح=8)،

 (ط=9)،(ی=10)،(ک=8)،(ل=6)،(م=4)،(ن=2)،(س=0)،(ع=10)،

(ف=8)،(ص=6)،(ق=4)،(ر=8)،(ش=0)،(ت=4)،(ث=8)،(خ=0)،

(ذ=4)،(ض=8)،(ظ=0)،(غ=4).


  • طاهره نظیفی
۰۵
خرداد
 

سـلطـان الواعـظـیـن مـى گـویـد: بـه زیـارت قـبـر حـضـرت عـلى (ع ) رفـتـم . امـا شـفـا حـاصـل نـشـد. بـه زیـارت امـام حـسـیـن (ع ) و حـضـرت ابوالفضل (ع ) در کربلا رفتم ، همچنین به کاظمین مشرف شدم ، اما نتیجه اى نبخشید. قرار شد بـه سـامـرا بـرویـم و از آنجا به ایران باز گردیم . در سامراء، خیابان فرعى بود که به قـبـر آقـا سـیـد محمد، برادر امام هادى (ع ) منتهى مى شد. گفتند: این آقا بسیار بزرگوار است و حـاجـت هـا را روا مـى سازد. گفتم : در مسیر راه ، به زیارت آن آقا شرفیاب شویم . و سپس به سـامـرا مـى رویـم و مـن سـاعـاتـى را در اتـوبـوس نـشسته بودم . ناگهان آقاى زیباروى و با جلال و عظمتى را دیدم که در خیابان ایستاده بود. براى اتوبوس دست بلند کرد. راننده ایستاد و آقـا سـوار اتوبوس شد. در جلوى ماشین ، رو به مردم ایستاد و به راننده گفت : کى به مشهد مى روى ؟ راننده زمانى را مشخص کرد. آقا مقدارى نذورات به او داد و فرمود: آن ها را در صندوق بـیانداز! آقا شروع به تلاوت قرآن کریم کرد. به گونه اى که همه مسافران به شدت مى گریستند. پس از مدتى به من نگاه کرد مرا به اسم صدا زد و فرمود:

سلطان الواعظین ! حالت چطور است ؟

بحمد اللّه .

ناراحتى تو چیست ؟

درد کمر مرا اذیت مى کند و از کار انداخته است .

آقا دستان مبارک خود را پشت سرم آورد و به آرامى تا نزدیکى کمر کشید و فرمود:

من دردى نمى بینم !

آقا احساس درد مى کنم و جانم به لب رسیده است .

من دردى نمى بینم !

ماشین که جلوتر رفت ، به راننده فرمود:

نـگهدار! آقا پیاده شد و همه مسافران از جمله خودم ، جهت بدرقه از ماشین پیاده شدیم . آقا رفت و مـا سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم . در یک لحظه ، به ذهنم خطور کرد که کمر درد شدیدى داشـتـم و قـادر بـه حـرکـت نبودم . چطور به تنهایى از ماشین پیاده شده و دوباره سوار شدم ؟ کـمـرم را تـکان دادم ، هیچ دردى را احساس نمى کردم . در آن لحظه ، فهمیدم که آقا حضرت مهدى عـجـل الله تـعـالى فرجه الشریف بود و ایشان با دست مبارک ، ناراحتى کمرم را شفا داده است . آقـا به اندازه اى زیبا و دل انگیز قرآن مى خواند که همه مسافران گریه کردند. بنابر این ، مـراد از تـرتـیـل آن اسـت کـه قـرآن کـریـم بـه گـونـه اى خـوانـده شـود کـه حـتـى دل هاى اهل قساوت نیز بلرزد و تکان بخورد.


 
  • طاهره نظیفی
۰۵
خرداد

هوالفتاح العلیم

1-آنچه که در مورد داعش دانستن آن لازم وضروری است اینست که داعش حربه جدید استکبار برای ضربه زدن به شیعه وتضعیف عقاید فرق دیگر درمنظقه میباشد

2- داعش موجب بد بین شدن به دین اسلام و مسلمانان میگردد که غرب در تحقق آن است قدر مسلم اینست که غرب به هر شکل ممکن میخواهد مسلمانان منفور ملتهای دنیا گردنند وداعش با سفاکی خود در شکل گیری این عقیده پیشقدم است

3-پرچمهای سیاه در برخی از روایات ذکر شده است که برای مثال در حدیثی که به حضرت علی (ع) منسوب است که باظهور آخرین حجت وذخیره الهی همراه است

4- انتخاب شعار لااله الا الله ومحمد رسول الله در پرچمهای سیاه در واقع  آشکار نمودن نیات ابوسفیان ملعون است که برای زدودن احکام شریعت الهی و محو دین پیامبر از هیچ کوششی دریغ ننمود که اینبار توسط خلف تکفیریش ابوبکر بغدادی تحقق میابد

5- برای سبقت در بدبین نمودن به دین بغدادی وهم قطارانش  به شیوه هایی متوسل شده اند که  فقط از انسانهایی بی رحم   انتظار میرود ذبح سر شیعیان ومباح شمردن ناموس  آنان واموال آنان وآزار وشکنجه بی گناهان حتی کودکان نمونه ای از وحشیت این بی خبران از خدا وپیامبر میباشد

6-اگر به شیوه رسول خدا (ص) وحتی خلفا بعد از پیامبر نگاه کنیم روش این قوم خونخوار با هیچ کدام منطبق نیست بنابراین حربه این فزقه ظاله با شکست مواجه میشود وانسانهای مومن مرز بندی جدی  مابین اقدامات اینها و متولیان دین ایحاد میکنند ولی از طرف دیگر انسانهایی با حقیقت اسلام آشنایی ندارند اسلام را با این افرداد جانی وقاتل میشناسند اینجاست که هرکس باید با هر روشی اسلام را به مسیحیان ویهودیان وپیروان ادیان الهی وغیر الهی معرفی میکنند

7- استکبار ونوکر دست نشانده اش اسرائیل با طرح ریزی شکل گیری داعش در واقع میخواستند مسیحییان ویهودیان را به دین اسلام بدبین سازند واز گسترش اسلام دز سرزمینهای خود به این شکل جلوگیری نمایند

8-مکر وحیله برای دین از طرف خداوند پاسخ داده میشود وآنچه با هدف زدودن تفکر دین الهی ومحو شیعه وارد میدان کارزارشده است چگونه با اتحاد  میان شیعه وسنی توسط مرجعیت ودعوت به جهاد  مانند موشها به دنبال جای سوراخ میگردد واین نتیجه کار نیست وآن زمانی مشخص میشود که همه اقشار ملتها برای تحقق اهداف مرجعیت به دنبال یکسره کردن کار حامیان داعش گردنند وبرای همین بر مسلمانان اعم از شیعه وسنی واجب است هر گونه اقدامی که موجبب متضرر شدن حامیان داعش میگردد کوتاهی نکنند

9- بکار بردن لفظ حکومت اسلامی از کشورهای غربی  به جای داعش در حقیقت منحرف کردن  ذهن مردم دنیا از جکومت اسلامی اصلی که توسط حجت خدا تشکیل خواهد شد میگردد

10- ایالات متحده آمریکا که به بهانه دفاع از حقوق بشر به کشورهای دنیا اقدام به شرارت میکند چرا از خودشان که به گفته کلینتون  از طراحان اصلی شکل گیری داعش است این سوال را نمی کنند که  نقض کننده حقوق بشر ما هستیم چرا از طرفداران حقوق بشر آمریکا مورد مجازات قرار نمیگیرد چرا دیوان بین المللی لاهه حرفی از جنایات آمریکا واسرائیل به میان نمی آورد

11- شکل گیری داعش توسط استکبار در واقع تحقق شکل گیری اسرائیل بزرگ برای خاورمیانه میباشد  اما در این میان خرید زمینهای توسط عده ای از سرمایه داران یهودی به تحقق آرزوی خام استکبار کمک شایانی میکند اما انشالله مردم مسلمان عراق با پیوستن  به جبهه های رزم  سرزمینهای اشغالی خویش را از دست تروریستها آزاد خواهند  

12-فتنه های آخرزمان طبق روایات معصومین در مورد دین با شکلها ورنگ های متفاوت صورت میگیرد  واین مهم  اتحادو آمادگی و استقامت در دین را برای مسلمانان حتمی میسازد که تنها در سایه اتحاد واستقامت وایمان میتوان  در برابر فتنه ها سربلند گشت

  • طاهره نظیفی
۰۵
خرداد

 

سیّد بن طاووس از کتاب عتیق به سند خود از محمد بن ربیع حاجب (دربان) نقل مى‏کند: روزى منصور در قصر خود، «قبّة الخضراء» نشسته بود، که به آن کاخ، کاخ سرخ مى‏گفتند، و این جریان، قبل از کشتن محمد و ابراهیم (نوادگان امام حسن علیه السّلام) بود.

منصور داراى روز مخصوصى بود که در آن روز مى‏نشست، و آن را روز کشتار مى‏نامید، قبل از آن، امام صادق علیه السّلام را از مدینه احضار کرده بود [و آن حضرت، در عراق به سر مى‏برد].

منصور آن روز را تا شب، و شب را تا آخرهاى شب در کاخ به سر مى‏برد، آنگاه پدرم «ربیع» را طلبید و به او گفت:

«اى ربیع! تو خود مى‏دانى که در نزد من داراى چه مقام ارجمندى هستى، و به قدرى تو را رازدار و محرم اسرار خود مى‏دانم که گاهى تو را به آن اسرار آگاه مى‏کنم، ولى از بانوان حرم پنهان مى‏دارم!!».

ربیع گفت: «این موقعیّت من، از فضل خدا و مرحمت امیر مؤمنان است، ولى بالآخره دوستى و خصوصى بودن هم پایانى دارد، منصور گفت: آرى، چنین است، همین ساعت، نزد جعفر بن محمّد (امام صادق «ع») بر و او را در هر حال که دیدى، به اینجا بیاور، مواظب باش که او در وضع خود تغییرى ندهد».

گفتم: انّا للّه، این احضار، سوگند به خدا نشانه مرگ و هلاکت است، من اگر امام را بیاورم، آن چهره‏اى که من از منصور دیدم، او را خواهد کشت، و آخرتم بر باد خواهد رفت‏ و اگر او را نیاورم و در اجراى فرمان منصور سهل انگارى کنم؛ من و فرزندانم را مى‏کشد و اموالم را غارت مى‏کند، در دوراهى اختیار دنیا یا

آخرت قرار گرفتم، دلم به دنیا مایل شد. محمّد بن ربیع مى‏گوید: پدرم مرا طلبید، من در میان فرزندان او، از همه بى‏رحمتر و خشن‏تر بودم، به من گفت: «به خانه جعفر بن محمّد الصّادق علیه السّلام برو و از بالاى بام به خانه او وارد شو، منتظر گشودن در نباش، تا در این فرصت، او وضع خانه خود را تغییر دهد، بلکه از پشت بام سر زده به خانه او وارد شو، و در همان حال او را بیاور».

محمّد بن ربیع مى‏گوید: به خانه آن حضرت رفتم، شب از نیمه گذشته بود، دستور دادم نردبانها گذاردند، و از دیوار بالا رفتم، به خانه نگاه کردم، دیدم: آن حضرت پیراهنى پوشیده و لباسى به دوش افکنده و نماز مى‏خواند، وقتى که نمازش به پایان رسید، گفتم دعوت امیر مؤمنان [منصور دوانیقى‏] را هم اکنون اجابت کن، فرمود: «بگذار دعا بخوانم و لباسم را بپوشم».

گفتم: هیچ‏گونه اجازه ندارى، وضع خود را تغییر دهى!فرمود: بگذار خود را شستشو دهم.

گفتم: اجازه ندارم، و خود را مشغول نکن، من نمى‏گذارم وضع خود را تغییر دهى، به این ترتیب با سر و پاى برهنه، او را با همان پیراهن و لباس، بیرون آوردم، سنّ او از هفتاد تجاوز کرده بود «1».

وقتى که مقدارى از راه را پیمود، خسته شد، دلم به حالش سوخت، گفتم: بر استرى اجاره شده که همراه ما بود، سوار شد، به راه خود ادامه دادیم تا نزد پدرم ربیع آمدیم، در آن وقت شنیدم منصور به ربیع مى‏گوید: «واى بر تو اى ربیع!» این مرد دیر کرد»، و مکرّر ربیع را به آوردن امام، تحریص مى‏کرد، همین که چشم ربیع به امام افتاد و او را به آن حال دید، گریه کرده، زیرا ربیع، شیعه بود.

امام صادق علیه السّلام فرمود: «اى ربیع! مى‏دانم که به ما تمایل دارى (از شیعیان ما هستى)، بگذارد دو رکعت نماز بخوانم و دعا کنم.ربیع گفت: «آنچه مى‏خواهى بخوان».آن حضرت، دو رکعت به طور اختصار نماز خواند، سپس مشغول دعا شد که کلمات دعا را نمى‏فهمیدم، ولى دعاى طولانى بود، در تمام این وقت، منصور، به ربیع مى‏گفت: زودتر، زودتر!

هنگامى که امام، دعاى طولانى خود را به پایان رسانید، ربیع بازوان امام را گرفت و آن حضرت را نزد منصور روانه کرد، هنگامى که امام به صحن ایوان رسید، لبهایش را به چیزى حرکت مى‏داد، ولى نمى‏فهمیدم که چه مى‏گوید، سپس آن حضرت را نزد منصور بردم، همین که چشم منصور به چهره امام افتاد، گفت: «اى جعفر! تو دست از حسادت و سرکشى و تباهى نسبت به بنى عبّاس برنمى‏دارى، ولى خداوند هم تو را در برابر این کارهایت چیزى، جز شدّت حسد و سختى بر تو نمى‏افزاید، و تو با این کارها به مقصود خود نخواهى رسید».

امام صادق علیه السّلام در پاسخ فرمود: «سوگند به خدا، اى رئیس مؤمنان، هیچ‏کدام از این کارها را نکرده‏ام، در عصر خلافت بنى امیّه که مى‏دانى آنها از همه بیشتر دشمن ما و شما بودند، و هیچ‏گونه حقّ رهبرى نداشتند، در عین حال سوگند به خدا من پرچم مخالفت بر ضدّ آنها برنیفراشتم، و آنها نسبت به من، چیزى از کسى نشنیدند، با آن همه ستم‏هائى که به من نمودند، اکنون چگونه بر ضدّ شما قد علم کنم، با اینکه تو پسر عمویم هستى، و در خویشاوندى از همه مردم به من نزدیکتر مى‏باشى، و عطا و نیکى تو، از همه، به من بیشتر است» «1».

منصور، ساعتى سر به زیر انداخت، در آن وقت، روى نمد نشسته بود و در جانب چپ بر بالشى تکیه نموده بود، و شمشیرى در زیر مسندش بود، که هرگاه‏ در کاخ مى‏نشست، از آن شمشیر دور نمى‏شد، آنگاه به امام گفت: «نادرست گفتى و به راه انحراف رفتى»، سپس گوشه مسندش را بلند کرد، و بسته‏اى کاغذ بیرون آورد و آن را نزد امام افکند، و گفت: «این‏ها نامه‏هاى تو است که براى مردم خراسان فرستاده‏اى و آنها را به بیعت‏شکنى از من دعوت نموده‏اى، و به بیعت با خودت فرا خوانده‏اى».

امام صادق علیه السّلام فرمود: «سوگند به خدا، اى رئیس مؤمنان، این کارها را من نکرده‏ام، و چنین نخواسته‏ام و روش من چنین نبوده است، بلکه من در هر حال به اطاعت تو اعتقاد دارم، و سنّ و سال من هم به مرحله‏اى رسید که اگر خواسته باشم کارى کنم، ضعف پیرى، مرا از آن بازمى‏دارد، مرا در یکى از زندانهاى خود تحت نظر بگیر تا مرگ من فرا رسد، زیرا مرگ به من نزدیک شده است».

منصور گفت: نه، هرگز چنین نمى‏کنم، سپس دست برد و آن شمشیر را به اندازه یک وجب از غلاف بیرون کشید و دست بر قبضه شمشیر انداخت.

ربیع مى‏گوید: گفتم: انّا للّه، سوگند به خدا کار امام تمام شد. سپس منصور، شمشیر را در غلاف کرد و گفت: «اى جعفر! آیا با این موى سفید و آن نسبى که دارى حیا نمى‏کنى که سخن نادرست مى‏گوئى و موجب اختلاف بین مسلمانان مى‏شود، مى‏خواهى خون مردم را بریزى، و فتنه و آشوب در بین ملّت و سران مملکت، پدید آورى».

امام صادق علیه السّلام فرمود: «سوگند به خدا، اى رئیس مؤمنان، چنین نیست، و این نامه‏ها از من نیست، و خطّ و مهر آنها از آن من نمى‏باشد». منصور [که چون میر غضبى خشن و قلدر شده بود] دست به سوى شمشیرش برد، آن را به اندازه یک ذراع [مقدار سر انگشت‏ها تا آرنج‏] از غلاف بیرون کشید.

ربیع مى‏گوید: با خود گفتم: انّا للّه کار امام تمام شد، و با خود گفتم اگر منصور به من مأموریت دهد، مخالفت خواهم کرد، چرا که مى‏پنداشتم او شمشیرش را به من بدهد و فرمان دهد که امام را به قتل برسانم. با خود گفتم: اگر منصور چنین کند، خودش را خواهم کشت، گرچه موجب کشته شدن خودم و فرزندانم شود، از خیالى که در آغاز کار نمودم، توبه کردم، باز دیدم منصور، با کمال خشونت، امام را سرزنش مى‏کند، و آن حضرت، عذرخواهى مى‏نماید.

در این هنگام دیدم، منصور، شمشیرش را به قدرى از میان غلاف بیرون کشید که اندکى از آن در غلاف باقى ماند، من گفتم: انّا للّه، امام از دست رفت، در این هنگام منصور، شمشیر را در میان غلاف نهاد، و ساعتى سر به زیر افکند، سپس سرش را بلند کرده و گفت: اى ربیع به گمانم راست مى‏گوئى، آن صندوقچه را که در فلان جا است بیاور، صندوقچه را آوردم، منصور گفت: دستت را در آن فرو بر، و بر محاسن او (امام) بگذار، آن صندوقچه، پر از عطر قیمتى بود، از آن عطر بر محاسن امام علیه السّلام نهادم، محاسن آقا که سفید بود، بر اثر آن عطر که سیاه رنگ بود، سیاه شد.

سپس منصور گفت: «امام علیه السّلام را بر بهترین و چالاکترین اسبهاى من سوار کن، و ده هزار درهم به او بده، و او را با کمال احترام، تا خانه‏اش بدرقه کن، وقتى که به خانه‏اش رسید، او را مخیّر ساز که اگر خواست در نزد ما با کمال احترام بماند، و یا به مدینه جدّش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بازگردد»، ما که بسیار خوش‏حال بودیم، به سلامتى از نزد منصور، بیرون آمدیم، در حالى که از کار و تصمیم منصور در شگفت بودیم

الأنوار البهیة

  • طاهره نظیفی
۰۵
خرداد

 

هوالفتاح العلیم

برای نوشتن پیام آیات به نکات زیر  توجه شود

1-  ترجمه صحیح آیات وتسلط افراد به معنای آیات میتواند در رسیدن به مفاهیم وپیام آیات کمک شایانی نماید بنابراین ترجمه، دانستن معنی تک تک کلمات میباشد وپیام استخراج مفهوم  آیه با توجه به کلمات کلیدی است.

2-کلمات کلیدی هر آیه وقسمتهای مختلف آن مورد توجه قرار گیرد برای مثال درخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ

کلمات کلیدی آیه فوق  عبارتند ازالف )خلق ( آفریدن ،آفرینش ..)وکه معنای آن باید مورد توجه قرار گیرد ب)بالحق  (هدفمندی، حقانیت) بادر نظر گرفتن کلمات کلید میتوان این پیام را برای آیه فوق ذکر کرد((آفرینش مخلوقات هدفمند است وبرای مومنان نشانه های در آن وجود دارد.

3- کلمات کلیدی حاوی مطالبی در خور توجه است مثلا در آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ  در همین آیه کلمه(( اطیعوا ))معنای وجوب را میرساند وبا وجه به همان کلمه کلیدی می توان پیام آیه را به این شکل نوشت (( اطاعت از خداوند وپیامبر وصاحبان امر بر مومنان واجب است)

4- مطابقت(تطبیق) آیات بامطالب کتاب نکته قابل توجه  است که باید بهآن بیشتر توجه شود مثلا آیه إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ  با بحث قدر الهی مطابقت دارد یا آیه وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً  با بحث قائده نفی سبیل  مطابقت دارد

5- دانستن قواعد عربی نیز در فهم آیات مهم می باشد چنانکه در بار ه کلمات ((لام که بر سر افعال می آید یا اینکه نون تاکید و اسمیه بودن جمله یا آمدن حروف مشبه بالفعل ..))موجب تاکید وحتمیت میباشد شاهد برای موارد فوق میتواند این آیه باشداللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا

6-اطلاع از برخی از قواعد مورد قبول در ترجمه به نوشتن پیام آیه می انجامد مثلا اینکه در جمله ای که دوموردمنفی باشد میتوان مثبت معنا نمود با دقت در این آیه میتوان به کاربرد آن درترجمه رسید وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الأرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ  شواهد مثال در این آیه عبارتند از((الف :مَا خَلَقْنَا ب:بَاطِلا )) ترجمه مورد قبول آن میشود (( آسمان وزمین را هدفمند آفریدیم))

7- معنای اصطلاحی از مواردی است که نباید از آن غافل بود چنانکه در آیه أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الأرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ  منظور این است که محال است مومنان مانند کافران لحاظ شوند که از ضرورت عدالت خداوند بحث مینماید

8-  تدبر در آیه همچناکه مورد تاکید خداوند است در فهم نکات واستخراج مفاهیم  بسیار سودمند است برای مثال در این ایه ((إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ  ))که توفی جان ستمگران توسط فرشتگان عذاب مورد بحث میباشد

9-اطلاع ازمباحث علوم قرآنی ،قصص قرآنی واحادیث ارزشمند معصومین(ع)در فهم برخی واژه گان  مهم میبتاشدهمچنانکه در این آیه وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ ... آگاهی مخاطب از داستان ورود حضرت موسی (ع) درفهم معنی شیعه مطلوب ومورد انتظار است

10- اطلاع از شان نزول آیات وکمک گرفتن از احادیث معصومین نیز در فهم آیات سودمند میباشد چنانکه در آیات زیر شان نزول  وحدیث رسول اکرم (ص) به استخراج نکات آیات میانجامد

الفَّ) ِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ

ب) إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً .

  • طاهره نظیفی
۰۵
خرداد


افسران - ازدواج در جوانی...
  • طاهره نظیفی